روند اجرايي شدن پروژه چابهار و پيامدهاي احتمالي امنيتي آن
مقدمه
با حضور مقامات ايران، هند، و افغانستان نخستين نشست شوراي هماهنگي موافقتنامه چابهار با هدف گفتگو بر سر جزئيات شيوه عملياتي كردن پروژه چابهار، ارائه و بررسي جمعي پيشنهادها براي بهرهبرداري بهتر از پروژه و همچنين برنامهريزي براي توسعه افغانستان و تقويت پيوند سهجانبه براي پيشبرد اين طرح در تهران برگزار شد. پيشنويس موافقتنامه چابهار كه با حضور نمايندگاني از سه كشور مورد بررسي قرار گرفت و قرار است در نشست آتي كه در اسفندماه 1398 برگزار خواهد شد، امكانسنجي پيشبرد اهداف اجرايي شدن پروژه ارزيابي شود.
با آغاز دور جديد تحريمهاي آمريكا عليه ايران در 13 آبان 1397 و همسويي برخي كشورهاي منطقه با سياستهاي آمريكا براي منزوي كردن ايران، آغاز به كار اين طرح ظرفيت تغيير معادلات منطقهاي به سود ايران را داراست، و نيازمند توجه بسيار است. ازاين منظر و در شرايطي كه هند شريك راهبردي آمريكا در منطقه آسياي جنوبي است، حضور و اهتمام دهلينو براي بهثمر رسيدن اين پروژه، گمانههاي بسياري را براي بازيگران منطقهاي نظير: پاكستان، چين و عربستان سعودي بهوجود آورده است و هريك از اين بازيگران، چابهار و توافق منطقهاي براي موفقيت آن را از منظر خود تحليل و تبيين ميكنند؛ زيرا موفقيت يا شكست اين پروژه بهطور قطع روي منافع و تعاملات اين بازيگران در آينده تأثيرات جدي خواهد گذاشت؛ بههمينجهت، واكنش اين بازيگران بهخصوص پاكستان بهسبب حساسيتهايي كه درقبال هند و افغانستان دارد براي جمهوري اسلامي حائز اهميت است.
اسلامآباد انگيزههاي لازم براي جهت دادن به اين پروژه را داراست؛ بههميندليل، پروژه چابهار را نبايد فقط در چهارچوب اقتصادي مورد ارزيابي قرار داد و ظرفيت اين پروژه براي تغيير معادلات منطقهاي و ظرفيتسازي براي بازيگران شايسته توجه جدي است؛ ازاينرو، بررسي ملاحظات سه كشور براي اجرايي شدن اين طرح و نيز گشايشهايي كه موفقيت آن ميتواند براي اين بازيگران و منطقه به ارمغان آورد در كنار پيامدهاي احتمالي امنيتي آن در اين نوشتار مورد بررسي و توجه قرار خواهد گرفت.
براي درك اين مهم، نخست، نگاهي اجمالي به روند اجرايي شدن پروژه چابهار انداخته ميشود تا با تكيه بر آن بتوان ملاحظات كابل و دهلي نو براي حضور در اين پروژه را فهم كرد و در مرحله بعد، پيامدهاي احتمالي امنيتي آن براي سه بازيگر بهخصوص ايران تحليل خواهد شد. پايانبخش اين گزارش نيز توصيههاي راهبردي براي جمهوري اسلامي و نيز طرح مباحثي است كه برپايه آن، زمينه براي پيشبرد بهتر طرح فراهم، و منافع جمهوري اسلامي بهصورت شايستهتري تأمين گردد.
معرفي اجمالي پروه چابهار
طرح گسترش بندر چابهار از سال 1391 ميان ايران و هند با سرمايهگذاري اوليه ده ميليارد دلار مطرح شده بود كه اين مهم بهسبب تحريمهاي شوراي امنيت عليه جمهوري اسلامي در آن برهه زماني امكان عملياتي شدن نيافت و با امضاي توافقنامه برجام و رفع تحريمهاي بينالمللي عليه ايران، ايده توسعه چابهار بار ديگر، اما اينبار بهصورت جدي مطرح و پيگيري شد كه نتيجه آن، امضاي توافقنامه راهبردي سهجانبه ميان ايران، هندوستان و افغانستان در خرداد 1395 با هدف ايجاد دالان ترانزيتي بينالمللي و منطقهاي و توسعه كشورهاي آسياي مركزي و شبهقاره هند بود.
توسعه سواحل مكران پيشتر در دستور كار جمهوري اسلامي قرار داشت و برهميناساس، پيشنهاد ايجاد دالان حملونقل در بندر چابهار با استقبال مواجه شد و روند اجرايي شدن آن با سرعت به انجام رسيد. تجربه جنگ ايران و عراق تهديدات امنيتي ناشي از تمركز بنادر و پايانههاي نفتي ايران در سواحل خليج فارس را بهطور جدي عيان ساخت و ازاينرو، توسعه بنادر مكران بهعنوان يك دستور كار ملي مطرح گرديد و ماحصل آن با ايجاد منطقه آزاد چابهار در سال 1372 به منصه ظهور رسيد.
درواقع، نگاه ايران به پروژه توسعه بندر چابهار صرفاً اقتصادي نيست. چابهار بهعنوان تنها بندر اقيانوسي ايران در فاصله 645 كيلومتري جنوب زاهدان، مبدأ دالان ترانزيتي بين جنوب و شرق، و جنوب و شمال است و با اتمام راهآهن چابهار و زاهدان و سپس زاهدان و سرخس، اين بندر ميتواند ازطريق درياي عمان و درياي خزر به نقطه اتصالي بين كشورهاي مختلف ازجمله كشورهاي حوزه اقيانوس هند، جنوب خليج فارس و جنوب آسيا با افغانستان، كشورهاي آسياي مركزي، قفقاز، روسيه و شرق اروپا تبديل شود و زمينه اوليه توسعه اين سه كشور اصلي را فراهم آورد. همچنين بهسبب تلاقي منافع راهبردي ايران، هند و افغانستان اين امكان براي سه كشور بهدست آمد تا با سرمايهگذاري روي آن در چهارچوب اهداف كلان خود گام بردارند.
چابهار؛ ارتقاء سطح همگرايي منطقهاي
همانگونه كه پيشتر اشاره شد، طرح توسعه بندر چابهار براي ايران، هند و افغانستان بهمثابه يك برد منطقهاي است كه بهطور قطع معادلات منطقهاي را به سودشان تغيير خواهد داد؛ ازاينرو، هريك از اين كشورها به اين طرح از منظر خود نگريسته و موفقيت آن را در چهارچوب اهداف كلان ملي خود قرار دادهاند؛ براي مثال، چابهار براي هند به معناي عبور از سد پاكستان و دسترسي راحتتر به بازارهاي افغانستان و آسياي ميانه است، براي افغانستان به معناي رهايي از تنگناي جغرافيايي و وابستگي ترانزيتي به پاكستان و دسترسي به بازارهاي منطقهاي و جهاني است و براي ايران به معناي جذب سرمايه، اشتغالزايي و شكست نرم طرحهايي با هدف انزواي بيشتر جمهوري اسلامي است.
چابهار ظرفيتي را در اختيار كشورهاي منطقه قرار داده است كه بهواسطه آن، يك برد راهبردي را بهدست آورند؛ ازاينرو، موفقيت آن اگرچه درظاهر به نام جمهوري اسلامي خواهد بود، بردي استراتژيك را عايد تمامي اين كشورها بهخصوص هند و افغانستان خواهد كرد و حتي كشورهايي كه خارج از دايره اين توافقنامه نيز قرار دارند نظير كشورهاي آسياي ميانه، اين توافقنامه را گشايشي درجهت رهايي از حصار و تنگناي جغرافيايي و دسترسي به بازارهاي منطقهاي و جهاني ارزيابي ميكنند. سه كشور اصلي اين توافقنامه اين پروژه را حاوي فرصتها و ملاحظات از منظر منافع خويش مينگرند كه در ادامه، نگاه ايران، هند و افغانستان بهاجمال مورد بررسي قرار خواهد گرفت.
● نگاه ايران
جمهوري اسلامي ايران چابهار را در سه سطح داخلي، منطقهاي و بينالمللي مينگرد. اين طرح ميتواند زمينه را براي فقرزدايي در بلوچستان و توسعه نيروي انساني و شكوفايي اقتصادي هرمزگان و سيستان و بلوچستان فراهم آورد. بندر چابهار و كريدور ترانزيتي جنوب به شمال ميتواند نهتنها منبع درآمدزايي براي اقتصاد ايران باشد، بلكه باعث ارتقاء جايگاه اقتصادي و سياسي ايران در بين كشورهاي آسياي ميانه و سازمانهايي نظير سازمان همكاري اقتصادي اكو خواهد شد. ازديگرسو، توسعه بندر چابهار موجب كاهش وابستگي جمهوري اسلامي به سواحل خليج فارس ميشود و فرصتهاي جديدي را براي اقتصاد ايران و نيز اقتصاد منطقه محروم بلوچستان و هرمزگان پديد خواهد آورد. استفاده از سرمايهگذاري خارجي ميتواند محرك لازم براي توجه سرمايهگذاران خرد و كلان داخلي به منطقه و نيز ايجاد شهركهاي صنعتي براي بهكارگيري از نيروي كار بومي باشد كه اين امر زمينه را براي فقرزدايي و از آن مهمتر، تخليه جغرافيايي و حركت جمعيت به سمت مركز فراهم خواهد كرد. منطقه زمينه بهوجود آمدنِ بحرانهاي زيادي را دارد و با پايينترين شاخصهاي توسعهاي نظير سرانه فضاي آموزشي، درماني، ورزشي و همچنين دسترسي به آب بهداشتي و بالاترين نرخ حاشيهنشيني در كشور مواجه است.
همچنين، با توجه به موقعيت جغرافيايي اين بندر، ايران ميتواند به دور از فضاي پرتنش سواحل خليج فارس مزيت اين منطقه را از منظر ترانزيتي و سرمايهگذاري براي طرفهاي خارجي تبيين كند. چابهار درصورت ايجاد زيرساختهاي لازم، ظرفيت استراتژيك بالايي براي كشورهاي آسياي ميانه و قفقاز و كل منطقه داراست و درصورت ايجاد زيرساختهاي صنعت گردشگري و دهكدههاي توريسم دريايي، سواحل مكران از پتانسيل بسيار بالايي براي جذب گردشگران داخلي و خارجي برخوردار است كه اين امر ميتواند درصورت ايجاد ظرفيتهاي لازم، سرمايهگذاران حقيقي بينالمللي را نيز جذب خود سازد.
تنشهاي منطقهاي و بينالمللي خواهينخواهي تأثيرات خود را روي اين پروژه خواهد گذاشت؛ اما در شرايطي كه تحريمهاي آمريكا عليه ايران ابعاد جديتري به خود گرفته و بازيگران منطقهاي نظير عربستان سعودي خواهان تنگتر كردن حلقه فشار عليه ايران هستند، پروژههاي اينچنيني كه از ماهيتي غيرسياسي برخوردارند و منافع طيف بسياري از كشورها با آنها گره خورده است ميتوانند موجب رهايي ايران از كمند فشارها و ارتقاء همگراييهاي منطقهاي ايران شوند و جمهوري اسلامي بهعنوان يك عضو عادي در تعاملات سازنده منطقهاي حاضر باشد؛ اين امر مقوّم گفتمان جمهوري اسلامي در سطح منطقهاي و بينالمللي خواهد بود.
● نگاه هند
در سالهاي اخير، بهويژه پس از سفر تاريخي اوباما، رئيسجمهور وقت ايالات متحده به هندوستان، وجوهي از راهبرد كلان ايالات متحده درقبال جنوب آسيا و مركز ثقل قرار گرفتن هندوستان در اين راهبرد نمايان شد. هند بهعنوان يك بازيگر مورد اعتماد و تسهيلگر در معادلات منطقهاي همواره چهرهاي از خود به نمايش گذاشته است (بهجز تنش مرزي با پاكستان) كه جامعه بينالمللي همواره رويكردي مثبت درقبال هند داشته و تحركات سياسي اين كشور با كمترين حساسيت ازسوي سايرين مواجه شده است.
اين ظرفيت در كنار تمايل هند براي فرار از تنگناي جغرافيايي كه چين و پاكستان براي او ايجاد كرده بودند، او را به سمت افغانستان و آسياي ميانه رهنمون ساخت؛ اما با توجه به عدم امكان دسترسي زميني به اين مناطق، راه آبي و بندر چابهار براي هند اولويتدار شد. اين امر در كنار همكاري استراتژيك هند و آمريكا امكان نزديكي هند به ايران را در شرايطي كه آمريكا شديدترين تحريمها را عليه ايران ارائه داده، اين سؤال جدي را مطرح ميكند كه آيا امكان دارد هند بدون دريافت سيگنال مثبت ازسوي واشينگتن همكاريهاي خود را در چهارچوب توافقنامه چابهار ادامه دهد. براي پاسخ به اين سوال بايد به اولويت نخست اين كشور در راهبرد كلانش يعني جنگ تجاري با چين نگاهي افكند. همچنين مسئله ايجاد ثبات و توسعه افغانستان و نقش هند در تأمين نيازهاي اين كشور نيز در اين امر بسيار تأثيرگذار بوده است.
ازديگرسو، راهبرد امنيت ملي هند نيز توسعه افغانستان و بازگشت امنيت به اين كشور را از اولويتهاي نخست خود معرفي كرده است. اهميت ثبات افغانستان براي هند تا جايي است كه اين كشور در پروژه 218 كيلومتري زرنج- دلارام كه افغانستان محصور را به بندر چابهار متصل ميكند سرمايهگذاري داشته است. هند همچنين در زيرساختهاي اقتصادي و ترابري افغانستان بهويژه توليد برق سرمايهگذاري خواهد داشت. اين مسير وابستگي افغانستان را به پاكستان كاهش ميدهد و مسير جايگزيني را مطرح ميسازد كه افغانستان را به ايران و سپس آسياي ميانه متصل خواهد كرد. اين مسئله تنگناي اقتصادي افغانستان را درقبال پاكستان به حداقل خواهد رساند كه هم از منظر توسعه افغانستان و هم از منظر رقابت منطقهاي ميان هند و پاكستان براي دهلينو حائز اهميت است. بهطور كلي ميتوان اهميت بندر چابهار را براي هند در موارد زير خلاصه كرد:
1. با توجه به تيرگي فعلي روابط پاكستان و افغانستان، چابهار از موقعيت راهبردي رقابتي و برتري برخوردار است. هند ازطريق بندر چابهار قادر به ايجاد توازن در برابر پاكستان خواهد شد. علاوهبر منافع آني اقتصادي براي هند، مشاركت در اين پروژه به دهلي نو فرصت ميدهد كه خود را در قلب نقطهاي قرار دهد كه محل رقابتهاي آسيايي و اختلافهاي سياسي و اقتصادي كشورهاي غرب آسياست. بهنظر ميرسد آمريكا در شرايط فعلي به هند براي استفاده ترانزيتي محدود از بندر چابهار جهت تأمين مايحتاج افغانستان، و دور زدن پاكستان ازيكسو، و مقابله با چين ازسويديگر، چراغ سبز نشان داده است. اين فرصت اگرچه ميتواند محدود باشد، براي هند حياتي است. چابهار، هند را به توازنسازي در برابر چين قادر خواهد كرد.
2. تصميم هند براي توسعه بندر چابهار نه صرفاً بهدليل تأمين منافع اقتصادي براي اين كشور، بلكه وسيلهاي براي توسعه نفوذ سياسي آن در منطقه و مطرح ساختن خود بهعنوان يك ابرقدرت آسيايي و همچنين مقابله با سياستهاي پيشرونده چين در سراسر قاره آسيا بهويژه گلوگاه استراتژيك درياي عمان به اقيانوس هند قابل درك است.
3. تأمين امنيت انرژي هند از ديگر فرصتهاي اين بندر براي طرف هندي خواهد بود. بندر چابهار يكي از راههاي ارزان و مطمئن براي تأمين انرژي مورد نياز دهلي نو است كه علاقه اين كشور را براي عملياتي شدن طرح توجيه ميسازد.
4. بندر چابهار، هند را در حوزه حملونقل از وابستگي به پاكستان در امان نگاه ميدارد. هند اكنون سهم زيادي در باثباتسازي افغانستان ايفا ميكند، و جلب كمكهاي بينالمللي براي تدوام ثبات در افغانستان در برابر پاكستان و درنتيجه، پيشبرد بهرهبرداري از بندر چابهار از دغدغههاي اصلي اين كشور است. هند با تعريف نقش يك قدرت منطقهاي براي خود، درحال توسعه سياست ديپلماسي اقتصادي در افغانستان است.
5. شركت نداشتن هند در طرح ابتكاري «يك كمربند، يك راه» چين بهدليل شفاف نبودن اين طرح براي دهلينو و راهاندازي كريدور اقتصادي چين و پاكستان در فاصله 72 كيلومتري بندر چابهار، اهميت اين بندر را براي هند دوچندان كرده است. چين همواره با درنظر داشتن راهبرد «رشته مرواريد»، در بنادر اطراف هند مانند بندر گوادر در پاكستان، بندر هامبانتوتا در سريلانكا، بندر چيتاگونگ در بنگلادش و بندر كياكيپور در ميانمار سرمايهگذاري كرده است. هند براي رهايي از چنگال سرمايهگذاريهاي توسعهاي چين در بنادر مختلف به بهرهبرداري از بندر چابهار چشماميد دارد.
● نگاه افغانستان
همانگونه كه ذكر شد، بازگشت صلح و ثبات به افغانستان اولويت مشترك ايران، هند و آمريكاست؛ ازاينرو، افغانستان ظرفيتي را كه بندر چابهار براي اين كشور بهوجود آورده، با اتكا به اين نگاه مشترك و در كنار مزيتهايي كه اين پروژه براي افغانستان دربردارد به فال نيك گرفته است. بازگشت ثبات به افغانستان و گفتگوهاي صلح با طالبان مسئلهاي چندوجهي است كه نقش دولت پاكستان در بسياري از وجوه آن بهوضوح ديده ميشود؛ تعاملاتي كه اسلامآباد با طالبان دارد، عدم همراهي براي قوت گرفتن بخش اقتصادي و دست داشتن مقامات دولتي و امنيتي اين كشور در فرايندهاي اقتصاد سياه در افغانستان از مؤلفههايي هستند كه سبب شدهاند تنوع بخشيدن به مسيرهاي ترانزيتي، كشت جايگزين براي خشخاش (مهمترين منبع مالي طالبان) و ساخت زيرساخت در اولويت قرار گيرد كه منطقه آزاد چابهار ظرفيت پاسخگويي به تمامي اين نيازها را براي افغانستان داراست.
تنگناي مسير ترانزيتي و دسترسي به آبهاي آزاد براي افغانستان از اين منظر اهميت دارد كه 90 درصد توليدات داخلي اين كشور محصولات كشاورزي و باغي هستند؛ درنتيجه، با توجه به امكانات زيرساختي ضعيف براي نگهداري از اين محصولات، مقوله زمان انتقال و دسترسي سريعتر به بازارهاي منطقه اولويت نخست اين كشور خواهد بود.
مسدودسازي، تعلل در عبور و ديگر مانعتراشيهايي كه دولت پاكستان در مسير ترانزيتي خود با افغانستان ايجاد ميكند موجب شده است محصولات در پشت مرزهاي افغانستان فاسد، و كشاورزان متضرر شوند؛ ازاينرو، همانگونه كه در گزارش اخير سيگار نيز آمده است يكي از مهمترين دلايل شكست پروژه جايگزيني كشت خشخاش در افغانستان نااميدي كشاورزان از سوددهي كشت ديگر محصولات بوده است. درحاليكه كشت خشخاش سود تضمين شدهاي را براي كشاورزان به همراه دارد و هراس از فاسد شدن محصول، كشاورز را مجبور به فروش آن به زيرقيمت نميكند؛ ازاينرو، مسير بندر كراچي براي افغانستان به چالش بزرگي تبديل شده است و گشايش مسير چابهار اين امكان را براي افغانها فراهم ميآورد تا به صدور محصولات خود و ورود ارز به كشور اميدوار شوند. در شرايطي كه بازگشت ثبات و آرامش به افغانستان اولويت كشورهاي منطقهاي و فرامنطقهاي است، اين امر ميتواند زمينه همگرايي اين بازيگران را نيز فراهم آورد و افغانها از گزند رقابت قدرت ميان اين بازيگران نيز در امان بمانند.
با توجه به جنس كالاهاي صادراتي افغانستان، مسئله زمان براي آنها بسيار حائز اهميت است. بندر چابهار با توجه به موقعيت جغرافيايي، نزديكترين راه براي كشورهاي آسياي ميانه و افغانستان براي دسترسي به آبهاي بينالمللي است. اين بندر در مقايسه با بندر چابهار نود كيلومتر و در مقايسه با بندر كراچي نهصد كيلومتر به مركز افغانستان نزديكتر است؛ ازاينرو، از منظر زمان و هزينه انتقال بسيار مقرونبهصرفه است. اين امر با توجه به تمايل ايران و هند براي همراهي افغانستان، براي اين كشور فرصتي جدي تلقي ميشود؛ زيرا با توجه به جايگاهي كه هند براي افغانستان در راهبرد امنيتي خود درنظر گرفته، اين كشور درصدد پذيرش سهم افغانستان در اين پروژه است و اين امر در كنار تسهيلاتي كه دولت ايران در منطقه آزاد چابهار به بازرگانان افغان وعده داده (براي مثال، دولت ايران، زميني را به وسعت پانصد هزار مترمربع در منطقه آزاد چابهار به مدت پنجاه سال در اختيار دولت افغانستان قرار داده است)، چشمانداز روشني را براي رونق اقتصادي پيشِ روي دولت افغانستان قرار ميدهد.
پيامدهاي احتمالي
پروژه توسعه بندر چابهار عليرغم آنكه نقطه تلاقي منافع بسياري از بازيگران منطقهاي است، ميتواند حساسيتها و چالشهايي را براي امضاكنندگان اين توافقنامه ازسوي ساير بازيگران منطقهاي بهخصوص پاكستان ايجاد كند. ازسويديگر، باتوجه به شرايط تحريمها عليه ايران و رقابت منطقهاي سخت عربستان سعودي با ايران، نگاه اين بازيگران و سياستورزي آنها نيز ميتواند در آينده، موفقيت اين پروژه را با چالش مواجه سازد.
براي هند، توسعه بندر چابهار يك چالش جدي است؛ زيرا تا پيش از چابهار، هند جايگاه ويژهاي در سياست خارجي ايران نداشته و تمركز اين كشور روي اين پروژه باعث افزايش حساسيتهاي پاكستان شده است. پاكستان در سالهاي اخير، با توجه به احتمال ورشكستگي اقتصادي، صددرصد روي موفقيت كريدور اقتصادي با چين تمركز كرده و نزديكي چابهار به گوادر و احتمال كاهش سود تقريبي آن، حساسيت پاكستان را در مورد چابهار بالا برده و اين امر با حضور هند بهعنوان دشمن درجه اول پاكستان بيشتر نيز شده است؛ ازاينرو، بسياري بر اين باورند كه درصورت لحاظ نشدن منافع و حساسيتهاي پاكستان در پروژه چابهار، احتمال افزايش هزينههاي امنيتي اين پروژه بسيار بالا ميرود. چابهار در منطقه سيستان و بلوچستان و در نزديكي مرز پاكستان قرار گرفته و در سالهاي اخير، فعاليت گروههاي تروريستي در اين منطقه بارها مشاهده شده است؛ موفقيت يك پروژه عظيم اقتصادي در منطقهاي ناامن بهطور قطع ميسر نخواهد بود و امكان جذب سرمايهگذاري خارجي را به حداقل خواهد رساند.
همچنين، مسئله تحريمهاي آمريكا عليه ايران موجب نگراني و گاه دلسردي هند و افغانستان از پروژه چابهار شده است و عليرغم معافيتهايي كه آمريكا براي هند و سايرين در مورد منطقه آزاد چابهار درنظر گرفته، سرمايهگذاران همواره اين احتمال را مدنظر قرار ميدهند كه اگر مزيتهايي كه چابهار براي افغانستان بهوجود ميآورد قابل تعريف در جاي ديگر باشد، آيا همچنان چابهار معاف از تحريم باقي خواهد ماند.
ازسويديگر، مسئله معافيت بندرچابهار و سيگنال مثبت آمريكا به هند و افغانستان در مسئله چابهار را اگر از منظر رقابت قدرت ميان آمريكا و چين بنگريم، مسئله هراس لغو معافيت چابهار ازميان خواهد رفت؛ اما درعينحال، ايران همواره پيوند چابهار و گوادر را راهي براي بهحداقل رساندن حساسيت پاكستان به چابهار معرفي كرده است. پيوند كريدور اقتصادي چين به چابهار بهطور قطع به سود چين خواهد بود؛ اين امر ميتواند موجب تغيير رويكرد و ملاحظات آمريكا درقبال چابهار گردد.
ظرفيت افزايش هزينههاي امنيتي براي ايران، هند و افغانستان ازسوي پاكستان موجب شده است كه سه كشور دغدغه امنيت را يكي از مهمترين چالشهاي پيشِ روي خود درقبال اين پروژه ارزيابي كنند. با توجه به نفوذ پاكستان در ميان طالبان افغانستان، اين كشور اين توان را دارد كه مسيرهاي ترانزيتي منتهي به مرزهاي ايران را ناامن سازد و درنتيجه، امكان استفاده از چابهار براي افغانستان را به صفر برساند و ازسويديگر، با افزايش تحركات مرزي با هند، هزينههاي نظامي و امنيتي براي اين كشور را نيز ارتقا بخشد. همچنين بسياري ربودن مرزبانهاي ايراني در هفتههاي اخير را نيز با هدف رسوخپذير جلوه دادن مرزهاي ايران تحليل ميكنند؛ و همچنين اين موضوع ظرفيت پاكستان در ناامنسازي مرزهاي ايران را بار ديگر به جمهوري اسلامي گوشزد كرد.
ازسويديگر، ظرفيتي كه بندر چابهار براي دولتهاي منطقهاي و فرامنطقهاي بهوجود ميآورد ميتواند امكان همگرايي منطقهاي را ميان كشورهاي آسياي ميانه و قفقاز با ايران بار ديگر از دريچه اقتصادي و بدون حساسيتهاي سياسي و امنيتي فراهم كند؛ بااينحال، با توجه به فساد بالاي اقتصادي در اين كشورها، امكان رسوخ پيدا كردن سايه اقتصاد مافيايي و در جريان آن، پولشويي ازطريق مسير چابهار ايجاد گردد كه اين امر تبعات حقوقي و مالي بينالمللي فراواني را براي كشورهاي عضو درپي خواهد داشت كه لازمه آن، ايجاد سازِكار حقوقي و پليس اقتصادي و تجاري خاص، همراه با روندهاي پولي و مالي بينالمللي است. درصورت عدم اقبال و يا بيتوجهي به اين مسئله، در ميانمدت و بلندمدت، امكان عبور يا ورود سرمايههاي بينالمللي به مقصد چابهار با توجه به ممانعتهاي حقوقي بينالمللي به حداقل خواهد رسيد و ريسك سرمايهگذاري حقوقي افزايش خواهد يافت.
اما در كنار چالشهاي مهمي كه اين پروژه براي سه بازيگر اصلي اين پروژه به همراه دارد، چالشهايي نيز بهطور خاص براي جمهوري اسلامي ايران وجود خواهد داشت. يكي از مهمترين كاستيهاي اين پروژه، بيتفاوتي آن به طرح آمايش جمعيتي در سواحل مكران است. پيشبيني ميشود با موفقيت اين پروژه حدود 5/2 ميليون نفر به اين منطقه سرازير شوند، آنهم در شرايطي كه ميزان بيكاري در اين استان بالاي پنجاه درصد است و با توجه به نبود نيروي متخصص و ماهر بومي در نتيجه امكان جذب آنها در پروژههاي موجود بسيار اندك است. بيتوجهي به آموزش مردم منطقه و در نهايت نبود برنامه براي جذب آنها در پروژه زمينه براي افزايش نارضايتي را در منطقه فراهم آورده است. ايجاد منطقه آزاد و گران شدن زندگي در اين منطقه، بسياري از مردم بومي و محلي را به حاشيهنشينها تبديل ساخته است كه اين امر درصورت بيتوجهي در آينده ميتواند چالشهاي اجتماعي و امنيتي جدياي را با خود به همراه داشته باشد.
توسعه ناموزون (براي نمونه، از 438 روستاي چابهار فقط شانزده روستا بهطور شبانهروزي به آب بهداشتي دسترسي دارند) و ورود جمعيت از مناطق ديگر ميتواند اين چالشها را پررنگتر سازد. همچنين برابر دادههايي كه در سالهاي اخير در رسانهها نيز منعكس شده، دعواي مديريت و چالشهاي مياننهادي و ميانسازماني براي كسب مديريت و كنترل اسكلهها يكي از مهمترين چالشهاي پيشِ روي اين پروژه است.
جمعبندي و توصيهها
طرح توسعه بندر چابهار بهعنوان پروژهاي راهبردي و ملي براي ايران و راهبردي براي هند و افغانستان در فضاي پساتحريم، توجهات بينالمللي بسياري را با معاف شدن اين پروژه از بند تحريمهاي آمريكا به خود جلب كرد. چرايي معاف شدن چابهار از تحريمهاي ـ به گفته رئيسجمهور اين كشور تاريخي ـ عليه ايران، ظرفيتها و مزاياي اين پروژه را براي بازيگران اصلي امضاكننده اين توافقنامه و نيز آمريكا بهنمايش گذاشت.
چابهار براي هند به معناي دسترسي به بازارهاي افغانستان و آسياي ميانه و نيز نقشآفريني بهتر در توسعه افغانستان است؛ اما تنگنايي كه كشورهاي همسايه هند يعني چين و پاكستان براي آن ايجاد كردهاند؛ امكان خيزش اقتصادي هند را تا حد بسياري ميگيرد و چابهار درواقع، مسير رهايي هند از تنگناي سرزمينياش است. براي افغانستان نيز چابهار به معناي رهايي از اتكاي صرف به مسير ترانزيتي پاكستان، كاهش هزينههاي تزانزيتي و نيز مهيا شدن ورود جديتر هند به پروژههاي زيرساختي اين كشور خواهد بود. همانگونه كه ملاحظه ميشود، چابهار، هند و افغانستان را از سد پاكستان عبور داد و همين امر يكي از مهمترين دلايل افزايش سطح حساسيت پاكستان در مورد اين پروژه را فراهم كرد؛ زيرا دو همسايه پاكستان براي دور زدن اين كشور مسير جايگزيني را برگزيدهاند؛ مسيري كه ظرفيت آسيب رساندن به پروژه كريدور اقتصادي اين كشور با چين را نيز داراست.
و اما چابهار براي جمهوري اسلامي به معناي توسعه سواحل مكران و تمركز زدايي از بنادر خود در حاشيه خليج فارس است. توسعه مكران امتيازات بسياري را براي ايران به همراه دارد: 1. توسعه منطقه محروم سيستان و بلوچستان و جذب سرمايههاي خصوصي براي آباداني اين منطقه؛ 2. استفاده از ژرفآبهاي سواحل مكران كه امكان پهلوگيري كشتيهاي عظيم را ميدهد؛ 3. جلب مشاركت بازيگران منطقهاي و افزايش تعاملات جمهوري اسلامي با ديگر كشورها در چارچوب پروژه چابهار به معناي شكست طرح انزواي منطقهاي و بينالمللي ايران نيز خواهد بود؛ و 4. با توجه به مزيتهايي كه موفقيت چابهار براي ديگر كشورها به همراه دارد ايران ميتواند اين مؤلفه را بهعنوان بخشي از بازي منطقهاي خود بهعنوان بازيگري تسهيلگر، ثباتآفرين و امنيت بخش در فضاي بينالمللي و منطقهاي ترويج و معرفي نمايد.
در زمينه پيامدهاي موفقيت اين پروژه براي ايران ميتوان به چند نكته ضروري اشاره كرد:
ـ با توجه به نزديكي چابهار به گوادر و نياز ايران به تنوعبخشي و عاديسازي روابط با تمامي كشورهاي همسايه، اين پروژه به دلايل متعدد ظرفيت افزايش سطح تهديد عليه پاكستان را داراست؛ ازاينرو، احتمال واكنش اين كشور يا تحركات نائبان اين كشور براي شكست اين پروژه در خاك ايران يا افغانستان بالاست.
ـ موفقيت چابهار در گروِ وجود گفتمان مشترك با موضوع توسعه افغانستان، افزايش همگراييهاي منطقهاي، برد بزرگ براي همه و نيز دسترسي به بازارهاي محصور در جغرافياي منطقهاي است. درصورت ايجاد هرگونه شبهه در اين گفتمان و يا تغيير نگاه هريك از بازيگران، موفقيت اين پروژه با چالشي جدي مواجه خواهد شد؛ براي مثال، اگر گفتمان اقتصادياي كه حساسيتبرانگيز نيست جاي خود را به گفتمانهاي امنيتي و سياسياي بدهد كه موجب افزايش حساسيت در بازيگران فرامنطقهاي و درنتيجه، فشار بر بازيگران حلقه اول و دوم اين پروژه گردد، بهطور قطع، اولويت چابهار بهعنوان يك برد منطقهاي براي كشورهاي منطقهاي و فرامنطقهاي ازبين خواهد رفت.
ـ اگرچه چابهار ظرفيت مقابله ايران با تحريمها و نيز پروژه انزواي ايران را با خود به همراه داشت، بايد اين نكته را مدنظر قرار داد كه اگر دلايلي (نظير: توسعه افغانستان و رقابت با چين) كه موجب مهم شدن چابهار براي بازيگراني نظير آمريكا شده است ازبين برود و يا راههاي جايگزين ديگري بدين منظور يافت شود، اهميت چابهار ميتواند تحت تأثير قرار گيرد؛ ازاينرو، موضوعاتي نظير رقابت قدرت ميان چين و آمريكا و يا توسعه افغانستان ميتواند موجب ارتقا يا كاهش انگيزههاي بازيگران اصلي نظير هند درقبال اين پروژه شود كه با توجه به حجم بالاي سرمايهگذاريها، تعلل يا ابهام در ادامه پروژه ميتواند ضررهاي سنگيني براي ايران و نيز دلسرد كردن سرمايهگذارهاي خصوصي آينده داشته باشد.
با توجه به مطالب فوق ميتوان توصيههاي زير را ارائه كرد:
ـ حساسيتزدايي از چابهار بايد اولويت نخست جمهوري اسلامي باشد. نگاه ايران به چابهار همواره بايد حاوي اين ملاحظه باشد كه دليل همراهي بينالمللي با چابهار وجهه اقتصادي و همگرايي منطقهاي آن است كه حتي در شرايط تحريمهاي سنگين عليه ايران نيز اين پروژه امكان ادامه حيات يافته است. اگر هرگونه شبهه در راستاي استفاده نظامي، امنيتي و يا سياسي تحت لواي آن ايجاد گردد، بهطور قطع، ممنوعيتهاي جدي جهت سرمايهگذاري و يا فعاليت در چهارچوب اين پروژه ايجاد خواهد شد.
ـ ملاحظات پاكستان درقبال چابهار بايد بهرسميت شناخته شود. پاكستان ازيكسو چابهار را ظرفيتي ميبيند كه دو همسايه او يعني هند و افغانستان با هدف كنارگذاشتن مسيرترانزيتي از پاكستان وارد آن شدهاند و ازسويديگر، كريدور اقتصادي با چين تنها راه نجات اقتصاد ورشكسته آن است و چابهار كه با هدف تبديل شدن به قطب اقتصادي منطقه ايجاد شده است، رقيب جدي بندر گوادر خواهد بود؛ ازاينرو، جمهوري اسلامي بايد در مسير حساسيتزدايي از چابهار براي پاكستان گام بردارد و اين امر بايد در سخنان مقامات افغانستان و هند نيز گنجانده شود و از آنان نيز خواسته شود از حساستر كردن پاكستان بهشدت اجتناب كنند.
ـ سؤال جدي پيشِ روي سياستگذاران ايراني اين است كه با پاكستان چه بايد كرد. بهنظر ميرسد عليرغم توصيههايي كه مبنيبر پيوند چابهار و گوادر مطرح ميشود، به دلايل متعدد نظير: دشمني هند و پاكستان، تنش ميان پاكستان و افغانستان اين امكان عملياتي نباشد؛ ازاينرو، ايران بايد گفتگو در اين باب را با چين بهعنوان سرمايهگذار بزرگ كريدور اقتصادي آغاز كند و ظرفيتهايي را كه چابهار ميتواند براي چين مهيا سازد براي چين تشريح، و آن كشور را به گشايش مسيري ثانويه به سمت ايران ترغيب كند. ايران ميتواند با اشاره به موضوع ربوده شدن سربازان ايراني در حاشيه مرزهاي ايران و پاكستان، مسئله امنيت را براي چينيها پررنگ كند و با توجه به اولويت دو كشور ـ كه همان امنيت منطقه است ـ براي موفقيت پروژههاي اقتصادي ايجاد مسير ثانويه را راهي جهت امنيتبخشي به مناطق تقريباً خالي از سكنه و ناامن مرزي قرار دهد.
ـ با توجه به تمركز ايران و هند بر توسعه و رونق اقتصادي در افغانستان پيشنهاد ميشود با آموزش مهارتهاي مختلف به نيروهاي بومي و محلي در افغانستان، زمينه را براي جذب اين نيروها به پروژههاي مرتبط با چابهار فراهم آورد؛ ايران و هند بايد بر اين مسئله متمركز شوند كه مردم عادي در حاشيه مسير ترانزيتي، خود را برنده احساس كنند؛ درنتيجه، مردم محلي نيز امن بودن مسير ترانزيت را به سود خود خواهند ديد و ظرفيت ناامن شدن مسير ازسوي طالبان يا كارشكنان منطقهاي به حداقل خواهد رسيد.
ـ با توجه به شرايطي كه منطقه استراتژيك مكران دارد، جمهوري اسلامي بايد با يك تصميم راهبردي از نزاع مديريتي و نهادي در اين منطقه جلوگيري كند. نبود هماهنگي ميان سازمان شيلات، سپاه، نيروي دريايي ارتش و مقامات محلي يكي از مهمترين چالشهاي پيشِ رو در آينده خواهد بود كه با توجه به اخباري كه گاهوبيگاه در رسانهها شنيده ميشود، تصميات غيرهمگون و گاهي كارشكنيهاي مديريتي ميتواند بر آينده اين پروژه آثار جبرانناپذيري بگذارد.
ـ توجه به ظرفيتها و چالشهاي منطقه، يكي از مهمترين دستور كارهاي جمهوري اسلامي درقبال اين منطقه بايد باشد برابر با گزارشهاي نهادهاي بينالمللي توسعه نامتوازن، افزايش حاشيهنشيني، افزايش شكاف طبقاتي، به خطر افتادن كسب و كارهاي كوچك و ناتواني جمعيت بومي در تطبيق خود با شرايط جديد ميتواند زمينه ايجاد بحرانهاي جدي در آينده را فراهم آورد. ازاينرو، بهنظر ميرسد منطقه آزاد با گشايش فضا براي سرمايهگذاران داخلي، بايد اولويت توسعه زيرساختي مناطق جمعيتي بومي، و نيز با استفاده از ظرفيتهاي سازمانهاي نظير سازمان فني و حرفهاي، مهارتآموزي نيروي ساده را در دستور كار قرار دهد تا جمعيت منطقه توانايي جذب در كارگاهها و شهركهاي صنعتي منطقه را دارا باشد و همچنين ميتوان در دستورالعملي به مديران صنايع در شهركهاي صنعتي درصدي از جذب نيروي متخصص و ساده بومي را بهعنوان پيششرط دريافت معافيت مالياتي و يا نظاير آن قرار داد.
ـ برابر پيشبينيهاي اوليه درصورت موفقيت چابهار حدود 5/2 ميليون نفر از مناطق مختلف به چابهار خواهند آمد؛ اين امر بهطور قطع در كنار عوايدي كه با خود به همراه خواهد داشت نظير جلوگيري از خروج جمعيت و خالي از سكنه شدن مناطق مركزي و جنوبي كشور، چالشهاي اجتماعي و فرهنگي را نيز درپي خواهد داشت كه اين موضوع شايسته برنامهريزي و توجه ويژه است.
التعليقات