پوپولیسم اروپایی
مقدمه
در یک دهۀ گذشته اتحادیۀ اروپا با بحرانهای مختلفی از جمله بحران مالی، سیاستهای تهاجمی روسیه، شکاف میان شهروندان و نخبگان اروپایی، به قدرت رسیدن ترامپ در آمریکا، بحران پناهندگان و تروریسم و خروج بریتانیا از این اتحادیه رو به رو بوده است. این بحرانها زمینۀ جدیدی را برای رقابتهای حزبی در دولتهای اروپایــی فراهـم ساخته و سطح سیاسی شدن موضوعهای مرتبط با اتحادیۀ اروپا و همچنین ناامیدی رأیدهندگان از اتحادیۀ اروپا را افزایش داده است. به همین خاطر نیز شرایط برای کنشگریِ حرکتها و نیروهای شکاک و بدبین به اتحادیۀ اروپا فراهم آمده است. در این میان، احزاب پوپولیستی به عنوان حامیان منافع ملّی، نیروهای پیشران مناقشه بر سر همگرایی اروپایی هستند. این احزاب اگرچه دارای برخی ایدئولوژیهای مشترک هستند، اما همگی مواضع ضد اروپایی متفاوتی دارند. با این حال، موضع آنها به مرور زمان تغییر میکند و ممکن است بر اساس انگیزهها و شرایط زمانی مختلف، واکنش متفاوتی نسبت به بحرانها از خود نشان دهند. همچنین موفقیت آنها در انتخابات ممکن است موضع احزاب جریان اصلی را در خصوص اتحادیۀ اروپا تغییر دهد.
پس از یک دوره غیبت و سکوت حرکتها و احزاب پوپولیستی، این احزاب از دهۀ 80 به این سو هم در کشورهای اروپایی و هم در آمریکا با استقبال شهروندان رو به رو شدهاند. هرچند این امر فراز و نشیبهای مختلفی را از سر گذرانده؛ اما بحران اقتصادی سال 2007 موجب تقویت این احزاب شده است که نمونه آن را میتوان ظهور تیپارتی در آمریکا و البته پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات سال 2016 و موفقیتهای چشمگیر احزاب دستراستی در کشورهای مختلف اروپایی و یا به قدرت رسیدن احزاب راست در کشورهایی همچون لهستان و مجارستان مشاهده کرد. هر چند پوپولیستها نزدیک به دو دهه است که به تیتر نخست در جهان تبدیل شدهاند، با این حال همهپرسی خروج بریتانیا از اتحادیۀ اروپا و ظهور دونالد ترامپ موجب تولید حجم زیادی مقاله، خبر و مطلب در مورد پوپولیسم شده است. از این رو، اتفاقی نیست که فرهنگ واژگان کمبریج، پوپولیسم را به عنوان واژه سال 2017 انتخاب کرد، و یا شانتال موف[1] آن را لحظۀ پوپولیستی مینامد. در واقع، خیزش پوپولیسم در ایالات متحده و اروپا به اندازهای جدی است که مجلۀ فارنافرز تصمیم گرفت تمام شمارۀ نوامبر / دسامبر 2016 را به این موضوع اختصاص دهد و یا فَن رمپوی[2] رئیس پیشین اتحادیۀ اروپا در سال 2010 اعلام کرد که پوپولیسم بزرگترین خطر پیش روی اروپا است.[3] صاحبنظران برای اینکه فهم بهتری از ظهور مجدد پوپولیسم و بیگانههراسی داشته باشند، از این احزاب با عناوین مختلف از جمله راست افراطی[4]، پوپولیستهای راست افراطی[5] و پوپولیستهای جناح راست[6] نام میبرند. پوپولیسم اگرچه از معنای لاتین «مردم» برگرفته شده، [مردمی] که اساس هر جامعه دموکراتیک است، اما در برخی مواقع یک معنی ضمنی منفی نیز از آن برداشت میشود. از این رو، پوپولیسم مدعی نمایندگی ارادۀ عمومی مردم است.
در دو دهۀ اخیر، احزابی همچون لیگ شمال[7] در ایتالیا، حزب فنلاندیها[8]، اجتماع ملّی فرانسه[9]، حزب آزادی اتریش، حزب مردم دانمارک[10]، حزب آزادی هلند، حزب آلترناتیو برای آلمان[11]، حزب مردم سوئیس[12] و حزب استقلال بریتانیا[13] در کشورهای مختلف اروپایی محبوبیت بیشتری به دست آورده و در جلب آرای شهروندان در انتخابات پارلمانی کشورهای اروپایی موفق بودهاند. در برخی از کشورها همچون هلند و دانمارک احزاب دست راستی توانستهاند وارد حکومتهای اروپایی شوند. در سایر کشورها از جمله اتریش، فنلاند و ایتالیا نیز احزاب دست راستی به عنوان بخشی از ائتلاف در حکومتهای اروپایی حضور دارند. با این حال، در میان احزاب چپ نیز پوپولیسم با استقبال خوبی مواجه شده است. بااینحال این احزاب دستچپی چندان نتوانستهاند حمایت عمومی را بهدست بیاورند یا وارد حکومت شوند. البته موفقیت احزابی همچون سیریزا[14] در یونان و یا پودموس[15] از احزاب دست چپی افراطی در اسپانیا و حضور آنها در رأس قدرت در این میان استثناء به شمار میرود. با توجه به قدرتیابی تدریجی این احزاب از اواخر دهۀ 80 و اوایل دهۀ 90 در کشورهای مختلف اروپایی، موفقیت انتخاباتی این احزاب در حال افزایش و اثرگذاری آنها در حوزه سیاستگذاری نیز اهمیت بیشتری یافته است. برخی از صاحبنظران بر این باورند که قدرتیابی این احزاب تهدیدی برای ارزشهای بنیادین اروپایی همچون صلح، آزادی، دموکراسی، عدالت، حاکمیت قانون و حقوق بشر است، زیرا احزاب پوپولیستی به دنبال به چالش کشیدن وضع موجود بوده و شهروندان را بر ضد ساختارهای تثبیتشده سیاسی تحریک میکنند. احزاب دست راستی چشمانداز جدیدی از سیاست را پیشنهاد میکنند؛ سیاستی که در آن اکثریت بومی در اولویت باشند و نخبگان به حاشیه بروند. این کتاب در سه فصل تنظیم شده است. در فصل نخست، به مفهوم پوپولیسم و مفاهیم مرتبط با آن از جمله ملّیگرایی و بومیگرایی اشاره میشود. فصل دوم، به مطالعۀ مواضع راست افراطی در قبال موضوعهای مهم و همچنین دلایل مؤثر بر قدرتیابی این احزاب اختصاص یافته است. در فصل سوم، به میزان موفقیت احزاب راست افراطی، پایگاه مردمی احزاب پوپولیستی و همچنین پیامدهای قدرتیابی این احزاب اشاره میشود. در پایان باید به این موضوع اشاره کرد که اگرچه واژه پوپولیسم برای توصیف تمام احزاب چپ افراطی و راست افراطی استفاده میشود و برخی از احزاب چپ افراطی به ویژه در جنوب اروپا (یونان، اسپانیا و ایتالیا) موفقیتهایی به دست آوردهاند، با این حال این احزاب راست افراطی اروپایی هستند که به موفقیت بیشتری رسیدهاند. به همین خاطر تمرکز این کتاب بیشتر بر احزاب راستافراطی خواهد بود و در بخشهای مختلف کتاب وقتی از احزاب پوپولیستی سخن به میان میآید، منظور همین احزاب راست افراطی اروپایی است. در این کتاب، افزون بر اشاره به مبانی پوپولیسم، مؤلفههای مؤثر بر تقویت احزاب راست افراطی و پیامدهای تقویت این احزاب بر همگرایی و سیاستهای اتحادیۀ اروپا بررسی میشود.
[1]. Chantal Mouffe
[2]. Van Rompuy
[3]. Fenkart, 2018: 1
[4]. Far Right
[5]. Radical-right Populists
[6]. Right-wing Populists
[7]. Northern League
[8]. Finns Party
[9]. Rassemblement National
[10]. Danish People Party
[11]. Alternative for Germany
[12]. Swiss People Party
[13]. UK Independence Party (UKIP)
[14]. Syriza
[15]. Podemos
نظر شما