جايگاه بندر چابهار در سياست نگاه به شرق جمهوري اسلامي ايران


بندر چابهار در كرانه اقيانوس هند، يگانه‏ بندر اقيانوسي ايران در جنوب استان سيستان و بلوچستان است كه توسعه آن در قالب بندر ژرف‌آبي، اين امكان را به جمهوري اسلامي ايران مي‌دهد كه با تكميل و تجهيز آن خود را از پايانه‌هاي دريايي ديگر كشورهاي حوزه خليج فارس بي‌نياز كند. اتصال ايران به چرخه بازرگاني و تجارت بين‌المللي وابسته به وجود زيربناهاي مربوط به آن است كه اين امر پيش از طرح توسعه بندرچابهار مورد توجه قرار نگرفته بود و هيچ‌يك از بنادر كشور امكان پهلوگيري و تخليه بار كشتي‌هاي تجاري را در ظرفيت فوق نداشتند و درنتيجه حجم زيادي از مبادلات ايران وابسته به بندر «جبل‌علي» امارات بود. بندرچابهار از مناظر متعدد مورد تأكيد و تأييد سياستگذاران ايراني در دهه‌هاي قبل قرار گرفته است و اين مهم در سال‌هاي اخير و با تنش‌هايي كه در حوزه خليج فارس ايجاد شد از اهميت بيشتري نيز برخوردار شد؛ چابهار از حوزه تنش و بحرانهاي احتمالي آتي در خليج‌فارس و تنگه هرمز بيرون است و اين‌مهم در كنار ژرف‌آبي بودن و مزاياي ديگر جغرافيايي و ژئوپليتيكي آن را براي ايران و كشورهاي منطقه حايز اهميت ساخته است.

طرح توسعه بندرچابهار در راستاي سياست‌هاي كلان جمهوري اسلامي در شرايط كنوني نيز هست و همان‌گونه كه رهبر معظم انقلاب در بياناتشان تأكيد بسياري روي نگاه به شرق داشتند[1] و اين پروژه توان و ظرفيت ايجاد همگرايي با كشورهاي آسياي مركزي و جنوبي را داراست. نزديكي و همسويي منافع با كشورهاي فوق‌الذكر در شرايطي كه تحريم‌هاي همه‌جانبه آمريكا عليه جمهوري اسلامي درجريان است مي‌تواند مسيري متفاوت براي پيگيري منافع و پاسخ‌گويي به نيازهاي كشور را از دريچه‌اي ديگر فراهم آورد.

بندر چابهار مقوم ظرفيت‌هاي ژئوپليتيكي معطل‌مانده جمهوري اسلامي است و مي‌تواند اتصالات و ارتباطات ايران را در قالب اتصال كشورهاي آسياي مركزي و افغانستان با آب‌هاي آزاد بين‌المللي و قوت بخشيدن به كريدورهاي منطقه‌اي و بين‌المللي افزايش دهد و اين‌امر در سايه جذب سرمايه‌هاي داخلي و خارجي مي‌تواند دريچه‌اي جديد به روي سياست‌گذاران و برنامه‌ريزان ايراني بگشايد.

سياست نگاه به شرق و اهميت رصد روندها

اولويت‌هاي سياست خارجي هر كشور در چارچوب راهبرد بلندمدت تنظيم و تبيين مي‌گردد. اولويت‌هاي مزبور معمولاً باتوجه به شرايط و روند تحولات و با در نظر گرفتن امكان حصول به اهداف تعريف شده و براساس واقعيت‌هايِ استنباط يافته تبيين و مشخص مي‌گردند. با توجه به چنين فرضيه‌اي تغيير و تحولات عمده‌اي در صحنه بين‌المللي بازبيني و احتمالاً بازنگري در رويكردها و اولويت‌هاي سياست خارجي را اجتناب ناپذير مي‌سازد. تحولات مهم در عرصه سياست بين‌المللي پس از پايان دوران جنگ سرد كه به تغييرات عمده در رويكرد قدرت‌هاي بزرگ و منطقه‌اي منجرگرديد و همچنين تأثير حوادث 11 سپتامبر، خروج آمريكا از برجام و تحولات پس از آن، به‌طور عمده از يك سو مبتني بر تاكيد بر سياست يكجانبه‌گرايي از جانب ايالات متحده و از سوي‌ديگر ساير قدرت‌هاي بزرگ و منطقه‌اي كه سياست مزبور را به چالش كشيده و خواهان نظام بين‌المللي مبتني بر چند جانبه‌گرايي مي‌باشند و همچنين تأكيد آمريكا به اعمال سياست‌هاي نظامي محور پيش‌دستانه و پيشگيرانه، تفكر بازنگري در برخي از جهت‌گيري‌هاي عمده در سياست خارجي ايران را سبب شد كه آئينه آن را مي‌توان در بيانات مقام معظم رهبري در بهمن 1396 مشاهده كرد؛ كه اين امر منجر به سياست نگاه به شرق جمهوري اسلامي ايران كه منبعث از شرايط جديد بود، گرديد. هرچند اين سياست مسبوق به سابقه است و در دهه هفتاد و پس از جنگ تحميلي به منظور تقويت پيوندهاي موجود با كشورهاي مهم آسيايي نظير هند، چين و روسيه در چارچوب يك اتحاد راهبردي برداشته شده است.

در اين رويكرد، استفاده حداكثري از ظرفيت‌هاي كشورهاي مهم آسيايي مورد تأكيد و توجه قرار گرفته است. همچنين باور برآن است كه تحولات جهاني در آينده نزديك در آسيا رقم خواهد خورد و رويكرد تمامي شركت‌هاي بزرگ چندمليتي و دولت‌هاي غربي اين مهم را به اثبات مي‌رساند. ازاين‌رو، برنامه‌ريزان و سياستگذاران جمهوري اسلامي ايران نيز بايد خود را مهياي شرايط جديد نمايند و اين امر در سايه تحريم‌هاي همه‌جانبه آمريكايي عليه ايران به گونه‌اي ديگر فهم شده است و به‌گونه‌اي مطرح شده كه ايران چاره‌اي جز نگاه به شرق نداشته است اما واقع امر اين است كه بخش بزرگي از رويكرد نگاه به شرق ايران وابسته به فهم و رصد تحولات جهاني است.

جايگاه چين در اقتصاد جهاني و حركت آرام اما مطمئن آن براي سيطره بر ژئوپلتيك منطقه در چارچوب پروژه يك كمربند يك راه اين مهم را به اثبات مي‌رساند كه دنياي آينده دنياي اتصالات و ارتباطات است و اگر كشوري در اين دريچه جاي مناسب را براي خود تعريف ننمايد و از ظرفيت‌هاي ژئوپلتيك و منطقه‌اي خود بهره نگيرد به‌طور قطع از قطار تحولات جا خواهد ماند و ظرفيت‌هاي ژئوپلتيكش نيز فرسوده و مضمحل خواهد شد. در شرايطي كه توافقات جدي منطقه‌اي براي نزديك شدن كشورها درحال انعقاد و اجراست جمهوري اسلامي به‌واسطه دلايل متعدد از فشار بين‌المللي تا بي‌توجهي به روندها از مدار بازي كم‌كم كنار گذاشته شده است و بازيگران نيز حاضر به پذيرش هزينه‌هاي مراوده با ايران نيستند. غفلت امروز به‌طور قطع، هزينه‌هاي جدي براي آينده جمهوري اسلامي به‌بار خواهد آورد. در شرايطي كه مسير اصلي يك كمربند يك راه، چين را از مسير ايران و تركيه به اروپا متصل مي‌كرد، درحال حاضر مسير ايران از اولويت خارج شده و چين از مسير آسياي مركزي و روسيه راه ديگري براي اهداف خود گشوده است. اگر اين روايت در مورد چابهار و كريدور شمال- جنوب نيز ادامه يابد بايد انتظار از ميان رفتن ظرفيت‌هاي ژئوپليتيكي كشور را داشت. از اين‌رو، اين مقاله درصدد است توجهات را به ارزش فهم درست روندهاي منطقه‌اي و فرامنطقه‌اي و تعاملات و تحولات درجريان جلب نمايد و سياست‌گذاران و تصميم‌گيران كشور را به نگاهي بلندمدت و چندبعدي دعوت نمايد؛ تحولات و تعاملات بين‌المللي تابعي از هم هستند و انسجام و پيوستگي منافع را مي‌توان در گام‌هاي ديگر بازيگران ديد كه تمامي سياست‎ها در حوزه‌هاي مختلف در يك راستا قرار دارند و اين فهم كلان و راهبردي چراغ راه آنان است.

بندر چابهار و لزوم نگاهي دوباره به ظرفيت‌هاي آن

در شرايطي كه تحريم‌هاي همه‌جانبه آمريكا عليه جمهوري اسلامي ايران تمامي سياست‌ها و تعاملات منطقه‌اي و جهاني ايران را تحت تأثير خود قرار داده است، سرانجام و فرجام چابهار نيز تا اندازه بسياري در گرو آن قرار گرفته است. به‌طوري‌كه، بسياري از بازيگران همراهي و عدم همراهي و سطح همكاري‌هايشان تابعي از فشارهاي آمريكايي عليه جمهوري اسلامي ايران است.

بندر چابهار نخستين بندر ژرف‌آبي ايران است و بنادري كه داراي اين خصيصه هستند در صنعت حمل و نقل جهاني از جايگاه ويژه‌اي برخوردارند و مي‌توانند ميزبان كشتي‌هاي عظيم باربري باشند. ايران در حال حاضر با تكيه بر ساخت زيرساخت براي بندر چابهار سعي در ورود به جرگه كشورهاي داراي چنين امكاني است اما تا آن زمان ايران متكي به بنادر كشورهاي حوزه خليج فارس به‌خصوص امارات متحده عربي است؛ در شرايطي كه روابط ايران و امارات متحده در سال‌هاي اخير با افت و خيزهاي بسياري همراه بوده، اين زنهار را براي سياست‌گذاران ايراني جدي‌تر كرده است. جاي‌گيري امارات متحده عربي در ائتلاف سعودي عليه ايران و عرض‌اندام امارات در جريان تحولات اخير منطقه گواه آن است كه ايران بايد تاحد ممكن اتكا خود را نسبت به اين كشورها به حداقل برساند و روابط را برمبناي نياز فوري و حياتي خويش با كشورهاي حوزه خليج فارس پيش نبرد؛ چراكه در بزنگاه‌هاي مختلف اين كشورها نشان داده‌اند وابسته به روند تحولات جهاني مي‌توانند هزينه‌هاي متنابهي را براي جمهوري اسلامي ايجاد نمايند. از اين‌رو، چابهار براي ايران جدا از مزيت‌هاي راهبردي و اقتصادي به‌معناي عبور از اين تنگناست.

پيشرفت و توسعه بندر چابهار به معناي شكست پروژه تحريم‌هاي نفس‌گير آمريكا و متحدان منطقه‌اي‌اش عليه ايران است. ازاين‌رو، باتوجه به حمايت و علاقه كشورهاي آسياي مركزي، افغانستان و هند براي بهره‌گيري از ظرفيت‌هاي بندر چابهار مي‌توان نسبت به آينده‌ اميدوار بود اما اين مهم وابسته به نگاهي هوشمندانه نسبت به نحولات و تعاملات منطقه‌اي است. در شرايطي كه هند به شكل جدي خواهان حضور در چابهار است در آنسو پاكستان دشمن درجه اول هند اتحاد استراتژيك با رقيب هند يعني چين دارد افتادن در گرداب اختلافات و رقابت‌هاي منطقه‌اي در آنسوي مرزهاي شرقي اضطرار ديگري براي ايران خلق خواهد كرد و سياستگذاران بايد به نحوي هوشمندانه آن را مديريت كنند و گفتمان را بر مدار اقتصاد و سود جمهوري اسلامي تعريف نمايند و خود را از غائله دشمني و دوستي‌هاي ديرينه ميان اين بازيگران دور نگاه دارد.

اهميت چابهار براي هند چنان جدي است كه اين كشور نزديك به سه دهه است كه به دنبال توسعه اين بندر جنوبي ايران است. در واقع توسعه پروژه چابهار براي اين كشور بسيار فراتر از افزايش مناسبات بازرگاني با ايران و صادرات به ايران اهميت دارد. نخستين مساله هند رقابت با اتحاد استراتژيك چين و پاكستان و يافتن جايگزيني براي بندر گوادر است. بندر گوادر خواهرخوانده پاكستاني چابهار است و در آن سوي مرز در بلوچستان پاكستان قرار دارد. فاصله دو بندر ۱۷۰ كيلومتر است و چين در آن بندر همان نقشي را بازي مي‌كند كه هند در چابهار. بندر گوادر نيز همانند چابهار به يك بندر آب ‌عميق تبديل خواهد شد. اما اين دو پروژه يك تفاوت بنيادين دارند: رابطه چين و پاكستان شباهتي به رابطه هند و ايران ندارد. پاكستان در پي تيره شدن روابطش با واشنگتن به دنبال متحد استراتژيك است و اين همكاري مي‌تواند تا باز كردن پايگاه نظامي براي چين هم ادامه پيدا كند. در مقابل ايران هرگز چنين رابطه‌اي با هند نداشته است. هند سياست خارجي متفاوتي در خاورميانه دارد و همزمان روابطش را با همه بازيگران اصلي از جمله عربستان و رژيم صهيونيستي نيز گسترش داده است. به همين دليل چشم‌اندازي براي ارتقاي موقعيت هند به يك متحد استراتژيك براي ايران وجود ندارد و دو طرف نيز براي چنين ارتباط نزديكي اصراري ندارند.

جمع‌بندي و توصيه‎ها

جمهوري اسلامي در شرايطي كه اضطرار منطقه‌اي و راهبردي براي عبور از شرايط فعلي را دارد و سعي خويش را بر اين مبنا قرار داده كه تعاملات خود را با كشورهاي آنسوي مرزهاي شرقي در حوزه‌هاي غيرسياسي و تجاري گسترش و تعميق بخشد. ازاين‌رو، گسترش روابط ايران با افغانستان، هند و كشورهاي آسياي مركزي كمترين حساسيت را در رقباي منطقه‌اي ايجاد و در تضاد با گفتمان ايران هراسي خواهد بود. همچنين، باتوجه به مزيت‌هايي كه اين پروژه براي ديگر بازيگران نظير افغانستان و ازبكستان داراست و آنها را از تنگناي جغرافيايي مي‌رهاند ايران بايد مسيري را طي كند كه اين مقامات و نيز شركت‌هاي دولتي، خصوصي و صاحبان سرمايه در كشورهاي ذبي‌نفع به صورت مؤثرتري وارد بازي شوند و پيگير موفقيت پروژه چابهار باشند. مثال‌هاي عديده‌اي در سال‌هاي اخير وجود دارد كه همگرايي‌هاي منطقه‌اي به‌گونه اي مؤثر توانسته‌اند مدار بازي و يا سطح آن را تغيير دهند.

ناگفته پيداست كه اين كشش‎ها و كوشش‎هاي هند در پيوند با ايران با منافع چين، پاكستان و كشورهاي كرانه خليج فارس به‏ويژه امارات و عربستان سازگار نيست. ازاين ‎رو، كشورهاي يادشده انگيزه بالايي براي رويارويي يا كم‏اثرسازي نقش هند در بندر چابهار خواهند داشت. رخدادهاي تروريستي در اين بخش از كشور نيز نشانگاني از اين عدم رضايت است  هر چند شايد به صورت مستقيم در پيوند با منافع آشكار پاكستان نباشد.

 

 

[1] . http://farsi.khamenei.ir/others-noteid=38981