بررسي روابط ايران ـ مصر: افقهاي آينده
بررسي روابط ايران ـ مصر: افقهاي آينده
چهارشنبه 5 مهر 1391
در حاليكه سقوط رژيم مبارك متحد استراتژيك غرب و اسراييل براي برخي كشورها با نگرانيهاي امنيتي توام گرديده ولي اين حادثه تاريخي، براي ايران خوشايند بود، ايراني كه در طول سي ساله حكومت مبارك همواره در حوزههاي استراتژيك و ژئوپلتيكي بر سر منافع و آرمانهاي انقلاب خود در منطقه با مصر تضاد و اختلاف داشت. مصر در دوره مبارك به عنوان يار اصلي اسراييل و لنگرگاه منافع غرب در خاورميانه تلاش ميكرد در اردوگاه كشورهاي محافظهكار نقش اصلي را در هدايت جريانات ضدايراني ايفاگر باشد. از اينرو علاوه بر نقش محوري در گفتگوهاي اعراب و اسراييل در هياهوي جنجال رسانهاي برخي از كشورهاي حوزه خليج فارس عليه منافع ايران موضع ميگرفت. مبارك به عنوان وارث حكومت سادات همزمان با محوريت يافتن قاهره براي حل و فصل مسائل خاورميانه و كمك به برقراري روابط نزديك ميان اعراب و اسراييل ماموريت داشت كه مانع رشد جريانات اسلامگرا و ضد منافع غرب در منطقه باشد؛ از اين رو وي در قبال دريافت پاداش دو ميليارد دلاري بدليل عقد سازش با اسراييل (پيمان كمپ ديويد) از آمريكا تلاشهاي خويش را براي ضربه زدن به جريان مقاومت در منطقه متمركز كرده بود. حمايت علني از حمله به جنوب لبنان و نيز نوار غزه و بسته نگهداشتن گذرگاه رفح به عنوان گلوگاه حياتي براي فلسطينيان نمونههاي از همراهي مصر با سياستهاي منطقهاي اسراييل در دوره گذشته بود؛ لذا پس از سرنگوني رژيم مبارك توازن و ساختار قدرت در خاورميانه با تغييرات اساسي روبرو گرديد و رژيم تلآويو نزديكترين متحد خود را از دست رفته ديد. با تمام اين تفاصيل و بهرغم اقدامات سازنده مصر در منطقه و دوري از سياستهاي سرسپردگي دوره مبارك، هنوز شرايط ايدهآل براي بازگشايي روابط تاريخي دو ملت مسلمان ايران و مصر در منطقه فراهم نشده است. سخنان مرسي در تهران و در همان حال دعوت از ايران براي حضور در اجلاس چهارجانبه قاهره نشان از وجود موانع نهچندام اندك در روابط دوجانبه دارد. اين امر واضحي است كه مصر جديد در پي آن است كه با رهايي از چالشهاي فزايندهاي داخلي بدليل مشكلات عديده اقتصادي، بار ديگر قاهره را به كانون ديپلماسي منطقه خاورميانه بدل سازد. از اينرو گرچه مصر با سياستهاي تركيه و عربستان مبني بر لزوم تغيير در اركان قدرت سياسي سوريه تفاهم دارد با اين وجود، اين كشور احساس ميكند كه با فعالسازي ظرفيتهاي ديپلماتيك و مشاركت دادن برخي از قدرتهاي اصلي منطقه و اثرگذار در تحولات سوريه نظير ايران ميتواند ضمن جلوگيري از دخالت خارجي، شرايط منطقه را به نفع خود تغيير جهت دهد. لذا برغم اتفاقنظرها ميان سه كشور دخيل در بحران، يعني عربستان، تركيه و مصر، شاهد رقابت ظريف و هدفمند ميان آن نيز هستيم. شايد طرح مصر در مورد سوريه بتواند با كاهش تنشهاي فزاينده منطقهاي، شرايط جديدي را براي گفتگوهاي مستمر ميان تهران ـ قاهره فراهم نمايد. بنابراين به نظر ميرسد گرچه ايران و مصر در موضوع سوريه با همديگر اختلافنظر دارند با اين وجود، اختلاف و رويكرد مختلف مانع از همكاري و گفتگو نيست. مورد ديگري كه هنوز مصر جديد نسبت به آن نگران است، بحث امنيت خليج فارس است. بايد در نظر داشت گرچه مصريها در مسايل سياسي و امنيتي خليج فارس حضور اثرگذاري ندارند ولي منافع مصر همواره با منافع اعراب و كشورهاي حوزه خليج فارس به نوعي درهم تنيده است. مصر با اقتصاد ضعيف و مشكلات عديده سياسي ـ اجتماعي براي رشد و توسعه پايدار به كمكهاي كشورهاي ثروتمند عربي نظير قطر و عربستان و امارات چشم دوخته است. از اينرو حاكمان جديد مصر نيز امنيت خليج فارس را مرتبط با امنيت داخلي كشور خود ارزيابي ميكنند. از اينرو رييسجمهور مصر ضمن سفر به عربستان با تاكيد بر لزوم حفظ روابط تاريخي دو كشور تلاش كرد با اطمينان دادن به پادشاه سعودي شرايط را براي ادامه كمكها و نيز حضور كارگران مصري شاغل در اين كشور فراهم نمايد. لذا به نظر ميرسد كه مصر بهرغم استقلال در اتخاذ سياستهاي جديد منطقهاي توامان از جانب كشورهاي محافظهكار عرب و نظير غرب تحت فشار فزاينده سياسي ـ اقتصادي است و لذا يك نوع آرمانطلبي است تصور شود كه مصر جديد بتواند در كوتاهمدت با قطع ارتباط با متحدان سنتي خود، روابط نويني را با ايران آغاز كند. همچنين در واكاوي دلايل عدم تسريع در روند مناسبات دو كشور بايد گفت كه تلقي ايران و مصر در مورد اهميت و ضرورت توسعه و برقراري روابط متقابل مشترك نيست و حتي زمينههاي همواركننده اين ديدگاه در دو كشور هم متفاوت است. مصر جديد در ارتباط با ايران به حداقلها بسنده كرده و شتابي را هم براي سرعت بخشيدن به روابط و ترميم شكافهاي گذشته احساس نميكند. در واقع مصر بيشتر به خود فكر ميكند و به دنبال آرمانگرايي در سياست خارجي خويش هم نيست از سوي ديگر ايران خروج مصر از جبهه كشورهاي محافظهكار عرب را مولفه اثرگذار براي افزايش قدرت مانور منطقهاي ميداند. آنچه مهم است ايران و مصر دو واقعيت مهم منطقهاند و تلاش براي ناديده گرفتن يا كم اهميت جلوه دادن لزوم روابط به سود دو كشور نيست.
در جمعبندي براي تنظيم روابط و مناسبات با مصر بايد به اين نكات اشاره داشت:
1ـ مصر در سياست خارجي خود بدنبال تجديدنظرطلبي و قطع ارتباط با متحدان قبلي (غرب و همسايگان عربي خود) نيست بلكه مصر به تحقق ثبات منطقهاي فكر ميكند و لذا با افزايش قدرت مانور ديپلماتيك خويش بهدنبال تحصيل هر چه بيشتر منافع ملي خويش است. لذا گرچه حاكمان جديد مصر به رفتن بشار اسد فكر ميكنند ولي در اين مسير از تكرار سناريوي ليبي و تغيير موازنه قوا به نفع اسراييل در هراسند. اين امر باعث شده مصر بر راهحل سياسي و مسالمتآميزي كه منجر به واگذاري قدرت از سوي بشار اسد باشد متمركز گردد. در هر صورت حل و فصل بحران سوريه از طريق گفتگوهاي ملي و جلوگيري از حاكميت گزينه نظامي كه غرب، نظير تركيه و عربستان در پي آن هستند ميتواند فصل مشتركي براي همكاريهاي منطقهاي دو كشور قلمداد گردد.
2ـ منفعت راهبردي مصر در شرايط موجود در تحقق توسعه اقتصادي و رشد فناوريهاي نوين است. براي رسيدن به اين مهم مصر راهكارهاي خارجي و داخلي مدنظر قرار داده، در داخل ايجاد توازن قدرت و بهرهگيري از ظرفيتهاي تمام نيروهاي سياسي و در خارج همگامي با نيازهاي بينالمللي و همكاريهاي با قدرت غربي و عربي و در مرحله بعد كشورهاي اسلامي را دنبال ميكند.
3ـ منفعت ديگر مصر بهرهگيري از ظرفيتهاي سازمانهاي بينالمللي و نيز منطقهاي براي حل و فصل مسايل منطقهاي نظير بحران فلسطين است. بيترديد احقاق حقوق فلسطينيان و جلوگيري از تسلط بيشتر اسراييل بر سرزمينهاي فلسطيني، مولفهاي است كه ايران هم سخت به دنبال آن ميباشد.
4ـ تمركز مصر بر طرح «خاورميانه عاري از سلاحهاي هستهاي» به عنوان طرح مشترك با ايران، بهرغم رد از سوي مراكز بينالمللي بستر مناسبي براي همكاريهاي فيمابين است.
التعليقات