ضرورت ورود ديپلماتيك ايران به درگيريهاي منطقهاي
علت درگيري اخير بين تاجيكستان و قرقيزستان هنوز مشخص نشده است و اينكه چرا اين درگيري درست در روز نشست سازمان همكاري شانگهاي رخ داد؟ چرا همزمان با امضاي قراردادي اقتصادي رؤسايجمهور دو كشور در سمرقند ازبكستان در نشست منطقهاي شانگهاي مشتعل شد؟ چرا درست پس از درگيري آذربايجان و ارمنستان؟ و اينكه چرا كشورهاي پساشوروي همزمان در يك مقطع زماني وارد جنگ با يكديگر شدهاند؟ چرا آتشها از درگيريهاي داخلي آغاز ميشود؟ چرا ققنوس نماد تمامي اين درگيريها است؟ درحاليكه اينگونه درگيريهاي نظامي ميتواند منجر به جنگهاي بيندولتي گستردهاي شود كه قابليت بيثباتسازي وضعيت را در آسياي مركزي دارند، ناظران، كنش دستگاه ديپلماسي ايران را منفعلانه و گويا بيخبر از قابليت سرريز اين درگيريها ارزيابي ميكنند.
بايد گفت فراي درگيري اخير بين تاجيكستان و قرقيزستان، شاهد نوعي «بيثباتسازي» در منطقه با «بهرهگيري از ابزار» بهروزرساني كليه درگيريهاي حلنشدۀ داخلي يا به اصطلاح بيرون كشيدن آتشِ زير خاكستر هستيم؛ اين امر، بهشكل جنونآميزي بهدست نيروهاي ثالث هدايت ميشود و ناامني و بيثباتي را نهفقط در جمهوريهاي مستقل پساشوروي، بلكه در تمامي كشورهاي يك منطقۀ درحال شكلگيري در فرايند گذار نظم بينالمللي كه شايد بتوان آن را منطقه «شرق نو» ناميد ميگستراند. ازاينرو، آسياي مركزي، روسيه و ايران از تبعات اين نوع درگيريهاي منطقهاي مصون نيستند و حتي بايد گفت هدف اصلي اينگونه بيثباتسازيها هستند.
در واكاوي درگيري قرقيزستان و تاجيكستان، ميتوان رد پاي موضوعات حل نشدهاي را به قدمت فروپاشي شوروي مشاهده كرد. اين دو كشور در حدود ۹۵۰ كيلومتر مرز مشترك دارند، ولي درحالحاضر فقط ۵۲۰ كيلومتر از آن را به رسميت شمردهاند. در سراسر مزر مورد مناقشه، جادهها و روستاهايي وجود دارد كه درصورت درگيري در اين مناطق، بروز نتايج خونبار از آن غير قابل اجتناب است، ولي ازطرفي نيز، اين اختلافات بهلحاظ ژئوكالچر براي هريك از اين دو كشور يك درگيري داخلي محسوب ميشود كه براي آرام ساختن آن بايد مرزنشينان را متقاعد ساخت. علت جنگ دو كشور كه هنوز تدقيق نشده است، ميتواند به بهانه مطالبه موضوعات متنوعي ترجمه شود: مناقشات مرزي؛ رقابت براي دسترسي به منابع آب؛ مشكلات درون قومي؛ اعتراض به وجود ساختارهاي جنايتكارانه در مرزها نظير قاچاق و مواد مخدر؛ و مقابله با تندروي و جذب نيرو ازسوي برخي سازمانهاي تكفيري. از آنجا كه اين نخستين درگيري بين دو كشور در مرز مشتركشان نيست و سطح تنش درحال افزايش است، ميتوان پيشبيني كرد درگيري آتي منجر به بروز وضعيت وخيمتري خواهد شد.
دركنار نگرانيهاي امنيتي از سرريز درگيري كه حضور ديپلماتيك ايران را ايجاب ميكند، اين مسئله كه جنگ درست در روز نشستِ سازمان همكاري شانگهاي و درست پس از درگيري آذربايجان و ارمنستان رخ داد، بر ضرورت ورود ديپلماتيك ايران به درگيريهاي منطقهاي تأكيد ميكند. بسياري از فرهيختگان دانشگاهي در سطح بينالملل و برخي از مقامات منطقهاي، فرضيههاي مختلفي را درمورد اين درگيري خونين دارند و بهنظر ميرسد ظني قوي، از اين فرضيه كه پاي تحريككنندگان و نيروهاي ثالث درميان است حمايت ميكند. بايد گفت پس از جنگ روسيه عليه اوكراين، اين موضوع كه كشورهاي آسياي مركزي و خاورميانه به زمين بازي شرق و غرب عليه يكديگر تبديل شوند بديهي بود. ميتوان ديد نيروهاي خارجي و در رأس آنها رقباي روسيه تلاش دارند با امتيازگيري از موقعيت و ايجاد درگيري درمنطقه، اتحاد شرق را به زانو درآوردند. بااينحال، فقط مسئله اتحاد شرق يا آنچه برخي بهغلط حمايت از منافع روسيه مينامند حضور ديپلماتيك پررنگ ايران را ايجاب نميكند و بايد آگاه بود بهعنوان كشور بيطرفي كه در جنگ جهاني در اشغال قدرتهاي درگير درآمدهايم، بايد نگاهي جديتر به منافع ملي خود در ممانعت از تبديل شدن به زمين بازي ديگران داشته باشيم. حذر از حضور ديپلماتيك در درگيريهاي منطقهاي در راستاي منافع ملي ايران نيست، بلكه ما بايد نقشي اساسي در فرايند چگونگي حل اين معضلات براي هميشه داشته باشيم و با دستاوردسازي ديپلماتيك ازخلال كمك به رفع بحران و تعبيه منافع ملي در راهحلها، از خطرات سرريز احتمالي مناقشات به جغرافياي خود يا ديگر نقاط در همسايگي جلوگيري كنيم.
در همسايگي بيواسطه ما، واشينگتن براي پايان دادن به هزينه سرسامآور حضور در آسياي مركزي، افغانستان را با حجم بالايي از تسليحات و احتمال بسيارِ سرايت درگيريهاي اين كشور به ديگر مناطق رها كرد كه از ديد آمريكاييها فقط بهنفع روسيه تمام شد، اما در ازاي آنچه به تصور خود از دست داد، تصميم دارد از درگيريهاي رايگان و سهلالوصولي نظير جنگ قرقيزستان و تاجيكستان براي بياعتبار كردن روسيه استفاده كند. ميتوان ديد نمونههاي درگيري در قزاقستان، ارمنستان، آذربايجان و در برخي كشورهاي منطقه قفقاز مشابهتهايي با هم دارند. روشن است سطح درگيري بهطور مداوم درحال افزايش است و در دفعات بعدي منجر به مرگ غيرنظاميان بيشتري خواهد شد و تازمانيكه فرايند محدودسازي و مشخصسازي مرزهاي دو كشور نهايي شود ادامه خواهد يافت. اينگونه درگيريهاي نظامي ميتواند آتش جنگهاي بيندولتي گستردهاي را برافروزد كه قابليت بيثباتسازي وضعيت آسياي مركزي را دارند. نقش ميانجيگري در همسايگي و شناساندن خود با اين ويژگي در سياستخارجي، نهفقط وظيفه دستگاه ديپلماتيك ايران براي كسب منافع ملي است، بلكه مانع مهمي عليه سودجوييهاي كشورهاي فرامنطقهاي و دفع خطر دخالتهاي آنها بهنفع منافع خودشان در درگيريهاي منطقه خواهد بود.
متأسفانه در درگيري اخير قرهباغ نيز رويكرد ايران مشاهدهگرانه و منفعلانه بود كه اجازه داد بارديگر بازيگران خارج از منطقه وارد بازي شوند. مسلماً حضور اين بازيگران و خلأ حضور نيروهاي صلح ايراني در مناقشات، پيامدهاي منفي براي ما بههمراه خواهد داشت. واكنش نهادهاي ديپلماتيك ايران و در رأس آن وزارت امور خارجه به تعارفات لفظي محدود شده است، اما آمريكا و تركيه درنبود روسيه تلاش كردند وارد درگيريهاي قرهباغ و تاجيكستان و قرقيزستان شوند. حضور فعال تركيه در درگيري قرهباغ، با ديپلماسي خاموش ايران همراه بود، درحاليكه اهميت آذربايجان شيعه و روابط اقتصادي با ارمنستان براي ايران غيرقابل انكار است. بيشك ناديده گرفتن ميانجيگري در منطقه، خطري بزرگ براي ايده صلح ايران در كمين خواهد داشت. خلأ قدرت ايران در همسايگي و نبود تمايل براي برقراري ديپلماسي فعال در درگيريها حتي در زمانيكه منافع مستقيم ايران بالاخص در كاهش سطح تسليحات مطرح است، در آينده نهفقط عمق راهبردي كشور را تحتالشعاع قرار ميدهد، بلكه منجر به نزديك شدن درگيريها به جغرافياي كشور و خطر سرايت درگيري به اقوام تا احتمال بروز تنشهاي بيپايان و رشد جريانهاي تجزيهطلب ميشود. انتظار ميرود ايران ديپلماسي فعالانهتري براي رفع مناقشات منطقهاي داشته باشد و با بيتفاوتي اموري را كه سرنوشتساز و تعيينكننده آينده فرزندان ايران هستند به غير واگذار نكند.
التعليقات