اروپا در انتظار آلمان؛

آيندۀ موتور اروپاييِ فرانسه و آلمان


درحالي‌كه دولت جديد آلمان مشغول تنظيم سياست داخلي و خارجي خود است، اروپا و به‌ويژه فرانسه بي‌صبرانه در انتظار آگاهي از جهت‌گيري‌هاي آلمان درخصوص اروپا هستند. به‌نتيجه نرسيدن گفتگوهاي ائتلاف احزاب آلمان در برلين، پيامدهايي جدي براي سراسر اروپا به‌دنبال خواهد داشت. دولت جديد آلمان با توجه به مسئوليت امنيتي اين كشور در چهارچوب اروپا، بايد آن را به امري راهبردي در سياست امنيتي خود تبديل كند، و ازسوي‌ديگر، گامي براي ساخت اتحاد برلين و پاريس بردارد؛ يعني آنچه مكرون در آغاز رياست‌جمهوري خود، از آن به‌عنوان موتور محركۀ قدرت اروپايي نام برده بود.
 
آيندۀ اروپاگرايي در آلمانِ پس‌از انتخابات
مي‌توان گفت پيروزي مركل در انتخابات، نتيجۀ تلاش او براي حفظ كشور از مواجهه با هرگونه تغييري جدي بوده است. در ده سال گذشته، اقتصاد آلمان با بحران روبه‌رو شده، اما ثبت نرخ اشتغال در اين كشور در مقايسه با ساير كشورها در اروپا پيوستگي داشته است. در حدود 73 درصد از رأي‌دهندگان، همچنان از احزاب جريان‌هاي اصلي حمايت مي‌كنند كه خود آنان، علي‌رغم وجود تركيبي متفاوت از دوز هريك از اين ويژگي‌ها، حامي مردم‌سالاري، سرمايه‌داري، فراآتلانتيك‌گرايي، و اروپاگرايي هستند. 
بااين‌حال، با توجه به حضور حزب راست افراطي و پوپوليستِ «جايگزيني براي آلمان» در بوندستاگ، اگرچه روكش طلايي استثناگرايي آلمان همچنان بي‌خدشه به‌نظر مي‌رسد، اما در باطن، ضداروپاگرايي، ضدجهاني‌سازي، ديدگاه ضدمهاجرتي، و ضدبين‌المللي‌گرايي به فضاي سياسي اين كشور راه يافته است. بااين‌حال، مركل بايد بتواند مانند گذشته، ائتلافي داخلي را رهبري كند. اين ائتلاف كه به‌دليل رنگ‌ احزاب و تشابه آن با تركيب پرچم جامائيكا، ائتلاف جامائيكايي‌ ناميده مي‌شود، بايد احزاب: مسيحيان دموكرات، اتحاد سوسياليستي مسيحيان، دموكرات‌هاي آزاد، و سبزها را به تفاهم برساند. براي تشكيل ائتلاف جامائيكا، دو مسئلۀ اصلي بايد حل شود: نخست اروپا و اصلاحات منطقۀ يورو است و مسئلۀ دوم مهاجرت و پناهندگي است. دموكرات‌هاي آزاد مخالف الحاق بيشتر به منطقۀ يورو هستند و به‌ويژه با پيشنهادات امانوئل مكرون دراين‌خصوص مخالفند كه اين امر نشان مي‌دهد هرگونه معاملۀ بزرگ آلمان با فرانسه، با مخالفت جدي آنها روبه رو مي‌شود. دراين‌باره، محافظه‌كاران و سبزها موضع‌گيري منعطف‌تري دارند و به‌نظر سازش‌پذيرتر هستند. 
يكي از دغدغه‌هاي مهم اروپا و مركل درخصوص اروپاگرايي، اين مسئله است كه بازگشت به پوپوليسم پديده‌اي است كه در آلمان در ملي‌گرايي راستين ريشه دارد و به فلسفۀ سابق نازي نزديك مي‌شود. به‌اين‌دليل، حتي شائبۀ بيدار شدن پوپوليسم در آلمان ممكن است نگراني‌هايي جدي براي كشورهايي، مانند فرانسه درپي داشته باشد و تلاش مكرون را با خاك يكسان سازد. مركل بايد با راهبردي دوگانه و ظريف، نشان دهد مثل هميشه در امور دفاعي و تسليحاتي، قدرتي بازدارنده مانند فرانسه را در كنار خود دارد، و درعين‌حال، از رويكرد بي‌تفاوت در امر دفاعي و امنيتي در گذشته دور و به تعهد درقبال اروپا نزديك شده است. درغيراين‌صورت، فقط افكار عمومي فرانسه كافي است تا مانع از به‌حركت درآمدن موتور پاريس ـ ‌برلين شود. به‌نظر مي‌رسد مركل نيز درخصوص اروپاگرايي بيشتر بر طرح‌هاي فرانسوي تكيه دارد تا آنكه مايل باشد مستقيماً حرفي به ميان آورد. 
 
پيش‌طرح‌هاي فرانسوي و مدادرنگي‌هاي مركل
مشكلات داخلي فرانسه، و نگراني‌هاي افكار عمومي از دولتي جوان و بي‌تجربه در ماه‌هاي اخير در سايه روشن اخبار و ديدارهاي مكرون جوان با مقامات بلندپايۀ بين‌المللي كمرنگ شده، و حتي در زير نور فلاش‌هاي درخشان دوربين‌هاي خبرنگاري به‌نظر سطحي مي‌رسد. بسياري براين‌باورند كه موانع ديوان‌سالارانه‌اي بر سر راه مكرون، موجب انحراف پيش‌بيني شدنيِ برنامه‌هاي او شده‌اند. باوجوداين، او در سطح اروپايي با جديت برنامه‌هاي خود را دنبال مي‌كند. به‌نظر مي‌رسد تعهد او براي اعلام موضع فرانسه در امور بين‌المللي، قرار است برگ تازه‌اي را در تاريخ جهان حك كند. طرح‌هاي او شامل همكاري نزديك‌تر براساس بودجه‌اي مشترك در ناحيۀ يورو مي‌شود. از ديد او، اروپا تنها با داشتن واحد پولي بين‌المللي قدرتمند مي‌تواند در چهارچوب قدرت اقتصادي بزرگي وارد عمل شود. طرح ديگر او، ماليات تراكنش مالي برمبناي همكاري درمورد نرخ مالياتي بوده است كه خود همگرايي تدريجي سامانه‌هاي سوسياليستي مختلف را شامل خواهد شد. طرحي ديگر، ايجاد دادستاني تجاري اروپايي است كه وظيفۀ بررسي تطابق كنش اروپايي با قوانين تجاري بين‌المللي را برعهده خواهد داشت. در سطح اروپايي، يا حتي مي‌توان گفت در سطح شهروندي، رئيس‌جمهور فرانسه مايل است فهرستي از احزاب فراملي تدوين كند. از ديد او، اين امر مي‌تواند به ايجاد سامانۀ احزاب اروپايي شكل دهد كه نوعي حكمراني براي شهروندان اروپايي است. او چندين و چند طرح ديگر نيز ارائه داده كه خارج از حوصلۀ اين نوشتار است. 
بااين‌حال، براي تحقق كامل طرح‌هاي خود، مكرون بيش‌از‌همه به حضور، هم‌پيماني، و شم سياسي مركل نيازمند است و شايد تنها كسي كه مي‌تواند به طرح‌هاي زيباي او جان ببخشد مركل است. مركل قدرت ائتلاف‌سازي در اتحاديۀ اروپا دارد و درحال‌حاضر، بر سياست داخلي يكپارچه‌اي كه بتواند از دل خود سياستي خارجي نيز بيرون دهد متمركز است. او بايد ديدگاه‌هايي بسيار متفاوت درخصوص موضوعات داخلي و خارجي را با يكديگر تركيب كند كه تمركز آن در بخش رهبري اروپايي، رابطۀ برلين را با پاريس شكل خواهند داد. طي دوازده سال حضور او در سِمَت صدراعظم آلمان، به‌سختي مي‌توان سخنراني برجسته‌اي را از او درخصوص بزرگي و شكوه آتي اروپا به‌خاطر آورد. مركل در دورۀ صدارت خود بيشتر بر كنش‌هاي بين‌دولتي در اتحاديۀ اروپا متمركز بوده است تا سياست اجماعي و ازخلال كميسيون‌ها. همچنين، طرح‌ اقتصادي ولفگانگ شوبل، وزير دارايي مورد احترام مركل، كه در ديدار وزراي ناحيۀ يورو مطرح شد، طرح مكرون درخصوص بودجه يورو و يارانه‌ها را زير سؤال مي‌برد. به‌نظر مي‌رسد در داخل آلمان، دموكرات‌ها و محافظه‌كاران، هر دو علاقه‌اي به ديدگاه‌هاي گسترده‌تر سياسي مكرون و اينكه اروپا چه بايد بشود ندارند. 
 

آيا موتور اروپايي فرانسه و آلمان از حركت خواهد افتاد؟

اگرچه هنوز براي پيش‌بيني كنش دولت جديد آلمان درقبال اروپا زود است، بااين‌حال، مي‌توان ترديد‌‌ها و اميدواري‌هاي حول اين موضوع را بررسي كرد. بسياري اميدوارند كه اين رابطه به ويژگي‌هاي شخصي رهبران اين دو كشور مربوط باشد و زوج‌هاي موفق گذشته را بازسازي كند: اشميت و ژيسكارد، كهل و ميتراند، مركل و مكرون. از ديد اين گروه، حضور مكرون و مركل در رأس قدرت، في‌النفسه فرصتي براي اروپاست. اگرچه آلمان سياستي متفاوت درخصوص ناحيۀ يورو در پيش دارد، بااين‌حال، اين گروهِ خوش‌بين عنوان مي‌كنند مركل حامي مكرون بوده است و منطقي به‌نظر مي‌رسد كه مركل تلاش كند حتي براي دوري از پيروزي مارين لوپن در انتخابات رياست‌جمهوري آتي فرانسه، وجهۀ مكرون را حفظ كند. بااين‌حال، بهتر است هرچه سريع‌تر اين حمايت زباني، در عمل نيز ثابت شود.

در عرصۀ عملياتي نيز موانع بسياري وجود خواهد داشت. برخي بازۀ فرصت و عملكرد مشترك برلين و پاريس را تابستان 2018 مي‌دانند كه در آن موقع انتخابات مهم در اروپا پايان گرفته و دولت آلمان نيز كارايي خود را بازيافته است. آن زمان طرح‌هاي فرانسه آماده است و فقط لازم است آلمان نگاهي به آنها بيندازد. دراين‌ميان، فرانسه بايد توجه كند كه اتحاديۀ اروپا فقط دو عضو ندارد و ديگر كشورها نيز مي‌توانند در بحران يورو، مهاجرت‌، و امنيت، حرفي براي گفتن داشته باشند. بايد از كشورهاي ديگر در اين فاصلۀ زماني كمك گرفت و آنها را متعهد ساخت. اين تعهد زمينه‌ساز بهتري براي همكاري برلين خواهد بود. ناظران براين‌باورند كه مكرون نبايد آينده را ببازد و درحالي‌كه آلمان به‌آهستگي حركت مي‌كند، فرانسه مي‌تواند راه‌ را براي مشاركت آتي آلمان هموار كند. درنتيجه، لازم است مكرون بلندپروازي‌هاي خود را درخصوص آيندۀ اروپا را با ايجاد هم‌پيماني‌هاي عميق‌تري در نهادهاي اتحاديه‌اي محقق سازد. 
از ديد بسياري نيز، بهتر است مكرون اميدوار باشد بتواند در دورۀ رياست‌جمهوري خود، رابطۀ آلمان و فرانسه را كه در دوران ساركوزي و اولاند توازني در خود نداشت، متوازن سازد. آلمان نمي‌تواند هميشه شاهد باخت فرانسه باشد و پاريس هم بايد نشان دهد با تمام توان به‌سمت جلو حركت مي‌كند. 
نكتۀ ديگر بحث ظرفيت‌هاي اين دو كشور است. فرانسه هنوز راه بسياري براي شناخت ويژگي‌ها و توانايي‌هاي خود دارد. ازسوي‌ديگر، اگر مكرون مايل باشد فقط به آلمان تكيه كند، بايد پرسيد ثروت آلمان چه جايگاهي در چهارچوب سياست آتي فرانسه درقبال اروپا دارد، نخست اينكه اين ثروت براي پاريس رشك‌برانگيز نخواهد بود و دوم اينكه آيا آلمان، همان‌گونه كه مايل است، فقط در امور مالي مي‌تواند ورود پيدا كند و اگر لازم باشد در مسائلي، مانند: دفاع و امنيت كه از موضوعات مهم اروپا هستند حرفي براي گفتن داشته باشد، چه جايگاهي در چهارچوب اروپايي خواهد داشت. 
در پايان اينكه شايد به‌نظر برسد بار اروپاگرايي بر دوش فرانسه است، ولي واقعيت اين است كه مكرون شانس ديگري ندارد. جالب اينجاست كه اگر ائتلاف جامائيكا نتواند راه را براي نزديكي به ديدگاه‌هاي اروپاگراي فرانسه باز كند، مركل در فرانسه به ناتواني در تشكيل دولت متهم خواهد شد، همان‌طور كه از هم اكنون نيز زبان انتقاد فرانسوي‌ها عليه مركل باز شده است. باوجوداين، بايد توجه داشت تمامي اعضاي ائتلاف جامائيكايي آلمان بر تقويت روابط آلمان و فرانسه تأكيد دارند. ضمن‌آنكه نه گفتن به فرانسه‌اي كه دست از «مرد بيمار اروپا بودن» برداشته، سخت است. درحال‌حاضر، اتحاديۀ اروپا بيش از هر زماني، نيازمند رهبري جوان و پرانرژي‌، مانند مكرون با طرح‌هايي خلاقانه، و مركل مديري باتجربه‌ و جدي است كه اجراي گام‌به‌گام اقدامات را مي‌شناسد.