رژيم صهيونيستي و امكانسنجي جنگ جديد عليه محور مقاومت
مقدمه
از زمان شكلگيري ايدئولوژي توسعهطلب صهيونيسم، شاهد تهديدات گسترده اين ايدئولوژي بهخصوص در منطقه غرب آسيا بوديم كه اوج آن اشغال سرزمين فلسطين با كمك قدرتهاي بزرگ بود. برآيند اين اشغالگري تشكيل رژيم صهيونيستي در سال 1947 بود. توسعهطلبي رژيم صهيونيستي حتي بعد از تشكيل آن نيز متوقف نشد و بهغيراز فلسطين بخشهايي از سرزمينهاي اسلامي و عربي را اشغال كرد كه تاكنون نيز بلنديهاي جولان و مزارع شبعا را در اشغال دارد. توسعهطلبي رژيم صهيونيستي به اشغالگري محدود نميشود و تهديدات توسعهطلبانه همچون ايجاد فضاي امنيتي، تضعيف حاكميتهاي ملي، جلوگيري از شكلگيري دولتهاي مستقل و مردمي و همچنين بيثباتسازي سياسي و امنيتي كشورهاي پيرامون را در دستور كار خود دارد. همين امر موجب شده است ايدئولوژي صهيونيسم و رژيم وابسته به آن به بزرگترين تهديد حال حاضر جهان اسلام و عرب و همچنين مناطق غرب آسيا و شمال آفريقا تبديل شود. كشورهاي عربي و اسلامي بارها سعي كردهاند كه به مقابله با اين تهديدها بپردازند، ولي به دليل عواملي همچون روابط قدرتهاي بزرگ با اين رژيم، درپيش گرفتن خط سازش و تسامح برخي از كشورهاي منطقه با ايران رژيم، و همچنين برسازي تهديدات غيرواقعي بهجاي تهديد اصلي اين امر تا به امروز محقق نشده است.
جمهوري اسلامي ايران با شناخت تهديدات واقعي به مقابله با ايدئولوژي صهيونيسم و رژيم صهيونيستي پرداخته و توانسته است بهتدريج با احياي نقش منطقهاي خود، ائتلاف فراگيري را با نام محور مقاومت و متشكل از كشورهايي همچون سوريه و گروههاي مقاومتي همچون حزبالله لبنان، جهاد اسلامي فلسطين و جنبش حماس شكل دهد. اين محور با تداوم مقاومت زمينه آزادسازي جنوب لبنان در سال 2000 و نوار غزه در سال 2005 را فراهم كرد و همچنان به مقابله خود با اين رژيم ادامه ميدهد. با توجه به اقدامات محور مقاومت به رهبري جمهوري اسلامي ايران، اين محور ضمن كاهش سطح تهديدات رژيم صهيونيستي، به بزرگترين تهديد اين رژيم تبديل شده است و اين امر را ميتوان از اسناد راهبردي و همچنين سخن مقامات اين رژيم دريافت.
بهدليل اينكه تهديد دركشده توسط رژيم صهيونيستي ازسوي جمهوري اسلامي ايران داراي فاصله جغرافيايي است و همچنين از هزينههاي درگيري بالا برخوردار است، اين رژيم سعي دارد ازيكسو، با حملات نظامي محدود و كنترلشده به منافع ايران در نزديكي مرزهايش، ضمن بالا نرفتن هزينههاي درگيري، پاسخي مستقيم به تهديدات بدهد؛ براي مثال، رژيم صهيونيستي به برخي از مواضع جمهوري اسلامي ايران و محور مقاومت حملات محدود و هدفمند موشكي و هوايي كرده است. البته اين حملات محدود را بدون تبليغات گسترده انجام ميدهد تا از كنترل خارج نشود و ابعاد آن نيز فراگير نگردد. ازسويديگر، يكي ديگر از راهبردهاي مورد استفاده رژيم صهيونيستي عليه جمهوري اسلامي ايران راهبرد اقدام غيرمستقيم است، بهاينگونه كه با حمله و ضربه وارد كردن به شركاي راهبردي و گروههاي مقاومت حامي جمهوري اسلامي ايران، آن را تحتفشار قرار دهد؛ براي مثال، ميتوان به بمبارانهاي پراكنده منافع نظام سوريه و همچنين مواضع حزبالله لبنان اشاره كرد كه هدف آن بالا بردن هزينه همپيماني با جمهوري اسلامي ايران است. همه موارد ذكرشده قابليت تبديل شدن به يك جنگ مقطعي يا فراگير را دارند.
اگر حتي بپذيريم كه احتمال بروز جنگ مقطعي و يا فراگير ميان رژيم صهيونيستي و محور مقاومت در شرايط كنوني كم باشد، با توجه به سطح اثرگذاري جنگ، ميبايد احتمال كم آن نيز بهطورجدي ازسوي تحليلگران و تصميمسازان مورد توجه، تحليل و بررسي قرار گيرد. همين امر امكانسنجي اين جنگ احتمالي را ضروري ميسازد.
پيشرانهاي جنگ احتمالي ميان رژيم صهيونيستي و محور مقاومت
عواملي بهعنوان پيشران ميتوانند احتمال جنگ ميان رژيم صهيونيستي و محور مقاومت را افزايش دهند كه مهمترين آنها عبارتاند از:
1. افزايش تهديدات محور مقاومت: قدرت منطقهاي جمهوري اسلامي ايران و محور تحت رهبري آن يعني محور مقاومت بهتدريج درحال افزايش و بهعنوان چالشي جدي براي رژيم صهيونيستي مطرح است، بهطوريكه درحال برهم زدن موازنه قوا به نفع محور مقاومت است. نظريات رئاليستي عنوان ميكنند كه هرگاه در ساختار نظام بينالملل وضعيتي ايجاد شود كه زمينه برتري يك طرف فراهم شود، طرف مقابل موازنهسازي ميكند و ممكن است يكي از ابزارهاي اين موازنهسازي ايجاد جنگ جديد باشد. در ابتداي بحران سوريه تصور ميشد كه محور مقاومت با چالشي جدي روبهرو شده است، ولي بهتدريج با كسب پيروزيهاي مختلف در سوريه، عراق و لبنان اين محور به تثبيت و تقويت جايگاه خود پرداخت و به قدرتي انكارناپذير تبديل شد. بهخصوص جمهوري اسلامي ايران و حزبالله لبنان در طول اين بحران به بازيگران قدرتمند منطقهاي و مؤثر فرامنطقهاي تبديلشدهاند و اين بازيگري و نقش تاحدودي ازسوي بسياري از كشورها و قدرتها پذيرفته شده است. تقويت و تثبيت جايگاه محور مقاومت يك آسيب جدي براي رژيم صهيونيستي بوده است كه در بلندمدت بقاي آن را با تهديد روبهرو ميكند.
2. فعال شدن جبهه جولان: بهدليل تقاضاي نظام سوريه براي حضور مستشاري جمهوري اسلامي ايران، نهتنها نظام سوريه سقوط نكرد، بلكه زمينه حضور نظامي جمهوري اسلامي ايران و محور مقاومت در اين كشور بيشازپيش فراهم شد كه اين امر مهمترين تهديد براي رژيم صهيونيستي محسوب ميشود. تا قبل از بحران سوريه، جبهه جنوب لبنان و نوار غزه عليه رژيم صهيونيستي فعال بود و با فعال شدن جبهه جولان، جبهه جديدي عليه اين رژيم گشوده شده كه از دو جهت براي اين رژيم آسيبزاست: اول اينكه، جبهه جولان مانند جبهه جنوب لبنان در ارتفاع واقع شده و اين امر از نظر نظامي يك مزيت براي دشمنان رژيم صهيونيستي محسوب ميشود و دوم اينكه، جبهه جنوب لبنان به جبهه جولان متصل است و زمينه را براي ايجاد يك كمربند بههمپيوسته فراهم ميكند كه درصورت فعال شدن احتمالي جبهه كرانه باختري، امكان اتصال اين جبهه به اين كمربند وجود دارد. اين آسيب ضمن داشتن آثار كوتاهمدت، آثار جدي بلندمدتي بر امنيت رژيم صهيونيستي دارد. همين امر اين رژيم را به ايجاد اختلال در اتصال ميان جبهه واميدارد كه تحقق اين هدف نيازمند درگيري محدود يا فراگير است.
3. زمينهسازي براي اعمال سياست چمنزني: يكي از راهبردهاي دائم محور مقاومت در راستاي ايجاد بازدارندگي در برابر تهديدات رژيم صهيونيستي، تقويت توان دفاعي خود است. در چند ماه اخير، مقامات و رسانههاي وابسته به رژيم صهيونيستي مطالب زيادي را درمورد تقويت ذخاير موشكي و تونلهاي حزبالله و همچنين ايجاد كارخانههاي توليد تسليحات در پيرامون اين رژيم، توسط محور مقاومت مطرح كردهاند كه نشان از زمينهسازي و آماده كردن افكار عمومي داخلي و بينالمللي براي انجام يك عمليات نظامي ديگر دارد. بهنظر ميرسد رژيم صهيونيستي براي كاهش تهديدات محور مقاومت فعال در پيرامونش، سياست حملات مقطعي و مؤثر با عنوان چمنزني را افزايش دهد و ابعاد آن را گستردهتر از حملات كنوني كند. سياست چمنزني در راستاي پيگيري استراتژي تضعيف محور مقاومت بهكار گرفته ميشود؛ بهاينصورت كه رژيم صهيونيستي هرازگاهي براي تضعيف مقاومت و همچنين مشغول كردن مقاومت به امور داخلي، عملياتهاي نظامي كوتاهمدت و كنترلشدهاي را اجرا ميكند. با توجه به افزايش تواناييهاي نظامي گروههاي مقاومت در پيرامون رژيم صهيونيستي، زمان اجراي چنين سياستي فراهم است و اين امر يعني نزديك بودن جنگ.
4. خروج نيروهاي آمريكايي از سوريه: دونالد ترامپ در 19 دسامبر 2018 اعلام كرد كه نيروهاي آمريكايي از سوريه خارج ميشوند. با فرض خروج آمريكا از سوريه بهنظر ميرسد اين امر موجب تقويت موضع محور مقاومت ميشود و زمينه را براي تضعيف متحدان آمريكا همچون صهيونيستها در بحران سوريه فراهم ميكند كه براي صهيونيستهايي كه خواهان حضور فعالانه آمريكا در منطقه غرب آسيا هستند مطلوب نيست. بهنظر ميرسد خروج آمريكا سبب افزايش حملات رژيم صهيونيستي به سوريه خواهد شد؛ زيرا اين رژيم خود را در وضعيت دفاعياي ميبيند كه بايد با افزايش حملات به منافع ايران و نيروهاي مقاومت تهديدات را كاهش دهد كه اين امر احتمال جنگ ديگري را در منطقه افزايش ميدهد.
5. برآوردهاي امنيتي: يكي ديگر از پيشرانهاي آغاز جنگ احتمالي ازسوي رژيم صهيونيستي عليه محور مقاومت برآوردهاي امنيتي نهادهاي نظامي و امنيتي رژيم صهيونيستي است. براساس آنچه از اين برآورده درز پيدا كرده است ميتوان دريافت كه اين رژيم با توجه به تهديدات پيراموني، خود را ناگزير از جنگ در سال 2019 ميداند؛ براي مثال، انديشكده مطالعات امنيت داخلي رژيم صهيونيستي (INSS) در گزارش جديدي به مقامات صهيونيست كه توسط روزنامه هاآرتص بخشي از آن در 16 ژانويه 2019 منتشر شده بيان ميدارد كه «متلاطمترين جبهههايي كه اسرائيل با آن مواجه است سوريه، لبنان و نوار غزه است. در هر سه آنها، عليرغم وجود بازدارندگي، پتانسيل بالايي براي افزايش تنشها بهسمت درگيري وسيع و جنگ با بيش از يك جبهه بهصورت همزمان وجود دارد». اين گزارش بيان ميدارد «در سال ۲۰۱۹، عليرغم اينكه ايران همچنان چالش شماره يك رژيم صهيونيستي خواهد بود، اما منطقه بهقدري پرتنش ميشود كه جبهههاي متعددي ميتواند عليه اين رژيم گشوده شود. اسرائيل بايد خود را براي جنگي تمامعيار در سال جاري آماده كند و حتي احتمال دارد كه مجبور شوند بهطور مستقيم به لبنان يا ايران نيز تهاجم كنند». توليد ادبيات درمورد جنگ و درز آن، ازسوي انديشكدههاي مؤثر همچون انديشكده مطالعات امنيت داخلي رژيم صهيونيستي كه مسئوليت سنجش چالشهاي امنيتي و نظامي پيشِ روي رژيم صهيونيستي و ارائه اسناد چشمانداز به مقامات اين رژيم را برعهده دارند ميتواند بيانگر تلاش بخشي از حاكميت اين رژيم براي آمادهسازي زمينه جنگ جديد در ميان مقامات و افكار عمومي رژيم صهيونيستي باشد.
6. مشكلات مالي محور مقاومت: يكي ديگر از پيشرانهاي آغاز جنگ جديد عليه محور مقاومت ازسوي رژيم صهيونيستي، مشكلات مالي اين محور است. بعد از رويكار آمدن دونالد ترامپ، فشار بر روي محور مقاومت تشديد شده و تيم وي با تمركز بر موضوعات اقتصادي درصدد پيشبرد فشار حداكثري عليه اين محور هستند. افزايش انواع تحريمها عليه همه كشورها و گروههاي مقاومت، كاهش درآمدهاي نفتي، كاهش دلاري بودجههاي نظامي، نياز مالي سوريه به بازسازي و ركود اقتصادي سبب شده است كه محور مقاومت از اين لحاظ در تنگنا قرار گيرد. اين وضعيت ممكن است اين تصور را در رژيم صهيونيستي ايجاد نمايد كه محور مقاومت دچار ضعف شده و شرايط براي آسيب زدن به آن فراهم است.
7. تلاش احتمالي نتانياهو براي اعمال نظريه انحراف اذهان: براساس نظريه انحراف اذهان، سياستمداران گاهي اوقات براي انحراف اذهان عمومي يك كشور و كسب حمايت عمومي، اقدام به درگير كردن اذهان به موضوع انحرافي از جمله جنگ ميكنند تا اهداف شخصي و گروهي خود را پيش ببرند. با توجه به وضعيت دشوار سياسي بنيامين نتانياهو، نخستوزير رژيم صهيونيستي، كه ازيكسو، با پروندههاي قضايي روبهروست و ازسويديگر، وضعيت سياسي مطلوبي براي موفقيت در انتخابات زودهنگام آوريل 2019 ندارد، ممكن است وي و حزب ليكود بخواهند در پناه جنگي جديد به وضعيت خود سروسامان دهند. گفتني است نتانياهو و حزب متبوعش راستگرا هستند و تاكنون با شعارهاي تأمين امنيت توانستهاند سالها قدرت را در اين رژيم در اختيار داشته باشند و جنگ ميتواند زمينه انحراف اذهان عمومي از شكستهاي مختلف آنها و نيز زمينه ترميم شرايط به نفع آنها را فراهم نمايد.
8. حمايت برخي از كشورها و بازيگران منطقهاي از جنگ: برخي از كشورهاي منطقه همچون عربستان سعودي، امارات متحده عربي، بحرين و اردن و همچنين معترضان سوري و جريان 14 مارس لبنان كه درمورد تهديد برساخته ايران و محور مقاومت نگراني دارند، از هرگونه اقدام نظامي عليه اين محور حمايت ميكنند؛ خواه اين اقدام نظامي ازسوي آمريكا باشد، خواه ازسوي رژيم صهيونيستي، بهخصوص در شرايط كنوني كه در برنامههاي سياسي و امنيتي خود در يمن، سوريه و لبنان با شكست روبهرو و همينطور از اقدام عملي و جدي آمريكا عليه محور مقاومت نيز نااميد شدهاند. اين حمايت اگرچه ظاهري و رسمي نخواهد بود، بهنظر ميرسد در سطح پنهاني و اطلاعاتي و حتي مالي انجام گيرد. برخي از اسناد فاششده، نمايانگر حمايتهاي اين كشورها و بازيگران از تحركات امنيتي و نظامي عليه محور مقاومت در جنگهاي گذشته بوده است.
پسرانهاي جنگ احتمالي ميان رژيم صهيونيستي و محور مقاومت
عواملي بهعنوان پسران ميتوانند احتمال جنگ ميان رژيم صهيونيستي و محور مقاومت را كاهش دهند كه مهمترين آنها عبارتاند از:
1. تنشزدايي با جهان عرب: بهنظر ميرسد صهيونيستها با استفاده از فضاي مبهم جهان عرب و فشار ايالات متحده آمريكا به كشورهاي عربي براي سازش با رژيم صهيونيستي، اقدام به تدارك سفرهاي مقامات اين رژيم به پايتختهاي عربي كردهاند. در اين شرايط، عليرغم خواست برخي از كشورهاي منطقه از اقدام نظامي عليه محور مقاومت، هرگونه درگيري جدي اين رژيم با پيرامون خود بهدليل تحت تأثير قرار گرفتن جهان عرب خللي در اين روند ايجاد خواهد كرد كه اين امر در سطح راهبردي مطلوب اين رژيم نيست و خلل جدي در عاديسازي روابط با كشورهاي عربي ايجاد ميكند. بهنظر ميرسد در بعد بينالمللي و منطقهاي آغاز جنگ و تلفات گسترده در شرايط فعلي تقريباً تمام دستاوردهاي بينالمللي اين رژيم را در اين چند سال كه درجهت پيشبرد دو هدف يعني تبديل جمهوري اسلامي ايران به اصليترين تهديد منطقه غرب آسيا و پيشبرد روند سازش با كشورهاي عربي بوده ازبين خواهد برد. بهنظر ميرسد رژيم صهيونيستي نخواهد گذاشت به اين راحتي اين فرصت تاريخي براي اين رژيم ازبين برود.
2. آسيبپذيري امنيتي رژيم صهيونيستي: يكي ديگر از پسرانهاي جنگ احتمالي را ميتوان تحليلهاي كارشناسان از آسيبپذيري صهيونيستها در بعد امنيتي و نظامي و همچنين آسيبپذيري شهركهاي صهيونيستنشين از محور مقاومت دانست: نخست، رصد عمليات و غافلگيري كماندوهاي ارتش رژيم صهيونيستي و همچنين نمايش رصد دقيق اتوبوس صهيونيستها در نوار غره در درگيريهاي آبان 1397، نشان از آسيبپذيري امنيتي نيروهاي نظامي و امنيتي رژيم صهيونيستي دارد؛ دوم، تسليحات موشكي نقطهزن پيشرفته محور مقاومت ميتواند وسايل نقليه و تانكهاي درحال حركت را هدف قرار دهد و نتيجه هرگونه عمليات را معكوس كند؛ سوم، موشكباران وسيع شهركهاي صهيونيستنشين با صدها موشك ازسوي گروههاي مقاومت است، گفتني است دفاع فوقمدرن موشكي صهيونيستها موسوم به گنبد آهنين، عليرغم همه مدرنيزهسازي و بازسازيها، نتوانست مانع اصابت تعدادي از اين موشكها شود. اين گنبد آهنين نتوانسته در مقابل موشكهاي حماس و جهاد اسلامي كاركرد دلخواه را داشته باشد، چه رسد به موشكهاي پيشرفتهتر حزبالله لبنان. جنگ 33روزه در سال 2006 با لبنان و جنگهاي غزه نشان داد كه معادله درگيري تغييريافته و اين رژيم ديگر نميتواند مانند جنگهاي گذشته بر برتري نظامي خود اعتماد كند. مقاومت با پشتسر گذاشتن چندين جنگ، اكنون تجربه كافي براي ورود به جنگي را دارد كه ميزان آسيبهاي نظامي، اقتصادي و انساني را چنان سازد كه محاسبه آن بسيار دشوار باشد؛ خصوصاً كه مقاومت لبنان در سالهاي اخير تجارب بسياري را اندوخته است. نتيجه اين دادهها يعني آسيبپذيري امنيتي و نظامي رژيم صهيونيستي ميتواند رژيم صهيونيستي را با بحران جدي امنيتي روبهرو سازد.
3. عدم تمايل ايالات متحده آمريكا به جنگ جديد: دونالد ترامپ و مشاور امنيت ملي وي يعني جان بولتون در چند ماه اخير تلاش زيادي براي تغيير رفتار جمهوري اسلامي ايران با ايجاد يك انسجام راهبردي در عرصه منطقهاي و بينالمللي كردهاند. دراينراستا، هرگونه درگيري متحدان اين كشور به چالشهاي حاشيهاي، اين انسجام را با مشكل روبهرو خواهد كرد. بهنظر ميرسد آمريكا با فشار به متحدان خود درتلاش است اين چالشهاي حاشيهاي را برطرف كند و تمام قواي خود را به راهبرد اصلي يعني فشار حداكثري بر ايران متمركز كند. شروع هر جنگي در مناطق پيرامون فلسطين اشغالي و تلفات احتمالي موجب توجه نگاه جهاني به قضيه فلسطين و خارج شدن موضوع ايران از اولويت خواهد شد كه اين امر بههيچوجه مطلوب ايالات متحده آمريكا نخواهد بود تا بتواند روند سازش موردنظر ترامپ موسوم به معامله قرن را به پيش ببرد.
4. راهبرد موازنه از راه دور ايالات متحده آمريكا در منطقه غرب آسيا: يكي از متغيرهاي اثرگذار بر شروع جنگ بهخصوص جنگ فراگير با محور مقاومت، سياستهاي ايالات متحده آمريكا در منطقه غرب آسياست. راهبرد سياست خارجي آمريكا در منطقه غرب آسيا در چند سال اخير به سويي پيش رفته كه از درگير شدن جدي و مستقيم در مسائل غرب آسيا بپرهيزد و با ايجاد موازنه از راه دور، تحولات اين منطقه را از دور كنترل كند. اين راهبرد در دوران رياستجمهوري باراك اوباما آغاز شده و بهنظر ميرسد با تغييرات تاكتيكي در دوران دونالد ترامپ هم ادامه داشته باشد كه مثال بارز آن خروج آمريكا از شرق سوريه است. همين مسئله رژيم صهيونيستي را كه امنيت خود را در درگير بودن ايالات متحده آمريكا در مسائل منطقهاي تعريف كرده، به تأمل بيشتر درخصوص ورود به درگيري منطقهاي سوق ميدهد؛ زيرا بهنظر ميرسد تصميمگيران اين رژيم تا زماني كه از حمايت آمريكا اطمينان حاصل نكنند اقدام گستردهاي انجام نخواهند داد. گفتني است به عقيده برخي از كارشناسان، سياست آمريكا درقبال رژيم صهيونيستي بهگونهاي است كه از اين رژيم در برابر تهديدات وجودي حمايت نظامي، امنيتي و سياسي كامل كند، بهطوريكه براي حفظ موجوديت آن از ورود به جنگي تمامعيار دريغ ندارد؛ اما در مقابل اقدامات رژيم صهيونيستي كه بيشتر جنبه افزايش و طرحريزي قدرت دارد، سياست حمايت سياسي را درپيش ميگيرد. اگرچه صهيونيستها تلاش زيادي دارند كه تهديدات كنوني عليه خود را بهعنوان تهديدات وجودي مطرح كنند، بهنظر ميرسد مقامات آمريكايي به اين تحليل نرسيدهاند و اطميناني به ماجراجويي جديد اين رژيم در منطقه ندارند، بلكه آن را برخلاف منافع خود نيز ميدانند.
5. تجديد روابط ميان حماس و محور مقاومت: با توجه به بحران سوريه شكافهايي در روابط گروههاي فلسطيني با محور مقاومت ايجاد شده و اين امر فضايي را براي تحرك صهيونيستها ايجاد كرده بود. بهنظر ميرسد با توجه به تجديد و تقويت روابط ميان حماس با حزبالله لبنان و محور مقاومت، گشايشي در محورهاي جديد و همينطور پيوستگي آنها ايجاد شده است؛ لذا ميزان ضربهپذيري افزايش يافته و ممكن است آغاز يك جنگ محدود، به جنگي فراگير منتهي شود؛ بهخصوص كه راهبرد جديد حزبالله لبنان درصورت جنگ احتمالي، كشاندن جنگ به داخل سرزمينهاي اشغالي است. اين چالش در كنار مشكلات كنوني اين رژيم در بيتالمقدس و كرانه باختري رود اردن و همينطور بحرانهاي بعد از قانون اسرائيل كانون يهود كه موجب واگرايي بيشتر فلسطينيان 1948 شده است، صهيونيستها را در راهاندازي جنگ جديد با ترديدهايي روبهرو ميكند.
6. بحرانهاي اقتصادي در سرزمينهاي اشغالي: شروع هر جنگ جديد نيازمند منابع مالي است و رژيم صهيونيستي هم در چند سال اخير درگير ركود اقتصادي و كاهش درآمد از گردشگري بوده، بهطوريكه از منابع كافي براي آغاز جنگ برخوردار نيست. كسري بودجه رژيم صهيونيستي در سال ۲۰۱۸ به بيش از ده ميليارد دلار از حدود 92 ميليارد دلار بودجه ساليانه رسيده است و درمقابل، درآمد رژيم صهيونيستي از ماليات در سال ۲۰۱۸ در مقايسه با سال قبل، 9/0 درصد روند نزولي به خود گرفته است. اين آمارها و همچنين اخبار از نارضايتي عمومي از وضعيت اقتصادي، زمينهچيني ورود به يك جنگ را براي اين رژيم سخت ميكند.
جمعبندي و توصيههاي راهبردي
بهدليل سطح بالاي تنش ميان محور مقاومت و رژيم صهيونيستي، وقوع جنگ ميان طرفين در سطوح مختلف همواره از احتمال زيادي برخوردار است، بهخصوصكه شرايط كنوني منطقه حالتي ناپايدار دارد و همچنين فشارهاي آمريكا عليه محور مقاومت تشديد شده است. البته اين امر با پيشرانها و پسرانهايي روبهروست. با توجه به مطالب ارائهشده، چند راهكار جهت تقويت محور مقاومت براي مواجهه با اين چالش ارائه ميشود:
1. تداوم مقاومت در نوار غزه و كرانه باختري رود اردن: رژيم صهيونيستي سالها بهدنبال برقراري رژيمي بر روابط خود با گروههاي مقاومت است تا بهوسيله اين رژيم بتواند پويايي اين منطقه را در ژئوپليتيك محور مقاومت كمرنگ كند. بهنظر ميرسد تداوم درگيري و چالش براي رژيم صهيونيستي در اين مناطق، زمينهساز ايجاد بحران داخلي يعني ناكارآمد نشان دادن دولت در مبحث امنيت و همينطور بحران خارجي يعني ايجاد اختلال در روند سازش با كشورهاي عربي شود. براي ايجاد مانع در برابر اين هدف صهيونيستها، محور مقاومت بايد جبهه مختلف را پوياتر از پيش نگه دارد.
2. تقويت توان اطلاعاتي و امنيتي گروههاي مقاومت: تقويت توان اطلاعاتي و امنيتي گروههاي مقاومت زمينهساز ايجاد توازن اطلاعاتي شده كه دستاورد آن كاهش تلفات و جلوگيري از عملياتهاي غافلگيرانه رژيم صهيونيستي شده است. بهنظر ميرسد اين گروهها ضمن نياز به تقويت تسليحات نظامي، بيشازپيش به تقويت توان اطلاعاتي و امنيتي در بعد انساني و تجهيزاتي نياز دارند تا بتوانند در جنگهاي اطلاعاتي موفقتر عمل كنند.
3. تشديد فعاليت رسانهاي ضد جنگ: افكار عمومي جهاني عموماً نسبت به آغاز جنگ واكنش منفي نشان ميدهد. بهنظر ميرسد توليد محتواي چندرسانهاي براي فضاي مجازي و رسانههاي مؤثر درمورد ماجراجويي جديد رژيم صهيونيستي و در رسانههاي منطقهاي و بينالمللي، كمك مناسبي درجهت جلوگيري از جنگ خواهد شد.
4. شناسايي و ايجاد مانع در تحقق اولويتهاي رژيم صهيونيستي در سوريه: اولويت كوتاهمدت رژيم صهيونيستي در بحران سوريه، رصد تحولات و همچنين مراقبت از فضاي حياتي در اطراف مرزهاي سوريه و فلسطين اشغالي در مناطق جولان است، بهطوريكه هر تحركي را از طرف گروههاي مقاومت بهويژه جنبش حزبالله لبنان تحتنظر دارد و عليه آن اقدام ميكند و همينطور فضايي را مهيا كرده است كه برخي از معارضان مسلح كه داراي ارتباطاتي با نهادهاي امنيتي اين رژيم هستند در اين منطقه حضور داشته باشند و مانع فعاليت نيروهاي جمهوري اسلامي ايران و جنبش حزبالله لبنان در اين منطقه شوند. اولويت بلندمدت رژيم صهيونيستي حذف ايران در سوريه است. يكي از موانع جدي تحقق اين اولويتها، موفقيت راهبرد بازدارندگي جمهوري اسلامي ايران در مواجهه با رژيم صهيونيستي، تداوم حضور محور مقاومت در مرزهاي شمالي و جنوبي فلسطين اشغالي است. بهنظر ميرسد جمهوري اسلامي ضمن حفظ وضعيت كنوني بايد درجهت تقويت حضور در مرزهاي شمال شرقي فلسطين اشغالي در بلنديهاي جولان تحرك بيشتري هرچند بهصورت نمايشي داشته باشد؛ زيرا ناامن شدن مرزها اين رژيم را بيشتر در حالت دفاعي قرار خواهد داد و هزينههاي امنيتي و سياسي سنگيني را به رژيم صهيونيستي وارد ميكند.
5. اولويتدهي به قضيه فلسطين: افزايش فعاليت در عرصههاي مختلف سياسي و رسانهاي در سطوح داخلي، منطقهاي و بينالمللي براي اولويتدهي به قضيه فلسطين و تهديدات رژيم صهيونيستي ميتواند به راهبردهاي اتخاذي اين رژيم بهخصوص ائتلافسازي امنيتي و نظامي در منطقه غرب آسيا آسيب جدي بزند.
6. افزايش تعاملات و مراودات بينالمللي: يكي از راههاي تضعيف بيشتر رژيم صهيونيستي در شرايط محيطي كنوني، افزايش تعاملات و مراودات بينالمللي و فعال شدن ديپلماسي جمهوري اسلامي ايران بهويژه با اروپا، براي نشان دادن اين امر است كه برخلاف ادعاي رژيم صهيونيستي، جمهوري اسلامي ايران بهجز با رژيم صهيونيستي دشمني ندارد و خطري براي هيچ كشوري محسوب نميشود و دراينميان، استراتژي بازدارندگي و دفاعي خود را براي بازيگران عرصه بينالمللي توجيه نمايد تا ايرانهراسي موجود را كمرنگ نمايد.
7. كاهش تنش با كشورهاي منطقه: يكي ديگر از عوامل تقويت راهبرد بازدارندگي جمهوري اسلامي ايران در مقابل رژيم صهيونيستي، كاهش سطح تنش ميان بازيگران فعال در صحنه غرب آسياست. درگير شدن جمهوري اسلامي ايران با پروندههاي غير از رژيم صهيونيستي، هزينههاي امنيتي اين رژيم را كاهش خواهد داد و درعوض، هزينههاي امنيتي جمهوري اسلامي ايران را افزايش خواهد داد كه از اين امر رژيم صهيونيستي بهره خواهد برد. دراينراستا، جمهوري اسلامي فارغ از دشمنيهاي طرفهاي مهم منطقه مانند عربستان سعودي بايد سعي كند كه تنش فعلي فعالتر از گذشته نشود.
8. تقويت قدرت تهاجمي و دفاعي سايبري: يكي از ابزارهاي نوين كه نقش زيادي در موفقيت راهبرد بازدارندگي جمهوري اسلامي ايران دارد قدرت تهاجمي و دفاعي سايبري است؛ بهدليل اينكه امور نظامي جديد اكثراً بر پايه هايتِك (فنّاوري پيشرفته) استوار است و اين ابزارها مستلزم استفاده از فضاي سايبري است و اين فضا از قابليت خرابكاري بالايي هم برخوردار است؛ درضمن، درصورت عدم فعاليت در اين زمينه، راه براي كاهش هزينههاي نظامي و امنيتي رژيم صهيونيستي هموار ميشود.
التعليقات