فرهنگ استراتژیک چین


مقدمه

بررسی فرهنگ استراتژیک به‌ویژه درمورد کشوری مانند چین، نیازمند توجه به موضوع تداوم داشتن فرهنگ آن کشور در بروز رفتارهای معین در قبال جهان بیرونی فارغ از آمدن و رفتن حکومت‌ها و رژیم‌های سیاسی بر آن است. درواقع، فارغ از اینکه سیاست‌مداران و تصمیم‌گیران یک کشور در برهه‌های خاص زمانی و یا در قبال برخی رویدادها چه تصمیمات و رفتارهایی را اتخاذ می‌کنند اما بازهم شاهد تکرار برخی رفتارهای خاص برگرفته از فرهنگ حاکم بر تصمیم‌گیری‌ها و سیاست‌گذاری‌های آنها هستیم. درواقع، یک کشور با یک دیرینه غنی تاریخی و تمدنی، فرازونشیب‌های زیادی در طول حیات خود داشته است. حکومت‌هایی آمده، بعد از چند صدسال کنار رفته و سقوط کرده و بعد از دوره‌ای از آشوب‌ها و جنگ‌های داخلی حکومت و حاکمان جدیدی بر سر کار آمده‌اند و حتی بخش‌هایی از سرزمین آن به‌دلیل مداخلات خارجی و موضوعات مرتبط با تجزیه‌طلبی از سرزمین اصلی منفک شده و بار دیگر به آن بازگشته‌اند؛ مصداق این موضوع را می‌توان به‌درستی به چین نسبت داد. کشوری که در دوران قدیم و باستان تا قرون معاصر و تا اوایل قرن بیستم، حکومت‌های امپراطوری بر آن حاکم بوده است. در دوره‌هایی دچار آشوب‌ها، جنگ‌های داخلی شده و حتی مورد حملات خارجی از طرف دیگر قدرت‌های بزرگ قرار گرفته است. در دورانی کشوری قدرتمند بوده اما دورانی را در ضعف و زوال به سر برده و دوباره قدرت خود را احیا کرده است. حاکمان این کشور حتی در طول تاریخ خود بر سر موضوعات مرتبط با تمامیت ارضی، انسجام سرزمینی و وحدت و یکپارچگی ملی آن‌هم در قبال مناطق سین‌کیانگ، تبت، مغولستان داخلی، هنگ‌کنگ و جزیره تایوان حساسیت‌های زیادی داشته‌اند. ازاین‌رو، مسئله سرزمین و حفظ آن باتوجه به تجربیات داخلی، بخش جدایی‌ناپذیر از فرهنگ استراتژیک آن کشور شده و به‌طور کلی، می‌توان گفت الگوی چرخه افول و زوال و احیای دوباره را به‌خوبی می‌توان در مورد چین مشاهده کرد.

برای پرداختن و فهم بهتر فرهنگ استراتژیک یک کشور به ویژه در مورد چین با وجود وسعت و یک پیشینه گسترده تاریخی و تمدنی، باید در ابتدا به تاریخ این کشور که به‌‎نوعی عوامل شکل‌دهنده به فرهنگ استراتژیک آن کشور در آن یافت می‌شود، پرداخت. پرداختن و فهم پیشینه تاریخی این مسئله و یافتن عوامل شکل‌دهنده به آن، بر نحوه درک ما از رفتارهای چین تأثیرگذار است؛ اگرچه این تمام مسئله نیست. اینکه در گذشته‌های دور یک کشور مانند چین با توجه به موقعیتی که در آن قرار داشته رفتارهای خاصی را از خود نشان می‌داده است، بدون‌شک بر ذهنیت و حتی بر نحوه رفتار دولتمردان و حاکمان فعلی چین، چه در حوزه موضوعات داخلی و چه در موضوعات مرتبط با فضای پیرامونی، همسایگان و محیط منطقه‌ای تأثیر می‌گذارد. البته این مسئله مطلق نیست بلکه امری نسبی است و به فراخور زمان و محیط راهبردی درحال تغییر و تحول انتظار این را داریم تا بازخوانی مجدد و به‌روزرسانی و یا بازسازی فرهنگ استراتژیک صورت گرفته و در ادامه شاهد ارائه یک فرهنگ استراتژیک جدید باشیم که البته ارائه آن به‌معنای قطع ارتباط پیوند میان گذشته و حال نیست؛ گذشته و حال همچنان همدیگر را متأثر کرده و همچنان سایه خود را بر زمان حال حفظ کرده است.

به‌طور‌کلی، می‌توانیم شاهد دو تقسیم‌بندی باشیم: 1. فرهنگ استراتژیک سنتی و تاریخی؛ 2. فرهنگ استراتژیک حال حاضر. این دو فرهنگ جدا و منفک از یکدیگر نیستند و مورد اول بر مورد دوم تأثیرگذار است اما نه به‌صورتی مطلق. ضمن آنکه تأثیر مسئله زمان و تغییر و تحولات محیطی (زمان و فضا) در بازخوانی و بازبینی مجدد در فرهنگ استراتژیک موضوعی است که نمی‌توان آن را از نظر دور داشت. درواقع، رهبران یک کشور ازجمله قدرت‌های بزرگی مانند چین به‌فراخور زمان و مکان و محیط راهبردی که دائماً درحال تحول است در مواجهه با شرایط مختلف می‌توانند دست به سیاست‌گذاری‌های جدید، انتخاب‌های مختلف که برون‌دادی از فرهنگ استراتژیک این کشور بزنند.

به‌نظر می‌رسد در مجموع آن چیزی که مهم است و در این الگو مشاهده می‌شود، اصولی است که همچنان بر سر آنها باقی مانده و یک‌سری رفتارهای مشخص در طول تاریخ، نشان می‌دهد که این رفتارها، به‎نوعی ریشه در فرهنگ و تاریخ این کشور داشته است. در حوزه‌های مرتبط با سیاست خارجی و دفاعی، موضوعات مرتبط با قومیت‌ها در داخل و تمامیت ارضی و حساسیت بالا نسبت به آن و در رفتار با کشورهای پیرامونی و قدرت‌های بزرگ این رفتارها نمود پیدا می‌کند که موضوع فرهنگ استراتژیک است. درواقع، این رفتارهای مشخص در حوزه‌های مرتبط که خود را به‌شکل تصمیم‌گیری‌های مرتبط با تاکتیک‌ها و استراتژی‌های سیاسی و دفاعی نشان می‌دهد عموماً حول محور اصول فرهنگ استراتژیک قرار می‌گیرد.

 

ضرورت مطالعه فرهنگ استراتژیک چین

برای مطالعه فرهنگ استراتژیک چین دو دلیل و ضرورت برای ما وجود دارد:

دلیل اول، اینکه ممکن است بینشی جدید و تازه در مورد تصمیم‌گیری از نوع چینی آن به ما ببخشد. درواقع، مطالعه و تحقیق درباره این موضوع، ممکن است به ما کمک کند رفتاری را درک کنیم که از یک نظر غیر منطقی به‌نظر می‌رسد. علاوه‌بر این، برخی از ویژگی‌های فرهنگ استراتژیک ممکن است باعث سوءبرداشت شود. برای مثال، می‌توان این انتظار داشت که دولتی با فرهنگ استراتژیک بسیار قومی و یا قوم‌محور که با محوریت وجود یک اکثریت قومی کلان شکل یافته است ـ مانند چین که قومیت «هان» در آن اکثریت جمعیت را تشکیل داده ـ توانایی‌ها و قابلیت‌های خود را نسبت به دشمنان احتمالی و بالقوه بیش‌ازحد ارزیابی کند.

دلیل دوم برای مطالعه فرهنگ استراتژیک چین این است که چینی‌ها خود این مسئله را عامل تعیین‌کننده‌ای برای رفتار خود و دیگران می‌دانند. درواقع، ارتش آزادی‌بخش خلق چین کتابی در این زمینه با عنوان تحلیل فرهنگ استراتژیک چین منتشر کرده است که فرهنگ استراتژیک چین را عمیقاً مورد کاوش قرار داده است و آن را با فرهنگ استراتژیک «غربی» مقایسه می‌کند (Gong, 2002). به‌گفته سرلشکر لی جیجون، معاون سابق آکادمی علوم نظامی چین، «فرهنگ، ریشه و پایه استراتژی است. تفکر استراتژیک، در روند تاریخ تکاملی خود، به جریان اصلی یک کشور یا فرهنگ استراتژیک آن سرازیر و بسط داده می‌شود. فرهنگ استراتژیک هر کشور یا ملت نمی‌تواند حکایتی از سنت‌های فرهنگی را داشته باشد، بلکه به‌صورت ناخودآگاه و پیچیده، روند استراتژی‌سازی را برای یک کشور تجویز و تعریف می‌کند» (Scobell: 2002). به‌همین ترتیب، نویسندگان کتاب راهنمای چینی «علم استراتژی نظامی» استدلال می‌کنند که «تفکر استراتژیک همیشه بر اساس سنت فرهنگی و تاریخی خاصی شکل می‌گیرد و فرمول‌بندی، تدوین و عملکرد استراتژی توسط استراتژیست‌ها همیشه کنترل شده و توسط ایدئولوژی فرهنگی خاص و مجموعه‌ای فرهنگی تاریخی هدایت می‌شود» (Peng &Yao, 2005).

اما به‌طورکلی، آن چیزی که چین تاکنون از خود نشان داده این است که در جایی‌که تشخیص دهد پای یک قدرت فرامنطقه‌ای مانند آمریکا در میان است، تلاش دارد تا خود را وارد درگیری نظامی مستقیم نکند اما این قابلیت را دارد به‌طور همزمان خود را وارد درگیری غیرمستقیم با آمریکا کرده و درقبال همسایگان و در محیط پیرامونی خود با تاکتیک‌های خاص و معمول خود و با تلفیقی از ترکیب ابزارهای نظامی و غیرنظامی طرف مقابل را وادار به تمکین و عقب‌نشینی کند که البته یک مطالعه موردی در بخش تایوان به‌‌عنوان یک نمونه و یک مورد خاص آن را توضیح داده‌ایم.

بدیع بودن ادبیات فرهنگ استراتژیک در ایران، ضرورت تمرکز بر شکل خاصی از سازماندهی مطالب را برای ما جدی کرده است. ازاین‌رو، در فصل اول کتاب به چیستی فرهنگ استراتژیک چین پرداخته شده که در آن با اشاره کوتاه به رویدادهای مهم این کشور در طول یک قرن به‌نوعی می‌تواند به ما نشان دهد چین آیا رفتاری تهاجمی دارد و یا تدافعی و یا تلفیقی از این دو. در فصل دوم به برداشت سنتی ـ اخلاق‌مدارانه از فرهنگ استراتژیک چین پرداخته شده است که عموماً حول محور اخلاق‌گرایی فرهنگی از آن یاد می‌کنند. در واقع، طرفداران رفتار تدافعی و دفاع ـ محور که عموماً چینی‌ها هستند اعتقاد دارند رفتارهای چین امروز نیز به‌نوعی در تداوم همان اخلاق‌گرایی فرهنگی است. در فصل سوم، به برداشتی رئال پلیتیکی از فرهنگ استراتژیک چین پرداخته شده که برداشتی عموماً غربی و موضوعی است که مورد توجه چین‌شناسان غربی است. فرد شاخص و ارائه‌دهنده این برداشت، آلستر یان جانستون است که با کتاب معروف خود با عنوان واقع‌گرایی فرهنگی با بررسی متون دوران چین باستان و آثار اندیشمندان، حکیمان و استراتژیست‌های چینی، به این برداشت رسیده است که چین از اعصار کهن و باستان نیز به‌مانند بقیه قدرت‌های بزرگ زمانی که قدرتمند بوده است روی به اتخاذ سیاست قدرت سخت و رئال پلیتیکی آورده است. آن چیزی که عموماً ارجاع به کنفوسیوس و دیگر حکیمان چینی بوده است و از آن به‌عنوان اخلاق‌گرایی یاد می‌شود صرفاً موضوعی است که در گفتار پدیدار می‌شود اما زمانی‌که پای ‌عمل به‌میان می‌آید، رفتارشان رئالیستی است. در ادامه این فصل، سطوح مختلف تحلیلی فرهنگ استراتژیک چین یعنی، سطح ملی و سطح ارتش، مورد بررسی قرار گرفته است که می‌توان گفت عموماً حول محور برداشت‌ها و تفسیرهای رئال پلیتیکی و تاحدی برداشت‌های اخلاق‌گرایانه از فرهنگ استراتژیک چین هستند. در فصل چهارم هم به‌عنوان مطالعه موردی به‌سراغ مسئله تایوان و فهم این بحران در پرتو فرهنگ استراتژیک چین پرداخته‌ایم.

در پایان لازم است نکته‌ای خدمت خوانندگان محترم ارائه شود و آن این است که این کتاب ترکیبی از تألیف و ترجمه است و باتوجه به کمبود ادبیات در حوزه زبان فارسی در تولید محتوای مکتوب در این حوزه مطالعاتی خاص، کلیتی است در قالب یک مطالعه مقدماتی در باب فرهنگ استراتژیک چین که گستردگی و پیچیدگی خاص خود را دارد. این کتاب مقدمه و قدمی اول برای شناخت هرچه بهتر فرهنگ استراتژیک چین و رفتارهای این کشور است و امید است دیگر چین‌پژوهان کشورمان برای تکمیل این شناخت در این حوزه مطالعاتی قدم‌هایی جدی‌تری بردارند.

احسان صادقی

خرداد 1401