محدوديت هاي سياست خارجي اروپايي


اتحاديه اروپا دستاوردهايي قابل توجهي در حوزه سياست خارجي داشته است. از جمله توافق هسته‌اي با ايران؛ اجماع سازي اعمال تحريم‌هاي روسيه؛ ايجاد گفتگوي مؤثر ميان كوزوو و صربستان؛ تقويت حكمراني در برخي كشورهاي آفريقايي چون مالي و عملياتي كردن موافق نامه پناه‌جويي مؤثر با تركيه. با اين وجود ناكامي هاي سياست خارجي اتحاديه اروپا نيز كم شمار نبوده است. از عدم توفيق در اعمال سياست پناه جويي منسجم گرفته تا به كرسي نشاندن سياست دو كشور در مناقشه فلسطين و مديريت بحران هاي اوكراين، ليبي و سوريه. به عنوان مثال " اتحاديه اروپا در پرونده سوريه كنش گري منفعل بوده است. در بحران ليبي نيز اتحاديه اروپا به ويژه در حوزه مديريت هرج و مرج پس از سقوط رژيم قذافي ناكام بوده است و در حوزه كنش منسجم اعضاء با مسائل اين كشور نيز چالش وجود دارد. به عنوان مثال طرح رئيس جمهور فرانسه براي ايجاد توافق با دولت مورد حمايت جامعه بين الملل و ژنرال خليفه حفتر با انتقاد شديد ايتاليا مواجه شد." پرسش اينجاست كه علل اصلي اين ناكامي ها و ضعيف و توسعه نايافته باقي ماندن سياست خارجي اتحاديه اروپا در مقايسه با ساير ابعاد پروژه اروپا كدامند. به نظر مي رسد چالش‌ها و محدوديت هايي چون، گرايش كشورهاي بزرگ‌تر اتحاديه اروپا به اولويت‌دهي به اهداف ملي؛ تلاش برخي از كشورهاي عضو اتحاديه اروپا در سواري مجاني گرفتن از اين اتحاديه؛ تضاد منافع اعضاء در برخي حوزه‌ها؛ برگزيت و تمركز زياد اتحاديه اروپا بر اثبات اعتبار خود و مذاكرات خروج، از جمله عوامل محدودساز سياست خارجي و امنيتي اروپايي و مانع نقش‌آفريني اتحاديه اروپا به‌عنوان بازيگر مؤثر در عرصه نظام بين‌الملل هستند.
گرايش كشورهاي بزرگ‌تر اتحاديه اروپا به اولويت‌دهي به اهداف ملي مسئله قابل توجهي است. به نظر مي رسد منافع ملي كشورهاي قدرتمند اتحاديه اروپا، جايگاه والاتري را نسبت به منافع و ارزش‌هاي اتحاديه اروپا به خود اختصاص مي‌دهند. در اين چارچوب، اتحاديه اروپا به‌عنوان يكي از سازمان‌ها و نهادهاي مهم بين‌المللي نگريسته مي‌شود كه ياري گر پيگيري اهداف ملي كشورهاي بزرگ به‌ويژه در حوزه‌هايي است كه نيازمند اعمال كنش جمعي - مثل تحريم روسيه -است. بديهي است اين مسئله، پيگيري يك سياست خارجي منسجم اروپايي را با چالش مواجه مي كند.
برگزيت نيز پديدار مهمي در حوزه كنش هاي سياست امنيتي و خارجي اروپايي خواهد بود. به نظر مي رسد خروج انگلستان از اتحاديه اروپا به عنوان مهمترين عامل كند كننده حركت اروپا به سمت خود اتكايي بيشتر امنيتي و ژئوپليتيكي، مي تواند به برسازي سياست خارجي فعالانه تر اروپايي ياري برساند. با اين وجود تقريبا شكي نيز وجود ندارد كه تصميم انگلستان در ترك اتحاديه اروپا ضربه‌اي بزرگ بر تصوير جهاني از اتحاديه اروپا وارد كرد. اتحاديه اروپا هم‌اكنون 16 درصد از اقتصاد خود و يكي از قدرتمندترين بازيگران سياست خارجي خود را ازدست‌داده است. اروپا  همچنين، بخش مهمي از نيروي خود را صرف اعتبار و انسجام اتحاديه اروپا و مديريت مذاكرات خروج انگلستان از اين اتحاديه مي‌كند. اين مسئله تا حدودي تمركز و توانايي اتحاديه اروپا را در حوزه ورود به مسئوليت‌ها و نگراني‌هاي جهاني مي‌كاهد. رشد پوپوليسم و ملي‌گرايي در اروپا نيز به‌صورت فزاينده شخصيت بين‌المللي و فراملي  اتحاديه اروپا را با چالش مواجه كرده است و درنتيجه حوزه كنش رهبران اروپايي را در خصوص مباني ساخت يابي بلندمدت اتحاديه اروپا محدودتر كرده است.
سوار مجاني گرفتن برخي از كشورهاي عضو اتحاديه اروپا نيز قابل تامل بوده است. در اين نگاه، برخي از اعضاء اتحاديه اروپا، خواهان كنش جمعي در موردي خاص هستند تا منافع مرتبط با كالاي عمومي را به دست آورند بي‌آنكه خود آن‌ها در آن مشاركتي داشته باشند. براي مثال، تعدادي از كشورهاي اروپاي شرقي خواهان استفاده از منافع امنيتي سياست پناه‌جويي اتحاديه اروپا هستند بي‌آنكه در سياست‌باز توزيع پناه‌جويان مشاركت كنند.
تضاد منافع اعضاء در برخي حوزه‌ها نيز مي‌تواند تحقق سياست خارجي اروپايي را با چالش مواجه كند. مي‌دانيم كه كشورهاي عضو يك‌نهاد بين‌المللي مي‌توانند اهداف مشتركي داشته باشند و درعين‌حال برخي منافع ويژه مثلاً در روابطشان با قدرت‌هاي خارجي؛ منافع منطقه‌اي ويژه و رقابت براي كسب منافع اقتصادي را نيز دنبال كنند و با محدوديت‌هاي سياسي داخلي نيز كنار آيند. اين مسئله در مورد اتحاديه اروپا نيز صادق است. به‌عنوان‌مثال باوجود كنش جمعي اتحاديه اروپا در تحريم روسيه، نگاه امنيتي و منفعتي اعضاء به روسيه متفاوت است. برخي كشورهاي حوزه بالتيك و اروپاي شرقي روسيه را تهديد امنيتي فوري براي اروپا مي‌دانند حال‌آنكه كشورهاي جنوب اروپا بر اولويت مبارزه با مخاطرات امنيتي جنوب اروپا تأكيد مي‌كنند. ديگر آنكه برخي از كشورهاي اروپايي واجد منافع خاصي در روابط با روسيه به‌ويژه در حوزه انرژي هستند. اتحاديه اروپا همچنين موفقيت كمي در اعمال سياست خارجي منسجم در قبال افزايش نفوذ اقتصادي چين در قاره داشته است و رقابت منافع كشورهاي عضو به چين اين امكان را داده است كه قسمت‌هاي مختلف قاره را از هم جدا كند. به‌عنوان‌مثال شاهد ايجاد گروهي غيررسمي توسط چين با عنوان "ابتكار 1+16"  هستيم كه متشكل از چين و 16 كشور  اروپاي شرقي و مركزي عضو و غير عضو اتحاديه اروپاست.