جاده ابريشم: استراتژي امنيت ملي چين


جاده ابريشم: استراتژي امنيت ملي چين

 
چهادشنبه 11 مرداد 1396
 
 

مقدمه
يكي از ايده‌هاي ظهور و بروز يافته در چين، ايده جاده ابريشم است كه در سال 2013 توسط رئيس‌جمهور چين به‌عنوان گام و ابزاري براي تحقق شعار «روياي چين» ساخته و پرداخته شد. اين پروژه مبهم‌ترين پروژه حيات سياسي چين جديد است و همين مسئله به‌عنوان مهم‌ترين انتقاد از ابتداي مطرح شدن اين طرح تاكنون باقي مانده است. علاوه‌بر وجود اين ابهام كه از زمان مطرح شدن اين طرح وجود داشته است به‌نظر مي‌رسد كه ادراك اين پروژه به‌عنوان يك تهديد به‌خصوص زماني كه اين پروژه در قالب «استراتژي امنيت ملي چين» نگريسته مي‌شود، نيز به اين مسئله و افزايش حجم ابهام موجود در اين پروژه اضافه نمايد. هرچند چيني‌ها تلاش دارند تا از تصوير‌سازي اين طرح در قالب «استراتژي نفوذ و گسترش چين» خودداري نموده و بيشتر آن را به‌عنوان يك طرح يا «ابتكار» مفهوم‌سازي نمايند ليكن واقعيت آن است كه برداشت از اين طرح به‌عنوان استراتژي امنيت ملي چين، به‌عنوان مفروضي همزمان، درحال شكل‌گيري است. سخنان شي جين پينگ در اجلاس جاده ابريشم كه در چهاردهم مي سال 2017 در چين برگزار شد هم به نوعي مي‌تواند تاييد اين مدعا و افزايش ادارك تهديدي و تلاش وي براي كمرنگ نمودن اين سطوح تهديدي باشد. وي در اين ارتباط بيان مي‌دارد «ما به‌دنبال احياي مجدد بازي‌هاي قديمي ميان دشمنان نيستيم، ما به‌دنبال ايجاد و گسترش مدل جديدي از همكاري و منفعت متقابل هستيم».  درهر‌حال بايد اين نكته را بيان داشت كه تصوير سازي اين ايده در قالب «استراتژي» مي‌تواند ميزان دريافت هاي ژئوپليتيكي از اين ايده را افزايش داده و موانعي جدي براي حركت رو به جلوي آن در آينده ايجاد نمايد.

استراتژي جاده ابريشم و فهم جديد چين از قدرت
علي رغم اينكه تبيين هاي متنوعي از استراتژي يك كمربند يك جاده چين در محافل مختلف علمي و آكادميك صورت گرفته است و هركدام از اين تحليل‌ها نيز به برجسته نمودن ابعاد اقتصادي اين بحث پرداخته‌اند ليكن ايده جاده ابريشم را مي‌توان تعريف يك داستان موفقيت (Success Story) براي فهم جديد چين از جريان قدرت و برونگرايي تدريجي و آرام  اين كشور در يك  دهه اخير دانست. هر چند بوروكراسي ملي چين در سال 1979 تصميم گرفت كه موفقيت و بلوغ ملي چين را در حوزه اقتصادي تعريف نمايد ليكن به نظر مي‌رسد كه افزايش اعتماد به نفس ملي چين و همچنين حزب كمونيست درنتيجه تداوم مسير اين موفقيت و همچنين ظهور و بروز بحران در نظم سياسي و اقتصادي بين‌المللي باعث آن شده است تا اين كشور به «كشش دامنه قدرت» خود به محيط‌هاي پيراموني ازجمله آسياي مركزي و همچنين جنوب آسيا، بيش‌ازپيش اميدوار شود. به بيان ديگر، منطقه آسياي مركزي و همچنين جنوب آسيا اولين پروژه‌هاي تمريني چين براي فهم جديد اين كشور از جريان قدرت و همچنين مشق استراتژي‌هاي برونگرايانه جديد است. طبيعتا اين فهم جديد چين و تداوم آن، مي‌تواند جمهوري اسلامي ايران را هم در معرض انتخاب‌هاي جديد يا بازتعريف برخي از انتخاب‌هاي سابق در آينده نزديك قرار دهد. آنچه كه رفتار جديد چين به‌خصوص از زمان روي‌كار آمدن شي جين پينگ، نشان مي‌دهد آن است كه اين كشور تلاش دارد تا اين فهم جديد خود از قدرت را با نهايت سود و تفسير خاص خود از بازي برد ـ برد پياده نمايد. نمونه پاكستان و كشورهاي آسياي مركزي را مي‌توان مبنايي براي چگونگي نگرش چين به پياده نمودن اين فهم جديد از قدرت در قالب استراتژي جاده ابريشم دانست.
 
جاده ابريشم و سه ضلعي آمريكا، چين و روسيه
يكي از مهم‌ترين سه ضلعي‌هاي راهبردي كه تاكنون در ادبيات روابط و سياست بين‌الملل مورد بحث و بررسي قرار گرفته است سه ضلعي آمريكا، چين، روسيه است. تغيير و تحولات اين سه ضلعي راهبردي از زمان جنگ سرد تاكنون بيشترين تأثير را بر ساخت معادلات و تحولات صورت گرفته در روابط بين‌الملل داشته است. لذا مي‌توان گفت كه ماهيت تحولات اين سه ضلعي استراتژيك و انتخاب‌هايي كه هر يك از اين سه قطب مي‌تواند انجام دهند،آينده سياست و نظم بين‌الملل را رقم خواهد زد.

چين با مطرح كردن استراتژي كمربند اقتصادي جاده ابريشم و تمرين ائتلاف‌سازي، درحال تلاش براي افزايش حجم و ميزان كارت‌هاي بازي خود در اين سه ضلعي استراتژيك است. افزايش فشارهاي ژئوپلتيكي چين در محيط امنيتي شرقي خود، يعني منطقه آسيا پاسفيك و همچنين حضور فعال آمريكا در چيدمان اول دفاعي و امنيتي اين كشور، مي‌تواند يكي از انگيزه‌هاي مهم چين براي يافتن گريزراهي براي فرار از چنين حصر ژئوپليتيكي باشد. فرار از چنين حصر ژئوپلتيكي باعث آن شده است تا اين كشور به سمت محيط هاي امنيتي غربي خود به خصوص منطقه آسياي مركزي و قفقاز حركت نموده و عملا اين كشور در حيات خلوت روسيه قرار گيرد. 


شايد دقيقا به همين دليل باشد كه برخي از نگرش‌هاي روسي معتقدند كه استراتژي يك كمربند ـ يك جاده، ابزاري براي نفوذ چين در اوراسياست كه درعين‌حال، توسط امريكا هم حمايت مي‌شود و آمريكا تلاش دارد تا چين را به‌عنوان آلترناتيوي براي روسيه در اين محيط معرفي نمايد. به بيان ديگر، نگرش اوليه روسيه نسبت به اين استراتژي آن بود كه درواقع چيني‌ها تلاش دارند تا با اين طرح، آسياي مركزي را از روس‌ها بربايند. (قوت چنين ادراكي را بيشتر مي‌توان در ميان سرويس امنيتي فدرال، سرويس اطلاعات خارجي و همچنين شوراي امنيت روسيه مشاهده نمود). از سال 2002 تا 2003 تجارت منطقه آسياي مركزي با چين تقريبا سيصد درصد افزايش يافت يعني از يك ميليارد به سه ميليارد دلار و از 2004 تا 2006 نيز اين ميزان 150 درصد رشد داشته و به ده ميليارد رسيد. در سال 2008 و قبل از وقوع بحران اقتصادي بين‌المللي، تجارت چين و اسياي مركزي به 25 ميليارد دلار افزايش يافت، اين درحالي بود كه تجارت روسيه با اين منطقه 27 ميليارد دلار بود و از اين سال به بعد چين از روسيه پيشي گرفت و حجم روابط تجاري اين كشور با منطقه به 29 ميليارد دلار رسيد، درحالي كه حجم روابط تجاري روسيه به 22 ميليارد دلار كاهش يافت. در هر حال بايد گفت كه بخشي از كشش قدرت چين به خصوص در ابعاد اقتصادي در منطقه آسياي مركزي محقق شده است و كارت‌هاي بازي چين در اين منطقه در مقايسه با گذشته افزايش يافته است. ازاين‌رو بايد گفت كه حضور چين در چنين سه ضلعي راهبردي مي‌طلبد كه اين كشور به‌دنبال طرح‌هايي براي افزايش سهم و همچنين كارت‌هاي بازي خود در اين سه ضلعي باشد. اين مسئله طبيعتا محيط فوري امنيتي جمهوري اسلامي ايران را نيز در آينده بيشتر متاثر خواهد ساخت؛ زيرا ورود چين به‌عنوان قطب سوم در كنار آمريكا و روسيه، مي‌تواند محيط سياست‌گذاري منطقه‌اي به خصوص در آسياي جنوبي و همچنين آسياي مركزي را متحول نموده و طبيعتا اين مسئله محيط تصميم‌سازي كلان كشور و همچنين انتخاب‌هاي استراتژيك كشور را در كنار بيشتر نمودن، پيچيده‌تر هم خواهد كرد.

جاده ابريشم و تبديل منازعات پرشدت به منازعات كم شدت
واقعيت آن است كه بحران اقتصادي سال 2008 ميزان اعتماد به نفس ملي چين را براي ساخت و نهادينه نمودن برخي سازه‌هاي اصلاحي در نظم مستقر افزايش داد و همچنين حركت اين كشور به سمت تلاش براي كسب دستاوردهاي بيشتر هم  در محيط پيراموني خود و هم در محيط هاي فراپيراموني را بيش از گذشته برجسته نمود. اين مسئله ابهامات زيادي در ارتباط با ايده مسئوليت‌پذيري اين كشور و افزايش درك تهديدي از چين به‌خصوص در مناطق پيراموني اين كشور نيز به وجود آورد. رشد 202 درصدي واردات تسليحات ويتنام و تغيير رتبه اين كشور از رتبه 29 به رتبه ده در واردات تسليحات و همچنين رشد 426 درصدي واردات تسليحات فيليپين را شايد بتوان درنتيجه همين ادراك تهديد و قدرت‌يابي چين دانست. نكته مهم ديگري كه در تداوم اين مسئله به وجود آمد آن بود كه پروژه امنيتي كردن چين و القاي تصور رسيدن اين كشور به «نقطه گريز» و دستيابي به هژموني منطقه‌اي هم  متعاقب اين قدرت‌يابي و به خصوص با افزايش دامنه منازعات ارضي اين كشور با ژاپن، ويتنام، فيليپين و ... نيز توسط آمريكا ايجاد و گسترش يافت. ظهور و بروز چنين تحولاتي و تداخل آن با بحران‌هايي مانند بحران كره شمالي و همچنين مسئله تايوان، احتمال افزايش شكنندگي در نظم مستقر و وقوع منازعات پرشدت (هر چند در شكل محدود) را در اين منطقه افزايش داد. از اينرو مي توان گفت كه ابتكار و طرح به موقع چين در ارتباط با استراتژي يك كمربند ــ يك جاده اولا امكان تبديل رقابت‌ها و اختلافات منطقه‌اي به منازعات پرشدت را لااقل تاكنون كمرنگ‌تر ازگذشته نموده است و دوما احساس نيازمندي استراتژيك به سرمايه چيني در منطقه پيراموني اين كشور را افزايش و سطوح حساسيت و ادراك تهديد منطقه‌اي را به‌صورت نسبي كاهش داده است.
 
استراتژي جاده ابريشم و توزيع هزينه‌هاي مقابله با ريسك‌هاي امنيتي
نيازمندي‌ها و دغدغه‌هاي امنيتي چين در محيط غربي خود مي‌طلبد تا اين كشور تلاش نمايد تا هزينه ريسك هاي امنيتي اين منطقه را با كشورهاي موجود به اشتراك گذارد. اين دغدغه و تصميم چين از دهه 90 آغاز و با تشكيل سازمان همكاري شانگهايي تداوم و درحال‌حاضر با پيگيري استراتژي جاده ابريشم، بيش از گذشته تكامل يافته است. بمب‌گذاري در سفارت چين در قرقيزستان در آگوست 2016 درواقع مي‌تواند به منزله نشان دادن آسيب پذيري خارجي چين در منطقه‌اي كه درواقع قلب و مركز اجراي استراتژي كمربند اقتصادي جاده ابريشم است، باشد و از اينرو نوع و چگونگي مقابله با اين تهديدات براي چين بسيار حساس و حياتي است.
 
در همين رابطه نيز برخي از تحليل‌هاي صورت گرفته در محافل علمي و آكادميك چين نيز به چنين مسئله‌اي اشاره و تأكيد كرده‌اند كه بايد تلاش كرد تا ريسك‌هاي احتمالي موجود براي استراتژي جاده ابريشم را با كشورهاي موجود در حريم اين جاده به اشتراك گذاشت و هزينه مقابله با آنها را به نسبت مناسب ميان اين دولت‌ها تقسيم كرد. شايد بتوان يكي از دلايل مهم اين مسئله را به تصويري كه چين مايل است از خود براي كشورهاي منطقه و همچنين روسيه بسازد مربوط دانست. چيني‌ها تمايلي به ارائه تصوير بازيگر مولد امنيت در منطقه درحال‌حاضر نداشته و به خصوص تلاش دارند تا قدرت‌يابي خود را به‌عنوان يك «قدرت‌يابي بومي» نشان دهند. از اينرو به اشتراك گذاشتن هزينه‌ها در حوزه امنيت‌سازي با بهره‌گيري از ابزارهايي مانند استراتژي جاده ابريشم، علاوه‌بر اينكه ايده و تصوير «تهديدآميز» از چين را در ميان كشورهاي منطقه كاهش خواهد داد، همچنين مرزهاي اصطكاك اين كشور با بازيگران موجود درمحيط امنيتي غربي اين كشور به خصوص روسيه را نيز كمرنگ خواهد كرد. به نظر مي‌رسد كه علي‌رغم گسترش روابط دوجانبه چين و روسيه در سال‌هاي اخير، دو طرف به خوبي متوجه آثار كشش قدرت چين به منطقه بوده و از همين روست كه در حال حاضر «همكاري استراتژيك باثبات» و تلاش براي حفظ اين همكاري در مقايسه با «اتحاد» از اولويت بيشتري در روابط دوجانبه برخوردار است.

نتيجه گيري
چين توانسته است در چند سالي كه از ابداع و اعلام اين طرح مي‌گذرد به خوبي آن را تئوريزه و اجرايي نموده و تصويرسازي‌هاي موثري نيز  براي  باورمند نمودن اين ايده انجام دهد. برگزاري اجلاس اخير جاده ابريشم در چهاردهم و پانزدهم مي 2017 در چين و حضور سران 29 كشور در اين اجلاس و همچنين تلاش براي برگزاري دور دوم اين اجلاس در سال 2019 نشان مي‌دهد كه چيني ها براي تبديل اين ايده به عمل و تقويت آن(به صورت محدود) بسيار مصمم هستند. جاده ابريشم در واقع ايده و استراتژي چگونگي تخصيص بهينه منابع استراتژيك چين است و به همين منظور بايد گفت كه قاعدتا اين ايده از طول و عرض خاصي برخوردار است؛ البته مفهوم سازي استراتژي جاده ابريشم به‌عنوان «استراتژي امنيت ملي چين» لزوما به اين معنا نيست كه بايد صرفا نگاهي «تهديدمحور» به اين پروژه داشت. ليكن هدف آن است كه به اين طرح از زواياي متفاوت نگريسته شود تا بتوان با يك ادراك مناسب، به تعريف سازوكارهاي همكاري-گرايانه با اين پروژه پرداخت. به نظر مي‌رسد كه اولويت تخصيص منابع استراتژيك چين در قالب استراتژي جاده ابريشم در حال حاضر بر محيط امنيتي غربي اين كشور متمركز است و طبيعي است كه جايگاه ديگر كشورهاي نزديك از جمله جمهوري اسلامي ايران در اين استراتژي هم در وهله اول به توانمندي و نوع ارتباطي كه كشور با محيط امنيتي غربي چين و دخل و تصرفي كه مي‌تواند در اين محيط به صورت مستقيم يا غيرمستقيم داشته باشد، مربوط مي‌شود. اين استراتژي درحال تغيير محيط امنيتي جنوب و همچنين شمال شرقي كشور است و درصورتي كه «كشش قدرت چين» با همين شيب در سال‌هاي آينده تداوم يابد، ما بايد از «تهديدات چين محور» محيط فوري امنيتي كشور بيشتر سخن بگوييم.