توافق جامع هستهای ایران؛ گزینه «مطلوب» روسیه
توافق جامع هستهای ایران؛ گزینه «مطلوب» روسیه
سهشنبه 30 تیر 1394
نهایتاً پس از سالها کشمکش و ماهها مذاکره، پیشنویس توافق جامع هستهای به امضاء ایران و گروه 1+5 رسید. طی این فرآیند پرفراز و نشیب طرفهای دخیل در این پرونده برای تأمین منافع خود تلاشهای مختلفی را به کار بستند. روسیه به عنوان یکی از اعضاء اصلی گروه 1+5 از این امر مستثنی نبوده و به این منظور تاکتیکهای مختلفی را در دستور داشته است. البته، کاهش تأثیر این کشور در مذاکرات تعیینکننده اخیر محسوس بود که البته، حدوث این وضعیت چندان دور از انتظار نبود. اولاً، مسکو همواره سعی داشته با اتخاذ مواضع میانی و ایفای نقش میانجی، منافع خود را همزمان در هر دو طرف (هم ایران و هم غرب) حفظ نماید. طبیعی است که با کنار رفتن موانع مذاکره مستقیم تهران و واشنگتن از اهمیت نقش این میانجی کاسته میشود.
ثانیاً، مسکو در اغلب مقاطع مواضع خود را به عنوان تابعی از روابط خود با «غرب» تنظیم کرده و فقدان راهبرد در آن مشخص بود. نتیجه این رویکرد، محدود شدن فضای بازی روسیه به چهارچوب «برساخته» آمریکایی است که این اواخر، ابتکار عمل را به دست گرفته و فرصت تأثیرگذاری مسکو را محدود کرده بود. اما به هر ترتیب، مسکو یکی از حامیان حل فصل مسالمتآمیز و گامبهگام این موضوع بوده که به نظر میرسد، با تدوین پیشنویس قرارداد جامع «گزینه مطلوب» آن حاصل شده باشد. چرایی «مطلوبیت» این گزینه برای روسیه با توجه به مضار مختلف سیاسی، امنیتی، اقتصادی، ژپولیتیکی و ... سه سناریوی احتمالی دیگر قابل درک است؛
1. دستیابی ایران به بمب اتم
2. اقدام نظامی علیه ایران
3. تسلیم ایران به فشارهای غرب و قرار گرفتن آن در مدار آمریکا
4. (توافق هستهای و تثبیت ایران به عنوان یک قدرت هستهای صلحآمیز)
با گذشت زمان، برای مسکو آشکار شد که ایران تسلیم نخواهد شد و تشدید فشارها، پرونده هستهای ایران را به گزینههای دوم و سپس اول سوق خواهد داد. این شرایط پاسخگوی منافع روسیه نیست و مسکو بارها نسبت به پیامدهای غیرقابل مهار آن هشدار داده است. در این بین و پس از تحولات اخیر خاورمیانه و اوکراین نیز، مقامات کرملین به درک عمیقتری از رویکرد ژئوپولیتیکی تهاجمی غرب و دلایل اصلی فشار بر تهران (به بهانه عدم اشاعه هستهای) که همانا احیاء کنترل از دسترفته بر تهران و تقویت نفوذگذاری در منطقه است، دست یافتند.
زیر این شرایط، سناریوی چهارم گزینه «مطلوب» برای تأمین منافع بلندمدت مسکو تشخیص داده و سیاست عملی آن در این راستا تنظیم شد. مسکو با مساعدت به تحقق این گزینه، ضمن تثبیت موقعیت ایران به عنوان «شریک طبیعی ژئوپولیتیکی» خود در منطقه که نقش مهمی در حفظ ثبات مناطق جنوبی روسیه (آسیای مرکزی، حوزه خزر و قفقاز جنوبی) و خاورمیانه دارد، در عمل، از بروز سه سناریوی منفی دیگر ممانعت میکند.
اما، برخی در روسیه نگرانی خود از تأثیرات منفی بهبود احتمالی روابط تهران با غرب پس از توافق هستهای را پنهان نمیکنند، از جمله احتمال کاهش بهاء نفت، حضور رقابتی ایران در بازار انرژی اروپا، کاهش اهمیت کارت ایران در چانهزنی مسکو با غرب، کاهش وابستگی تهران به مسکو، کاهش فضای بازار ایران برای شرکتهای روسی، احتمال نفوذپذیرتر شدن جغرافیاهای اطراف ایران برای غرب خصوصاً نوار جنوبی روسیه و ... . بهرغم عینی بودن برخی از این ضررها، منافع بلندمدت تحقق سناریوی چهارم برای روسیه به نحو ملموسی بر مضار آن چربش دارد.
اما «مطلوبیت» سناریوی چهارم تنها به دلیل ممانعت از تحقق سه سناریوی اول نیست. با رفع فشارها و تحریمها از ایران فرصتهایی جدیدی در روابط مسکو ـ تهران در حوزههای مختلف ژئوپولیتیکی (از جمله همکاری در سازمان شانگهای)، سیاسی (از جمله همکاری در سوریه)، اقتصادی (از جمله همکاری در زمینه انرژی هستهای، فروش تسلیحات، مبادلات تجاری) و ... ایجاد خواهد شد. اینکه روسیه چه قدر از این فرصتها بتواند استفاده کند به توانمندها و اراده آن بستگی خواهد داشت و البته، رقابت در این زمینه برای روسیه و شرکتهای روسی سخت خواهد بود.
اما، پرونده هستهای ایران هنوز راه درازی تا مختومه شدن دارد. «تهدید ایران هستهای» در متن ژئوپولتیکی و ژئواکونومیکی منطقه «ساخته» شده، منافع مشخصی را نصیب غرب کرده و همچنان ظرفیت منفعتدهی دارد. تحکیم هژمونی، پیشبرد استثناءگرایی در حل مشکلات بینالمللی، فروش تسلیحات، تقویت حضور نظامی، وابسته کردن بیشتر کشورهای منطقه، تقویت نفوذ سیاسی، منحرف کردن افکار عمومی از مسئله اسرائیلی ـ عربی و ... برخی از این منافع هستند که در سایه تبلیغ ایرانهراسی تحصیل شدهاند.
زیر این شرایط، مسکو میداند که اجرا و راستیآزمایی قرارداد جامع از تحصیل آن مشکلتر خواهد بود. مولفههای بسیاری از جمله بیثباتی فزاینده منطقه و گردش نخبگان سیاسی در تهران و واشنگتن هستند که میتوانند، آیندهای متفاوت از آنچه «انتظار میرود» را رقم بزنند. افزون بر این، غرب در تفسیر خودمدارانه توافق، مصادره به مطلوب مفاد مبهم، سوءاستفاده از اشتباهات احتمالی تهران و حتی قرار دادن ایران در وضعیتی که مجبور به نقض مفاد توافق شود، مهارت دارد، که میتواند باعث چالش شود.
مسکو این رویه را تجربه کرده و در روابط آن با غرب قراردادهای کنترل تسلیحات متعددی است که طی سالهای اخیر به دلایل مختلف نقض شده و در همواره روسیه مقصر این امر معرفی شده است. در این شرایط، فرآیند اجرا و راستیآزمایی قرارداد جامع هستهای فرصت مغتنمی برای روسیه است تا با مساعدت به اجرای آن، ضمن تحقق گزینه «مطلوب» خود، مدعای «استقلال» در سیاست خارجی را اثبات کرده و مانع پیشبرد توسعهطلبی زورمدارنه غرب شود.
ثانیاً، مسکو در اغلب مقاطع مواضع خود را به عنوان تابعی از روابط خود با «غرب» تنظیم کرده و فقدان راهبرد در آن مشخص بود. نتیجه این رویکرد، محدود شدن فضای بازی روسیه به چهارچوب «برساخته» آمریکایی است که این اواخر، ابتکار عمل را به دست گرفته و فرصت تأثیرگذاری مسکو را محدود کرده بود. اما به هر ترتیب، مسکو یکی از حامیان حل فصل مسالمتآمیز و گامبهگام این موضوع بوده که به نظر میرسد، با تدوین پیشنویس قرارداد جامع «گزینه مطلوب» آن حاصل شده باشد. چرایی «مطلوبیت» این گزینه برای روسیه با توجه به مضار مختلف سیاسی، امنیتی، اقتصادی، ژپولیتیکی و ... سه سناریوی احتمالی دیگر قابل درک است؛
1. دستیابی ایران به بمب اتم
2. اقدام نظامی علیه ایران
3. تسلیم ایران به فشارهای غرب و قرار گرفتن آن در مدار آمریکا
4. (توافق هستهای و تثبیت ایران به عنوان یک قدرت هستهای صلحآمیز)
با گذشت زمان، برای مسکو آشکار شد که ایران تسلیم نخواهد شد و تشدید فشارها، پرونده هستهای ایران را به گزینههای دوم و سپس اول سوق خواهد داد. این شرایط پاسخگوی منافع روسیه نیست و مسکو بارها نسبت به پیامدهای غیرقابل مهار آن هشدار داده است. در این بین و پس از تحولات اخیر خاورمیانه و اوکراین نیز، مقامات کرملین به درک عمیقتری از رویکرد ژئوپولیتیکی تهاجمی غرب و دلایل اصلی فشار بر تهران (به بهانه عدم اشاعه هستهای) که همانا احیاء کنترل از دسترفته بر تهران و تقویت نفوذگذاری در منطقه است، دست یافتند.
زیر این شرایط، سناریوی چهارم گزینه «مطلوب» برای تأمین منافع بلندمدت مسکو تشخیص داده و سیاست عملی آن در این راستا تنظیم شد. مسکو با مساعدت به تحقق این گزینه، ضمن تثبیت موقعیت ایران به عنوان «شریک طبیعی ژئوپولیتیکی» خود در منطقه که نقش مهمی در حفظ ثبات مناطق جنوبی روسیه (آسیای مرکزی، حوزه خزر و قفقاز جنوبی) و خاورمیانه دارد، در عمل، از بروز سه سناریوی منفی دیگر ممانعت میکند.
اما، برخی در روسیه نگرانی خود از تأثیرات منفی بهبود احتمالی روابط تهران با غرب پس از توافق هستهای را پنهان نمیکنند، از جمله احتمال کاهش بهاء نفت، حضور رقابتی ایران در بازار انرژی اروپا، کاهش اهمیت کارت ایران در چانهزنی مسکو با غرب، کاهش وابستگی تهران به مسکو، کاهش فضای بازار ایران برای شرکتهای روسی، احتمال نفوذپذیرتر شدن جغرافیاهای اطراف ایران برای غرب خصوصاً نوار جنوبی روسیه و ... . بهرغم عینی بودن برخی از این ضررها، منافع بلندمدت تحقق سناریوی چهارم برای روسیه به نحو ملموسی بر مضار آن چربش دارد.
اما «مطلوبیت» سناریوی چهارم تنها به دلیل ممانعت از تحقق سه سناریوی اول نیست. با رفع فشارها و تحریمها از ایران فرصتهایی جدیدی در روابط مسکو ـ تهران در حوزههای مختلف ژئوپولیتیکی (از جمله همکاری در سازمان شانگهای)، سیاسی (از جمله همکاری در سوریه)، اقتصادی (از جمله همکاری در زمینه انرژی هستهای، فروش تسلیحات، مبادلات تجاری) و ... ایجاد خواهد شد. اینکه روسیه چه قدر از این فرصتها بتواند استفاده کند به توانمندها و اراده آن بستگی خواهد داشت و البته، رقابت در این زمینه برای روسیه و شرکتهای روسی سخت خواهد بود.
اما، پرونده هستهای ایران هنوز راه درازی تا مختومه شدن دارد. «تهدید ایران هستهای» در متن ژئوپولتیکی و ژئواکونومیکی منطقه «ساخته» شده، منافع مشخصی را نصیب غرب کرده و همچنان ظرفیت منفعتدهی دارد. تحکیم هژمونی، پیشبرد استثناءگرایی در حل مشکلات بینالمللی، فروش تسلیحات، تقویت حضور نظامی، وابسته کردن بیشتر کشورهای منطقه، تقویت نفوذ سیاسی، منحرف کردن افکار عمومی از مسئله اسرائیلی ـ عربی و ... برخی از این منافع هستند که در سایه تبلیغ ایرانهراسی تحصیل شدهاند.
زیر این شرایط، مسکو میداند که اجرا و راستیآزمایی قرارداد جامع از تحصیل آن مشکلتر خواهد بود. مولفههای بسیاری از جمله بیثباتی فزاینده منطقه و گردش نخبگان سیاسی در تهران و واشنگتن هستند که میتوانند، آیندهای متفاوت از آنچه «انتظار میرود» را رقم بزنند. افزون بر این، غرب در تفسیر خودمدارانه توافق، مصادره به مطلوب مفاد مبهم، سوءاستفاده از اشتباهات احتمالی تهران و حتی قرار دادن ایران در وضعیتی که مجبور به نقض مفاد توافق شود، مهارت دارد، که میتواند باعث چالش شود.
مسکو این رویه را تجربه کرده و در روابط آن با غرب قراردادهای کنترل تسلیحات متعددی است که طی سالهای اخیر به دلایل مختلف نقض شده و در همواره روسیه مقصر این امر معرفی شده است. در این شرایط، فرآیند اجرا و راستیآزمایی قرارداد جامع هستهای فرصت مغتنمی برای روسیه است تا با مساعدت به اجرای آن، ضمن تحقق گزینه «مطلوب» خود، مدعای «استقلال» در سیاست خارجی را اثبات کرده و مانع پیشبرد توسعهطلبی زورمدارنه غرب شود.
نظر شما