ارزيابي انتقادي بيست سال سياست خارجي ايران ۱۴۰۰-۱۳۸۰


پيشگفتار

در يك سنجش مبتني‌بر تجربه و رصد ادبيات سياست خارجي به‌طور عام و سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران به‌طور خاص، يك نكته به آشكاري روشن است كه ادبيات اين حوزه ناچيز و تاحد زيادي محدود به چند رويكرد خاص است. اين گزاره آسيب‌هاي بسياري را متوجه حوزه دانشگاهي و ‌سياست‌گذاري مي‌كند زيرا مي‌تواند هم دانشگاهيان و هم ‌سياست‌گذاران را مستعد غرور شناخت كامل ابعاد سياست خارجي ايران كند. در اين‌ميان، وظيفه دانشگاهيان و انديشكده‌ها كمي سنگين‌تر است. اين افراد بايد با يك اراده خودجوش، با تمركز بيشتر بر رويكردهاي بينارشته‌اي و جديد تخصصي، به‌سراغ تحليل و ارزيابي سياست خارجي بروند و بدين واسطه، چشم‌انداز جديدي را پيشِ روي ‌سياست‌گذاران و تصميم‌گيران باز كنند. در مقابل، حوزه ‌سياست‌گذاري و تصميم‌گيري نيز بايد ارتباط با حوزه دانشگاهي و انديشكده‌اي را براي بيان نيازهايش دراين زمينه جدي‌تر بگيرد.

بايسته تعريف‌شده فوق در زمينه ارزيابي سياست خارجي فوريت بيشتري دارد. بايد دقيق‌تر به ارزيابي گذشته بپردازيم و آينده را با شناخت بيشتري ترسيم كنيم. اصولاً هدف از ارزيابي سياست خارجي نيز همين است. يك ارزيابي موفق در سياست خارجي بايستي بتواند به هم ‌سياست‌گذار ايراني شناختي درباره شيوه مناسبات جديد بين‌المللي بدهد و هم بايسته‌هاي ‌سياست‌گذاري و طراحي استراتژي‌ در اين شرايط را به او توصيه كند.  

كتاب حاضر فراسوي توصيف صرف اهداف، كنش‌ها و مرور روابط خارجي و ديپلماسي جهموري اسلامي ايران، به‌دنبال تحليل نقادانه سياست خارجي بيست سال گذشته يعني سال‌هاي 1380 تا1400 بوده است. ارزيابي نقادانه دروني اين كتاب در پي نشان دادن تداوم‌ها و تغييرات بيست سال سياست خارجي ايران با توجه به اهداف و آرمان‌هاي تعيين‌شده قبلي در كنار ارائه چشم‌اندازي از بايسته‌هاي پيشِ روست. براي اين مقصود هم متغيرهاي داخلي و هم متغيرهاي خارجي تأثيرگذار بر وضعيت و موقعيت سياست خارجي ايران بدون اتكاي خاص به يك رويكرد مشخص نظري مورد ارزيابي قرار گرفته است.

در اين كتاب، ارزيابي انتقادي بيست‌ساله سياست خارجي ايران با اتخاذ رويكرد نقد دروني به ارزيابي سياست‌هاي اتخاذشده مبتني‌بر آرمان، اهداف، ابزار و با مدنظر قرار دادن اسناد بالادستي مانند قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران و واقعيت‌هاي نظام بين‌الملل انجام شده است. اين ارزيابي نقادانه با هدف تبيين وضعيت موجود و ترسيم وضعيت مطلوب با توجه به واقعيت‌هاي امروز، مناسبات منطقه‌اي و بين‌المللي به گونه‌اي كه قابليت به اشتراك گذاشتن نتايج آن با نخبگان فكري و عملي سياست خارجي وجود داشته باشد، بوده است. البته اين بدان معنا نيست كه در سراسر كتاب ارائه راهكار براي ترسيم وضعيت مطلوب مدنظر نويسندگان بوده است.

نويسندگان اين مجموعه، با تبيين نتايج و دستاورهاي سياست خارجي بيست سال گذشته در تطبيق با اهداف و آرمان‌هاي كلان سياست خارجي ايران، به‌دنبال ارائه چشم‌اندازي از بايسته‌هاي ايران در حوزه‌هاي مورد بررسي خود بوده‌اند. به‌عبارتي‌ديگر مي‌توان گفت هدف غايي، ارائه يك برآورد تحليلي و تببيني بر مبناي تجربه‌هاي عيني بيست‌ساله اخير سياست خارجي ايران بوده است. ازاين‌رو، نويسندگان هم به چيستي سياست خارجي و هم به چرايي طي شدن اين مسير توجه داشته‌اند.

خوانندگان آشنا به حوزه سياست خارجي ايران به‌خوبي مي‌دانند كه به دليل نبود اسناد بالادستي معين در قالب استراتژي كلان در سياست خارجي ايران، ارزيابي سياست‌ها، نتايج و دستاورها از اين زاويه ممكن نيست اما با اين‌حال، نسبت سياست‌ها و اقدامات اتخاذشده با اهداف كلي نظام مدنظر نويسندگان قرار داشته است.

در ‌فرايند اين ارزيابي و بنا به حوزه تخصصي مورد بررسي از سوي نويسندگان مقالات، بازبيني مفهومي و ايده‌محور سياست خارجي ايران در بيست سال گذشته، با اتكا به تمركز مطالعاتي، نقد مفاهيم پرتكرار براي تحليل اين سياست‌ها و همچنين نقد ايده‌هاي مسلط پيشين مورد توجه قرار گرفته است. از سويي‌ديگر، در مقالات اين مجموعه به‌جاي تمركز نظري يا توصيف سياست خارجي ايران بر حسب روش معمول مقالات دانشگاهي، اصل بر تبيين واقعيت سياست خارجي ايران در قبال يك كشور يا يك مسئله است. از اين‌رو، تلاش شده است به‌جاي مرور رويدادها و تحولات مربوط به روابط ايران با كشورها، چرايي وقوع اين تحولات و نسبت آنها با اهداف سياست خارجي و منافع ملي مورد بررسي و ارزيابي قرار بگيرد و در صورت امكان مفهوم‌بندي و نظريه‌پردازي شود.

يكي از پيامدهاي اتخاذ چنين روشي اين بوده كه در مقالات تمركزي بر ارائه راهبرد و راهكار براي حوزه هاي مختلف سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران نبوده است. به عبارتي ديگر، از آنجاكه هدف كتاب حاضر تبيين يك برهه تاريخي بيست ساله با محوريت تاثير موضوع هسته ‌اي بر سياست خارجي كشورمان بوده است، ارائه راهبرد و توصيه سياستي براي سياستگذاران و تصميم‌گيران سياست خارجي در مقالات كتاب مدنظر نويسندگان نبوده است.

در اين چهارچوب، پرسش‌هايي اساسي در تبيين مقالات مورد توجه نويسندگان قرار گرفته است:

1. تجربه بيست‌ساله روابط يا مناسبات با كشور يا موضوع هدف چه ادراكات و ويژگي‌هايي را در اين مورد برجسته مي‌سازد؟

2. فرازونشيب‌هاي احتمالي در اين روابط يا مناسبات ناشي از چه متغيرها و عواملي بوده است؟ به‌عبارت‌ديگر، تغيير و تداوم در وضعيت سياست خارجي در قبال مسئله يا كشور هدف چگونه قابل توضيح است؟

3. آيا مسير طي‌شده را مي‌توان يك مسير موفق ارزيابي كرد؟

4. با توجه به مسير طي شده چه چشم‌اندازي براي اين روابط قابل تصور است؟

كتاب حاضر ارزيابي بيست سال سياست خارجي ايران است. علت اصلي تعيين دوره بيست‌ساله براي ارزيابي سياست خارجي ايران، فراگيري مسئله هسته‌اي و تأثيرات چندوجهي آن بر سياست خارجي در حوزه‌هاي گوناگون در اين دوره است. با اين‌حال، چنانچه در حوزه خاصي اين دوره‌بندي واجد اعتبار و معناي مشخصي نبوده، يك بزنگاه معين براي ارزيابي آن مدنظر نويسنده آن بخش قرار گرفته است. بزنگاه معيني شامل آغاز رابطه استراتژيك يا قطع ارتباط با يكي از كشورهاي هدف و يا ساير بزنگاه‌هاي معمول در ارزيابي سياست خارجي يك كشور مورد بررسي قرار گرفته است.