سردرگمي ناتو در ليبي


بر اثر حمله سنگين توپخانه نيروهاي تحت امر سرهنگ قذافي به شهر مصراته، دست كم 31 نفر كشته و بيش از 150 نفر زخمي شدند.


اشتباه نكنيد! اين رخداد مربوط به روزهاي نخست ناآرامي ها در ليبي نيست. بلكه تاريخ وقوع آن 11 ژوئن 2011 است؛ يعني قريب به سه ماه پس از عمليات نظامي ناتو در ليبي. عملياتي كه قرار بود، از غيرنظاميان در برابر حملات بي امان نيروهاي قذافي حمايت كند!

اغراق نيست اگر عمليات ناتو در ليبي را ضعيفترين و آشفته ترين اقدام نظامي اين سازمان پس از جنگ سرد بناميم. 6000 بار عمليات هوايي نيروهاي ناتو بر فراز ليبي تاكنون نتوانسته موازنه قوا را در ليبي تغيير دهد و سدي در برابر كشتار غيرنظاميان ايجاد كند.  ناتو در حالي چندي پيش اعلام كرد كه به عمليات خود در ليبي را تا 90 روز ديگر ادامه مي دهد كه هنوز در ارتباط با كارويژه و اهداف اين مداخله نظامي ابهام هاي زيادي وجود دارد و اين خود تبديل به موضوع مورد اختلاف بين كشورهاي عضو اين سازمان شده است.

در حالي كه برخي كشورهاي عضو ناتو همچون آلمان معتقدند عمليات ناتو در ليبي بايد طبق قطعنامه هاي 1970 و 1973 با هدف جلوگيري از كشتار غيرنظاميان و نه بيشتر انجام گيرد، برخي ديگر از اعضا همچون انگلستان و فرانسه عملا درصدد تفسير موسعي از اين قطعنامه هستند و مايلند آن را به پايين كشاندن قذافي از صندلي قدرت نيز معنا كنند.

طبيعي است كه ابهام در هدف، ابهام در شيوه و ابعاد جنگ نظامي را نيز در پي داشته است. نيروهاي ناتو تاكنون مداخله نظامي خود در ليبي را از طريق حملات هوايي انجام داده اند حال آنكه گذر زمان اثبات كرد كه اين شيوه نتوانسته منجر به تغيير جدي وضعيت در ليبي شود و عملا اين كشور را وارد يك بحران فرسايشي كرده كه رهاورد مثبتي نداشته است. عمليات ناتو در ليبي از انسجام لازمي برخوردار نيست و تنها مجموعه اي از حملات پراكنده و بعضا بمباران بي هدفي بوده كه چندان دست آورد قابل توجهي نداشته و حتي بعضا منجر به كشته شدن نيروهاي مخالف قذافي شده است.

ناتو در حالي خود را وارد بحران ليبي كرد كه از يك سو مي خواست اين بحران را به سرانجامي كه خود مي خواست بكشاند و هم با عدم ورود نيروي زميني خود نمي خواست خود را به مهلكه ديگري همانند افغانستان بياندازد. از سوي ديگر به رغم همكاري و كمك روزافزون كشورهاي غربي و اپوزيسيون ليبي، ترديدهاي بسياري در مورد ماهيت و رويكردهاي اين نيروها وجود دارد. گرچه در ديكتاتور منشي قذافي ديگر ترديدي نمي توان داشت اما اين مساله نمي تواند چشم ها را بر برخي عملكردهاي سوال برانگيز برخي از مخالفان وي ببندد.

همين چند روز پيش بود كه شوراي حقوق بشر در گزارش خود در خصوص ليبي، اعلام كرد كه مخالفان قذافي نيز دست به اقداماتي از جمله قتل، شكنجه و حمله به غيرنظاميان شده اند.

اخبار و گزارش هايي از اين دست نشان مي دهد كه اعتماد و سرمايه گذاري كنوني برخي كشورهاي غربي به اپوزيسيون ليبي چندان نمي تواند عاقبت خوشي حتي براي خود اين كشورها داشته باشد و اعتبار آنها را به شدت زير سوال مي برد. موج تغييرخواهي در جهان عرب نبايد منجر به اين اشتباه شود كه هركس كه امروز عليه حاكم ديكتاتور در اين كشورها بلند شد الزاما مورد تاييد است و به تبع آن براي رسيدن به هدفش، هر كاري بتواند انجام دهد.
 
حملات بي سرانجام نيروهاي ناتو، ليبي را به سرزمين سوخته اي تبديل كرده كه حتي در صورت رفتن قذافي، اين كشور با ضربات سختي كه بر زير ساخت هايش متحمل شده، روزهاي نه چندان روشني در انتظارش است.
اين روزها با فرسايشي شدن بحران ليبي اين فرضيه تقويت شده كه غرب از رهگذر ادامه تخريب هاي اخير به دنبال ليبي ضعيف شده است. حتي برخي از احتمال تجزيه ليبي و يا دست كم افتادن اين كشور به ورطه جنگ داخلي حتي پس از رفتن قذافي سخن مي گويند. به نظر مي رسد غرب فعلا گزينه تضعيف توانمنديها و زيرساخت هاي ليبي را دنبال مي كند. به نظر مي رسد ليبي بايد آنقدر تخريب شود و چنان ضعيف شود كه هيچ قدرتي پس از پيروزي بدون اتكا كامل به غرب نتواند اين كشور را اداره كند.