چشمانداز و سناريوهاي رفتاري آينده چين تا 2030
چشمانداز و سناريوهاي رفتاري آينده چين تا 2030
شنبه 9 بهمن 1395
مقدمه
شي جين پينگ به عنوان دبيركل جديد حزب كمونيست چين (Chinese Communist Party) در هيجدهمين كنگره حزب كمونيست در نوامبر 2012 انتخاب شد. برخي از اقدامات و فعاليتهاي شي جين پينگ اين سؤال را براي متفكرين و تحليلگران روابط بينالملل ايجاد كرده است كه آيا وي مسير “Orientation” سياست خارجي چين را تغيير خواهد داد يا خير؟ سؤال ديگري كه ميتوان بيان داشت آن است كه آيا شي مسير حركت «جسورانه» كه از سال 2009 به آرامي وارد دستور كار سياست خارجي چين شد را تداوم خواهد داد يا اينكه تلاش خواهد نمود تا اين مسير را تلطيف كند. واقعيت آن است كه در صورت عدم بروز يك شرايط خاص، شي جين پينگ تا سال 2022 رهبر چين باقي خواهد ماند، به همين دليل چگونگي تداوم يا عدم تداوم مسير جديدي كه از سال 2009 وارد دستور كار سياست خارجي اين كشور شد ميتواند تا حدودي ماهيت كنش و استراتژي چين در محيط همسايگي و پيراموني را مشخص نمايد. البته اين مسئله را هم بايد يادآور شد كه رفتارهاي اخير چين و ماهيت تصميمات شي جين پينگ بار ديگر مباحث تئوريك گذشته درمورد رفتار و آينده چين را احياء و تقويت كرده است. يقيناً اگر چين همان رفتارهاي «جسورانه» خود كه از سال 2009 وارد دستور كار سياست خارجي اين كشور شد را ادامه دهد، فضا را براي ظهور و بروز بيشتر مكتب بدبينان درمورد خيزش چين يعني مكتب رئاليستي بيشتر باز خواهد كرد و اگر شي جين پينگ تلاش نمايد تايك رويكرد همكاريگرايانه را اتخاذ نمايد طبيعي است كه جايگاه حاميان رهيافت خوشبين يا ليبرالها از استحكام تفسيري برخوردار خواهد شد؛ لذا ميتوان گفت كه بحث آينده چين در دو سطح نظري و عملي، يعني هم براي نظريهپردازان عرصه روابط بينالملل و هم در حوزه عملي يعني بازيگران منطقهاي و فرامنطقهاي از اهميت مضاعف برخوردار شده است. واقعيت آن است كه سيستمباوري شي جين پينگ تفاوت چنداني با هو جينتائو رهبر سابق چين نداشته و به همين جهت نميتوان انحراف از معيار گستردهاي را ميان جهتگيري دو رهبر چين قائل شد و تأكيد كرد كه تغييرات بسيار عميقي در سياست خارجي چين ايجاد خواهد شد. البته بايد تأكيد كرد كه ميبايست ميان باورهاي فلسفي (Philosophical belife) و باورهاي ابزاري شي جين پينگ و رهبر قبل از وي يعني هو جينتائو تفاوت قائل شد. درحاليكه هر دو بهلحاظ باورهاي فلسفي و نگاه به جهان برمبناي يك نگاه تعاملي، خوشبين و همكاريگرايانه اشتراك دارند؛ اما در باورهاي ابزاري (Instrumental belife) به معناي چگونگي رهيافت استراتژيك به كسب دستاورد و رسيدن به هدف ميان رهبر فعلي چين و هو جينتائو رهبر سابق چين تفاوت وجود دارد. بهاينمعنا كه شي جين پينگ در رهيافت استراتژيك خود براي كسب دستاورد و نتيجه كمي جسورتر (Assertive) است. به همين جهت، وجود چنين ويژگي در ساختار رفتاري و رواني شي جين پينگ ميتواند آينده سياست خارجي چين تا يك دهه آينده را به تركيبي از اتخاذ رويكرد همكاريگرايانه بهلحاظ ماهوي و اتخاذ رفتارهاي «جسورانه» در عمل تبديل نمايد. برمبناي آنچه گفته شد ميتوان سه سناريوي حركت و قدرتيابي محتاطانه، ظهور چين جسور و ظهور چين تهاجمي و برونگرا را براي چين تا سال 2030 تعريف كرد.
1) حركت و قدرتيابي محتاطانه
براساس سناريوي حركت و قدرتيابي محتاطانه ميتوان گفت كه سياست خارجي و دفاعي چين نسبت به جهان خارج و مناطق پيراموني خود تدافعي است و اين كشور اساس تمركز خود را بر ايجاد تعادل و توازن ميان رويكردهاي رقابتي و همكاريگرايانه در بُعد خارجي قرار خواهد داد. در ابعاد داخلي نيز چين تلاش خواهد كرد تا توجه و تمركز بيشتري بر جامعه داخلي و تلاش براي پيشبرد مسير توسعه بهمنظور جلوگيري از بروز بيثباتي و ناآرامي قرار دهد. در اين سناريو چين انحراف از معيار گستردهاي در سياستهاي خود در ساير مناطق نخواهد داشت و تلاش خواهد نمود تا بر محور و مدار فعلي به حركت خود ادامه دهد. البته اين مسئله را نيز بايد يادآور شد كه درصورت حركت چين بر مدار اين سناريو و مطابق وضعيت فعلي، چالشهاي بيروني نيز نخواهند توانست جهتگيرهاي اساسي سياست خارجي چين را تغيير دهد. در اين سناريو ميانگين رشد سالانه چين تا سال 2030 تقريبا 4 تا 5 درصد خواهد بود و هزينههاي دفاعي اين كشور نيز 1 تا 1.5 درصد از توليد ناخالص داخلي اين كشور خواهد بود.
شي جين پينگ به عنوان دبيركل جديد حزب كمونيست چين (Chinese Communist Party) در هيجدهمين كنگره حزب كمونيست در نوامبر 2012 انتخاب شد. برخي از اقدامات و فعاليتهاي شي جين پينگ اين سؤال را براي متفكرين و تحليلگران روابط بينالملل ايجاد كرده است كه آيا وي مسير “Orientation” سياست خارجي چين را تغيير خواهد داد يا خير؟ سؤال ديگري كه ميتوان بيان داشت آن است كه آيا شي مسير حركت «جسورانه» كه از سال 2009 به آرامي وارد دستور كار سياست خارجي چين شد را تداوم خواهد داد يا اينكه تلاش خواهد نمود تا اين مسير را تلطيف كند. واقعيت آن است كه در صورت عدم بروز يك شرايط خاص، شي جين پينگ تا سال 2022 رهبر چين باقي خواهد ماند، به همين دليل چگونگي تداوم يا عدم تداوم مسير جديدي كه از سال 2009 وارد دستور كار سياست خارجي اين كشور شد ميتواند تا حدودي ماهيت كنش و استراتژي چين در محيط همسايگي و پيراموني را مشخص نمايد. البته اين مسئله را هم بايد يادآور شد كه رفتارهاي اخير چين و ماهيت تصميمات شي جين پينگ بار ديگر مباحث تئوريك گذشته درمورد رفتار و آينده چين را احياء و تقويت كرده است. يقيناً اگر چين همان رفتارهاي «جسورانه» خود كه از سال 2009 وارد دستور كار سياست خارجي اين كشور شد را ادامه دهد، فضا را براي ظهور و بروز بيشتر مكتب بدبينان درمورد خيزش چين يعني مكتب رئاليستي بيشتر باز خواهد كرد و اگر شي جين پينگ تلاش نمايد تايك رويكرد همكاريگرايانه را اتخاذ نمايد طبيعي است كه جايگاه حاميان رهيافت خوشبين يا ليبرالها از استحكام تفسيري برخوردار خواهد شد؛ لذا ميتوان گفت كه بحث آينده چين در دو سطح نظري و عملي، يعني هم براي نظريهپردازان عرصه روابط بينالملل و هم در حوزه عملي يعني بازيگران منطقهاي و فرامنطقهاي از اهميت مضاعف برخوردار شده است. واقعيت آن است كه سيستمباوري شي جين پينگ تفاوت چنداني با هو جينتائو رهبر سابق چين نداشته و به همين جهت نميتوان انحراف از معيار گستردهاي را ميان جهتگيري دو رهبر چين قائل شد و تأكيد كرد كه تغييرات بسيار عميقي در سياست خارجي چين ايجاد خواهد شد. البته بايد تأكيد كرد كه ميبايست ميان باورهاي فلسفي (Philosophical belife) و باورهاي ابزاري شي جين پينگ و رهبر قبل از وي يعني هو جينتائو تفاوت قائل شد. درحاليكه هر دو بهلحاظ باورهاي فلسفي و نگاه به جهان برمبناي يك نگاه تعاملي، خوشبين و همكاريگرايانه اشتراك دارند؛ اما در باورهاي ابزاري (Instrumental belife) به معناي چگونگي رهيافت استراتژيك به كسب دستاورد و رسيدن به هدف ميان رهبر فعلي چين و هو جينتائو رهبر سابق چين تفاوت وجود دارد. بهاينمعنا كه شي جين پينگ در رهيافت استراتژيك خود براي كسب دستاورد و نتيجه كمي جسورتر (Assertive) است. به همين جهت، وجود چنين ويژگي در ساختار رفتاري و رواني شي جين پينگ ميتواند آينده سياست خارجي چين تا يك دهه آينده را به تركيبي از اتخاذ رويكرد همكاريگرايانه بهلحاظ ماهوي و اتخاذ رفتارهاي «جسورانه» در عمل تبديل نمايد. برمبناي آنچه گفته شد ميتوان سه سناريوي حركت و قدرتيابي محتاطانه، ظهور چين جسور و ظهور چين تهاجمي و برونگرا را براي چين تا سال 2030 تعريف كرد.
1) حركت و قدرتيابي محتاطانه
براساس سناريوي حركت و قدرتيابي محتاطانه ميتوان گفت كه سياست خارجي و دفاعي چين نسبت به جهان خارج و مناطق پيراموني خود تدافعي است و اين كشور اساس تمركز خود را بر ايجاد تعادل و توازن ميان رويكردهاي رقابتي و همكاريگرايانه در بُعد خارجي قرار خواهد داد. در ابعاد داخلي نيز چين تلاش خواهد كرد تا توجه و تمركز بيشتري بر جامعه داخلي و تلاش براي پيشبرد مسير توسعه بهمنظور جلوگيري از بروز بيثباتي و ناآرامي قرار دهد. در اين سناريو چين انحراف از معيار گستردهاي در سياستهاي خود در ساير مناطق نخواهد داشت و تلاش خواهد نمود تا بر محور و مدار فعلي به حركت خود ادامه دهد. البته اين مسئله را نيز بايد يادآور شد كه درصورت حركت چين بر مدار اين سناريو و مطابق وضعيت فعلي، چالشهاي بيروني نيز نخواهند توانست جهتگيرهاي اساسي سياست خارجي چين را تغيير دهد. در اين سناريو ميانگين رشد سالانه چين تا سال 2030 تقريبا 4 تا 5 درصد خواهد بود و هزينههاي دفاعي اين كشور نيز 1 تا 1.5 درصد از توليد ناخالص داخلي اين كشور خواهد بود.
2) ظهور چين جسور
براساس اين سناريو چين همچنان تلاش خواهد كرد تا تركيبي از رهيافت و الگوي رقابت و همكاري با محيط و بازيگران خارجي را دنبال نمايد. البته اين سناريو را نبايد در قالب حركت چين به سمت «دشمني» تصور كرد بلكه تلاش براي ايفاي يك نقش فعال در معادلات منطقهاي و بينالمللي و در كنار آن افزايش توان نظامي و تهاجمي خود در مركز اين سناريو قرار دارد. براساس اين سناريو ميتوان گفت كه چين تلاش خواهد كرد تا تغييراتي در برخي از هنجارهاي بينالمللي ايجاد نمايد. البته از منظر اليت سياسي چين اين تغييرات و تلاش براي بازنگري در برخي از ارزشهاي مستقر ميبايست بهگونهاي صورت گيرد كه منجر به چالش و مواجهه مستقيم با ايالات متحده نشود. سياستهاي نظامي چين نيز براساس اين رويكرد تدافعي خواهد بود؛ اما در كنار آن تلاش ميشود تا اين كشور در بحرانهاي منطقهاي ازجمله بحران درياي چين جنوبي و درياي شرقي چين و بهطور كلي بحرانهايي مانند گسترش تروريسم و افراطگرايي كه بهصورت ملموس ميتواند امنيت و منافع چين را تحت تأثير قرار دهد، رويكردهاي قاطعتري برگزيند. براساس اين سناريو و همچنين در نتيجه افزايش اعتماد به نفس ناشي از موفقيتهاي اقتصادي براي رهبران اين كشور، احتمالاً توجه و حركت بيشتر به سمت كشورهاي درحال توسعه خواهد داشت و ميزان و حجم رقابتهاي اين كشور با كشورهاي توسعه يافته غربي تشديد خواهد شد. طبيعي است كه حركت چين در اين مسير نياز اين كشور به توسعه توانمنديهاي دفاعي و نظامي خود را نيز بيش از پيش خواهد نمود. در اين سناريو ميانگين رشد سالانه توليد ناخالص داخلي چين را ميتوان 6 تا 8 درصد و هزينههاي نظامي و دفاعي اين كشور را نيز 1.5 تا 2 درصد از توليد ناخالص داخلي دانست. بررسي و رصد رفتارهاي منطقهاي و بينالمللي چين نشان ميدهد كه اين سناريو يعني سناريوي «چين جسور» قدرت تبييني بيشتري براي بررسي و تحليل رفتارهاي چين دارد. در وضعيت فعلي و تا آيندهاي قابل پيشبيني، چين نياز جدي به محيطي مسالمتآميز جهت تداوم توسعه به مثابه انتخاب استراتژيك خود دارد و بنابراين بايد در جهت ايجاد و تثبيت چنين محيطي گام بردارد؛ لذا در اين سناريو مفهوم «ظهور مسالمتآميز» همچنان بهعنوان «مفهوم غالب سياست خارجي چين» باقي خواهد ماند. براساس اين سناريو ميتوان گفت كه اگرچه چين تلاش خواهد نمود تا به آرامي بهقدرتي قاعدهساز در حوزههاي مختلف تبديل شده و حضور فعالتري در بحرانهايي كه بهصورت ملموس منافع و امنيت ملي اين كشور را تهديد ميكنند اتخاذ نمايد؛ اما اتخاذ رويكردهاي همكاريجويانه با قدرتهاي بزرگ و همسايگان، تأكيد عمده بر همكاريهاي چندجانبه ميگذارد و تلاش براي نهادسازيهاي اقتصادي و همچنين تقويت ابتكارات نهادي منطقهاي خود، محور و مدار حركت چين در دو دهه آينده خواهد بود. همانگونه كه بيان شد نميبايست اين سناريو را در مفهوم «دشمني» تفسير كرد. به همين دليل ميتوان تأكيد كرد كه يكي از مفروضات اساسي كه ميتوان در اين سناريو مطرح كرد ممانعت چين از برخورد و تقابل با ايالات متحده است؛ زيرا ازيكسو حفظ و گسترش روابط اقتصادي با اين كشور مهمترين نقش را در تداوم قدرت اقتصادي چين دارد و ازديگرسو، ايالات متحده داراي چنان قابليتهايي است كه قادر است بيشترين فشار استراتژيك را به چين وارد نمايد. ازطرفديگر بايد اين نكته را هم يادآور شد كه رشد اقتصادي سريع چين تنها يك روي سكه تحولات چين است و روي ديگر آن مسائل ناشي از اين رشد و نيز عقبماندگيهاي تاريخي اين كشور است كه بايد به سرعت برطرف شود. از اينرو برخي از تحليلگران و متفكرين چيني تأكيد دارند كه در چند دهه آينده، تمام نيروي نخبگان چين بايد صرف ايجاد و تثبيت استانداردهاي زندگي حداقلي براي مردم چين شود. ايجاد چنين وضعيتي نيازمند منابع بسيار گستردهاي است كه بخش مهمي از آن بايد از محيط بينالمللي تأمين شود. لذا ميتوان گفت كه از منظر اين تحليلگران، انتخاب استراتژيك چين بايد وارد شدن هرچه بيشتر در فرايند جهاني شدن اقتصاد باشد تا ايستادن در مقابل آن. همانگونه كه بيان شد بهنظر ميرسد كه اين سناريو قدرت تبيني بيشتر براي بررسي رفتار چين در سالهاي اخير و تا آينده قابل پيشبيني دارد و طبيعي است كه تنظيم سناريوهاي رفتاري چين در اوراسيا در لواي اين سناريو هم ميتواند امكان تحقق بيشتري داشته باشد.
3) ظهور چين تهاجمي و برونگرا
براساس اين سناريو، چين رفتارهاي تهاجمي بيشتري را به نسبت گذشته و در ارتباط با بازيگران و محيط بيروني اتخاذ خواهد كرد و در كنار آن تلاش خواهد نمود تا توانمنديهاي تهاجمي نظامي دوربرد خود را نيز هرچه بيشتر گسترش دهد. تحقق اين سناريو و حركت چين به سمت برونگرايي تهاجمي عملاً رقابت استراتژيك با ديگر بازيگران را به دستور كار اصلي تصميمسازان اين كشور تبديل خواهد كرد. طبيعي است كه شدت اين برونگرايي تهاجمي و تسلط و ارجحيت اصل رقابت بر همكاري در حلقه و چيدمان اول دفاعي و امنيتي اين كشور يعني آسيا پاسيفيك و شرق آسيا بيشتر از ديگر نقاط خواهد بود. برخلاف سناريوي قبل يعني سناريوي ظهور چين جسور كه در آن رهبران و اليت سياسي چين در برابر حجم و ميزان فشارهاي داخلي براي برونگرايي بيشتر مقاومت خواهند كرد، طبيعي است كه در اين سناريو اين رهبران مخالفت و مقاومتي در اين مسير نخواهند داشت. همين مسئله نيز چين را به سمت اصطكاك بيشتر با ديگر بازيگران و قدرتهاي منطقهاي و فرامنطقهاي سوق خواهد داد. در اين سناريو، ميانگين رشد سالانه توليد ناخالص داخلي چين را ميتوان 6 تا 8 درصد و هزينههاي نظامي و دفاعي اين كشور را نيز 2 درصد از توليد ناخالص داخلي دانست.
براساس اين سناريو، چين رفتارهاي تهاجمي بيشتري را به نسبت گذشته و در ارتباط با بازيگران و محيط بيروني اتخاذ خواهد كرد و در كنار آن تلاش خواهد نمود تا توانمنديهاي تهاجمي نظامي دوربرد خود را نيز هرچه بيشتر گسترش دهد. تحقق اين سناريو و حركت چين به سمت برونگرايي تهاجمي عملاً رقابت استراتژيك با ديگر بازيگران را به دستور كار اصلي تصميمسازان اين كشور تبديل خواهد كرد. طبيعي است كه شدت اين برونگرايي تهاجمي و تسلط و ارجحيت اصل رقابت بر همكاري در حلقه و چيدمان اول دفاعي و امنيتي اين كشور يعني آسيا پاسيفيك و شرق آسيا بيشتر از ديگر نقاط خواهد بود. برخلاف سناريوي قبل يعني سناريوي ظهور چين جسور كه در آن رهبران و اليت سياسي چين در برابر حجم و ميزان فشارهاي داخلي براي برونگرايي بيشتر مقاومت خواهند كرد، طبيعي است كه در اين سناريو اين رهبران مخالفت و مقاومتي در اين مسير نخواهند داشت. همين مسئله نيز چين را به سمت اصطكاك بيشتر با ديگر بازيگران و قدرتهاي منطقهاي و فرامنطقهاي سوق خواهد داد. در اين سناريو، ميانگين رشد سالانه توليد ناخالص داخلي چين را ميتوان 6 تا 8 درصد و هزينههاي نظامي و دفاعي اين كشور را نيز 2 درصد از توليد ناخالص داخلي دانست.
التعليقات