چرا بیداری اسلامی برای ترکیه یک فرصت بود؟


چرا بیداری اسلامی برای ترکیه یک فرصت بود؟

 
چهارشنبه 8 آبان 1392
 
 
 
با وقوع بیداری اسلامی شاید برای نخستین بار بود که نیازهای منطقه‌ای با خواست‌های غرب در مجرایی به نام لیبرال دموکراسی به یکدیگر رسیدند. این وجه مشترک بیش از هر کنشگر دیگری برای ترکیه‌ای که در سال‌های گذشته با میانجیگری در اختلافات و مناقشات منطقه‌ای درصدد رهبری منطقه‌ای برای نیل به هدف غایی هژمونی منطقه‌ایش بود فرصتی بی‌نظیر به‌شمار می‌رفت. چرا که زمینه رهبری و مداخله را به‌صورتی مشروع در اذهان منطقه‌ای و بین‌المللی برای ترکیه فراهم می‌کرد. ترکیه با شعار حمایت از حقوق مظلومان هر چند با کمی دیرکرد در صف حامیان خیزش‌های عربی قرار گرفت و کوشید تا آنچه را که می‌توانست بیشترین منافع ملی و اعتبار بین‌المللی را برایش فراهم کند انجام دهد. به‌عبارت دیگر تلاش کرد خود را با تحولات جدید خاورمیانه که به‌رغم پیش‌بینی داووداوغلو مبنی بر «تاخیر آن» همچنان غیرمنتظره بود، هماهنگ کند.
در این مقاله صرف نظر از واقعیت موجود درباره چالش‌هایی که بهار عربی برای ترکیه و سیاست خارجی آن به همراه آورده است به بررسی این مساله خواهیم پرداخت که چرا این تحولات از دیدگاه ترکیه یک فرصت می‌توانست باشد. پاسخ این سوال را در چند بخش بررسی خواهیم کرد.
1. دلایل فلسفی: اگر نگاهی به‌ فرایند اصلاحات در سال‌های گذشته داشته باشیم خواهیم دید که هر چند ترکیه در طول سه سال گذشته  نسبت به ادامه سریع این اصلاحات کم توجه بوده، اما از سال 1999 تا کنون ترکیه مرحله گذار مهمی را تجربه می‌کند. در بعد سیاسی و دموکراتیک ارزیابی ترکیه بر‌مبنای معیارهای کپنهاگ نشان دهنده میزان پیشرفت ترکیه در این عرصه است. تاکید ترکیه بر اصلاحات داخلی و فرایند دموکراسی‌سازی در این کشور، توجه به خواست اقلیت‌ها و حقوق بشر و تاکید بر‌ لزوم اصلاحات در کشورهای خاورمیانه‌ای در عرصه خارجی و لزوم هماهنگی آنها با جریان سریع جهانی‌‌ شدن و توجه به صدای مردم باعث شد تا ترکیه همزمان با آغاز بهار عربی و تلاش مردم برای نیل به حقوق و آزادی‌های اساسی نخست در تونس و سپس مصر و... با تاکید بر حق مسلم مردم این کشورها برای نیل به آنچه اکثریت خواستار آن بوده‌اند بی‌اعتنا نماند.
2. دلایل سیاسی: این دلایل را می‌توان در سه دسته تقسیم‌بندی کرد. نخست ترکیه بارها نسبت به معرفی خود به عنوان الگویی برای کشورهای مختلف خاورمیانه‌ای تاکید داشته است. هر چند آنچه از آن به‌عنوان الگویی موفق در ترکیه یاد می‌شود نه مدل ترکیه بلکه مدل حزب عدالت و توسعه است. حوادثی که در خاورمیانه و شمال آفریقا به‌وقوع پیوست باعث شد تا ترکیه  نیز به فکر دستاوردهای سیاسی بیشتر در منطقه و تغییر توازن قوا باشد. معرفی مدل خود به‌ معنای نشان دادن مسیری کارآمد برای خروج از سردرگمی‌های حاضر برای کشورهای درگیر بحران و نفوذ و رهبری بیش از پیش ترکیه در خاورمیانه بود. از این رو حزب حاکم عدالت و توسعه ترکیه آرزوی به قدرت رسیدن احزابی شبیه به خود را در خاورمیانه در سر می‌پروراند. برای نمونه به قدرت رسیدن حزب‌ النهضه در تونس یا اخوان المسلمین در مصر مورد حمایت و خواست حزب حاکم ترکیه بوده است.
دوم، متحدان بین‌المللی ترکیه چون آمریکا و اتحادیه اروپا نیز با حمایت از مردم دموکراسی خواه و در تقابل با دیکتاتوری‌های حاکم بر کشورهایی چون تونس، مصر و لیبی در کنار ترکیه قرار داشتند. این مولفه علاوه‌بر افزایش اعتبار ترکیه نزد کنشگران بین‌المللی حیطه انتخاب‌ها و تسهیلات ترکیه برای نیل به خواسته‌هایش را نیز وسیع‌تر می‌کرد.
سوم، خواست افکار عمومی ترکیه جهت واکنش دولت این کشور به‌ویژه در‌ رابطه با حوادث رخ‌ داده در تقابل نیروهای دولتی با معترضان در کشورهای خاورمیانه
3. دلایل اقتصادی: در میان کشورهایی که موج بهار عربی دامن آنها را فراگرفت ترکیه بیشترین رابطه اقتصادی را با لیبی داشته است. حدود 25 هزار شهروند ترک در لیبی شاغل بودند وسرمایه‌ای بالغ‌‌ بر 15- 20 میلیارد دلار درلیبی در گردش بود. از دیدگاه اقتصادی ترکیه در تلاش برای استقرار ثبات در‌راستای جبران خسارت‌هایی که به سرمایه گذارانش در این کشورها وارد شده بود تلاش می‌کرد. هر چند این دلیل برای ترکیه در مقایسه با سایر دلایل با توجه به صاحب نظران حکومتی از کمترین اهمیت برخوردارد بوده است.
4. از دیدگاه سیاست خارجی ترکیه خواهان ایفای یک نقش پیشرو در منطقه و رهبری در خاورمیانه بوده است. به‌ویژه در مقام رقابت با ایران، ترکیه خواهان تثبیت نقش رهبری و پیشگامی خود بوده است. توجه داشته باشیم که نیل به‌ موقعیت برتر در سطح منطقه‌ای اعتبار بیشتری به ترکیه در سطح بین‌المللی به‌ویژه از چشم‌انداز قدرت‌هایی چون آمریکا و اتحادیه اروپا به ارمغان می‌آورد. با‌وجود‌اینکه ترکیه این مولفه‌ها را در سیاست خارجی خود مورد توجه قرار داده بود از توجه به‌برخی گزینه‌های احتمالی چون عدم حمایت متحدان بین‌المللی‌اش از ترکیه بازماند. برای مثال همانطور که رئیس جمهوری و نخست وزیر ترکیه بارها اعلام کردند با وجود پیشگامی ترکیه در مساله سوریه به‌دلایل مختلف ترکیه از سوی متحدین خود در این حوزه تنها گذاشته شد.
ترکیه باید در‌نظر داشته باشد که در هر اعلام موضع یا اقدامی پیش از آنکه پیشگام باشد نخست تمام جوانب و نتایج مواضع و اقدامات خود را در سطوح مختلف مورد بررسی قرار دهد. صرف دیدن نیمه پر لیوان برای آغاز و پافشاری بر هر تصمیمی کافی نخواهد بود. به نظر نگارنده اگر داووداوغلو 5 مرحله سیاستگذاری که در رهنامه خود شرح داده بود را در تعامل با بهار عربی مورد توجه قرار می‌داد چشم انداز کنونی و آینده ترکیه بعد از خاموشی شعله‌های عربی می‌توانست شکل دیگری به خود گرفته باشد.