خرگوش فرانسوي و شعبدهبازي با كلاه موشكي
دلايل همگامي فرانسه با آمريكا و بريتانيا براي حمله موشكي به سوريه
درحاليكه اتحاديۀ اروپا بسيار نگران رويكرد دولت ترامپ و آيندۀ همپيماني فراآتلانتيكي است، حضور فرانسه در مثلث مشاركتي آمريكا، فرانسه، و بريتانيا براي حمله به مواضع منتسب به دولت سوريه، شگفتي بسياري را در اين قاره برانگيخته است. درحالحاضر، دولتهايي مانند آلمان و لهستان، همچنين سخنگوي اتحاديۀ اروپا، حمايت خود را از اين حمله اعلام كردهاند، بااينحال، پوياييهاي داخلي اتحاديه نشان ميدهد فرانسه بر روي لبۀ تيغ راه ميرود. واكاوي انگيزههاي فرانسه براي حضور در اين مشاركت نظامي، نشانگر سه دغدغۀ اصلي است كه در زير به اجمال به آن پرداخته شده است.
واكنش به توافقات روسيه، ايران، و تركيه
فرانسه نيك ميداند كه بازي بزرگ در غرب آسيا، بين آمريكا و روسيه درجريان است. بااينحال، از ديد اين كشور، قدرتهاي ميانه هريك به اندازۀ نقشي كه در فرونشاندن يا بهوجود آوردن بحران و ثبات ايجاد كردهاند، قدر سهمي خواهند داشت. يكي از اهداف كوتاهمدت فرانسه در اين مشاركت نظامي، واكنش به توافقات روسيه، ايران، تركيه درخصوص سوريه و ايجاد خلل در مسير آن بوده است. اين هدف، خود بستري براي هدفي بلندمدت است كه به آمريكا، فرانسه و بريتانيا اجازه ميدهد يا خود قدرتهايي باشند كه خطمشي جديد دولتهاي شكنندۀ منطقه را ترسيم خواهند كرد، يا سهم بيشتري در شكل دادن به نظم منطقهاي داشته باشند. بنابراين، يك يا دو حملۀ محدود و درگيري سخت در اين دستور كار پيشبيني شده است تا دامنۀ حضور كشورهايي مانند روسيه و ايران در سوريه و چينش جديد منطقهاي محدود شود و نظم جديد منطقهاي طبق دستورِ كار تجويزي غرب پيش رود.
حضور در سايۀ همپيمانان براي پوشاندن ضعفهاي خود
فرانسه از خوب و بد ورود به بازي نظامي آگاه است، اما حواشي اين حملۀ محدود آن اندازه بر منافع فرانسه اثرگذار بوده است كه چارهاي بهجز حضور در آن نداشته است. ازسويي، فرانسه در چهارچوب اروپا، با بحرانهاي اتحاديهاي مواجه است و ازسويديگر، با آمريكاي ترامپ دستوپنجه نرم ميكند. يكي از اهداف فرانسه از مشاركت در اين حمله حمايت از همپيماناني مانند رژيم صهيونيستي و اعراب است، اما همپيمان مهمتر، آمريكاست كه فرانسه از گسترش بيمنطقي و اقدامات نسنجيدۀ آن هراس دارد.
طبق گزارش جديدي كه اخيراً استراتژيستهاي نزديك به دولت فرانسه منتشر كردهاند، يكي از دغدغههاي سياست خارجي مكرون، توافق بر موضوعاتي با آمريكاست كه در اين سند حاشيهاي يا مختوم اعلام شدهاند، مانند پايان دادن به جنگ و بيثباتي در سوريه؛ و تلاش براي اغناي آمريكا و بازداشتن رئيسجمهور اين كشور از اقدامات نابهنجار بينالمللي درخصوص پروندههايي مانند توافق هستهاي با ايران كه در اين سند جديد بهعنوان موضوعات مهم بينالمللي برجسته شده است.
در اين چشمانداز، براي فرانسه كوچكترين مخاصمه ميان آمريكا و روسيه در سوريه، بهمعناي از دست دادن اروپاي شرقي، و مخاصمه ميان رژيم صهيونيستي و ايران، بهمعناي بحرانهاي بزرگتر زنجيرهواري است كه از غرب آسيا بهسوي اروپا حركت خواهند كرد. بنابراين، تنها راهحل فرانسه همراهي با همپيماناني، مانند آمريكاست كه درحالحاضر، بيشاز هر زماني درخصوص همپيماني آنان ترديد دارد.
حفظ پرستيژ در هنجاريسازي كنشها و نشستن بر كُرسي اخلاق
در اين گروه سهگانه، فرانسه تنها عضوي است كه دغدغۀ اخلاق را مطرح ميكند و در گفتمان خود منافع يا دفاع از همپيمانيها را در درجات بعدي قرار ميدهد. پاريس تلاش دارد درجاييكه آمريكا همچنان متوجه بيداري كشورهاي جنوب نيست، با سابقۀ استعمارگري و نواستعمارگري خود، وجههاي خردمندانه به اقدامات غربي ببخشد و مسئوليت هنجاري كردن مداخلات غرب را برعهده بگيرد. با اين هدف، فرانسه درصدد است نشان دهد قوانيني بر جهان و روابط بينالمللي حاكم است كه حدود و ثغور رفتارهاي بينالمللي را تعيين ميكنند و تخطي از آنها براي عاملان مجازات درپي خواهد داشت.
اگرچه پاي استدلاليون چوبين است، ولي توجيهي براي حملۀ نظامي فراهم ميآورد. در اين حمله كه عمدهترين هدفش يافتن وزنهاي براي حضور در بازي سوريه بوده است، وزير امور خارجۀ فرانسه، وزير دفاع، و رئيسجمهور اين كشور در كسوت معلمان اخلاق ظاهر شده و مدعي هستند «اين حمله تذكري به دولتي در نظام بينالملل براي گذر از خط قرمز است و با اين درس، دولت خاطي ديگر اين اقدام را تكرار نخواهد كرد».
ازسويديگر، اين حملۀ محدود در منطق فرانسه، بازگشت به همان نقطۀ تاريخي هم هست كه از آن زمان، آمريكا و فرانسه از بازي سوريه خارج شده بودند و اولاند، رئيسجمهور سابق اين كشور در لحظۀ اعلام حمله به مواضع دولت سوريه، خبر توافق آمريكا و روسيه را درخصوص تسليحات شيميايي منتسب به دولت سوريه شنيد و پرستيژ خود را از دست داد. با اين بازگشت، روايت تاريخي چرايي حضور و عدم حضور فرانسه و ديگر قدرتهاي غربي در بحران سوريه كامل ميشود و حتي فرانسه درمقايسه با روسيه نقش برجستهتري در داستان مييابد؛ ضمن آنكه كشورهايي مانند روسيه و ايران، حتي براي ايفا نكردن نقش خود در خنثيسازي تسليحات شيميايي، با اين هدف كه نقش آنها در ايجاد ثبات ناديده گرفته شود، متهم شدهاند. فرانسه ميداند اين شعبدهبازي در جنگ روايتهاي غرب آسيا با توجه به اقوال و انگيزههاي مختلف بازيگران، بههيچوجه غيرممكن نيست و غيب شدن و ظاهر شدن بازيگران يكي از ويژگيهاي صحنه است.
سخن آخر
در كنار دلايل فوق براي حضور فرانسه در مشاركت نظامي با آمريكا و بريتانيا، بايد توجه كرد كه مسئلۀ سوريه خود از جنبههاي متفاوتي براي فرانسه اهميت دارد: ايفاي نقش منجي اروپايي در حل و مهار بحرانهايي، مانند بحران مهاجرتي در اروپا؛ حفظ نظام عدم اشاعه و خط قرمز تسليحات شيميايي و اتمي برمبناي آن؛ حفظ محور مديترانه بهعنوان حوزۀ نفوذ سُنتي خود از دسترس ايران و مهار قدرت اين كشور به خواستۀ همپيمانان، در عراق، سوريه و لبنان؛ و حل بحران سوريه در قالب همكاريهايي در چهارچوب سازمان ملل متحد كه بهمعناي چندجانبهگرايي در برابر يكجانبهگرايي آمريكايي است. بنابراين، ترديدي نيست كه فرانسه با اين حمله، درصدد تطميع منافع كوتاهمدت و بلندمدت خود در غرب آسياست و تصور ميكند اين منافع آن اندازه ارزش دارد كه از اصل «استقلال فرانسوي» اندكي دست شسته و در سايۀ آمريكا قرار گيرد، و همزمان چالشهايي را كه ميتواند اين حمله در آينده درپي داشته باشد متحمل شود.
التعليقات