شانگهای ـ ناتو و جنگ سرد جدید

پرسش اصلی در سیاست بینالملل اکنون این است آیا شرایط جهانی بهطرف احیای نوع جدیدی از جنگ سرد درحال تحول است؟ اگر پاسخ این پرسش مثبت باشد بازیگران جنگ سرد جدید چه قدرتهایی خواهند بود و مهمتر آنکه نشانههای تأییدکنندة آن چه هستند؟ روشن است که پاسخ قطعی به چنین پرسش ذاتاً پیچیدهای نمیتوان داد و دیدگاههای متفاوت وجود خواهد داشت. بااینحال برای آنکه بتوان واقعبینانهتر با این مسئله برخورد کرد نیاز خواهد بود که روابط قدرتهای مدعی و محل نزاع روشن شود تا بتوان تصویری واقعبینانهتر بهدست آورد. مدعیان قدرت را میباید در ارتباط با قطببندی جهانی قدرت بینالملل بعد از پایان جنگ سرد و عقبنشینی بلوک شرقی قدرت درنظر گرفت. در آن مقطع دو برداشت شکل گرفت:
1. تکقطبی بودن قدرت جهانی به رهبری آمریکا؛
2. .چندقطبی بودن قدرت جهانی و تنوع بازیگران جهانی.
ظن غالب دراینخصوص آن است که این دو برداشت از شرایط نوین جهانی هنوز به سرانجام قطعی نرسیدهاند و هر دو طرف ادعاهای خاص خود را دارند و این بهرغم آن است که با گذشت زمان موضع آمریکا و ادعای تکقطبی بودن قدرت جهانی ناکارآمدی خود را به اثبات رسانده و با چالشهای جدی روبهرو شده است. منتها حقیقت آن است که مدعیان چندقطبی بودن قدرت جهانی هم نتوانستهاند دیدگاه خود را بهطور کامل بر مناسبات بینالملل مسلط سازند و برایناساس میتوان گفت رقابتها و نزاع برای اثبات حقانیت یکی از این دو برداشت شدیداً در جریان است. درست در همین جاست که محل نزاع اهمیت ویژهای یافته است. اگر بهصورت خیلی ساده و ابتدایی محل نزاع را درنظر بگیریم چند محل یا منطقه برجستهتر بهنظر خواهند آمد:
1. منطقة خاورمیانه؛
2. منطقة قفقاز؛
3. منطقة آسیای میانه؛
4. منطقة جنوب و شرق آسیا.
اگر قابل تصور باشد که احتمال جنگ سرد جدیدی وجود دارد، گمان میرود که محل اصلی نزاع و رقابت بهصورت برجستهتر در همین مناطق تمرکز نسبی بیابد. هرچند که نباید سایر مناطق حساس جهانی را دستکم گرفت؛ زیرا وقتی که رقابتها در سطح بینالملل بین منابع مدعی قدرت جهانی تشدید شود محدود به یک یا چند منطقه باقی نخواهد ماند و مجموعه کشورهای درحال توسعه در پنج قارة جهان را دربر خواهد گرفت. با این نگاه باید جایگاه مورد انتظار سازمان شانگهای و ناتو را بهعنوان دو نهاد تأثیرگذار در تحولات جهانی درنظر گرفت. «ناتو» در همان نقش سنتیاش جهان غرب را به رهبری آمریکا نمایندگی خواهد کرد و شانگهای میتواند چین ـ روسیه و برخی از کشورهای نزدیک به سیاستهای این دو کشور را نمایندگی کند. این امر را باید جدا از این واقعیت درنظر گرفت که چین هنوز در معادلة جهانی قدرت جایگاه خود را نیافته و نیازمند زمانی دستکم بین چهار تا پنج دهه است که به آرامی از نردبان قدرت جهانی بالا رود و در تمامی ابعاد نظامی ـ اقتصادی و توسعة تکنولوژی پیشرفت لازم را بیابد.
اما روسیة دوران پوتین انگیزههای قویتر برای ورود به رقابت قدرت جهانی دارد و دستکم خود را وارث قدرت ازدسترفتة اتحاد شوروی میداند. ازاینرو تلاش روسها برای بازسازی قدرت روسیه و ورود تدریجی به صحنة قدرت رقابتآمیز جهانی بیش از چین قابل فهم میشود. روسها درپی چند عقبنشینی خسارتبار در خاورمیانه و شمال آفریقا و بهصورت مشخصتر در لیبی و عراق که متحدان سنتی خود را از دست دادند و آنها را به رقبای غربی خود واگذار کردند، اکنون در سوریه قاطعانه ایستادهاند. جنگ نیابتی تشدیدشدة سوریه قطعنظر از طرفهای داخلی و منطقهای آن، بدون شک در ارتباط با رقابتهای آمریکا ـ اروپا ازیکطرف و چین و روسیه ازطرفدیگر است. در حاشیة این جنگ نیابتی کشورهای منطقه حول محور ایدئولوژی دو گفتمانی شیعه و سنی صاحب نقش هستند ولی حقیقت آن است که این موضوع نیز تحت تأثیر مسائل کلیتر جهانی است که در پیوند با منابع جهانی قدرت قابل توضیح میشود. در سوریه، لیبی، عراق و در سطح کمتری لبنان نشانههایی از تمایل شانگهای و ناتو برای بازسازی نوع جدیدی از جنگ سرد بهتدریج قابل شناسایی میشود. هرچند خیلی زود است که دربارة آن به قضاوت زودهنگامی دست زد، منتها هرگاه نشانههای موجود در خاورمیانه را با نشانههای موجود در سایر نقاط ازجمله شمال قفقاز آنچه در اوکراین بهرغم تعلق جغرافیایی آن به اروپا درنظر بگیریم، آنگاه قابل فهم خواهد شد که شانگهای و ناتو بهآرامی درحال بازیسازی جنگ سرد جدید هستند. یک نشانة دیگر که میتواند بروز احتمالی جنگ سرد جدید را تقویت کند وجود جریانهای غیردولتی و بهاصطلاح نهضتی است که تقریباً مطابق نمونة سنتی آن در دورة جنگ سرد درحال شکلگیری و تأثیرگذاری هستند.
بدینمعنا که در دورة جنگ سرد بروز جنگهای نیابتی در بخشهایی مربوط به شکلگیری و تأثیرگذاری جریانهای نهضتی بود. جریانهای گروههای چپ مارکسیستی و در اشکال ملایمتر، ناسیونالیستی که علیه کشورهای تحت سلطة ناتو دست به سلاح میبردند مورد حمایت بلوک شرق قرار میگرفتند و در مقابل دنیای غرب و ناتو به تقویت جریانهای راست و دیکتاتوری یاری میرساندند. در شرایط کنونی جهان این دنیای اسلام است که در محور رقابتها قرار گرفته است. دو جریان ایدئولوژیک درونی جهان اسلام با دو برداشت با ذهنیت محور مقاومت در حوزة شیعی قدرت اسلامی و محور سلفی ـ جهادی در حوزة سنی قدرت اسلامی وجود خواهد داشت. محور مقاومتی از این ظرفیت برخوردار است که با سازمان شانگهای هماهنگ شود و محور سلفی ـ جهادی از این ظرفیت واقعی برخوردار است که با پیمان ناتو اتصال ارگانیک بیابد. چنین وضعیتی را در سوریه و عراق بهروشنی بیشتری میتوان ردیابی کرد. دراینباره که کدام طرف درنهایت در موضع برتر قرار میگیرد، بهدلیل رفع نشدن ابهامات در سطح بینالملل و تأثیرگذاری متفاوت منابع جهانی قدرت بر تحولات منطقهای بهدرستی روشن نیست ولی با ضریب اطمینان قابل قبولتری از گذشته میتوان گفت که مناطق محل نزاع برای بازسازی جنگ سرد در قالب شانگهای و ناتو بهتدریج روشنتر میشوند و خاورمیانه در محور آنها قرار خواهد گرفت.
در مناطق دیگر نظیر حوزة قفقاز، آسیای مرکزی، جنوب و شرق آسیا تلاشِ ناتو به رهبری آمریکا استفادة ابزاری از جریان رادیکال و ایدئولوژیک سلفی ـ جهادی در کشورهای اسلامی یا کشورهای با اقلیت مسلمان خواهد بود که عمدتاً مسلمانان روسیه و چین را مدنظر قرار خواهد داد تا جنگهای نیابتی از محل نزاع دورتر را به داخل حوزة امنیتی روسیه و چین بکشاند. ظاهراً نیروی کیفی و ایدئولوژیک حزبالتحریر در آسیای مرکزی و قفقاز از چنین ظرفیتی و انگیزههای قوی جهادی برخوردار شده است. درعینحال میتوان گفت که بعد از سازمان القاعده، تنها سازمان جهادیای است که برای خود رسالتی جهانی قائل است و شعبات خاص خود را تقریباً در سرتاسر جهان حتی کشورهای اروپایی، آمریکا و کانادا بهوجود آورده است. اتباع غربی که در سوریه وارد جنگ شدهاند عمدتاً وابسته به حزبالتحریر و یا تحت تأثیر آن از اروپا و آمریکا به سوریه سرازیر شدهاند.
درهرحال تحولات منطقهای خاورمیانه و سایر مناطق حساس جهان الزاماً تحولاتی خودجوش نمیتواند باشد و دستکم بخشی از آنها در ارتباط با نامشخص بودن قطببندی قدرت جهانی و تمایل شانگهای و ناتو برای بازسازی نوعی از جنگ سرد جدید قرار میگیرد. گرچه شرایط نوین جهانی ایجاب نمیکند که جنگ سرد در همان ابعاد سیاسی ـ نظامی و ایدئولوژیک دو قطب سرمایهداری و سوسیالیستی آن بازسازی شود ولی درعینحال تردیدی وجود ندارد که جهان تکقطبی در ذهنیت آمریکایی درحال افول است و چندقطبی بودن قدرت جهانی محتملترین احتمال پیشروست، اما دنیای اسلام باید هوشیار باشد که به بهای تخریب زیرساختهایش دنیای جدید بر ویرانههای آن بنا نشود.
نظر شما