محدوديت هاي اروپا در مواجهه با تهديد روسيه
كنشهاي متقابل امنيتي و نظامي اروپا و روسيه بهويژه پس از تحولات اوكراين از موضوعات مهم مورد توجه تحليلگران مسائل اروپا بوده است. اتحاديه اروپا در سالهاي اخير با سه تهديد قابل توجه مواجه بوده است. «تهديد جان شهروندان اروپايي»، «تهديد پروژه اروپا»، و «تهديد مواجهه با روسيهاي با اعتمادبهنفس فزونتر». شواهد قابل توجهي درخصوص ارتقاء اعتمادبهنفس سياسي و نظامي روسيه قابل ذكر است. در اين چهارچوب ميتوان به كنشهاي نظامي روسيه در منطقه اوكراين و شرق اروپا و حضور مؤثر نظامي در تحولات سوريه اشاره كرد. در حوزه مانورهاي نظامي نيز مانور بزرگ زاپاد با حضور مشترك روسيه و بلاروس، بياني آشكار از توانايي و عزم روسيه براي استقرار نيرو ازجمله در حوزه بالتيك؛ نمادي از توانايي دفاع مؤثر درمقابل مزيت غرب در حوزه نيروي هوايي و نشانگر توان ضربه تهاجمي روسيه براي متوقف ساختن ناتو بود. همچنين، گرايش قدرتمندي بين سياستمداران اروپايي وجود دارد كه بخش مهمي از مخالفتهاي سياسي و اجتماعي با وضع موجود در اروپا ـ حتي درخصوص تحولات اخير در منطقه كاتالونياي اسپانيا ـ الهامگرفته از كرملين و جنگ تركيبي اين كشور عليه دموكراسيهاي غربي است. در اين چهارچوب، اين فرضيه بهصورت نسبي مورد اجماع بوده است كه كنشهاي سالهاي اخير روسيه در اروپا و انضمام كريمه به خاك روسيه، موجبات سطح قابل توجهي از همگرايي را در حوزه سياست روسي اتحاديه اروپا ازجمله در حوزه اعمال سياستهاي تحريمي فراهم كرده است. باوجوداين، اتحاديه اروپا و كشورهاي اروپايي در مواجهه با روسيه جدا از مسائلي چون وابستگي به اين كشور در حوزه انرژي، با محدوديتهاي مهمي چون ابهام پيرامون پايداري اصول بنيادين در روابط يوروآتلانتيكي و فقدان درك مشترك پيرامون ماهيت تهديد روسيه مواجه هستند.
ابهام پيرامون پايداري اصول بنيادين در روابط يوروآتلانتيكي ازجمله محدوديتهاي كنش كشورهاي اروپايي درمقابل روسيه است. از ابتداي تأسيس ناتو، هدف مركزي اين سازمان، ارائه خدمات دوجانبه امنيتي به اروپا و آمريكا بوده است. سه اصل بنيادين در روابط يوروآتلانتيكي نيز با وجود بروز اختلافنظرهايي چون جنگ سال 2003 عراق، شامل اين موارد بوده است: مواجهه با ناامني ازطريق درگير شدن فعال؛ اين نگاه كه سياست درگير شدن با مشاركت اروپا و آمريكا بهتر كار ميكند و اين تفكر كه هيچ متحدي بهتر از اعضاء ناتو براي خودشان وجود ندارد. باوجوداين، اين سه ايده در عصر ترامپ با چالش مواجه شده است. در نگاه ترامپ، سياست خارجي عرصهاي براي بازي با حاصلجمع صفر است كه هرگونه كنش در راستاي افزايش امنيت ديگران، زيان خالصي براي آمريكا بههمراه دارد. البته در آمريكا نهادهايي چون نهاد مشاور امنيت ملي وجود دارند كه برخلاف ترامپ معتقدند سياست درگير شدن جهاني يك كنش خيرخواهانه نيست؛ بلكه دربرگيرنده منافع گستردهتر آمريكاست. باوجوداين، با توجه به اهميت نقش و جايگاه رئيسجمهور آمريكا در ساختار حكمراني آمريكا، اين نگراني همواره براي اروپا باقي خواهد ماند كه در زمان بحران، با رأي ترامپ، آمريكا ممكن است خود را از درگيري فعال اروپا با روسيه به دور نگاه دارد.
امروزه پرسش اساسي براي اروپا آن است كه آيا گرايش جديد آمريكا يك ناهنجاري زودگذر است و يا نشانهاي از تغييري بلندمدت از نگرش آمريكا به اروپا. بايد به اين نكته توجه كرد كه رابرت گيتس، وزير دفاع پيشين آمريكا در سخنراني سال 2011 خود هشدار داد كه «رهبران سياسي آينده آمريكا ممكن است بازگشت سرمايهگذاري آمريكاييها در ناتو را كمتر از هزينههاي آن ارزيابي كنند».(1) در اين چهارچوب بهنظر ميرسد اقناع همگاني در آمريكا پيرامون اينكه اروپا براي منافع آمريكا مهم است، روزبهروز دشوارتر ميشود.
فقدان درك مشترك پيرامون ماهيت تهديد روسيه از ديگر محدوديتهاي اروپا در مواجهه با روسيه است. كشورهاي اروپايي درك مشتركي درخصوص ماهيت تهديد روسيه ندارند؛ براي مثال، درحاليكه كشورهاي اروپاي شرقي و بهويژه كشورهاي حوزه بالتيك بهشدت نگران كنشهاي نظامي روسيه هستند، به نظر آلمان، فرانسه و ايتاليا، نيروهاي مستقر در اروپاي شرقي و مركزي بايد از نظر حجم و توانايي محدود باشند؛ زيرا فضاي تعامل با طرف روسي بايد همواره گشوده بماند و اين پيام نبايد به روسيه منتقل شود كه ماهيت كنشهاي ناتو، تهاجمي است. ازسويديگر، كشورهاي حوزه جنوبي اروپا بهدليل مواجهه با مخاطرات امنيتي موج آوارگان، تهديدات برآمده از همسايگان جنوبي اروپا را مهمتر از تهديد روسيه ميدانند. در اين نگاه، اين كشورها گرچه بهدليل مخاطرات برآمده از دخالت ناتو در مناطقي چون ليبي درخصوص حضور ناتو در مديترانه محتاط هستند اما با ايده لزوم تمركز اروپا و ناتو بر شرق اروپا همراه نيستند.
پينوشت
. http://carnegieeurope.eu/2017/05/23/new-transatlantic-security-bargain-pub-70050#comments
التعليقات