واكاوي تحولات جديد طرح معامله قرن و مخاطرات احتمالي آن براي محور مقاومت
مقدمه
براساس برخي از اخبار منتشرشده، زمان اعلام رسمي طرح آمريكا براي احياء روند سازش ميان فلسطينيان و رژيم صهيونيستي موسوم به «معامله قرن» نزديك است. اين طرح كه دونالد ترامپ، رئيسجمهور آمريكا مدعي است ميتواند ازطريق آن، مهمترين چالش منطقه غرب آسيا يعني مسئله فلسطين را حلوفصل كند، سؤالات زيادي را در ميان تحليلگران و ناظران بينالمللي و منطقهاي ايجاد كرده است كه مهمترين آنها پيشرانها و پسرانهاي تحقق اهداف طرح آمريكايي «معامله قرن» و همچنين مخاطرات احتمالي آن براي محور مقاومت است.
ايالات متحده آمريكا مدعي رهبري در عرصه بينالمللي است و براساس همين ادعا اصولاً سعي دارد راهحلي را براي چالشهاي بينالمللي، البته براساس منافع و مصالح خود بيابد. قضيه فلسطين بهعنوان يكي از چالشهاي بزرگ بينالمللي، نزديك به يك قرن تداوم داشته، بهطوريكه ايدئولوژي توسعهطلبي به نام صهيونيسم، زمينه اشغال بخشي از سرزمينهاي عربي و اسلامي بهخصوص كشور فلسطين را فراهم كرده است و اين توسعهطلبي همچنان نيز با اشكال مختلف از اشغال سرزمين تا ايجاد فضاي امنيتي در پيرامون رژيم صهيونيستي مشاهده ميشود. دولت ايالات متحده آمريكا تاكنون طرحهاي مختلفي را براي حل قضيه فلسطين ارائه كرده كه مهمترين آنها راهحل دو كشور بوده است؛ اما اين طرحها به دلايلي همچون مقاومت مردم فلسطين و منطقه غرب آسيا، تماميتخواهي صهيونيستها، ناسازگاري با واقعيتهاي قضيه فلسطين و رويكرد حمايتي آمريكا از رژيم صهيونيستي تاكنون با شكست روبهرو بوده، بهطوريكه روند سازش فلسطينيان و رژيم صهيونيستي در شرايط كنوني به بنبست رسيده و نهتنها پيشرفتي در زمينه اين طرحها ايجاد نشده، بلكه بر چالشهاي داخلي فلسطينيان و همچنين كشورهاي منطقه افزوده است.
دونالد ترامپ، رئيسجمهور آمريكا، از زمان رقابتهاي انتخاباتي آمريكا، با نقد سياست خارجي اين كشور درقبال منطقه غرب آسيا بهخصوص در فلسطين اشغالي، طرحهاي گذشته را ناكارآمد دانسته و مدعي داشتن طرحهايي براي حلوفصل نهايي قضيه فلسطين بوده است. وي بعد از ورود به كاخ سفيد از طرح خود بهعنوان «معامله قرن» ياد كرده و در دو سال اخير، با همراهي جرد كوشنر، داماد و مشاور خود، درصدد پيشبرد آن بوده است. دراينراستا، مقامات آمريكايي و در رأس آنها، كوشنر، بارها به منطقه غرب آسيا، و مقامات كشورهاي عربي و رژيم صهيونيستي نيز بارها به واشينگتن سفر كرده و با يكديگر ملاقات داشتهاند.
اگرچه دولت آمريكا تاكنون بهطور رسمي جزئيات اين طرح را اعلام نكرده است، برخي از رسانهها جزئياتي از آن را بهصورت ضدونقيض و غيررسمي منتشر كردهاند. آخرين اين موارد، اخبار غيررسمي رسانههاي صهيونيستي در مه 2019 بوده كه براساس آنها، رژيم صهيونيستي و تشكيلات خودگردان فلسطين و جنبش حماس قرار است براي ايجاد يك دولت فلسطيني، توافق جديدي را با يكديگر صورت دهند و جنبش حماس در هنگام امضاء اين توافقنامه، سلاحهاي خود را تحويل خواهد داد. اين دولت فلسطيني شامل كرانه باختري و نوار غزه است كه يك پل هوايي آنها را بههم متصل خواهد كرد؛ ولي زمينهاي اشغالشده توسط شهركهاي صهيونيستي از اين مناطق جدا، و به رژيم صهيونيستي ملحق ميشوند. نكته جالب اين طرح محروميت فلسطينيان از داشتن ارتش است و فقط نيروهاي انتظامي اين كشور ميتوانند سلاحهاي سبك داشته باشند. براساس اين اخبار، بيتالمقدس تقسيم نخواهد شد و رژيم صهيونيستي بر بيشتر آن حاكميت خواهد داشت. فلسطينيان نيز ميتوانند برخي از اراضي مصر را در نزديكي غزه بدون حق سكونت و مالكيت دراختيار بگيرند؛ اما در آنجا تأسيسات زيربنايي و مكانهايي را براي كشاورزي و تجارت ايجاد كنند. حمايت مالي از اجراي اين طرح برعهده ايالات متحده آمريكا، كشورهاي عضو اتحاديه اروپا و بهخصوص كشورهاي خليج فارس است. علاوهبراين، اين اخبار مدعياند براساس طرح «معامله قرن»، حاكميت بر غربِ دره اردن همچنان متعلق به رژيم صهيونيستي خواهد بود.
تاكنون اگرچه جزئيات رسمي اين طرح اعلام نشده است تا شاهد اظهارنظرهاي رسمي در اين زمينه باشيم، از موضعگيريهاي رسمي و غيررسمي مقامات برخي كشورهاي عربي و همچنين صهيونيستها ميتوان دريافت كه اين طرح با ايجاد دگرگوني در طرحهاي قبلي، همچنان بر راهحل دو كشور تأكيد ميكند و سعي دارد مناطق بيشتري را در اختيار رژيم صهيونيستي قرار دهد و موضوع مهم آوارگان را ناديده بگيرد. هدف از طرح مذكور اين است كه كشورهاي عربي منطقه را بهسمت بهرسميت شناختن رژيم صهيونيستي سوق دهد و روابط بين طرفين را عاديسازي كند.
پيشرانها و پسرانهاي اجرايي شدن طرح معامله قرن
ارائه و اجرايي كردن اين طرح نيازمند زمينههايي است كه بخشي از آنها را آمريكا تاكنون اجرايي كرده است و بخشي ديگر نيز بايد عملي شود كه مهمترين آنها عبارتاند از: 1. بهرسميت شناختن بيتالمقدس بهعنوان پايتخت رژيم صهيونيستي؛ 2. عاديسازي روابط صهيونيستي با كشورهاي عربي؛ 3. كاهش اثرگذاري گروههاي مقاومت در فلسطين و كشورهاي پيرامون رژيم صهيونيستي؛ و 4. استفاده از ابزارهاي اقتصادي براي پيشبرد طرح معامله قرن. با توجه به زمينههاي ارائه و اجرايي شدن طرح معامله قرن، عواملي را ميتوان بهعنوان پيشران اين طرح ذكر كرد كه مهمترين آنها عبارتاند از: 1. حمايت ويژه كاخ سفيد و دونالد ترامپ از طرح؛ 2. از اولويت خارج شدن قضيه فلسطين در منطقه غرب آسيا؛ و 3. چندپارگي فلسطينيان و كشورهاي عربي.
اگرچه اين پيشرانها كمك زيادي به پيشبرد طرح معامله قرن ميكنند، درمقابل، با پسرانهاي جدياي نيز براي ارائه و اجرايي شدن روبهروست كه مهمترين آنها عبارتاند از:
1. عدم تطابق طرح معامله قرن با واقعيتهاي قضيه فلسطين: همانطور كه در مطالب فوق ذكر شد، مشكل اساسي اكثر طرحهاي سازش، عدم تطابق آنها با واقعيتهاي ميداني، سياسي و امنيتي فلسطين و منطقه غرب آسياست، بهطوريكه اين طرحها بدون درنظر گرفتن تصنعي بودن و جعلي بودن رژيم صهيونيستي و چالشهاي داخلي، منطقهاي و بينالمللي منتج از آن، سعي در عادي جلوه دادن و مشروعيتبخشي به اين موجوديت دارند و واقعيتهايي همچون بيش از هفت ميليون آواره فلسطيني و همچنين اشغالگري اين رژيم را ناديده ميگيرند. اين امر را ميتوان مهمترين پسران اجرايي شدن طرح معامله قرن دانست.
2. تقويت ژئوپليتيك محور مقاومت: بعد از دستاوردهاي محور مقاومت در سالهاي اخير، بهتدريج بر قدرت اين محور افزوده شد و رهبران اين محور توانستهاند به انسجام و توسعه آن بپردازند. در اين دوره، با ورود جديتر كشورهاي سوريه و عراق و همچنين انسجام گروههاي مقاومت، اقدامات محور مقاومت فراتر از يك محور محلي رفت و به محور منطقهاي براي مقابله با محور غربي _ عبري _ عربي در غرب آسيا تبديل گرديد و بهنوعي ژئوپليتيك محور مقاومت تقويت شد؛ اين امر هم ميتواند يك پسران جدي در طرحهاي آمريكايي براي قضيه فلسطين همچون معامله قرن محسوب شود؛ زيرا تداوم مقاومت در تعارض جدي با روند سازش است.
3. موافقت نكردن دولتها و ملتهاي منطقه با طرح معامله قرن: اگرچه برخي از مقامات فلسطيني و كشورهاي عربي، با توجه با روابط خود با ايالات متحده آمريكا اظهارنظر روشني درمورد طرح معامله قرن نكردهاند، فضاي عمومي و برخي از اظهارنظرها نشان از نارضايتي از اين طرح دارد. حتي براساس اخبار غيررسمي، كشورهاي مهم مرتبط با قضيه فلسطين همچون مصر و اردن از اين طرح راضي نبودهاند و تشكيلات خودگردان فلسطيني و شخص محمود عباس، رئيس تشكيلات خودگردان فلسطين نيز مخالفت خود را با آن ابراز كرده است. ازسويديگر، گروهها و كشورهاي حامي مقاومت همچون جنبشهاي حماس، جهاد اسلامي فلسطين و حزبالله لبنان و همچنين كشورهاي سوريه و جمهوري اسلامي ايران بهصراحت با آن مخالفت كردهاند. بهنظر ميرسد همين امر يكي از عوامل تأخير در ارائه طرح و شكست در اجراي آن در آينده باشد.
4. رويكرد افراطي در سياست داخلي و خارجي رژيم صهيونيستي: رژيم صهيونيستي با توجه به ذات تماميتخواه ايدئولوژي خود همواره نشان داده است كه بهدليل عدم تأمين خواستههاي بيشينهاش، مانع از پيشبرد طرحهايي شده است كه حتي رويكرد حمايتي از صهيونيستها دارند، بهطوريكه تجربه روند سازش نشان ميدهد فلسطينيان هرچقدر هم از خواستهاي خود كوتاه بيايند، صهيونيستها زيادهخواهي بيشازپيش دارند، بهخصوص كه احزاب راست به رهبري بنيامين نتانياهو در اين رژيم، قدرت را دردست دارند و همين امر يكي از پسرانهاي طرح معامله قرن محسوب ميشود.
5. اختلافات موجود در غرب آسيا: همانطور كه اختلافات ميان كشورهاي عربي و اسلامي براي پيشبرد اهداف «معامله قرن» فرصت محسوب ميشود، درعينحال ميتواند مانع از روند مطلوب آمريكا در بهرسميت شناختن رژيم صهيونيستي شود. اجرايي شدن طرح معامله قرني كه اهداف آمريكا را تأمين كند، نيازمند بهرسميت شناختن رژيم صهيونيستي ازسوي همه كشورها و بازيگران منطقه غرب آسيا و شمال آفريقاست. عدم همراهي كشورهاي بزرگ و مؤثر منطقه همچون: جمهوري اسلامي ايران، سوريه، عراق، لبنان، قطر و تركيه بهعنوان يك پسران قابلملاحظه است.
6. مشكلات حقوقي ناشي از تغييرات احتمالي سرزميني و ارضي: با توجه به اخبار غيررسمي منتشرشده از طرح معامله قرن، بايد برخي از تغييرات سرزميني و ارضي در فلسطين و كشورهاي منطقه همچون: مصر و اردن ايجاد شود. تغييرات اينچنيني براساس قوانين اساسي كشورها نيازمند طي شدن روندهاي حقوقي همچون همهپرسي و تصويب در مجلسهاي قانونگذاريشان است و جدا از نتيجه آن، در موافقت يا مخالفت در اين روندهاي سياسي و حقوقي، بحث زمانبر بودن بهخصوص فراتر رفتن از دوره ترامپ در تحقق اهداف آن بسيار مؤثر است.
7. اختلافات دروني در آمريكا درمورد طرح معامله قرن: بخش مهمي از جريان فكري حاكم بر سياست خارجي آمريكا عموماً طرفدار روندهاي گذشته بر قضيه فلسطين هستند و بر اين باورند كه طرح معامله قرن بهدليل درنظر نگرفتن برخي از واقعيتها و همچنين خواستههاي حداقلي فلسطينيان و كشورهاي عربي، زمينه بيثباتي بيشتر را در غرب آسيا فراهم ميكند و منافع آمريكا را بهخطر مياندازد. اين اختلافنظر را ميتوان در رويكرد انديشكدهاي نيز ملاحظه كرد. اتفاقنظر نداشتنِ بخشهاي مختلف سياسي و امنيتي آمريكا با كاخ سفيد ميتواند پسراني در اجرايي شدن اين طرح باشد.
8. تجربه ناموفق طرحهاي آمريكايي براي قضيه فلسطين: شكست طرحهاي آمريكايي چشمانداز اجراي طرح جديد معامله قرن را نيز با ترديدهاي زيادي روبهرو ميسازد و بازيگران مؤثر در اين طرحها را نيز به محقق شدن اهداف آنها بدبين ميسازد.
مخاطرات معامله قرن براي محور مقاومت
جمهوري اسلامي ايران بعد از انقلاب اسلامي، رژيم صهيونيستي را مهمترين تهديد جهان اسلام دانسته است كه درصورت تداوم وجودي آن، خسارتهاي جبرانناپذيري به آن وارد خواهد شد و لزوم دفع اين تهديد بايد از اولويت سياسي و امنيتي جهان اسلام و ايران باشد. براساس اين ديدگاه، جمهوري اسلامي ايران محور مقاومت را تشكيل داد كه نتيجه آن، براساس تأكيدات مقامات صهيونيست، تبديل شدن جمهوري اسلامي ايران و محور مقاومت به مهمترين چالش امنيتي اين رژيم است و ايالات متحده آمريكا، در نقش مهمترين متحد اين رژيم، بهدنبال كاهش چالشهاي سياسي و امنيتي آن است و بههميندليل، ارائه هر طرحي درحقيقت، درجهت منافع رژيم صهيونيستي قابل تحليل است. با توجه به موارد گفتهشده، ارائه و اجرايي شدن طرح معامله قرن، مخاطرات احتمالي سياسي و امنيتي را براي محور مقاومت و جمهوري اسلامي ايران درپي خواهد داشت كه مهمترين آنها عبارتاند از:
1. تضعيف روند مقاومت: با نگاهي به تاريخ قضيه فلسطين ميتوان دريافت اصولاً صهيونيستها اعتقادي به حل اين قضيه ندارند و خواهان تحقق اهداف توسعهطلبانه خود هستند و اگر هر زماني وارد روند سازش شدهاند، مقاومت مردم فلسطين و جهان اسلام در شرايط مطلوب قرار داشته و همچنين هدف از ارائه اين طرح ازسوي متحدانش همچون ايالات متحده آمريكا و وارد شدن اين رژيم به روند سازش، تضعيف روند روبهرشد مقاومت و كاهش تهديدات عليه اين رژيم بوده است؛ براي مثال، در شكلگيري سازش كمپ ديويد در سال 1978، شاهد آن بوديم كه رژيم صهيونيستي و غرب با دو تهديد جدي ازسوي كشورهاي اسلامي روبهرو شدند كه يكي موفقيت نسبي اعراب در جنگ 1973 و بازپسگيري بخشهايي از سرزمين اشغالي و نيز بحران نفتي 1973 بود كه آمريكا را به ارائه طرح سازش واداشت و رژيم صهيونيستي نيز كه از اين امر احساس تهديد ميكرد، وارد اين روند شد و بهاينترتيب، روند روبهرشد مقاومت كشورهاي عربي با اين سازش متوقف و ضعيف گرديد.
درمورد پيمان اسلو در سال 1993 ميتوان گفت كه آغاز انتفاضه مردمي فلسطين در 1987، موجب تقويت مقاومت فلسطين و آسيبپذيري جدي صهيونيستها شد. دراينراستا، آمريكا با ارائه طرح تشكيل دو كشور فلسطيني و رژيم صهيونيستي، سعي در تضعيف مقاومت داشت و صهيونيستها نيز براي كاهش تهديدات اين طرح را پذيرفتند و بهاينترتيب، روند روبهرشد مقاومت را متوقف كردند و شاهد آن بوديم كه با كاهش تهديدات عليه اين رژيم، صهيونيستها به هيچيك از تعهدات خود عمل نكردند. با توجه به موارد فوق ميتوان دريافت كه افزايش چالشهاي سياسي و امنيتي رژيم صهيونيستي و تقويت محور مقاومت، آمريكا و رژيم صهيونيستي را بهسمت ارائه روندهاي سازش همچون طرح معامله قرن سوق داده است. بهنظر ميرسد ارائه طرح معامله قرن، راهبردي براي تضعيف محور مقاومت باشد. با توجه به اين امر، هرگونه پيشرفت در ارائه و اجراي اين طرح در حقيقت اقدامي عليه محور مقاومت است.
2. محدوديت بيشتر براي محور مقاومت با ايجاد رژيمهاي سياسي و حقوقي جديد: ارائه و اجراي طرح معامله قرن براي تسريع روند سازش، درحقيقت، تلاشي براي ايجاد رژيمهاي حقوقي، سياسي، امنيتي و عرفي جديد در روابط ميان رژيم صهيونيستي با فلسطينيان و كشورهاي عربي است. برقراري هر نوع رژيم جديد در اين روابط و روند سازش ميتواند محدوديتهاي جديدي را براي محور مقاومت در اتخاذ سياستها، راهبردها و همچنين انجام تحركات جديد ايجاد كند؛ براي مثال، روند سازش كمپ ديويد در سال 1978، موجب شكلگيري رژيم حقوقي ميان مصر و رژيم صهيونيستي در صحراي سينا شد و اين رژيم حقوقي تاكنون مانع جدياي در فعال شدن محور مقاومت در جبهه جنوبي عليه رژيم صهيونيستي بوده و يا روند سازش منجربه شكلگيري توافق اسلو و ايجاد تشكيلات خودگردان فلسطين و رژيم حقوقي، سياسي و امنيتي شده كه محور مقاومت را توسط خود فلسطينيان در كرانه باختري رود اردن و بيتالمقدس محدود كرده است. بهنظر ميرسد ارائه و اجراي طرح معامله قرن نيز منجربه ايجاد رژيمهاي جديدي خواهد شد كه محدوديتهاي جديدي را براي محور مقاومت در جبهههاي مختلف بهوجود ميآورند.
3. تسريع در برسازي تهديد محور مقاومت بهعنوان مهمترين تهديد منطقه غرب آسيا: همانطور كه اشاره شد، رژيم صهيونيستي و ايالات متحده آمريكا درصدد برسازي تهديد غيرواقعي جمهوري اسلامي ايران و محور مقاومت بهجاي تهديد واقعي رژيم صهيونيستي در منطقه غرب آسيا هستند؛ ولي تا زماني كه روند مشروعيتبخشي و عاديسازي روابط كشورهاي عربي و فلسطينيان كه از اهداف اصلي طرح معامله قرن است اجرايي نشود، رژيم صهيونيستي همچنان يكي از تهديدات اصلي منطقه غرب آسيا محسوب ميشود و تلاش صهيونيستها و آمريكا براي تسريع برسازي تهديد ايران ناكام خواهد ماند. اگر بخشي از اهداف معامله قرن بهخصوص در عاديسازي روابط ميان رژيم صهيونيستي و كشورهاي عربي محقق شود، روند برسازي تهديد ايران بهعنوان مهمترين تهديد منطقه غرب آسيا تسريع خواهد شد و اين امر كمك بسزايي به انسجام راهبردي عليه جمهوري اسلامي ايران، مطابق نظر آمريكا و صهيونيستها در ميان كشورهاي منطقه خواهد كرد.
4. افزايش بيثباتي در منطقه غرب آسيا: با نگاهي به تاريخ قضيه فلسطين و مطالب فوق ميتوان نتيجه گرفت كه طرحهايي كه از بيرون از منطقه بدون درنظر گرفتن واقعيتهاي سياسي، تاريخي و امنيتي فلسطين به كشورهاي آن تحميل شدهاند نهتنها به ثبات يافتن اين منطقه كمك نكرده، بلكه بيثباتي آن را نيز افزايش دادهاند. افزايش هرگونه بيثباتي در غرب آسيا، به همه كشورهاي آن ازجمله جمهوري اسلامي ايران و محور مقاومت آسيب خواهد زد؛ آسيبهايي همچون افزايش تهديدات امنيتي و كند شدن روند توسعه اقتصادي و همچنين افزايش مداخله خارجي.
جمعبندي و ارائه توصيهها
در جمعبندي مطالب فوق بايد گفت رژيم صهيونيستي در دهههاي گذشته، با اتخاذ راهبردهاي نظامي، امنيتي و سياسي توانسته بود به ايجاد فضاي امنيتي در مرزها و پيرامون آن اقدام كند؛ اما با تقويت و شكلگيري محور مقاومت به رهبري جمهوري اسلامي ايران، اين فضاي امنيتي حياتي به چالش كشيده شد، بهطوريكه با اقدامات و راهبردهاي اتخاذي اين محور به اشغال نظامي نوار غزه و جنوب لبنان پايان داده شد و اين دو جبهه به جبهههاي فعال تبديل شدند. در شرايط كنوني، با تقويت حضور محور مقاومت در پيرامون جبهه جولان، زمينه براي تحول در اين جبهه نيز درحال فراهم شدن است. با توجه به فعال شدن سه جبهه مقابل رژيم صهيونيستي، چالشهاي نظامي و امنيتي اين رژيم بيشازپيش شده است. طرح معامله قرن درحقيقت ناشي از افزايش تهديدات محور مقاومت عليه رژيم صهيونيستي، و همچنين تلاشي براي عاديسازي روابط كشورهاي عربي با اين رژيم است.
اين طرح كه دونالد ترامپ بر آن بسيار تأكيد دارد، با موانع زيادي روبهروست و احتمالاً اين طرح نيز به سرنوشت طرحهاي سازش در گذشته گرفتار ميشود. با توجه به اهتمام ترامپ به تحقق اهداف طرح مذكور بهنظر ميرسد كشورهاي اسلامي و عربي بهخصوص محور مقاومت هوشمندي بيشتري را در اين زمينه بهكار گيرند تا چالشهاي قضيه فلسطين و ثبات منطقهاي غرب آسيا بيشازپيش ازبين نرود. با توجه به اين امر، اتخاذ راهكارهايي در اين زمينه ضروري است كه مهمترين آنها عبارتاند از:
1. افزايش تحركات محور مقاومت عليه صهيونيستها: محور مقاومت در چند سال اخير جبهههاي مختلف را عليه امنيت رژيم صهيونيستي فعال كرده است. بهنظر ميرسد اين امر، امنيت رژيم صهيونيستي را با چالش روبهرو كند كه نتيجه آن، تحركات بيشتر رژيم صهيونيستي در سوريه و همچنين تحرك دولت آمريكا در ارائه طرح سازش همچون معامله قرن است. بهنظر ميرسد محور مقاومت با افزايش تحركات مديريتشده خود ميتواند چالشهاي سياسي و امنيتي بيشتري را براي رژيم صهيونيستي ايجاد كند و روند سازش را نيز با چالش مواجه سازد.
2. فعال شدن ديپلماسي رسانهاي: با توجه به رويكرد صهيونيستي مقامات آمريكايي بهنظر ميرسد طرح معامله قرن، يك طرح يكسويه و به نفع صهيونيستهاست و اگر جزئيات آن در فضاي رسانهاي مديريتشدهاي براي افكار عمومي منطقهاي و بينالمللي تبيين شود ميتواند اجراي آن را با چالشهاي زيادي روبهرو كند. محور مقاومت بايد در اتخاذ راهبرد رسانهاي متناسب در سطح رسانههاي منطقهاي و بينالمللي، درمورد آسيبهاي طرح معامله قرن روشنگري نمايد.
3. فعالتر شدن ديپلماسي سياسي: آمريكا در ارائه و اجراي طرح معامله قرن، به افزايش تنشهاي ميان جمهوري اسلامي ايران و محور مقاومت با كشورهاي منطقه اميد دارد. بهنظر ميرسد جمهوري اسلامي ايران بايد تلاش ويژهاي درجهت كاهش تنش با كشورهاي منطقه بهخصوص كشورهاي مؤثر در قضيه فلسطين همچون مصر و اردن داشته باشد. در اين زمينه، فعاليت بيشتر در عرصه ديپلماسي و افزايش ملاقاتهاي سياسي با مقامات كشورهاي عربي و اسلامي ميتواند با اين كشورها براي مقابله با اين قبيل ماجراجوييهاي آمريكا و رژيم صهيونيستي هماهنگي ايجاد كند.
4. رصد اقدامات آمريكا عليه محور مقاومت: حمايت آمريكا از رژيم صهيونيستي و تحتفشار قرار دادن محور مقاومت از راهبردهاي اصلي سياست خارجي ترامپ محسوب ميشود و اقداماتي همچون ارائه طرح معامله قرن يكي از اقدامات در اين زمينه است كه بهاحتمالزياد اقدامات مشابه بيشتري را دراينراستا صورت خواهد داد. دراينزمينه، رصد دقيق اقدامات بعدي آمريكا و رژيم صهيونيستي عليه محور مقاومت براي پيشبيني و عدم غافلگيري ضروري بهنظر ميرسد.
التعليقات