سیاست خارجی و امنیتی چین


مقدمه

چین دوباره به عنوان یک قدرت بزرگ به صحنه جهانی بازگشته است. تأکید بر «دوباره» با در نظر گرفتن درک تاریخی و بلندمدت از تاریخ تحولات نظام بین‌الملل است. درکی که نادیده گرفتن آن موجب طرح مباحثی غیر مستند از چگونگی رفتار، استراتژی و سیاست قدرت‌های بزرگ و به‌خصوص بازیگری در این مختصات یعنی چین در صحنه نظام بین‌الملل می‌شود. این بازگشت در تقارن زمانی با تلاش آمریکا برای استمرار شرایط و جایگاه خود در نظام بین‌الملل قرار گرفته است. تبعات و پیامدهای جهانی این هم‌زمانی، از یک طرف به‌مانند تمامی موارد مشترک پیش ازاین، درباره امکان تغییر جایگاه قدرت‌های بزرگ در تاریخ نظام بین‌الملل است. موارد مشترکی مانند رقابت‌های همه‌جانبه، درگیری‌های مبتنی‌بر همراهی و ائتلاف و صف‌آرایی متحدان، برهم خوردن موازنه منطقه‌ای. بااین‌حال، چشم‌اندازها و روایت‌های متفاوتی از نتیجه نهایی این رقابت ترسیم و صورت‌بندی نظری و روایی شده است. در این کتاب بنا به ماهیت موضوع، برخی جنبه‌های این رقابت از منظر نگاه درونی به ساختار سیاست‌گذاری در چین تبیین شده است.

هریک از نویسندگان مقالات تلاش کرده‌اند با توجه به جدیدترین مباحث مطرح‌شده در خصوص طراحی و تدوین سیاست خارجی و امنیتی چین، به تشریح و تبیین ابعاد مختلف هریک از این سیاست‌ها از یک منظر تحلیلی خاص بپردازند.

در مقاله«شناخت مختصات و منطق کنشگری قدرت‌های بزرگ» به ارائه مختصاتی از مفهوم، ویژگی، مؤلفه‌ها و همچنین سیاست خارجی و امنیتی قدرت‌های بزرگ اختصاص یافته است. نویسنده با مرور معیارهای متفاوت مادی، غیرمادی و شناختی ارزیابی قدرت‌های بزرگ، دو میعار «شناسایی» و «منزلت» را برجسته می‌کند. ازنظر نویسنده، مرور جایگاه و منطق کنشگری قدرت‌های بزرگ در عرصه بین‌المللی می‌تواند تا حد زیادی ذهن خوانندگان این کتاب را برای فهم منظق کنشگری چین در نظام بین‌الملل و به‌طور خاص سیاست‌های خارجی و امنیتی اتخاذشده این کشور در شرایط کنونی آماده کند. از این‌رو، تلاش شده با طرح مقدمه‌ای مختصر مفهومی برای انتخاب مفهوم «قدرت بزرگ»، به ملاک ارزیابی و سنجش و همچنین منطق رفتاری قدرت‌های بزرگ به‌خصوص در حوزه سیاست خارجی و امنیتی اشاره شود.

در مقاله «بررسی و تبیین گفتمان‌های سیاست خارجی چین»، نویسنده تلاش کرده مباحث اصلی مرتبط با موضوع را در سه بخش مورد بررسی قرار دهد؛ در بخش اول تحت عنوان «ویژگی‌های چینی سیاست خارجی چین» تلاش شده است تا متغیرهای فرهنگی ‌مؤثر در ساختار سیاست خارجی چین به‌عنوان یکی از مهم‌ترین ‌مؤلفه‌های داخلی مورد توجه قرار گیرد؛ در بخش «ساختار ‌سیاست‌گذاری در سیاست خارجی چین» نیز ساختار سیاسی رسمی و روندهای هنجاری حاکم بر نقش رهبران و تصمیمات آنان حوزه سیاست خارجی مورد توجه قرار گرفته است. در بخش پایانی نیز در بخشی باعنوان «رویکرد چین به نظم موجود» تلاش شده است تا اثر نگاه رهبران و برداشت آنها از متغیرهای داخلی و سیستمی در قالب انواع رویکردها نسبت به نظم موجود، از نگاهی انقلابی تا پذیرش و اصلاح‌طلبی، مورد توجه قرار گرفته است؛ ذیل این بخش دوره‌های مختلف سیاست خارجی چین و تحولات و استراتژی‌های اصلی ارزیابی شده است.

در مقاله «سیاست خارجی چین در قبال قدرت‌های بزرگ در دوره شی جین پینگ»، نویسنده با اذعان به نقش درحال تغییر چین در سیاست بین‌الملل و بازتاب آن در سیاست خارجی آن، پاسخ به این پرسش را مبنای پژوهش خود قرار داده است که این تغییر در سیاست خارجی چین متأثر از چه مبانی، اصول و جهت‌گیری‌هایی بوده و چگونه می‌توان جلوه‌های آن را در سیاست خارجی این کشور در برابر قدرت‌های بزرگ در یک دهه گذشته مشاهده کرد؟ به همین منظور این مقاله در بخش نخست در قالب دو قسمت مبانی و اصول و جهت‌گیری‌ها، بنیان‌های سیاست خارجی چین را که به این تغییر کمک رسانده است، بررسی می‌کند و در بخش دوم شاخص‌های این تغییر در روابط با قدرت‌های بزرگ را واکاوی کرده است.

در مقاله «سیاست خارجی خاورمیانه‌ای چین در دوران ریاست جمهوری شی جین پینگ»، نویسنده معتقد است بررسی سیاست خارجی چین در این دوره خاص مستلزم توجه دقیق‌تر به جایگاه چین به‌عنوان یک قدرت بزرگ و نحوه رفتار آن در قبال نظام بین‌الملل است. ازسوی‌دیگر، تنها درصورت اولویت‌بندی زیرسیستم‌های بین‌المللی برای یک قدرت بزرگ و در نظر گرفتن نظم مطلوب آن در منطقه است که می‌توان به صعود یا افول جایگاه یک منطقه در سیاست خارجی یک قدرت بزرگ پی‌برد. از نظر نویسنده، توجه به روندهای سیاست داخلی در چین نیز می‌تواند به شفافیت هرگونه پاسخ به این پرسش مهم بیافزاید. ازاین‌رو، ارائه تحلیلی از سیاست خارجی چین در قبال خاورمیانه مستلزم توجه به سطوح تحلیلی سه‌گانه نظام بین‌الملل، منطقه‌ای و ملی است که در ادامه مورد توجه قرار گرفته است.

در مقاله «سیاست خارجی چین و توسعه اقتصادی معاصر آن»، نویسنده این پرسش را مدنظر قرار داده است که مشخصه‌های اصلی سیاست خارجی این کشور از منظر توسعه اقتصادی چیست؟ پرسش اساسی که در دستور کار این پژوهش قرار دارد، این مسئله است که چه رابطه‌ای بین سیاست خارجی و توسعه اقتصادی چین وجود دارد؟ و مختصات این سیاست خارجی توسعه محور چین در دوره معاصر حکمرانی «شی جین ‌پینگ» چیست؟ در این مقاله، ابتدا مبانی نظری و توجیهی برای تشریح رابطه سیاست خارجی و توسعه اقتصادی این کشور به‌ویژه در عصر شی جین پینگ تبیین شده است؛ سپس پیشران تداوم و تغییر در سیاست خارجی چین با عنایت به مسائل مختلف دخیل در امر تصمیم‌گیری سیاست خارجی چین تحلیل شده است. در ادامه، ضمن ارائه برخی از ویژگی‌های الگوی اقتصادی چین در حوزه سیاست خارجی، برخی از مهم‌ترین ابتکارات و ابزارها در راستای تحقق این الگوی اقتصادی و توسعه‌ای سیاست خارجی این کشور بر شمرده شده و در نهایت، چشم‌انداز مختصری از آینده سیاست اقتصادی خارجی چین ترسیم گردیده است.

در مقاله «مبانی و ریشه‌های سیاست امنیتی چین از دوره مائو تا شی جین پینگ»، نویسنده انگاره‌ها و عوامل داخلی و خارجی ‌تأثیرگذار بر سیاست‌های امنیتی این کشور مورد بررسی قرار داده است و به این نتیجه رسیده که برآیند عینی انگاره‌ها و عوامل فوق، تحول در مفهوم و رویکرد امنیت در قاموس فکری نخبگان فکری و رهبری چین و متعاقب آن تحول در استراتژی‌های امنیت ملی این کشور را موجب شده است. سپس سیر تحول نگاه به مقوله امنیت از معنایی مضیق به معنایی موسع در دستگاه تحلیلی رهبران چین که خواننده را به تحول در ‌استراتژی کلان امنیت ملی این کشور رهنمون می‌کند، مورد اشاره قرار گرفته است. در ادامه، مبانی سیاست‌های امنیتی هر نسل از رهبران چین با توجه به تحولات محیط بین‌الملل و نقش آن بر رفتار دولت و عوامل داخلی همانند رابطه دولت ـ جامعه، اصلاحات اقتصادی و ثبات سیاسی مورد بررسی قرار گرفته است. نویسنده تلاش کرده نشان دهد که چگونه ‌مؤلفه‌ها و اولویت‌های داخلی متناظر با محیط امنیتی بیرونی بر انتخاب‌های استراتژیک این کشور ‌تأثیر گذاشته است.

در مقاله «ارزیابی استراتژی امنیتی چین در محیط پیرامون» نویسنده به این ‌مسئله پرداخته شده است که استراتژی امنیتی چین در محیط پیرامونی فرازونشیب‌ها و تحولات متعددی را تجربه کرده است. از نظر نویسنده، از زمان به قدرت رسیدن حزب کمونیست چین می‌توان پنج دوره متمایز را در سیاست امنیتی این کشور در محیط پیرامونی مورد شناسایی قرار داد. دوره اول، از زمان به قدرت رسیدن حزب کمونیست تا پایان حکومت مائو در این کشور است. دوره دوم، از زمان آغاز اصلاحات تا ابتدای دهه 1990، و دوره سوم از ابتدای این دهه تا سال‌های 1996 و 1997 را در بر می‌گیرد. دوره چهارم، از این زمان تا سال 2013 و دوره چهارم از سال 2013 و به قدرت رسیدن شی جین پینگ در چین تاکنون را شامل می‌شود.

در مقاله «چین، امنیت بین‌المللی و ثبات استراتژیک»، نویسنده درصدد بوده است تحلیل و تببین رویکرد دولت چین به امنیت بین‌المللی و ثبات استراتژیک، عوامل ‌مؤثر بر آنها و بررسی رویکرد این دولت به معاهدات و پیمان‌های تسلیحاتی متعارف و غیرمتعارف را بررسی کند. نویسنده برای این بررسی پرسش‌هایی را مدنظر قرار داده است. اینکه در حالی که جهان، همچنان فاقد یک نظم مستقر بین‌المللی است و بسیاری از انتقال قدرت از غرب به شرق و خیزش چین سخن می‌گویند، رقابت قدرت‌های بزرگ در حوزه تسلیحات و روند کلی حاکم بر پیمان‌های تسلیحاتی، و نوآوری‌های فناوری، چه ‌تأثیراتی بر ثبات استراتژیک دارند و چین چگونه این مفاهیم را تفسیر می‌کند؟ اولویت اصلی چین یعنی رشد اقتصادی، چگونه به ‌چارچوب‌بندی نگاه این کشور به امنیت بین‌المللی و ثبات استراتژیک کمک کرده است؟ نظم مبتنی‌بر وجود یک هژمون در سازمان‌ها و رژیم‌های کنترل تسلیحات و خلع سلاح که بعد از فروپاشی شوروی با محوریت آمریکا شکل گرفته بود، در شرایط فعلی که جهان شاهد توزیع قدرت میان بازیگران مختلف است، چه سرنوشتی پیدا کرده و نگاه چین به آن چگونه است؟ برای پاسخ به پرسش‌های گفته‌شده، نویسنده ضمن بررسی نظری و تاریخی مفهوم ثبات استراتژیک، رویکرد چین به آن را تبیین خواهد کرد. سپس به تحلیل رویکرد چین نسبت به خلع سلاح، کنترل تسلیحات و معاهدات از دهه هفتاد میلادی تاکنون اختصاص پرداخته و مواضع چین را در قبال معاهدات خلع سلاح و کنترل تسلیحات بررسی کرده است. در نهایت، نگاه چین به حوزه‌های نوآورانه و ‌تأثیر آن بر ثبات استراتژیک و جمع‌بندی تبیینی از یافته‌ها و تشریح نگاه چین در دوران حاضر مدنظر قرار گرفته است.

در مقاله «فرهنگ استراتژیک چین»، نویسنده درصدد بوده است به اصول فرهنگ استراتژیک که به‌نوعی ریشه در فرهنگ و تاریخ این کشور داشته و در حوزه‌های مرتبط با سیاست خارجی و دفاعی و در رفتار با کشورهای پیرامونی و قدرت‌های بزرگ نمود پیدا می‌کند، اشاره کند. از نظر نویسنده، این رفتارهای مشخص در حوزه‌های مرتبط که خود را به‌شکل تصمیم‌گیری‌های مرتبط با تاکتیک‌ها و استراتژی‌های سیاسی و دفاعی نشان می‌دهد عموماً حول محور اصول فرهنگ استراتژیک قرار می‌گیرد. از این جهت، در ابتدا به تعاریف فرهنگ استراتژیک، سپس به ضرورت مطالعه فرهنگ استراتژیک چین پرداخته است. پس از آن در قسمت چین و فرهنگ استراتژیک با اشاره کوتاه به رویدادهای مهم این کشور در طول یک قرن اخیر مانند بحران تایوان، پاسخ خود به پرسش از این‌که آیا چین رفتاری تهاجمی دارد یا تدافعی و یا تلفیقی از این دو، ارائه داده است.

 

مقدمه/ علی اسمعیلی اردکانی

شناخت مختصات و منطق کنشگری قدرت‌های بزرگ/ علی اسمعیلی اردکانی

بررسی و تبیین گفتمان‎های سیاست خارجی چین/ فائزه مرادی حقیقی

سیاست خارجی چین در قبال قدرت‌های بزرگ در دوره شی جین پینگ/ فریبرز ارغوانی پیرسلامی

سیاست خارجی خاورمیانه‌ای چین در دوران ریاست جمهوری شی جین پینگ/ مهدی فرازی

سیاست خارجی چین و توسعه اقتصادی معاصر آن/ وحید قربانی

فرهنگ استراتژیک چین/ احسان صادقی چیمه

مبانی و ریشه‌های سیاست امنیتی چین از دوره مائو تا شی جین پینگ/ فاطمه محروق

ارزیابی استراتژی امنیتی چین در محیط پیرامونی/ محمدجواد قهرمانی

چین، امنیت بین‌المللی و ثبات استراتژیک؛ نگاه به معاهدات و پیمان‌های تسلیحاتی متعارف و غیرمتعارف/ بهنام خسروی