گزينههاي ايران در برابر تحريمهاي اقتصادي آمريكا از منظر كارشناسان اروپايي
مقدمه
خروج آمريكا از برجام آثار معتنابهي را بر اقتصاد و سياست ايران، كشورهاي منطقه غرب آسيا و فراتر از آن گذاشته است. رويكرد ترامپ درقبال ايران و اعمال تحريمهاي اقتصادي اگرچه فشارهاي جدياي را بر اقتصاد ايران وارد آورد، اين تحريمها با تحريمهاي گذشته يك فرق اساسي دارد و آن اين است كه درحالحاضر، ايران تا اندازه بسياري ميتواند بر حمايتهاي بينالمللي روسيه، چين، اتحاديه اروپا و همسايگاني مانند تركيه و عراق تكيه كند. در اين نوشتار سعي شده است كه فضاي تحريمي عليه ايران ترسيم، و نگاه اروپاييها در مورد ايران ارزيابي شود؛ لذا با بررسي رويكرد آمريكا درقبال ايران و نگاه اروپاييها به سياست آمريكا درمورد منطقه بهخصوص ايران تلاش ميشود دستور كاري براي حوزه تصميمگيري كشور پيشنهاد شود تا از آن رهگذر، گامي جهت كاهش آثار تحريم و عبور امن از شرايط حاضر فراهم آيد؛ ازاينرو، تمركز متن حاضر روي خروجي انديشكدههاي مهم در اروپا بهعنوان نمادي از جامعه نخبگي و سياستگذاري است تا با درك آنچه در فضاي نخبگي ميگذرد امكان درك درست و بهموقع اقدامات حال و آينده آن بازيگران بهدست آيد.
نگاه اروپا به راهبرد آمريكا در غرب آسيا
برجام به اتحاديه اروپا درسهاي بزرگي داد. آنها تا پيش از برجام كجدارومريز با سياستهاي يكجانبهگرايانه آمريكا درقبال ساير كشورها مخالفت، اما درنهايت با آن همراهي كردند. برجام فضاي عرضاندام و بهرخ كشيدن توان ديپلماسي را در اختيار كشورهاي اروپايي قرار داد و پيروزي اين مذاكرات بهمثابه برد راهبردي براي اين اتحاديه فهم شد؛ اما خروج آمريكا از آن زنگ خطر را براي آنان بهصدا درآورد. برجام نمادي از همگرايي بينالمللي جهت نيل به يك هدف مشخص بود؛ اما بياعتنايي رئيسجمهور آمريكا به دستاوردهاي برجام و اجماع بينالمللي درقبال آن سبب شد دولتمردان اروپايي تمام تلاش خود را براي بقاي برجام انجام دهند؛ زيرا از ديد آنان، شكست برجام بهمنزله شكست تمامي تلاشهاي آينده براي حل موضوعات منطقهاي و بينالمللي، و بهرسميت شناختن قدرت بيچونوچراي آمريكا در سايه ايجاد موجي از كشورها براي پيروي از قوانين داخلي اين كشور و تعميم آن به جامعه جهاني خواهد بود؛ ازاينرو، عزمي شكل گرفته است تا اين موفقيت حاصل نشود و يا حداقل بهراحتي و تماموكمال نباشد.
از منظر كارشناسان اروپايي، رويكرد آمريكا درقبال منطقه غرب آسيا مشخص است و تفاوت چنداني ميان ترامپ با اسلافش وجود ندارد. نگاه او به موضوعات مختلف و تأكيدش بر جذب افكار عمومي داخلي، او را از پيشينيانش متمايز كرده است و تصور اينكه اگر ترامپ در دور دوم رأي نياورد، در وضعيت تحريم عليه ايران تغييري بهوجود خواهد آمد، نشاندهنده برداشت سطحي از واقعيات موجود است.
رويكرد آمريكا درقبال منطقه از پيوستگي مشخصي تبعيت ميكند و آمريكاي دوران اوباما و آمريكاي دوران ترامپ درصدد برونسپاري مسئوليتهاي بينالمللي خود به بازيگران منطقهاي هستند، با اين تفاوت كه پيشتر به ايران اجازه داد شده بود بخشي از خلأهاي امنيتي را در منطقه پر كند كه اين موضوع با اعتراض جدي عربستان و رژيم صهيونيستي درقبال افزايش سطح قدرت ايران در منطقه مواجه شد. پيير ملاندري، تحليلگر فرانسوي، بر اين باور است كه اين روند سبب شد ترامپ و آمريكا براي دستيابي به سه هدف به غرب آسيا بازگردند: درهم شكستن داعش، بهعقب راندن ايران، و بهنتيجه رساندن توافق فلسطين و رژيم صهيونيستي. با همكاري ايران و شكست داعش، هدف اول يعني راهبرد جهاني آمريكا در «مبارزه با تروريسم» را جامه عمل پوشاند و جاي خود را به هدف دوم يعني «رقابت ابرقدرتها» داد. هدف سوم نيز با عقب راندن ايران (هدف دوم) و ايجاد توافق و نزديكي ميان اعراب سني و صهيونيستها محقق شد؛ بهعبارتديگر، تحقق هدف سوم منوط به دستيابي به هدف دوم است.
ملاندري اشاره ميكند كه راهبرد آمريكا در غرب آسيا، پذيرش رژيم صهيونيستي براي اعراب و ايران است و اين روند با پايان مسئله فلسطين نتيجه مطلوب را براي ايالات متحده آمريكا حاصل خواهد كرد. برپايۀ اين مدعا، پروندههاي هستهاي و موشكي و فعاليتهاي نظامي ايران در منطقه، همگي بههمينسبب در مركز توجه آمريكا و رژيم صهيونيستي قرار دارند. آمريكا و رژيم صهيونيستي به مسئله حقوق بشر در ايران (آنچه اتحاديه اروپا بر آن تأكيد دارد) چندان اهميت نميدهند و امنيت اين رژيم اشغالگر اولويت اصلي اين بازيگران است.
نگاه اروپايي به تأثير تحريمها بر ايران و تابآوري آن
اروپا ايران را كشوري متفاوت در پهنه منطقه ميبيند؛ كشوري كه بهواسطه جمعيت جوان و تحصيلكرده و غناي فرهنگي و تمدني پيشروترين كشور در تعامل و مداراي اجتماعي است و ظرفيت آشتي جهان سنتي و مدرن را دارد و اين گواهِ بلوغ سياسي و اجتماعي در اين كشور است. از منظر اروپاييها، فرهنگ انعطاف و مداراي ايرانيان ظرفيت تغيير رويكرد نظامي و جبري حكومت در مسائل ايدئولوژيك، اجتماعي و سياسي را دارد؛ ازاينرو، ميتوان ايران را بازيگري قدرتمند در جغرافياي پرتلاطم خاورميانه دانست.
از منظر اروپا، مردم مهمترين مؤلفه قدرت در ايران هستند و نظام جمهوري اسلامي انتخاب همين مردم است؛ درنتيجه، بايد محترم شمرده شود. كارشناسان اروپايي برعكس كارشناسان آمريكايي، مردم و نظام اسلامي را از يكديگر جدا نميكنند و باور دارند كه هرگونه اقدامي كه منجربه تغيير نظام در ايران شود تبعاتي بسيار وخيمتر از بهار عربي خواهد داشت. درعينحال، آنان طرفدار اصلاحات سياسي و اجتماعي تدريجياي هستند كه مورد پذيرش سطوح مختلف فرهنگي در ايران باشد. آنان باور دارند كه جهان بايد بعد از چهل سال بايد جمهوري اسلامي را بهعنوان بخشي از هويت ايراني بپذيرد. اين درحالي است كه نگاه آمريكاييها مبنيبر تحميل تغيير با رويكرد اروپاييها كاملاً متفاوت است.
پيامدهاي تحريم و فشارهاي اقتصادي بر دولت و مردم ايران از زمره موضوعات مهم براي اتحاديه اروپا قلمداد ميشود. ميزان تابآوري ايران در برابر فشارهاي تحريمي مؤلفه اساسي براي سياستگذار اروپايي است. اينكه تا چه حد ايران در مقابل تحريمها دوام آورد و دست به اقدامات تلافيجويانه (در هر سطحي) نزند، مرز اروپا براي تعيين سياستهاي آيندهاش خواهد بود؛ بهعبارتبهتر، ايران سد مقاومت اروپايي در برابر سياست يكجانبهگرايانه آمريكاست. اين فهم در خروجي انديشكدههايي نظير فوداسان فرانسه و سناي اين كشور ديده ميشود. به باور آنان، ايران تا زماني مذاكره را رجحان خواهد داد كه خود را در موضع قدرت ببيند و مذاكرات را ثمربخش و حائز امتياز بداند. در گزارش 23 ژانويه 2019 كميسيون امورخارجي سناي فرانسه آمده است: عليرغم تصور آمريكاييها نميتوان جمهوري اسلامي را با اقدامات قهرآميز و تحريمي به پاي ميز مذاكره كشاند و تنها راه مذاكره با ايران اعتمادسازي است.
همچنين اروپاييها باور دارند كه امكان بهصفر رساندن صادرات نفت ايران به دلايل مختلف، ازجمله «سرعت رشد اقتصاد بينالمللي» وجود ندارد و خروج ايران از بازار انرژي تبعات جدياي را براي صنايع نوپا خواهد داشت. كيت جانسون و رابي گرامر در تحليلي كه در نشريه «فارن پاليسي» اين مدعا را بسط ميدهند بر اين نظرند كه بهصفر رساندن صادرات نفت ايران روي روابط آمريكا با دوستانش اثر خواهد گذاشت و موفقيت اين تحريم بيش از همه وابسته به همراهي چين، هند و كره جنوبي است.
احتمال مذاكره ايران و آمريكا از منظر اروپا
آغاز و تداوم مذاكره ايران و آمريكا به معناي حل موضوعات چالشبرانگيز و برقراري روابط ديپلماتيك نيست. موضوعات مورد اختلاف ميان ايران و آمريكا نيازمند روندي مستمر در مذاكرات است و اين موارد بهسادگي و طي يك دور مذاكره حل نخواهند شد. از منظر تحليلگران اروپايي، نفس مذاكره و تداوم آن خوب است اگر ديگر بازيگران نظير: فرانسه، آلمان، انگلستان، روسيه و چين دور آن ميز بنشينند. تيري دومونبريل، مدير انديشكده ايفري فرانسه نيز بر اين باور است كه ترامپ بايد بپذيرد شيوه واداشتن ايران به مذاكره با كره شمالي متفاوت است و نميتوان به قدرت عريان و سخت، ايران را مجبور به انجام چنين كاري كرد. اگر روزي غرب به تبعيت از آمريكا از برجام خارج شود يا از حمايت ايران دست بردارد، بهطور قطع، عواقب جبرانناپذيري براي منطقه و مرزهاي امنيتي اروپا دربر خواهد داشت و اين امر يكي از مهمترين دلايل اهتمام اروپاييان به پاسداشت دستاوردهاي برجام است. بااينحال، مذاكرات ايران و آمريكا جهت رفع تحريمها و بازگشت به توافقنامه برجام خواهد بود كه در آن چهارچوب، مذاكراتي درباره چرايي اختلافات، پايان كارشكنيها و بدعهديها صورت نخواهد گرفت كه اين مهم نيازمند مذاكراتي ديگر و توافقاتي متفاوت است.
راهكارهاي اروپايي براي حفظ برجام
كارشناسان اروپايي پيشنهادهايي را براي مديريت تحولات و حفظ ايران در برجام بهعنوان راهكار اروپايي ارائه ميدهند كه مهمترين آنها عبارتاند از:
1. سازِكار اينستكس: سازِكار اسپيوي به ايران اجازه ميدهد كه به صادرات نفتي و خريد محصولات اوليه از كشورهاي بريتانيا، آلمان و فرانسه ادامه دهد. گزارش مركز استنفورد آمريكا نشان ميدهد كه اين سازِكار در بهترين حالت، ميزان تابآوري ايران در برابر تحريمها را افزايش ميدهد و در بدترين حالت، نمادي از تعهد اروپا به برجام است؛ اما انديشكدههاي اروپايي آن را بردي دوطرفه براي ايران و اروپا قلمداد ميكنند. ايجاد سازِكاري براي خروج از سيستم دلار در كنار بهرهمندي از بازار و انرژي ايران يك اصل مهم براي اروپاست. درواقع، اينستكس هدف اصلي را پوشش داده است. عليرغم پيچيدگيهاي تكنيكي فرانسه، آلمان و انگلستان براي پيشبرد اين طرح يك ميليون يورو را متقبل شدهاند كه اين گواه عزم اين كشورها براي بقاي برجام است.
2. ادامه انتقال و فروش نفت ايران با تكيه بر وابستگي خريداران: تحريم كامل نفتي ايران غيرممكن است. به باور تحليلگراني چون كميل نجم، تا زماني كه اراده براي خريد نفت از ايران وجود دارد، راههاي دور زدن تحريمهاي ايران نيز بهمرور پديدار خواهند شد. انتقال نفت ايران ازطريق بندر چابهار به هند و افغانستان يكي از اين راههاست. تركيه، كره جنوبي و تا اندازهاي ژاپن درصدد خريد نفت ايران هستند و ايران نيز درتلاش براي ايجاد «هلال ضد تحريم» متشكل از چين، هند و روسيه است؛ براي مثال، روسيه طي توافقي نفت ايران را ازطريق درياي خزر وارد، تصفيه و به بازارهاي جهاني صادر خواهد كرد. درمورد صادرات به عراق، بيترديد فروش نفت ازطريق راهآهن و ساير راههاي زميني همچنان ادامه خواهد يافت. اگرچه صادرات ايران با رقم 3/2 ميليون بشكه در سال 2018 فاصله خواهد داشت، بههرحال، هدف بهصفر رساندن صادرات نفت ايران را با شكست مواجه كرده است.
3. گسترش روابط اقتصادي با كشورهاي همسايه: ايران دومين تأمينكننده نيازهاي بسياري از كشورهاي همسايه خود بهويژه عراق و افغانستان است. احتمال تحريم ايران و كاهش صادرات آن به عراق از هماكنون روي افكار عمومي مردم عراق اثر گذاشته است و آنها به دلايل متعدد، عدم همراهي دولت عراق را با اين تحريمها خواستهاند. برپايه بررسيهايي كه روي فضاي مجازي و اظهارنظرهاي كاربران عراقي صورت گرفته، آنها گسترش ايرانهراسي در عراق را مساويِ زدودن چهره منفي آمريكا در اين كشور ميدانند. گسترش چنين اظهارنظرهايي در كشورهاي منطقه ميتواند خط بطلاني بر تلاشهاي آمريكا در اين جهت باشد و جمهوري اسلامي بايد برنامه خاصي را دراينراستا تدوين نمايد. قطر، امارات و ديگر كشورهاي همسايه، هريك ظرفيت مشخصي جهت كاهش سطح اثرگذاري تحريمها براي ايران دارند؛ ازاينرو، بازشناخت ظرفيتهاي كشورهاي همسايه و راههاي بهرهمندي حداكثري از آن بايد در دستور كار تصميمسازان جمهوري اسلامي قرار گيرد.
4. همراه نشدن با جنگ رواني عليه جمهوري اسلامي ايران: جمهوري اسلامي ايران براي مقابله با تحريمها و فشارهاي آمريكايي، سياست «بيتفاوتي» و كوچك شمردن آثار تحريمي را با هدف پيروزي در جنگ رواني عليه آمريكا درپيش گرفته است. به باور نيكلاس فالز، خبرنگار راديو ملي فرانسه، آمريكا براي شكل دادن به ائتلافي منطقهاي عليه جمهوري اسلامي ايران در مسير جنگ رواني و تقويت ايرانهراسي گام برداشته است و رويكرد ترامپ عليه ايران فقط در مرحله مخدوش كردن چهره ايران باقي نخواهد ماند و با فشار حداكثري در تمامي حوزهها ادامه خواهد يافت. فالز مينويسد: عليرغم پيشبيني آمريكاييها، مردم ايران به افزايش قيمت دلار و خروج شركتهاي خارجي و موضوعاتي از اين دست، در ابتدا پاسخي ترسان و آشفته دارند و درنهايت، براي حفظ ارزش سرمايههايشان، به راهحلهاي عجيبتر نظير بيتكوين روي آوردند. در گزارش انديشكده شرق بيستويكم فرانسه آمده است: ايران بهجاي آنكه وقت و انرژي خود را صرف مقابله با جنگ رواني آمريكا در منطقه نمايد، بايد بر حلقه دوستان تمركز كند و اجماعي را در ميان كشورها بهوجود آورد كه بر اساس آن، سازِكارهايي نظير اسپيوي در حقوق بينالملل مورد استناد و حمايت قرار گيرد.
5. استفاده از قابليتهاي سايبري در مبارزه با تحريم: السا تروجيلو، تحليلگر اروپايي، توان سايبري و ماهوارهاي را يكي از ابزارهاي مهم دفاعي ايران معرفي ميكند و مدعي ميشود هكرهاي ايراني ميليونها دلار خسارت به بيش از دويست شركت چندمليتي وارد آوردهاند. مايكروسافت نيز طي گزارشي اعلام كرده است كه توان ايران در حذف هدفمند دادهها در رايانه و سرقت اطلاعات محرمانه توانسته است به چندين شركت مهم اقتصادي در عربستان سعودي، آلمان، بريتانيا، هند و آمريكا ضربه بزند. همچنين جان هولتكيست، مدير بخش تحليل اطلاعات امنيت سايبري «فايرآي» گفته است: هكرهاي ايراني بهشدت براي ارتقاء دانش و توسعه ظرفيتهاي خود ميكوشند و ممكن است پيشرفت آنها جهان را با خطر غافلگيري شديدي مواجهه كند. به باور اين تحليلگران، جمهوري اسلامي ميتواند با اتكا به اين ظرفيت در عملكرد شركتهاي نفتي كه قصد ضربه زدن به ايران را دارند و با سياستهاي آمريكا همراهي ميكنند اخلال ايجاد نمايد.
6. بهرهبرداري از ظرفيت شركتهاي كوچك و ورود به بازاهاي جهاني: پيشنهاد استفاده از ظرفيتهاي شركتهاي نوپا و كوچك كه ارتباطات مالي و پولي جدي با آمريكا ندارند ازسوي اتحاديه اروپا مطرح شده است. اروپاييها با بررسي بازارها در ايران پيشنهاد دادهاند شركتهاي بزرگ ايراني كه با نحوه ورود به بازارهاي جهاني آشنا نيستند ظرفيت تبديل شدن به غولهاي تجاري را دارند. درحاليكه اكنون بهسبب شرايط تحريمي اين شركتها در آستانه ورشكستگي قرار گرفتهاند، اروپا بايد به ساخت زيرساختهاي ايران اهتمام ورزد و ازاينطريق، جان دوبارهاي به اقتصاد بيرمق ايران بخشد. مقابله با ورشكستگي اين شركتها ميتواند هدف اوليه را كه همانا تابآوري ايران در فضاي تحريمي است محقق سازد.
جمعبندي و توصيههاي راهبردي
همانگونه كه گفته شد، كمك به تابآوري ايران در دوران تحريمها و ممانعت از خروج آن از برجام، هدف اصلي اروپا معرفي ميشود، درحاليكه ايران سد مقابله با يكجانبهگرايي آمريكايي است. اروپاييها باور دارند كه فهم آمريكا از فضاي كشورهاي غرب آسيا، ايران و مردم در اين كشور اشتباه است و فشار بر كره شمالي و كشاندن اين كشور به پاي ميز مذاكره همان پاسخ را نميتواند درقبال ديگر كشورها بهخصوص ايران دربرداشته باشد. هراس از پيامدهاي احتمالي خروج ايران از برجام و يا دست زدن جمهوري اسلامي به اقدامات تلافيجويانه اتحاديه اروپا را بر آن داشته است كه در كنار ايران بايستند. در ادامه، با تكيه بر آنچه در نوشتار حاضر مورد تأكيد قرار گرفت، توصيههاي زير براي تصميمسازان جمهوري اسلامي پيشنهاد ميشود:
1. بيان ملاحظات ايران در سطح بينالمللي در برابر حضور رژيم صهيونيستي و آمريكا در غرب آسيا: پايان دوران ترامپ بهمنزله پايان فشار آمريكايي بر ايران است. اين گزاره در بيشتر تحليلهاي اروپايي بهچشم ميخورد و آنها به ايران پيشنهاد ميكنند با تكيه بر صبر راهبردي، از اقدامات حساسيتبرافكن خودداري نمايد؛ اما بهنظرميرسد تكيۀ صرفِ ايران به رويكرد واكنشي بايد بالاخره تغيير كند. ايران بايد در نقش يكي از بازيگران اصلي منطقه، ملاحظات خويش را در سطح منطقه و جهان در چهارچوبي درست بيان كند و چنين اعلام دارد كه حمايت آمريكا و تلاش اين كشور براي ورود رژيم صهيوينستي به غرب آسيا (نزديكي مرزهاي ايران) از منظر ايران، تهديد امنيتي جدي است.
التعليقات