رویکرد ادراکی به محور مقاومت در غرب آسیا

بازشناسی ذهنیت رهبران


پیشگفتار

بررسی محور مقاومت در ادبیات روابط بین‌الملل، همانند سایر موضوعات مورد مطالعه در این رشته، بیشتر با نگاه ساختاری و کلان بین‌المللی و منطقه‌ای صورت گرفته و پرداختن به این موضوع از منظر سطح تحلیل فردی مغفول مانده است. در این کتاب، نویسنده با رویکردی روان‌شناسانه به‌دنبال شناخت ذهنیت، نظام معنایی و پالایه‌های شناخت رهبران در سه کشور مهم عربستان، ترکیه و مصر است.

در پژوهش‌های متکی به نقش رهبران در عرصه روابط بین‌الملل، بر این موضوع تمرکز می‌شود که یک پدیده یا رویداد با اتکا به نقش فرد بررسی گردد. این‌گونه پژوهش‌ها با این فرض آغاز شده‌اند که اهمیت افراد در نقش رهبران، به‌مراتب از اهمیت نهادها، اجتماعات و ساختارها بیشتر است. در این‌گونه پژوهش‌ها، عاملیت به‌جای دولت و حاکمیت، به فرد داده می‌شود؛ فردی که به ادعای بعضی نظریه‌ها، متکی‌بر الگوی متفاوت روان‌شناختی تصمیم می‌گیرد و به ادعای بعضی دیگر، کنشگری عقلانی است که در شرایط مشابه، به شکلی خاص تصمیم خواهد گرفت.

سخن گفتن از نقش فرد در سیاست، درواقع، ورود به حیطه روان‌شناسی سیاسی است. دراین‌راستا، شناخت شخصیت و ذهنیت فرد در فهم رفتارها، افکار و تصمیم‌های او اثر دارد؛ زیرا تصمیم‌های فردِ رهبر تا حد زیادی سازندۀ سیاست‌ خارجی است. افراد سیاست خارجی را به‌وجود می‌آورند و ازآنجاکه متفاوت می‌اندیشند، متفاوت رفتار می‌کنند و به‌دلیل اینکه هر رفتاری در عرصه سیاست خارجی دارای ریشه‌های روان‌شناختی است، نمی‌توان آن را به فشارهای سیستماتیک و نهادی تقلیل داد.

هر پژوهشگری در عرصه روابط بین‌الملل و مطالعات منطقه‌ای، با علم به اینکه دست‌کم بخشی از سرنوشت مردم هر کشور درگروِ تصمیم‌های سیاست‌گذاران آن است، مطالعه در این حوزه و شناخت شخصیت و ذهنیت سیاست‌گذاران را نه‌تنها مهم، بلکه ضروری می‌داند. بنابراین، شناخت شخصیت و ذهنیت رهبران، برای شناخت وضعیت حال و آینده کشورها بسیار ضروری است. ازطریق راه‌یابی به شبکه‌های معناییِ انسان‌هایی که آینده را می‌سازند می‌توان احتمالات گوناگون را درباره آینده حدس زد.

درخصوص موضوع مقاومت در غرب آسیا باید گفت کشورهایی مانند ترکیه، مصر، سوریه، لبنان، اردن و عراق، به‌لحاظ ماهیتی، کشورهایی هستند که مقاومت به‌عنوان یک ارزش، سازندۀ هویت آنهاست. اما در حال حاضر، بسیاری از کشورهای منطقه مانند عربستان، ترکیه و مصر علیه کنش مقاومتی جمهوری اسلامی ایران مقاومت می‌کنند و به‌عبارتی «کنشی مقاومتی علیه مقاومت» دارند، غافل از اینکه با بخشی از هویت خود درحال مقابله‌اند. درواقع، با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، این کشور به نماد مقاومت با ایدئولوژی اسلامی و به یک جبهه تبدیل شد و این گفتمان انسجام یافت. این امر سبب برانگیختن رقابت سایر رقبا در منطقه گردید. پیش از این، مقاومت، حرکتی درون‌زا و برون‌ریز در منطقه بود که نوک پیکان آن رو به‌سوی بیرون از منطقه یعنی علیه استعمار، و نه درون آن داشت، درحالی‌که اکنون، مقاومت ترکیه، مصر و عربستان و سایر کشورها علیه جمهوری اسلامی ایران، این موضوع را متوجه درون منطقه و علیه یک عضو منطقه کرده است.

درواقع، مقاومت مفهومی حقوقی و فلسفی، و موضوعی اثباتی و جاافتاده در منطقه است که به ثبوت نیاز ندارد؛ زیرا در موضوعی که تشکیک وجود دارد، اثبات صورت می‌گیرد و نه مسئله‌ای که خود ازقبل ثابت ‌شده است. اما سه کشور عربستان، ترکیه و مصر در مرز تشکیک کنشگری می‌کنند، درحالی‌که اصل «مقاومت» این مرز تشکیک را ازبین می‌برد. علت مخالفت این سه کشور با مقاومت ایران، نداشتنِ فهم دقیق از این قضیه است. بنابراین، جمهوری اسلامی ایران مبدأ مقاومت نبوده، بلکه انقلاب اسلامی، مفاهیم خاک‌خوردۀ بنیادینی را که در منطقه وجود و اصالت داشت بازتولید کرده است.

در پایان، بر خود لازم می‌دانم از جناب آقای دکتر عابد اکبری، مدیرعامل محترم مؤسسه ابرار معاصر تهران، جهت طرح موضوع این اثر و چاپ کتاب؛ از جناب آقای دکتر علی ثابت، جهت نگارش مقدمه، داوری ارزشمند کتاب و ارائه نکات اصلاحی عالمانه؛ و از جناب آقای دکتر علی اسمعیلی اردکانی، معاون پژوهشی محترم مؤسسه ابرار معاصر تهران، جهت ارائه بهره‌های ذهنی و نیز مساعدت و همفکری به‌ویژه در مباحث نظری کتاب، کمال تشکر و قدردانی را داشته باشم.