سياست تركيه در قبال بحران سوريه پس از خروج آمريكا


مقدمه

سرزمين كنوني سوريه كه با دارا بودن شهرهاي مهمي مانند حلب و دمشق، با نام شامات يا ولايت شام خوانده مي‌شد، از سال 1260 م. تحت حاكميت تركان سلجوقي و به نام مماليك اداره مي‌شد. اين منطقه از سال 1516 و در زمان سلطان سليم ضميمه امپراتوري عثماني شد و تا سال 1918 كه انگليسي‌ها بر اين سرزمين تسلط يافتند، بيش از ششصد سال اين سرزمين تحت حاكميت ترك‌ها بوده است. بعد از جدايي سوريه از عثماني، نهضت‌هاي ملي‌گراي عرب و از سال 1950 گرايش‌هاي كمونيستي در سوريه اوج گرفت و از آن زمان، درحالي‌كه تركيه همواره به سمت غرب حركت مي‌كرد، سوريه به سمت سوسياليسم آميخته با ملي‌گرايي عربي پيش مي‌رفت. در اواخر حاكميت حافظ اسد، دولت سوريه كه كشورش را در آستانه جنگ با تركيه به‌خاطر فعاليت گروه پ‌ك‌ك مي‌ديد، با تغيير نسبي سياست خود درقبال مسئله كردهاي تركيه، عبدالله اوجالان رهبر پ‌ك‌ك را مجبور به ترك سوريه كرد و از آن زمان، روند مثبتي در مناسبات تركيه و سوريه حاصل شد كه اين روند در دوره بشار اسد با جديت بيشتري دنبال شد؛ ولي با وقوع انقلاب عربي موسوم به بهار عربي، دولت اسلام‌گراي حزب عدالت و توسعه تركيه كه به‌دليل داشتنِ پايگاه اجتماعي ـ سياسي خود را مكلف به حمايت از جريان اخوان المسلمين در منطقه مي‌دانست سعي كرد بشار اسد را به دادن امتياز به گروه‌هاي سني به‌ويژه طرفداران اخوان راضي كند كه اين فشار بر بشار اسد نه‌تنها نتيجه نداشت، بلكه مناسبات ترميم‌يافته دو كشور را نيز از بين برد.

اين دو كشور تا سال 2015 همديگر را دشمني تمام‌عيار مي‌دانستند، اما آنكارا با درك واقعيت‌هاي منطقه و نيز احساس خطر تجزيه كشورهاي منطقه، از شعار ساقط كردن بشار اسد در سوريه دست كشيد و تلاش خود را بر مقابله با نقشه‌هاي آمريكا در منطقه به‌ويژه تشكيل دولت مستقل كردي در جنوب تركيه و ايجاد كريدور كردي (از مرزهاي غربي ايران تا درياي مديترانه) متمركز كرد. اين چرخش مهم در سياست منطقه‌اي تركيه با همكاري‌هاي جدي سه‌جانبه تركيه ـ روسيه ـ ايران در موضوع سوريه همراه بوده كه تاكنون نتايج مثبت زيادي به‌دنبال داشته است. در شرايط جديد، تركيه به‌جاي چشم داشتن به سقوط بشار اسد، به فكر سهيم شدن گروه‌هاي مخالف دولت در ساختار سياسي جديد سوريه است. گروه‌هاي سياسي طرفدار تركيه در سوريه كه تاكنون فقط با نيروي نظامي موسوم به ارتش آزاد سوريه در اين كشور نقش‌آفرين بوده‌اند، درحال‌حاضر، با حمايت تركيه درصددند كه وارد ساختار سياسي جديد كشور نيز بشوند، كما اينكه در كميته تدوين قانون اساسي جديد سوريه نيز حضور دارند. بنابراين، اهداف سياسي تركيه در سوريه را مي‌توان مشاركت نيروهاي سياسي طرفدار آنكارا تلقي كرد كه عمدتاً پايگاه سياسي ـ اجتماعي اخواني دارند و تركيه و حزب عدالت و توسعه را الگوي خود مي‌دانند. همچنين مهندسي سياسي ـ اجتماعي آنكارا درباره آينده سوريه به‌دنبال اين است كه گروه‌هاي سياسي مورد حمايت تركيه ازسوي شهروندان سوري كه درحال‌حاضر در تركيه و به شكل آوارگان جنگي زندگي مي‌كنند مورد حمايت داخلي قرار بگيرند و اين توده چندميليوني آوارگان بعد از بازگشت به سوريه پايگاه اجتماعي احزاب طرفدار تركيه را ايجاد كنند.  

از نگاه سياستمداران و نخبگان سياسي تركيه، كشور سوريه از ديرباز و دست‌كم از زمان ايجاد حزب كارگران كردستان تركيه (پ‌ك‌ك) درسال 1984 به‌مثابه كانون تهديدي عليه امنيت ملي و تماميت ارضي تركيه بوده است. اختلاف سرزميني دمشق با آنكارا بر سر استان «هاتاي» (اسكندرون) نيز ازقبل وجود داشته است. بنابراين، هدف اصلي امنيتي ـ نظامي تركيه اين است كه تهديد چهاردهه‌اي پ‌ك‌ك از خاك سوريه را برطرف نمايد. هرچند با ازبين رفتن كنترل دولت مركزي سوريه بر مناطق كردنشين خطر پ‌ك‌ك در خاك اين كشور تشديد شده است، ايجاد مناطق حائل در خاك سوريه و در مجاورت مرز تركيه راهكاري است كه دولت تركيه قصد دارد با توسل به آن، امنيت مرزهاي خود را در برابر نفوذ شبه‌نظاميان پ‌ك‌ك و ساير گروه‌هاي مسلح كردي تأمين نمايد. طبق اين برنامه، در اين مناطق، نيروهاي ارتش آزاد سوريه كه توسط ارتش تركيه آموزش ديده‌اند مستقر خواهند شد.

 

تحولات جديد در مسئله سوريه؛ خروج نظاميان آمريكا از سوريه و آثار منطقه‌اي آن

يكي از اهداف اصلي خروج نيروهاي نظامي آمريكا از سوريه كاهش هزينه‌هاي حضور آمريكا در منطقه است و اتخاذ اين سياست به عوامل مختلفي بستگي دارد كه كمبود منابع مالي يكي از اصلي‌ترين علل آن است. نكته درخور توجه در اين زمينه اين است كه علاوه‌بر آمريكا ساير بازيگران دخيل در موضوع سوريه نيز در شرايطي قرار دارند كه آنها نيز مجبور به كاهش هزينه‌هاي حضور خود در سوريه خواهند بود. روسيه، تركيه و ايران با مشكلات اقتصادي عديده‌اي روبه‌رو هستند؛ عربستان سعودي نيز برخلاف سال‌هاي آغازين بحران سوريه با كمبود منابع مالي مواجه است؛ اتحاديه اروپا نيز ازجمله فرانسه كه فعال‌ترين عضو اين اتحاديه در موضوع سوريه محسوب مي‌شود شرايط بهتري از بازيگران قبلي ندارد. بنابراين، اتخاذ سياست كاهش هزينه اقتصادي حضور در صحنه مناقشه سوريه مي‌تواند نقطه مشترك همه بازيگران مناقشه سوريه باشد. با قبول اين فرضيه مي‌توان گفت كه در دوره پيشِ رو، بازيگران منازعه سوريه به‌جاي حضور نظامي گسترده مستقيم يا ازطريق نيروهاي نيابتي خود كه هر دو هزينه زيادي دارند ترجيح خواهند داد كه جنگ قدرت و نفوذ در سوريه و در كل منطقه را به‌جاي عرصه ميداني در پاي ميز مذاكرات و تماس‌هاي ديپلماتيك دنبال كنند. البته دراين‌ميان، برخي بازيگران مانند دولت قانوني سوريه كه در دوره پساداعش ضرورتاً بايد به اعاده حاكميت خود بر تماميت سرزميني اين كشور همت گمارند يا كشوري مانند تركيه به‌عنوان تأثيرپذيرترين كشور از منازعه سوريه در عرصه امنيتي كه به‌سبب بحران سوريه با مسئله بقاء حاكميت يكپارچه سرزميني روبه‌رو شده است، در دوره آتي ممكن است حجم و سطح اقدامات نظامي خود را در خاك سوريه گسترش بدهند، ولي درهرصورت، وجه غالب تحولات سوريه در دوره پيشِ رو ديپلماتيك و سياسي خواهد بود؛ ازاين‌رو، خروج نظاميان آمريكا از سوريه لزوماً منجربه افزايش حضور نظامي گسترده ساير بازيگران نخواهد شد و درصورت برقراري آرامش، موضوع بازسازي سوريه و ايجاد و استقرار ساختار سياسي جديد در كشور در اولويت قرار خواهد گرفت.

از نگاه آمريكا، علت ديگر خروج از سوريه ممكن است بازنگري كاخ سفيد درمورد بازيگران غيردولتي متحد خود در خاورميانه باشد. به باور برخي، طرح آمريكايي ـ صهيونيستي تشكيل كريدور كردي از غرب ايران تا درياي مديترانه، در شرايط كنوني شكست خورده است و آمريكا ظاهراً قصد ندارد اصراري بر پيگيري اين طرح داشته باشد كه نمونه‌هاي اين تغيير رفتار را در عدم حمايت از همه‌پرسي استقلال كردستان عراق و خروج از سوريه مي‌توان مشاهده كرد كه به معني تنها گذاشتن شبه‌نظاميان كرد «پ‌ي‌د/ ي‌پ‌گ» در وسط منازعه سوريه است؛ به‌عبارت‌ديگر، عنصر كردي در خاورميانه از نگاه استراتژيست‌هاي آمريكايي يا دست‌كم حاميان ديدگاه‌هاي ترامپ در درون دستگاه حاكمه بيش‌ازاندازه براي آمريكا هزينه‌زا شده است؛ زيرا اين رويكرد سبب فاصله گرفتن روزافزون تركيه از آمريكا و ساختارهاي غربي و نزديكي به روسيه، ايران و چين مي‌شود كه اين به معني شكاف اساسي در درون ناتو تلقي مي‌شود.

ارزيابي ديگري كه از خروج آمريكا از سوريه مي‌توان داشت اين است كه خروج آمريكا عرصه سوريه را براي رقابت بيشتر بين ساير بازيگران بيشتر مي‌كند كه اين رقابت در درجه اول، در سطحي خصمانه بين ايران و عربستان خواهد بود و در سطوح بعدي، بين سه بازيگر تركيه، روسيه و ايران روي خواهد داد كه برآيند اين خصومت و رقابت سبب‌ساز تضعيف متقابل اين بازيگران در سوريه خواهد شد؛ زيرا در شرايطي كه تهديد مشتركي مانند داعش ازبين رفته و خطر مشترك تجزيه‌طلبي كردي تضعيف شده باشد، كشورهايي مانند ايران و تركيه رقابت را به همكاري ترجيح خواهند داد.

 

ارزيابي واكنش تركيه به خروج نيروهاي آمريكا از سوريه

بازتاب خروج نيروهاي آمريكايي از سوريه در جمهوري تركيه دو تصوير نسبتاً متفاوت دارد: تصوير اول مربوط به فضاي عمومي رسانه‌اي است كه در آن، خروج آمريكا به‌منزله افزايش نفوذ و قدرت تركيه در سوريه و افزايش قدرت عمليات نظامي تركيه در خاك سوريه است. در اين نگاه، حضور ارتش آمريكا در سوريه به‌منزله مانعي بر سر راه برنامه‌هاي نظامي و امنيتي تركيه در سوريه تلقي مي‌شود و اين ارزيابي وجود دارد كه با خروج ارتش آمريكا، كار نظاميان ترك و گروه‌هاي مسلح و معارض سوري موسوم به ارتش آزاد در شمال سوريه آسان‌تر خواهد شد.

تصوير ديگري نيز از تصميم آمريكا در سوريه وجود دارد كه نگاه فضاي نخبگي و استراتژيست‌هاي تركيه را بازتاب مي‌دهد. به باور برخي تحليل‌گران مطرح و استراتژيست‌هاي تركيه، خروج نيروهاي آمريكايي از سوريه از احتمال درگيري بين نيروهاي تركيه و آمريكا پيشگيري مي‌كند، ولي ساير دغدغه‌هاي تركيه درباره شمال سوريه هنوز پابرجاست كه در اين زمره به موارد زير مي‌توان اشاره كرد:

ـ عكس‌العمل گروه‌هاي شبه‌نظامي كرد سوريه (پ‌ي‌د/ ي‌پ‌گ/ پ‌ك‌ك) كه بعد از تصميم آمريكا درحال رايزني براي به‌دست آوردن حمايت بازيگران مختلف نظير: اتحاديه اروپا، دولت سوريه، و روسيه هستند.

ـ رفتار ساير بازيگران حاضر در عرصه ميداني سوريه، مانند: روسيه، دولت سوريه، ايران و فرانسه.

ـ وسعت منطقه عملياتي موسوم به شرق فرات كه هدف تعيين‌شده براي عمليات نظامي تركيه است؛ بين 550 تا 600 كيلومتر كه دو برابر مناطق عملياتي قبل است.

ـ مسئله كنترل مناطق شمال سوريه و تعهدات انساني تركيه در اين زمينه و نيز بازگشت آوارگان مستقر در خاك تركي به سوريه.

آنچه از لابه‌لاي ديدگاه‌هاي مطرح‌شده ازسوي استراتژيست‌هاي نزديك به دولت تركيه استنباط مي‌شود اين است كه تركيه اهداف زير را ازطريق انجام عمليات نظامي در شمال سوريه دنبال مي‌كند:

مبارزه با تروريسم: با توجه به ماهيت نظام سياسي و دولت در تركيه كه اقتصاد‌محور و داراي پيوستگي زياد با جهان خارج است، فعاليت‌هاي تروريستي در داخل و اطراف مرزهاي تركيه بسياري از برنامه‌هاي اين كشور را ابتر مي‌گذارد؛ ازاين‌رو، جمهوري تركيه كه از ديرباز با شعار صلح در جهان و صلح در ميهن آتاترك خود را معرفي كرده است، در شرايط آشوب منطقه‌اي و فعاليت گروه‌هاي تروريستي در اكثر حوزه‌ها متضرر مي‌شود؛ بنابراين، يكي از اهداف تركيه ازبين بردن خطر گروه‌هاي تروريستي مختلف مانند: داعش، پ‌ك‌ك و ي‌پ‌گ در اطراف مرزهاي خود است.

امنيت ملي و امنيت مرزها: نگراني مهم تركيه از فعاليت گروه‌هاي مسلح كردي، ناامني در مرزهايش با سوريه و عراق و سرايت اين ناامني به داخل خاك تركيه است كه از سال 1984 تاكنون زيان‌هاي مالي و انساني زيادي را بر اين كشور وارد ساخته است.

نگراني از تغيير جغرافياي سياسي خاورميانه: در بين نخبگان تركيه، از مدت‌ها پيش به‌ويژه بعد از تحولات موسوم به بهار عربي، اين تهديد القا مي شود كه غرب به‌دنبال اجراي دوباره مفاد موافقتنامه سايكس ـ پيكوست و در اين راه سعي دارد هركدام از كشورهاي مهم خاورميانه، مانند: تركيه، سوريه، عراق، ايران و حتي عربستان سعودي و مصر را به چند كشور كوچك‌تر مبتني‌بر ويژگي‌هاي قومي و مذهبي تجزيه نمايد؛ برهمين‌اساس، آنها تهديد شكل‌گيري موجوديت مستقل كردي در كشورهاي عراق و سوريه و متعاقب آن، كريدور كردي را مطرح مي‌كردند كه يكي از دلايل اصلي عمليات نظامي تركيه در شمال سوريه همين موضوع است؛ زيرا از نگاه ترك‌ها، آنكارا در زمان اشغال عراق، براساس اعتمادي كه به آمريكا و هم‌پيمانانش داشت در شمال عراق دخالت نكرد و اكنون با حكومت دوفاكتوي كردي در شمال عراق روبه‌رو شده است و براين‌اساس نمي‌خواهد تجربه عراق را در سوريه تكرار كند. البته تركيه با انجام عمليات‌هاي سپر فرات و شاخه زيتون در جرابلس، الباب و عفرين و نيز مداخله هماهنگ با روسيه در ادلب، بخش غربي و منتهي به درياي مديترانه اين كريدور را از كار انداخته است؛ ولي بخش شرق فرات كه به كردستان عراق منتهي مي‌شود، هنوز تهديد مهمي است.

شمال سوريه، دروازه زميني گشايش تركيه به سمت جهان اسلام: كنترل مرزهاي جنوبي تركيه به‌ويژه مرز با سوريه توسط گروه‌هاي كردي مانع بزرگي بر سرراه ارتباط زميني تركيه با خاورميانه و شمال آفريقا خواهد بود و روابط اقتصادي تركيه با كشورهايي نظير: سوريه، اردن، فلسطين اشغالي، اردن و كشورهاي شمال آفريقا كه اهميت روزافزوني در مناسبات خارجي تركيه دارند ايجاد خواهد كرد و سبب انزواي نسبي تركيه در منطقه خواهد شد.  

بازگشت آوارگان سوري و اسكان آنها: سرنوشت 5‌/‌3 ميليون سوري‌اي كه به‌صورت پناهنده در تركيه مستقرند، يكي از دغدغه‌هاي آنكاراست. برنامه تركيه بازگرداندن اين آوارگان به خاك سوريه و اسكان مناسب و امن آنهاست و فراتر از اين، تركيه قصد دارد اين توده ميليوني سوري‌ها را به همراه جمعيت چند ده هزار نفري فعالان سياسي مخالف بشار اسد كه هزاران نيروي مسلح دراختيار دارند، در ساختار سياسي جديد سوريه جاي دهد و يكي از دستور كارهاي جدي تركيه در مذاكرات سه‌جانبه تركيه ـ ايران ـ روسيه نيز همين مسئله است. به‌طور كلي، ترك‌ها تا قبل از تصميم آمريكا براي خروج از سوريه، از كمك اين كشور به نيروهاي پ‌ك‌ك و پ‌ي‌د نگران و معترض بودند و بعد از تصميم آمريكا براي خروج، ازيك‌سو، نگران سلاح‌هاي آمريكايي برجاي‌مانده در منطقه هستند و ازسوي‌ديگر، از جنگ رواني و ديپلماتيكي كه آمريكا و غرب بر سر مسئله كردهاي سوريه با تركيه آغاز كرده‌اند بسيار ناخشنود هستند. از نگاه ترك‌ها، پيروزي در عمليات نظامي و حتي پاكسازي منطقه وسيع شرق فرات براي آنها به اندازه موفقيت در جنگ تبليغاتي و ديپلماتيك از ناحيه مسئله كردي دشوار نيست.

 

سناريوهاي احتمالي درباره نقش آتي تركيه در سوريه

تشكيل منطقه امن در شمال سوريه: اين منطقه كه به عرض حدود سي كيلومتر و طول سراسر نواحي مرزي با تركيه در شمال سوريه را دربرمي‌گيرد، مطلوب‌ترين سناريو از نگاه ترك‌ها محسوب مي‌شود. هدف اعلامي تركيه از ايجاد اين مناطق، جلوگيري از نفوذ تروريست‌هاي پ‌ك‌ك و ساير گروه‌هاي كردي مرتبط با آنها به داخل تركيه و پيشگيري از حملات احتمالي اين عوامل از خاك سوريه است. در اين منطقه، ابتدا ارتش تركيه و نظاميان موسوم به ارتش آزاد سوريه مستقر خواهند شد و پس از برقراري آرامش در سوريه، بخشي از آوارگان سوري مقيم تركيه به اين مناطق منتقل، و در كنار مردم اين منطقه اسكان داده خواهند شد. دولت تركيه اين مناطق را به‌عنوان حوزه نفوذ مستقيم خود تلقي خواهد كرد و در آينده، ضمن واگذاري اداره و تأمين امنيت اين مناطق به خود سوري‌ها سعي خواهد كرد نفوذ نرم خود را (به شكل اداره محلي و ساختارهاي اقتصادي و غيره) در اين مناطق ادامه دهد و اين مناطق اصلي‌ترين جاي پاي ترك‌ها در سوريه محسوب خواهند شد.

برقراري منطقه پرواز ممنوع در شمال سوريه: سناريوي منطقه پرواز ممنوع در شمال سوريه مدنظر آمريكايي‌هاست و آنها مي‌خواهند مدلي مانند اقليم كردستان عراق را در شمال سوريه ايجاد كنند كه هرچند در اين مدل باز دغدغه‌هاي امنيت مرزهاي تركيه تاحدودي تأمين خواهد شد، خطر بزرگ‌تري امنيت ملي و يكپارچگي سرزميني تركيه و سوريه را تهديد خواهد كرد كه آن‌هم تشكيل حكومت محلي كردي در شمال سوريه است و با توجه به اخطارهاي برخي مقامات تركيه بعيد است كه اين سناريو محقق شود.

ساير اشكال مداخله نظامي تركيه در شمال سوريه: درصورتي‌كه هيچ‌كدام از دو سناريوي گفته‌شده عملي نگردد، ارتش تركيه (چه آمريكايي‌ها سوريه را ترك كنند و چه در آنجا باقي بمانند) در شرق فرات در داخل خاك سوريه عمليات نظامي خواهند كرد؛ ولي وسعت و شدت اين اقدامات را واقعيت‌ها و الزامات ميداني ازيك‌سو، و توافقات پشت ميزهاي مذاكره تركيه با ساير بازيگران ازجمله آمريكا و روسيه تعيين خواهد كرد.

 

جمع‌بندي و توصيه‌هاي راهبردي

با توجه به موارد گفته شده مي توان گفت اهميت سوريه براي تركيه از جنبه هاي امنيتي، سياسي، اقتصادي و حوزه نفوذ نرم به اندازه‌اي زياد است كه آنكارا نه تنها در هر شرايطي دست از كنشگري در فضاي جديد سوريه برنخواهد داشت، بلكه ممكن است روز به روز بر ميزان مداخلاتش در سوريه بيفزايد؛  بنابر اين جمهوري اسلامي ايران و ساير بازيگران بايد تركيه را يكي از مهم‌ترين و جدي‌ترين بازيگران سوريه محسوب نمايند و در برنامه ريزي‌هاي آتي مدنظر قرار گيرد.

همچنين خروج نيروهاي نظامي آمريكايي از سوريه و روند پيش‌رو از منظر منافع جمهوري اسلامي ايران داراي آثار و تبعات مثبت و منفي خواهد بود. رفع خطر درگيري احتمالي بين نيروهاي مستشاري و نيروهاي نيابتي تحت حمايت جمهوري اسلامي ايران با نيروهاي آمريكايي و افزايش قدرت عمل و مانور ايران از نظر نظامي در عرصه ميداني و امكان هماهنگي بيشتر نيروهاي تحت امر ايران با ساير نيروهاي خارجي موجود در سوريه با توجه به غيبت نيروهاي آمريكايي كه منجر به افزايش وزن نيروهاي ايراني خواهد شد و نيز افزايش حضور نظامي و كنترل خاك كشور توسط دولت قانوني سوريه كه هم به نفع ايران و هم ساير كشورهاي منطقه مثل تركيه است، از نتايج مثبت خروج آمريكا از سوريه خواهد بود.

در طرف مقابل نيز احتمال وجود نوعي تقسيم كار پنهاني بين آمريكا و رژيم صهيونيستي وجود دارد مبني بر اينكه آمريكا از طريق عراق اقدام به كنترل نفوذ ايران بكند و كنترل ايران در سوريه به اين رژيم سپرده شود كه انتقال نيروها و تجهيزات آمريكايي به عراق از يك سو و از سرگيري حملات نظامي رژيم صهيونيستي به سوريه مي توانند نشانه‌اي دال بر اين تقسيم كار باشند. همچنين  افزايش حضور مستقيم و غير مستقيم محور عربي ( شامل عربستان، امارات و ....) در سوريه، كه نتيجه آن افزايش تنش ايران با اين كشورها و امكان رويارويي نظامي نيروهاي تحت حمايت ايران با نيروهاي تحت حمايت محور عربي خواهد بود، از ديگر پيامدهاي احتمالي منفي خروج نيروهاي آمريكايي از سوريه است.

بنابراين با توجه به نتايج خروج آمريكا و با درنظر گرفتن اهداف و سياست هاي تركيه در سوريه، براي داشتن آمادگي لازم براي رويارويي با شرايط جديد در سوريه توصيه‌هاي زير براي تامين منافع ايران پيشنهاد مي‌شود:

ـ افزايش همكاري با كشورهاي روسيه و تركيه هم در سطح ديپلماتيك و هم در عرصه ميداني؛

ـ تلاش براي كاهش تنش با كشورهاي عربي مانند عربستان و امارات و ..... زيرا عليرغم تضاد منافع تركيه با اين كشورها در سوريه احتمال همكاري آنكارا با اين كشورها دست كم در سطح تاكتيكي و در عرصه ميداني وجود دارد؛

ـ كمك به دولت سوريه براي به عهده گرفتن نقش هاي حاكميتي در كل كشور و كاهش دغدغه هاي امنيتي تركيه از ناحيه شبه نظاميان كرد شمال سوريه.