انقلاب انرژي و تأثير آن بر خاورميانه


بحث استقلال انرژي تبديل به يك شعار جنگي و دواي واقعي بسياري از دردهاي آمريكا به‌خصوص در حوزه سياست خارجي شده است. درحال‌حاضر، اين شعار براي مواجهه با تهديدات پيشِ روي آمريكا در حوزه دموكراسي، اختلال در نظم جهاني و مشكلات داخلي توصيه شده است؛ براي مثال الحاق كريمه به روسيه در جايي‌كه آمريكا داراي محدوديت‌هايي براي عرضه گاز به متحدان اروپايي‌اش است، شاهدي بر نفوذ روسيه به‌واسطه وابستگي اروپا به گاز اين كشور مي‌باشد. دراين‌ميان، پيغام اصلي در واكنش به اين بحران و همچنين ديگر تهديدات عليه منافع آمريكا اين جمله است «منتظر استقلال انرژي باشيد. آمريكا در اين مسير قرار دارد؛ با استقلال انرژي ما قوي‌تر مي‌شويم».
اينكه آمريكا به استقلال انرژي مي‌رسد و اين استقلال چه تأثيراتي ممكن است بر جايگاه آمريكا در جهان بگذارد مورد بحث است؛ اما آنچه كه آشكار است اينكه تغييرات عميقي را نه فقط در بازارهاي انرژي آمريكا بلكه در سراسر نظام انرژي جهاني درحال مشاهده هستيم. عرضه انرژي با سرعت فراوان رو به تنوع و درهمين‌حال رشد تقاضا به‌خاطر ارتقاء بهره‌وري اقتصادي به‌طور شديدي رو به كاهش رفته است. تغييرات عميق درحال وقوع در سراسر نظام انرژي جهاني ازجمله افزايش توليد هيدروكربن‌ها در آمريكا و تغيير تقاضا از نفت به‌سوي گاز و تا درجه كمتري زغال‌سنگ مي‌تواند تأثيرات عميقي بر منطقه خاورميانه و شمال آفريقا (MENA) شامل جهان عرب با ذخاير عظيم نفت و گاز بگذارد. متن حاضر به بررسي تأثير آنچه انقلاب انرژي خوانده مي‌شود بر منطقه خاورميانه و شمال آفريقا (MENA) و چگونه مواجهه كشورهاي اين منطقه با چالش انقلاب انرژي پرداخته است. براين‌اساس در ابتدا موضوع انقلاب انرژي و تأثير آن بر تحولات عرضه و تقاضا در بازار جهاني انرژي مورد توجه و سپس پيامدهاي اين امر بر خاورميانه بررسي شده است.
 
تأثيرات انقلاب انرژي
در سال‌هاي اخير تحولات عظيمي در حوزه انرژي صورت گرفته است. دراين‌ميان، بزرگ‌ترين انقلاب در ايالات متحده روي داد. در اين كشور توليدكنندگان با استفاده از دو تكنولوژي جديد حفاري افقي و شكست هيدروليكي  توانستند سطح توليد خود را بسيار بالا ببرند؛ به‌طوري‌كه توليد گاز شيل در آمريكا ساليانه 50 درصد افزايش و سهم كل توليد گاز آمريكا از 5 درصد به 39 درصد جهش داشته است. با توجه به تحولات اخير در حوزه نفت و گاز شيل، هم‌اكنون آمريكا درحال تبديل شدن به ابرقدرتي در حوزه انرژي است. براساس آمار اداره اطلاعات انرژي آمريكا در سال 2014 ميلادي، 86 درصد از انرژي مصرفي آمريكا ازطريق منابع داخلي توليد شده كه بخش عمده‌اي از اين افزايش توليد ازطريق توسعه صنعت شيل بوده است. به‌واسطه انقلاب انرژي دو تغيير اساسي در عرضه انرژي روي داده است؛ يكي در نوع انرژي و ديگري در جغرافياي منابع. در زمينه نوع انرژي، نفت بخشي از سهم خود را به گاز و تا درجه كمتري به زغال‌سنگ داده است. اين درحالي است كه كلاً هيدروكربن‌ها بخشي از بازار خود را به ديگر منابع انرژي داده‌اند. از نظر جغرافياي منابع انرژي، سهم خاورميانه از توليد نفت خام جهاني كاهش يافته است. دراين‌ميان، تغيير قابل توجهي كه روي داده است افزايش توليد اخير نفت و گاز آمريكا به‌واسطه تكنولوژي شيل بوده است. در حوزه تقاضاي جهاني نيز، اگرچه نفت هنوز يكي از برجسته‌ترين سوخت‌هاي مورد تقاضا بوده؛ اما در سال‌هاي اخير بخشي از سهم بازار خود را از دست داده است. علاوه‌بر تغيير تقاضا از نفت به‌سوي گاز و زغال‌سنگ و از سوخت‌هاي فسيلي به سوخت‌هاي تجديدپذير، افزايش بهره‌وري انرژي نيز بر تقاضا تأثيرگذار بوده است.
بزرگ‌ترين برنده اين انقلاب انرژي، ايالات متحده آمريكا خواهد بود. افزايش عرضه انرژي آمريكا علاوه‌بر تأثير بر رشد اقتصادي مي‌تواند ابزاري براي سياستمداري و ديپلماسي اين كشور باشد؛ براي مثال، در فقدان افزايش عرضه انرژي از آمريكاي شمالي، اعمال تحريم‌هاي شديد و محدوديت‌هاي بي‌سابقه بر صادرات نفت ايران غيرممكن بود. علاوه‌براين، فوري‌ترين تأثير آن ايجاد مشاغل جديد و سود فراوان براي بخش انرژي اين كشور خواهد بود. همچنين پايان وابستگي آمريكا به عرضه‌كنندگان انرژي به‌خصوص كشورهايي كه اغلب روابط خوبي با آمريكا ندارند درجه بيشتري از آزادي به اين كشور براي پيگيري استراتژي كلانش را خواهد داد.
 
تأثير انقلاب انرژي بر خاورميانه
محتمل‌ترين تأثير ژئوپليتيك اصلي توسعه انرژي آمريكاي شمالي يعني افزايش توليد نفت آمريكا و كانادا، اختلال در قيمت جهاني نفت خواهد بود. طي سال‌هاي گذشته قيمت نفت تا حد بسياري ازسوي اوپك تعيين مي‌شود. با جريان اضافي عرضه نفت از آمريكاي شمالي، توان اوپك براي كنترل قيمت به چالش كشيده خواهد شد. بنا به گزارشات اداره اطلاعات انرژي آمريكا، انتظار مي‌رود بين سال‌هاي 2012 تا 2020 آمريكا بيش از سه ميليون بشكه جديد نفت و ديگر سوخت‌هاي مايع در روز توليد كند. اين ميزان عرضه را اشباع مي‌كند و با توجه به بهبود بهره‌وري و رشد اقتصادي اندك‌تر در ميان كشورها، تقاضاي جهاني نيز كاهش خواهد يافت كه اين امر منجربه كاهش قيمت نفت خواهد شد. 
واقعيت آن است كه ايالات متحده آمريكا به‌واسطه سرمايه‌گذاري‌هاي عظيم و پيشرفت‌هاي تكنولوژيكي كه در نفت‌هاي شيل صورت گرفته، توانسته است هزينه توليد اين نوع نفت‌ها را نيز پايين بياورد. ازاين‌رو، اكنون قادر است در قيمت‌هاي پايين هم به توليد خود ادامه داده و سهم توليد نفت شيل را در بازار افزايش دهد. آمريكا كه اكنون تأمين امنيت انرژي خود را در سياست استقلال انرژي جستجو مي‌كند، به‌دنبال تثبيت قيمت در محدوده‌اي خواهد بود كه در وهله اول به توليد و توسعه نفت شيل خود صدمه‌اي وارد نكند و دوم، منافع جانبي مدنظر خود ازجمله فشار به كشورهايي كه داراي تضاد منافع با اين كشور بوده و وابستگي زيادي به درآمدهاي نفتي دارند، را تأمين كند.
اين تحولات همچنين منجربه كاهش قدرت توليدكنندگان متعارف بازار انرژي ازجمله اوپك و نقش سنتي آن به‌عنوان تنظيم‌كننده قيمت جهاني نفت شده است؛ به‌طوري‌كه به زعم اكثر تحليلگران نفتي، عمده‌ترين دليل كاهش اخير قيمت جهاني نفت كه از اواسط سال 2014 آغاز شده است، افزايش توليد نفت شيل آمريكا و اقتصادي شدن توليد آن حتي در كانال قيمتي 40 تا 50 دلار است. ازآنجايي‌كه اغلب كشورهاي توليدكننده نفت كه فاقد اقتصادهاي متنوع هستند ـ نظير روسيه و كشورهاي اوپك و ازجمله ايران ـ با كاهش قيمت نفت با مشكلات بودجه‌اي عديده‌اي روبه‌رو مي‌شوند. اين مسئله (كاهش قيمت نفت) به يكي از اهرم‌هاي فشار اقتصادي و سياسي آمريكا بر اين كشورها و به‌ويژه روسيه و ايران تبديل شده است. به‌واقع اين وابستگي شديد بودجه‌اي كشورهاي اوپك، قدرت و ابتكار عمل آنها را براي بيرون راندن نفت رقيب يعني شيل به ميزان زيادي كاهش داده است.
دراين‌ميان بايد به اين نكته نيز توجه داشت كه خاورميانه علي‌رغم داشتن صنايع نسبتاً اندك، بزرگ‌ترين مصرف‌كننده جهاني انرژي با كمترين بهره‌وري انرژي است. شدت انرژي در خاورميانه در مقايسه با ۲۴‌/‌۰ در آفريقا، ۲۲‌/‌۰ در آمريكا، ۱۸‌/‌۰ در آمريكاي شمالي و ۱۲‌/‌۰ در اروپا، به ميزان ۲۸‌/‌۰ است؛ شدت انرژي يكي از شاخص‌هاي بررسي كارآيي مصرف انرژي است. اين شاخص با تقسيم واحدي از انرژي بر واحد توليد ناخالص داخلي به‌دست مي‌آيد. بالا بودن شدت مصرف انرژي نشانگر مصرف بيشتر انرژي است مثلاً اگر شدت مصرف انرژي در كشور الف دو برابر كشور ب باشد؛ يعني كشور الف براي توليد ميزان برابر كالا و خدمات دو برابر كشور ب انرژي مصرف كرده است.لذا تعجب‌برانگيز نيست كه سهم خاورميانه از مصرف انرژي جهاني از سال ۱۹۷۳ تاكنون يكي از سريع‌ترين رشدها را در جهان داشته باشد. اين منطقه به‌منظور تأمين نيازهاي داخلي انرژي خود از هم‌اكنون تا سال ۲۰۳۰ نياز به تخصيص سه‌ درصد از توليد ناخالص داخلي خود به زيرساخت‌هاي انرژي دارد كه ميانگين اين ميزان در سطح جهان تنها ۱ درصد مي‌باشد. پيامدهاي اين گرايشات در عرضه و تقاضاي انرژي درقبال قيمت سوخت‌هاي فسيلي آن چيزي است كه تحت عنوان سقوط قيمت نفت در سال‌هاي اخير ديده‌ايم. با كاهش قيمت نفت، توليدكنندگان انرژي در خاورميانه نيز نفوذ خود را از دست خواهند داد.
دراين‌ميان، بي‌شك بي‌نياز شدن ايالات متحده از نفت و گاز خاورميانه نه‌تنها موجب كاهش علائق اين كشور به منطقه نخواهد شد؛ بلكه اين امر قدرت مانور آمريكا را در منطقه افزايش خواهد داد. دراين‌رابطه بايد توجه داشت كه سلطه بر مناطق نفت‌خيز جهان و كنترل آبراه‌ها و معابر عبور انرژي، ابزار و اهرم قدرت و تفوق آمريكا بر رقباي اقتصادي خود است. بنابراين وقتي ايالات متحده آمريكا خودش از منابع منطقه بي‌نياز باشد، قدرت مانورش براي فشار بر رقبايي كه نيازمند منابع اين منطقه هستند، بيشتر مي‌شود؛ زيرا هر ناامني در منطقه، امنيت انرژي رقبا را تهديد خواهد كرد.
دراين‌ميان، كشورهاي توليدكننده نفت و گاز منطقه خاورميانه و شمال آفريقا به‌منظور جذب سرمايه بيشتر بخش خصوصي، كاهش مصرف انرژي داخلي، كاهش هزينه‌هاي توليدي پروژه‌هاي مرتبط با انرژي، ارتقاء ارزش سوخت‌هاي فسيلي توليدشده محلي و كاهش وابستگي خود به بخش‌هاي نفت و گاز مي‌توانند دست به اقدامات زير بزنند:
1. باز كردن در‌هاي كمپاني‌هاي نفت ملي به روي مشاركت در سرمايه‌گذاري داخلي و خارجي بيشتر؛
2. افزايش بهره‌وري انرژي داخلي؛
3. بهبود محيط تجاري به‌خصوص در بخش نفت و گاز؛
4. توسعه و افزايش توليد هيدروكربن از معادن داخلي و زير‌ آب دور از ساحل؛
5. تنوع‌بخشي به اقتصادهاي خود با تأكيد بر خدمات و توليد انرژي.
 
 
 
 
منابع
1. صيادي محمد و يونس خداپرست (1395)، «توسعه صنعت نفت و گاز شيل آمريكا و پيامدهاي اقتصادي و سياسي آن بر بازار جهاني انرژي»، ماهنامه علمي ـ ترويجي اكتشاف و توليد نفت و گاز، (139).
2. Robert Springborg, “The Energy Revolution’s Impacts on the Arab World”, Middle East Insitute, June 2014.
3. Robert D. Blackwill & Meghan L. O’sullivan, “America’s Energy Edge: The Geopolitical Consequences of Shale Revolution,” Foreign Affairs, March/ April 2014.