روابط افغانستان و پاكستان
از ابتداي تولد كشور پاكستان در 1948 بدينسو، مناسبات اين كشور و افغانستان افتوخيز بسياري به خود ديده است. بيگمان موضوع خط مرزي «ديوراند» كه پشتونستان را دو نيم كرده، در كانون روابط سياسي دو كشور جاي داشته است. تنش ديپلماتيك زماني بالا گرفت كه در جريان مذاكرات منجربه تأسيس كشور پاكستان، عليرغم پيگيري دولت وقت افغانستان، موضوع قرارداد ديوراند كه در سال 1893 توسط انگليسيها بهعنوان خط حائل ميان هندوستان و افغانستان تعيين شده بود، مسكوت گذاشته شد. از اين پس، افغانستان با همسايه ناشناختهاي مواجه بود كه تمام تلاش خويش را به خرج ميداد تا افغانستان را به پذيرش رسمي خط ديوراند متقاعد كند. بدون ترديد يكي از مهمترين راهبردهاي پاكستان نسبت به اين موضوع، سياست تضعيف دولت افغانستان بهويژه در چهار دهه اخير بوده است.
پس از سقوط نظام سلطنت و تأسيس جمهوريت (1973)، محمد داود رهبري بود كه موضوع خط ديوراند را به محور اصلي ديپلماسي با پاكستان تبديل كرد و اقداماتي نيز براي بازگرداندن پشتونستان پاكستان به افغانستان انجام داد؛ اما پاكستانيها هوشمندانه دريافتند كه بايد در برابر حركت تند رژيم داود، سرعتگير بگذارند. درنتيجه حكومت ذوالفقارعلي بوتو با فرصتطلبي از خيزش جريانهاي اسلامگرا عليه محمد داود، پيشاور را به پناهگاه فراريان اسلامگرا تبديل كرد. با سقوط نظام جمهوريت و برآمدن رژيم دموكراتيك خلق، پاكستانيها با استفاده دقيق از شرايط موجود، موفق شدند به جنگ داخلياي دامن بزنند كه براي سه دهه افغانستان را در كام خود فرو برد.
بنابراين از سال 1979 تا 2001 دولتي فراگير و مقتدر در افغانستان وجود نداشت و اين هماني بود كه پاكستانيها طالب آن بودند. سرنگوني طالبان در 2001 و رويكارآمدن رژيم مورد حمايت غرب در افغانستان، موجب شده موضوع فراموششده ديوراند در دستگاه ديپلماسي افغانستان جان تازهاي بگيرد. پاكستانيها كه ازيكسو در مسئله كشمير با مسائل و چالشهاي بسيار جدي مواجهند، نميخواهند و نميتوانند در دو جبهه تنشهاي حاصل از اختلافات ارضي و مرزي با هند و افغانستان را تحمل كنند. از منظر پاكستان مواجهه با جانب ضعيفتر يعني افغانستان و تسليم اين كشور در بهرسميت شناختن خط ديوراند، امر عاجلتري است؛ اما مشكل در اينجاست كه دولتهاي افغانستان نسبت به اين موضوع نهتنها تمايلي از خود نشان نميدهند كه چهبسا گاه و بيگاه ادعاي مالكيت بر تمامي پشتونستان را تكرار ميكنند.
در چنين شرايطي، پاكستان خود را محق ميداند كه پاشنه آشيل افغانها را هدف قرار داده و سياست تضعيف حكومت افغانستان و مشغول نگه داشتن آن در بحرانهاي حاصل از جنگ داخلي را ادامه دهد. بر اين حسب، هرچند دولتهاي رويكار آمده در پاكستان پس از سقوط طالبان، اتهام حمايت اين كشور از گروه طالبان را رد ميكنند؛ اما براي آگاهان امور و دولتهاي غربي ترديدي باقي نمانده است كه پاكستانيها در هفده سال گذشته بهصورت پيوسته بهدنبال زمينگير كردن دولت افغانستان بوده و با پناه دادن به رهبران طالبان و تجهيز نظامي اين گروه كوشيدهاند حكومت و جامعه افغانستان را چنان مستأصل و درمانده كنند كه خود براي حلوفصل خط ديوراند داوطلب شوند. طولاني شدن جنگ با طالبان و جان گرفتن اين گروه در ساليان گذشته، رهبران افغانستان را متقاعد كرده تا سياست مماشات با پاكستان را كنار گذاشته و اين كشور را بهمنظور قطع حمايت از طالبان تحت فشار بگذارند.
بهنظر ميرسد كه سياست رهبران حكومت وحدت ملي افغانستان در سه سال گذشته تا حدودي عرصه را بر پاكستان تنگ كرده است؛ بهويژه كه دولت جمهوريخواه آمريكا نيز با دولت افغانستان همراه شده و پاكستان را به ترك سياست حمايت از طالبان تحت فشار قرار داده است. اگر به نمودار روابط ديپلماتيك افغانستان در چند سال اخير بنگريم، روندي روبهنشيب را پيموده و به پايينترين سطح در هفده سال گذشته رسيده است. تحت فشار قرار گرفتن مهاجرين افغاني در پاكستان و قطع مسيرهاي تجاري افغانستان توسط اين كشور، گواه روشني بر اين مدعاست. تيرگي روابط سياسي افغانستان و پاكستان در يك سال اخير بهحدي است كه مقامات بلندپايه دو كشور بهطور مرتب درگير طرح اتهامات تازه و جنگ لفظي عليه يكديگر بودهاند. ادامه اين وضعيت تا آنجا پيش رفت كه اشرف غني دعوت رسمي نخستوزير پاكستان را در سال گذشته نپذيرفت و تحقق اين امر را به قطع كامل حمايت پاكستان از طالبان مؤكول كرد.
بهنظر ميرسد اخيراً روابط تنشآلود ميان دو كشور تا حدودي فروكش كرده و در يكي دو ماه اخير شاهد آمد و شد مقامات سياسي و نظامي به اسلامآباد و كابل بودهايم. مطابق گزارشها در اين مدت معاونان وزارت خارجه دو كشور روي طرحي مذاكره كردهاند كه به «برنامه عمل پاكستان و افغانستان براي صلح و همبستگي» (APAPPS) موسوم شده است. به گزارش خبرگزاريها، در روزهاي اخير، مذاكرهكنندگان دو كشور درگير آماده كردن سندي هستند كه ميتواند در آينده بهعنوان چراغ راهنماي ديپلماسي دو كشور عمل كند. از تحولات اخير بهويژه سفر شاهد عباسي، نخستوزير پاكستان به كابل در 17 فروردين 1397 چنين برميآيد كه رهبران دو كشور تا اندازهاي موفق شدهاند بر اختلافاتشان سرپوش گذاشته و درپي فراهم آوردن برنامه مشتركي برآيند كه به زعم ايشان صلح و همبستگي را در مناسبات دو كشور به ارمغان خواهد آورد.
هرچند كه بسياري از كارشناسان رفتوآمدهاي ديپلماتيك اخير ميان كابل و اسلامآباد را شاهدي بر آب شدن يخهاي روابط سياسي پاكستان و افغانستان ميانگارند؛ اما واقعيت آن است كه كلاف ديپلماسي اين دو كشور چنان پيچ و تاب خورده و گرههاي كوري در آن افتاده است كه بهسادگي قابل گشوده شدن نيست. نگاه پاكستان به افغانستان بهعنوان عمق استراتژيك خود، درصورتي تغيير اساسي خواهد كرد كه پيش از هر موضوعي افغانستان نسبت به پذيرش خط مرزي ديوراند از خود نرمش نشان دهد. گذشته روابط دو كشور حداقل در هفده سال گذشته نشان ميدهد كه رهبران پاكستان نسبت به افغانستان بهصورت متناوب سياست يك گام به پيش و يك گام به پس را پيش برده و اراده واقعي و راهبرد مستمر در جهت حلوفصل مسائل بهويژه دست كشيدن از حمايت طالبان و جريانهاي افراطي از خود نشان ندادهاند.
نرمش فعلي پاكستان توجيهي جز اين ندارد كه قطع بخشي از كمكهاي ساليانه آمريكا به اين كشور ازيكسو و به خطر افتادن منافع اقتصادي اين كشور در افغانستان ازسويديگر و خاليتر شدن ميدان براي مانور بيشتر هندوستان در افغانستان ازسوي سوم، رهبران اين كشور را مجاب كرده تا با به راه انداختن طرحي به نام «برنامه عمل صلح و همبستگي»، شرايط سخت كنوني را پشتسر بگذارند. جالب اينجاست عليرغم آنكه برنامه مذكور در ميانه راه قرار داشته و نهايي نشده است، رهبران دو كشور در ملاقات اخيرشان بر انجام طرحهاي زيربنايي همانند كشيدن خط راهآهن و احداث شاهراههاي تجارتي ميان شهرهاي بزرگ دو كشور تأكيد كردهاند!
التعليقات