چرا ميانجيگري مصر در بحران غزه پذيرفتني نيست؟
همزمان با گسترش عمليات نظامي رژيم صهيونيستي با عنوان «عمليات صخره سخت» در نوار غزه تلاشهاي منطقهاي و بينالمللي براي ايجاد آتشبس و پايان دادن به مخاصمه خونين صورت گرفته است. در اين راستا، مصر بهعنوان پيشرو در روند صلح و سازش ميان اعراب و رژيم صهيونيستي، تلاش مجدد خويش را براي خروج از بنبست و برقراري آتشبس فوري ميان حماس و رژيم صهيونيستي بهكار گرفته است.
نقش مصر مورد قبول آمريكا و اروپا و اتحاديه عرب بوده و رژيم صهيونيستي هم با ملاحظات خاص خود از ابتكار دولت مصر استقبال كرده است. بيترديد حماس نسبت به حسننيت رهبران نظامي مصر در ميانجيگري جنگ خونين اخير دچار ترديد و ابهام است. وقايعي كه منجر به سرنگوني دولت قانوني اسلامگرا به رهبري محمد مرسي از سوي نظاميان به رهبري السيسي گرديد و متعاقب آن، تروريست خواندن جنبش اخوانالمسلمين از سوي دولت جديد مصر و متهم نمودن اخوانيها به فروش اسناد محرمانه دولتي و همكاري با حماس، بر تيرگي روابط افزوده است؛ زيرا دولت حماس بازوي سياسي جنبش فراگير اخوانيها در منطقه و شريك راهبردي دولت محمد مرسي محسوب ميگرديد.
بدين ترتيب، از ديدگاه رهبران حماس، اصل اساسي در ميانجيگري يعني بيطرفي دولت نظامي مصر براي ايجاد آتشبس رعايت نشده است. در جبههبنديهاي اخير در منطقه، مصر به رهبري نظاميان در كنار عربستان و ديگر شيخنشينهاي محافظهكار عرب همواره حامي وضعيت موجود بوده و هست؛ جبههاي كه در قبال تجاوز خونين اخير با سكوت مرگبار نهتنها اقدامي در كاهش آلام مردم غزه انجام نداده، بلكه با متهم ساختن حماس به ماجراجويي سياسي، خواهان خودداري اين جنبش از هر اقدام تلافيجويانه و پذيرش خواست تلآويو شده است.
اما در مورد تلاش وافر مصر براي ايجاد نقش مؤثر در مناقشه رژيم صهيونيستي و فلسطين بايد اضافه نمود:
1. پس از بركناري دولت محمد مرسي از قدرت، تنشهاي سياسي بهرغم سركوب طرفدران اخوانالمسلمين، همچنان ادامه دارد و محروم نمودن اخوانيها از حقوق مدني و سياسي و دستگيريهاي گسترده رهبران و صدور احكام كيفري سنگين از سوي دادگاههاي دولتي، تأثيري در بهبود اوضاع نداشته است. در چنين شرايطي، دولت نظامي مصر براي فرافكني مشكلات و خروج از انزواي سياسي، نقشآفريني در بحران غزه را فرصت مغتنمي دانسته و تلاش ميكند با بازگشت به روند همكاري با آمريكا و كشورهاي عرب منطقه، شرايط جديدي را براي جذب سرمايههاي بينالمللي و بياثر نمودن تحركات مخالفين داخلي براي بازگشت به قدرت فراهم سازد.
2. منافع مصر جديد با منافع رژيم صهيونيستي در منطقه همپوشاني دارد. از نظر رهبران نظامي مصر، اخوانالمسلمين و شاخههاي مختلف آن در منطقه، يك گروه تروريستي هستند كه در اين مسير، ريشهكني و نابودي تشكيلات وابسته به اين جنبش را در دستور كار قرار دادهاند. خصومت اخير ميان حماس و مصر هم در ارتباط رهبران حماس با سران جنبش ارشادي مصر نهفته است. بنابراين، هيچگونه حلقه ارتباطي ميان نظاميان مصر با رهبران جنبش حماس براي رايزني و نزديكي مواضع و پذيرش طرح جديد وجود ندارد و از نظر كارشناسان مسائل منطقه، تلاش مصر براي ايفاي نقش ميانجيگري بيشتر مصرف داخلي دارد.
3. علاوه بر مخالفت حماس با نقش فعال مصر در برقراري آتشبس جديد در نوار غزه، كشورهاي تأثيرگذاري چون: تركيه، قطر و ايران نظر مساعدي به رويكرد مصر ندارند. تركيه به رهبري اردوغان، از دولت جديد مصر بهعنوان دولت كودتا نام ميبرد، به طوري كه در مصاحبه اخير نيز اردوغان ضمن حمله به سياستهاي دولت مصر، السيسي را فردي مستبد دانست كه توان تأثيرگذاري مثبت در بحران را ندارد. در كنار تركيه قطر نيز مخالف سياستهاي منطقهاي مصر است. دولت قطر حامي اصلي اخوانيهاست. بيشتر رهبران ديني اخوان ازجمله «القرضاوي» در دوحه حضور دارند. علاوه بر اين، حضور خالد مشعل در قطر بر نقش اين كشور جزيرهاي افزوده است. پس از قطع ارتباط حماس با مصر، جنبش حماس تلاش دارد با نزديكي تشكيلاتي به قطر، فضايي براي حيات سياسي خويش در نوار غزه و منطقه مهيا سازد. همچنين نبايد از رقابت قطر و تركيه با عربستان درپي تحولات عميق منطقه تحت عنوان بهار عربي غافل ماند. لذا بهنظر ميرسد در شرايط فعلي مصر نميتواند همچون سابق گزينه مطلوبي براي ميانجيگري قلمداد گردد.
4. در كنار مخالفت تركيه و قطر بهدليل تضاد منافع و اتخاذ سياستهاي مستقل، ايران نيز ميتواند بهخاطر حمايت اصولي از آرمان مردم فلسطين و مخالفت ريشهاي با صلح غيرعادلانه، مانع بزرگي در مسير تحركات ديپلماتيك قاهره در منطقه محسوب گردد. جمهوري اسلامي ايران حمايت از مسلمانان جهان را وظيفه ايدئولوژيك و از ارزشهاي آرماني خود تلقي ميكند و در اين راه منافع ايدئولوژيك و آرماني را بر منافع مادي ترجيح ميدهد. گرچه برخي اشتباهات استراتژيك رهبران حماس در شناخت مسير درست تحولات منطقه بهويژه بحران سوريه موجب واگرايي ميان ايران و حماس گرديد؛ با وجود اين، راهبرد كلي ايران دفاع از حقوق تاريخي مردم فلسطين و نامشروع دانستن رژيم اشغالگر قدس است. مخالفت ايران با طرح صلحي كه همچنان تسلط رژيم اشغالگر قدس بر سرزمينهاي فلسطيني را فراهم سازد پذيرفتني است. لذا در چنين شرايطي كه ايران اسلامي در روز جهاني قدس نداي حمايت همهجانبه از مظلومان نوار غزه را سرداد و بر يكپارچگي امت اسلامي بر احقاق مردم فلسطين تأكيد ورزيد، امكان نزديكي بيشتر ايران و جنبش حماس محتملتر است و در اين راستا زمزمههايي هم از سفر خالد مشعل به تهران شنيده ميشود. بهنظر ميرسد بهرغم تلاشهاي سازمانيافته جبهه سازش به رهبري مصر و حمايت عربستان و غرب، نقش حاميان واقعي گروههاي فلسطيني در نيل به آتشبس موقت و صلح پايدار پررنگتر ميشود.
5. ميانجيگري مصر يا هر كشور ديگري براي ايجاد صلح و امنيت در منطقه، زماني كارساز است كه رژيم اشغالگر قدس و حاميان آن، به حقوق تاريخي مردم فلسطين احترام بگذارند. دو آتشبس قبلي (2008 و 2012) بهدليل عدم پايبندي اين رژيم به مفاد آتشبس و تداوم حصر نوار غزه و تبديل عملي آن به زنداني بزرگ بياثر مانده است. بهنظر ميرسد حتي در صورت اراده جامعه بينالمللي براي اعاده صلح، در صورت تهديد مردم و جنگ فرسايشي عليه ساكنين نوار غزه با ادامه تحريمهاي ظالمانه، اين اراده بياثر خواهد ماند. از سوي ديگر، در دورههاي گذشته، همواره مصر تلاش كرده تا با عربي نمودن قضيه فلسطين، از امكان تأثيرگذاري مثبت ايران بهنفع جريان مقاومت در منطقه ممانعت بهعمل آورد؛ در صورتي كه ايران مسئله فلسطين را بزرگترين مسئله دنياي اسلام دانسته و حل اين قضيه را در سايه وحدت اسلامي ميداند.
التعليقات