چشمانداز روابط ايران با اتحاديه اروپا به بهانه سفر لودريان به ايران
متن حاضر مصاحبه تحريريه ايران ريويو با آقاي بهزاد احمدي،كارشناس ارشد مسائل اروپا در رابطه با مذاكرات احتمالي ايران و اروپا مي باشد كه پيش از سفر لودريان انجام شده است.
سؤال: از تحركات ديپلماتيك ميان اروپا و آمريكا چنين برميآيد كه رئيسجمهور فرانسه قصد انجام يك ابتكار ديپلماتيك را براي حفظ برجام دارد، تا از طرفي با راضي كردن ايران به پذيرش محدوديتهايي در برنامه موشكي و آنچه فعاليتهاي منطقهاياش خوانده ميشود، اين امكان را فراهم آورد تا ترامپ نيز به باقي ماندن در برجام ترغيب شود. به عقيده شما آيا ايران بايد از اين مذاكره استقبال كند، و دراينصورت آيا تهران دستور كار يا شروطي را در برابر طرف فرانسوي قرار خواهد داد؟
جواب: اروپا از هنگام ورود آقاي ترامپ به كاخ سفيد دو رويكرد مشخص را در برابر برجام داشته است. بهنظر ميرسد كه تا ماه ژانويه اروپاييها بدون قيد و شرط درپي نشان دادن پايبندي خود به برجام به ترامپ بودند. دراينراستا، اروپاييها تحرك ديپلماتيك بالايي داشتند و در خود اروپا با انتشار بيانيههاي محكم از برجام حمايت ميكردند، و در ملاقاتهاي مقامات اروپايي به همتايان ايراني خود درمورد التزام به برجام تضمين ميدادند. ولي از وقتي كه ترامپ بيانيهاي صادر كرد كه تا نيمه ماه مه به اروپاييها براي اصلاح توافق هستهاي فرصت ميدهد، اروپاييها يك سلسله خواسته در زمينه موشكي و نفوذ منطقهاي ايران مطرح كردهاند. ترامپ بر چهار خواسته تأكيد كرده كه عبارتند از: 1. بند غروب در برجام، به اين معني كه در سال 2025 ايران نتواند از بحث بهاصطلاح «غروب برجام» براي ازسرگيري برنامه هستهاياش استفاده كند. هرچند كه بههرحال، بهدليل عضويت ايران در پيمان انپيتي، اين ادعاي ترامپ صحيح نيست. ترامپ درمقابل موضوع «غروب برجام»، مسئله «بازگشت تحريمها» را مطرح ميكند كه دربرگيرنده ازسرگيري تحريمها عليه ايران درصورت پيگيري برنامه هستهاي بعد از اتمام برجام است؛ 2. و 3. برنامه موشكي و نفوذ منطقهاي ايران، كه به ادعاي ترامپ هر دوي اين موضوعات به مسئله توافق هستهاي مرتبط هستند و بايد در يك بسته مطرح شوند؛ و 4. موضوع بازرسيهاي هر كجا، هر زمان از تأسيسات نظامي ايران. البته ترامپ موضوعات ديگري مانند فعاليتهاي سايبري ايران و اقدامات سپاه پاسداران و حزبالله لبنان، كشتيراني و حقوق بشر را نيز مطرح كرده كه اروپاييها فعلاً بر روي آنها متمركز نشدهاند و بيشتر به موارد دو و سه پرداختهاند.
اروپاييها اصولاً با مطرح شدن مسئله «غروب برجام» مخالف نيستند، اما آنها زمان كنوني را براي طرح اين مسئله مناسب نميدانند و معتقدند كه اين مسئله بايد در سالهاي 2023 تا 2024 مطرح شود، و مطرح شدن زودهنگام آن باعث دشوار شدن كار توافق با ايران خواهد شد. درمورد بحثهاي موشكي و نفوذ منطقهاي، برنامههاي آنها مشخصتر است و بهعنوان مثال آلمانيها بهدنبال وضع پارهاي تحريمها در اين موارد بودهاند. آقاي مكرون نيز بهصراحت اعلام كرد چنانچه ايران در اين مورد اقداماتي را انجام ندهد، با مجازاتهايي روبهرو ميشود. آنها كار را درمورد موضوع نفوذ منطقهاي و موشكي با ارائه پيشنويس قطعنامهاي با همكاري بريتانيا، فرانسه و آمريكا درمورد يمن و برضد ايران آغاز كردند كه در ادامه بهدليل وتوي روسيه، با صدور بيانيهاي مشترك كه امضاي آلمان، فرانسه، بريتانيا و آمريكا را در پاي خود داشت تكميل شد. صدور اين بيانيه بهلحاظ سياسي داراي پيامي قوي است و نبايد بهراحتي از كنار آن گذشت.
دراينزمينه اروپاييها درپي دستهبندي اقدامات خود درقبال ايران هستند؛ براي مثال، تحريمها و اقدامات اتحاديه اروپا درقبال مسئله رعايت موازين حقوق بشر در ايران بهجاي خود هستند، ولي وجود آنها به اجراي برجام لطمهاي نزده است. حال، آنها قصد دارند تا همين سازوكار را درمورد موضوع برنامه موشكي و نفوذ منطقهاي ايران نيز اجرا كنند. به نظر من، تا پيش از اين بحث نفوذ منطقهاي واژه مبهم و گنگي براي اروپاييها بود و قادر نبودند به موضوع يا نكته مشخصي درمورد اين نفوذ اشاره كنند كه مهم باشد؛ اما اخيراً توانستهاند به اين مسئله جنبه عيني و ملموس ببخشند مانند آنچه كه فشار ايران بر عربستان سعودي در يمن و يا فشار ايران بر اسرائيل با حضورش در سوريه توصيف ميشود. اروپاييها بر اين تصور هستند كه در اين دو مورد راهحلهايي دارند و ميتوانند براي حل آنها با ايران مذاكره كنند. درمورد بخش دوم سؤال شما، بهطور مسلم ايران بايد درمورد بسياري از مسائل مذاكره و بحث كند. مذاكره اصولاً ابزار خوبي است و بههرحال ايران از ابعاد حقوق بينالملل و واقعگرايي سياسي امتيازات و حقوقي را دارد كه ميتواند از آنها در مذاكره استفاده كند. از ديدگاه من، شرايط مذاكره ميتواند براساس تواناييها و امكانات ايران بهخصوص در عرصه منطقهاي متفاوت باشد.
سؤال: در اظهارات خود به اين نكته اشاره كرديد كه مقابله با آنچه نفوذ منطقهاي ايران خوانده ميشود از پيش شروع شده است. قطعنامه مورد اشاره شما درمورد يمن توسط روسيه وتو شد، درمقابل، نماينده آمريكايي نيز اعلام كرده كه اين كشور و متحدانش راه خود را براي مقابله با ايران خواهند پيمود. تصور ميكنيد اقدامات آمريكا در اين مسير تا چه حد ميتواند بر گفتگوهاي ايران با اروپا تأثير بگذارد؟
جواب: بدون شك تأثير خواهد داشت. من فكر ميكنم دولت ترامپ و بهطور كلي ايالات متحده هم با ماهيت نظام جمهوري اسلامي و هم رفتار آن مخالف است. بهنظر ميرسد برخلاف دوران باراك اوباما كه بر اعمال فشار و مذاكره بهشكل توأمان تأكيد داشت، دولت ترامپ تنها به فشار معتقد است. آنها بحث موشكي را بهواسطه تحولات يمن و يا احتمال استفاده حزبالله از موشك برضد رژيم صهيونيستي پررنگ كردهاند؛ زيرا استفاده از موشك ميتواند موازنه استراتژيك قدرت را به سود ايران برهم زند. دولت ترامپ درمورد نفوذ منطقهاي نيز همين رويه را درپيش گرفته و با مطرح كردن حضور ايران در سوريه و احتمال درگيري مستقيم نظامي با رژيم صهيونيستي قصد دارد تا ايران را يك بازيگر غيرعادي در صحنه بينالمللي جلوه دهد.
اين مسئله ميتواند زمينهساز امنيتي شدن دوباره اختلافات با ايران شود. آمريكاييها دراينراستا تلاش ميكنند تا اروپاييها را نيز متقاعد كنند كه ايران بازيگري غيرعادي است و بايد از آن درك تهديد داشته باشند؛ اما با وجود فشارهاي وارده ازسوي آمريكا و ايجاد جو رواني مخرب كه موجب عدم اعتماد بانكها و شركتهاي بزرگ براي تجارت با ايران شده، اروپا در شرايطي متفاوت با آمريكاييها قرار دارد. ايران را ميتوان بهنوعي همسايه نزديك اروپا محسوب كرد. ازاينرو، برجام بهذات براي اروپاييها مهم است؛ زيرا مهمترين ثمره آن براي اروپاييها امنيت است؛ زيرا آنها توانستهاند با اين توافق يكي از اصليترين موضوعات تهديدزا و نگرانكننده را حل كنند و مايل به از دست دادن آن هم نيستند. اروپا همسايه منطقه خاورميانه است و همچنان درمعرض مسائل و مصائبي مانند تداوم بحران پناهندگان و بيثباتي در منطقه واناست؛ درحاليكه آمريكا بهمانند اروپا درمعرض مشكلات ناشي از منازعات منطقهاي خاورميانه قرار ندارد و از اين ديدگاه اهميتي كه اتحاديه اروپا و بازيگران اروپايي به برجام ميدهند بسيار با آمريكاييها متفاوت است.
موضوع مهم ديگر اين است كه بايد ببينيم اروپا در چه بافتي ميخواهد وارد مذاكره با ايران و تأثيرگذاري بر آن شود. به عقيده من، در سطح منطقه اروپا، اروپا اكنون در شرايطي نيست كه بتواند ايران را تحت فشار قرار دهد. ايران بههيچوجه دست پايين را در اين مذاكرات نخواهد داشت. مهمترين پيامي كه از كنفرانس امنيتي 2018 مونيخ به بيرون ارسال شد، اين نبود كه ايران يك مسئله امنيتي است، بلكه اين بود كه اروپا دچار مسائل امنيتي است؛ مسائلي مانند روسيه و خيزش چين. نظم امنيتي اروپايي مسئله مهمي است كه نقطه عطف آن درگيري در اوكراين ميباشد كه هنوز اروپاييها نتوانستهاند براي آن راهحل مناسبي پيدا كنند. هنوز روشن نيست كه اين نظم امنيتي ناتومحور خواهد بود يا روسمحور، مشكلات موجود در همگرايي اروپايي، برگزيت و كاسته شدن از ظرفيت امنيتي اروپا بهدليل خروج بريتانيا از اتحاديه اروپا، تداوم بحران يورو كه تاكنون تنها مديريت شده و در رفع كامل آن ناكام ماندهاند، خيزش پوپوليسمهاي راست و چپ و افول احزاب سنتي كه بهترين مثال آن ناتواني آلمان در تشكيل يك دولت ائتلافي پس از پنج ماه است، و تزلزل در ارزشهاي اروپايي كه در اثر بحران ورود پناهندگان پديد آمده، از مهمترين چالشهاي اين اتحاديه است.
علاوهبراين، ايران بايد بداند كه به هنگام گفتگو با اروپا، با يك بدنه واحد صحبت نميكند. ما در اروپا با صداهاي متفاوتي روبهرو هستيم، لحن مذاكره ايتاليا، اسپانيا و يا كشورهاي نورديك با ايران بسيار متفاوت با لحن فرانسه، بريتانيا، و آلمان است. تمامي اين مسائل به عقيده من دليلي است كه اكنون اتفاقاً فضا براي مذاكره ايران با اتحاديه اروپا مناسب است.
در عرصه بينالمللي نيز بايد گفت كه «پديده ترامپيسم» مشكلات بسياري را براي اروپا بهوجود آورده است. اين پديده سه تأثير عمده داشته است: 1. شعار نخست آمريكا، يك جنگ تجاري ارزي، يك جنگ هنجاري و يك چالش در هستيشناختي ناتو ايجاد كرده است. 2. دومين تأثير، تحليل رفتن نظام بينالملل ليبرال بر اثر عملكرد دولت ترامپ است. بهعبارتديگر، چه كسي قرار است پليس نظام غربمحور و ليبرال در جهان باشد. 3. روند جهانيسازي آنطور كه بايد پيش نميرود و مواردي ديگر نيز مانند افول خود آمريكا، ناتواني معاهدات، خروج آمريكا از توافق پاريس هم بر اين مشكلات دامن زده است. در چنين شرايطي، اروپاييها اصلاً خرسند نخواهند شد اگر با مسئله ديگري مانند مسئله «ايران هستهاي» روبهرو شوند كه ميتواند بر مشكلات مذكور افزوده شود.
سؤال: در اين چهارچوب، چنانچه اين مذاكرات آغاز شود، فرانسويها چگونه ميتوانند همكاري ايران را جلب كنند و ملاحظات اصلي كشورمان را تأمين نمايند؟
جواب: من معتقد هستم كه ايران و اروپا هر دو به يكديگر احتياج دارند. بهغير از آمريكاييها كه تهديد خاصي را از ناحيه خاورميانه احساس نميكنند، تحولات اين منطقه بهدليل «اثر دومينويي» كه دارد ميتوانند قفقاز، شامات، شمال آفريقا، حتي نوع رابطه روسيه با اروپا، و امنيت در شبهقاره هند را تحت تأثير قرار دهد. از اين جهت، پيوستگي ژئوپليتيكي بين امنيت غرب آسيا، خاورميانه و اروپا وجود دارد. اين واقعيت مهمي است كه هر دو طرف ايراني و اروپايي نبايد آن را فراموش كنند. در رأس اين مسائل، موضوع ثبات قرار دارد. در اين منطقه كه امنيت بهشدت متزلزل است، بهترين تحول مذاكره درمورد ظهور سازوكارهايي است كه بتوانند ثبات را تأمين كنند. تصور ميكنم، اگر اروپا تلاش كند ايران را در اين مباحث جدا كند و بهجاي پرداختن به مسائل در يك كليت، بر مسائلي مانند «بحث موشكي ايران» يا بحث نفوذ منطقهاي ايران تأكيد نمايد، به نتيجهاي دست نمييابد.
به عقيده من، بهترين رويكرد در اين مورد اين است كه كشوري مانند فرانسه بهواسطه جايگاه و حجم اقتصادش و درك آن از منطقه، و روابط متوازنتري كه نسبت به ديگر بازيگرها درقبال ايران دارد، ميتواند نقش مثبتي ايفا كند. البته من شخصاً تصور ميكنم كه جايگاه اتحاديه اروپا به رهبري خانم موگريني در اين عرصه ميتواند براي ما مهمتر باشد، و شايد ايران از اين مسئله هم استقبال بيشتري بكند. رفتار يا رويهاي كه خانم موگريني بهعنوان رهبر سياست خارجي اتحاديه اروپا تاكنون از خود نشان داده، براساس احترام متقابل و مدنظر قرار دادن منافع دو طرف قرار داشته است. در اين چهارچوب، چنانچه فرانسويها نيز بخواهند با همين نگاه با ايران وارد تعامل شوند و منافع ايران را نيز بهرسميت بشناسند، به روند گفتگو كمك كردهاند. اگر ايران را بهعنوان يك مورد و پرونده خاص نبينند و معرفي نكنند، بهطور طبيعي، زمينه براي گفتگوهاي بيشتر فراهم ميشود. اعتقاد دارم كه دو طرف ميتوانند در وهله اول و در زمينه منطقهاي براساس پيشنهاداتي كه طي سالهاي اخير از طرف ايران ارائه شده و امسال نيز در كنفرانس امنيتي مونيخ مشابه آن ازسوي امير قطر مطرح شد، مذاكرات را آغاز كنند و بر «ايجاد يك فضاي گفتگو بهشكل يك مجمع امنيتي در زيرمجموعه خليج فارس» كه ايران نيز عضو آن باشد و اعضا بتوانند در آن پيرامون نگرانيهاي خود گفتگو كنند، متمركز شوند. ميتوان در وهله نخست موضوعاتي كاركردي مانند امنيت انتقال انرژي و كالا، مقابله با آلودگيهاي زيستمحيطي، و پروتكلهاي همكاري، مراقبتهاي امنيتي و نظامي كه از بروز برخورد جلوگيري نمايند، را مورد بحث قرار داد. اروپا و بهويژه فرانسه ميتواند در شكلگيري چنين مكانيسمي نقش مثبتي ايفا كنند و ايران نيز آماده همكاري با اين روند است. در اين حالت، بحث نفوذ منطقهاي ايران در يك سيستم كلانتر و در ارتباط با نقش ديگر بازيگران مورد بحث قرار ميگيرد و ميتواند به ايجاد مجموعهاي امنيتي كمك كند كه در آن، منافع مشروع ايران تأمين و به نگرانيهاي ساير بازيگران نيز پاسخ داده خواهد شد.
در زمينه برنامه موشكي نيز اروپاييها بر دو نكته تأكيد دارند: 1. برد موشك، و 2. فناوري توليد موشك. بهنظر ميرسد كه اخيراً توجه اروپاييها بيشتر به مورد دوم جلب شده است. راهكارهايي كه ازسوي ايران ارائه شد، عبارت بود از اعلام فرمانده سپاه پاسداران مبنيبر آنكه ايران موشكي با برد بيش از دو هزار كيلومتر نخواهد ساخت. روي بحث انتقال فناوري موشكي، به رهبري آمريكا اين تهديدانگاري بهوجود آمده كه ايران ميتواند اين فناوري را دراختيار نيروهايي مانند حوثيها برضد سعوديها و حزبالله برضد رژيم صهيونيستي قرار دهد. در مسئله برد موشكها نيز بهنظر ميرسد نگراني اصلي دراينميان بيشتر امنيت رژيم صهيونيستي است. در چهارچوب مذاكره در اين مورد نيز ميتوان از رژيمهاي كنترل تسليحاتي كمك گرفت؛ اما جوهره نخست رژيمهاي كنترل تسليحات، اعتمادسازي است كه اروپا ميتواند بهجاي منفرد كردن ايران و وضع شروط و محدوديت بر موشكهاي آن، رهبري روند رژيمسازي براي عدم اشاعه تسليحات در خاورميانه را برعهده گيرد. ايران با امضاي برجام بهشكلي عرفي منع گسترش را پذيرفته است، درحاليكه رژيم صهيونيستي با عدم همكاري همواره در اين مسير ايجاد مانع كرده است. اروپا ازجمله فرانسه ميتواند همراه با پيشنهاد ايجاد چنين رژيم منع گسترشي براي تمام بازيگران منطقه به ايران تضمينهاي امنيتي لازم را نيز بدهند. خارج كردن ايران از تحريمهاي تسليحاتي و دستيابي آن به يك موازنه نظامي متعارف با عربستان سعودي و رژيم صهيونيستي ميتواند به موفقيت چنين رژيمي كمك كند. اينها تصميم دشواري هستند كه بههرحال اروپاييها بايد آنها را بگيرند. درغيراينصورت، صرفاً با متهم كردن ايران و تهديد انگاشتن و لفاظي، بهطور قطع جمهوري اسلامي در هيچ مذاكرهاي شركت نخواهد كرد. واقعاً مابهازاي امنيت براي يك كشور چه ميتواند باشد؟
آنچه در چهارچوب منافع اروپاست اين است كه بهجاي متهم كردن ايران و وارد كردن فشارهاي بيشتر كه ميتوان ساختار سياسي برجام را برهم بزند، به ايران تضمين عيني بدهد و اقتصاد آن را هرچه بيشتر با اقتصاد جهاني متصل سازد. در ايران هيچكس حاضر نميشود با تجربه برجام و عهدشكني آمريكا، پاي ميز مذاكره ديگري بنشيند. روابط بينالملل عرصه قدرت است و نه عرصه حقوق، و آمريكا ميتواند بدون هيچ بهانهاي از تعهدات خود شانه خالي كند. اينجاست كه ميتوان انتظار داشت از دل يك مكانيسم امنيتي منطقهاي كه ايران نيز عضو آن باشد، ايران تضمينهاي عيني لازم را بهدست آورد. من پيشنهاد ميكنم كه اروپا از وزن خودش استفاده كند و تلاش نمايد بحثهاي نفوذ منطقهاي و موشكي را در چهارچوب يك گفتگوي كلانتر كه همه بازيگران و نه فقط ايران را در زيرمجموعه خليج فارس دربر بگيرد، به پيش ببرد و درعينحال گسترش روابط تجاري و اقتصادي خود با ايران را نيز در دستو كارش قرار دهد. درغيراينصورت به عقيده من، ايران هيچ فشاري را نخواهد پذيرفت.
سؤال: يك پايه اين بحث رژيم صهيونيستي است. ايران ميتواند با كشورهاي عربي خليج فارس به نتيجه برسد؛ زيرا قرنها با يكديگر همسايه بودهايم و اشتراكات فرهنگي، ديني و تاريخي داريم. اما جمهوري اسلامي ايران چنين زمينهاي را با رژيم صهيونيستي نميبيند. تصور ميكنيد اگر يك طرف اين معادله سرزمينهاي اشغالي باشد چگونه ميتوان آن را حل كرد؟ ميدانيد كه نقطهنظرات صهيونيستها از طرف اروپا و آمريكا مورد توجه قرار ميگيرد.
جواب: بهنظر ميرسد كه تمامي اين ماجراها بهخاطر اين است كه مسائل منطقه به سود امنيت رژيم صهيونيستي حل شود. اينجاست كه ضعف اروپا مشهود ميشود؛ زيرا توانمندي اروپا براي ايفاي نقش ميانجي در برابر مخالفت رژيم صهيونيستي بسيار كم است. آنچه در اين مصاحبه مورد بحث قرار گرفت، درپيش گرفتن يك رويكرد تعاملي ازسوي اروپا درمورد ايران است؛ اما همزمان، اين رويكرد تعاملي ازسوي آمريكا و در ذيل آن رژيم صهيونيستي و عربستان سعودي رد ميشود.
سؤال: آيا نقشآفريني روسيه دراينميان ميتواند به موفقيت طرح فرانسه كمك كند؟ آيا روسها ميتوانند مخالفتهاي رژيم صهيونيستي را تعديل نمايند؟
جواب: روسها موقعيت خود را در خاورميانه تقويت كردهاند. خاورميانه براي مسكو يك عرصه گرانبها بهشمار ميآيد. روسها تلاش كردند تا در قامت يك بازيگر بينالمللي وارد اين منطقه شوند. آنها همچنين بهخوبي از خاورميانه بهعنوان يك اهرم عليه اروپاييها استفاده كردند. علاوهبراين، حضور روسيه در منطقه داراي منافع اقتصادي براي اين كشور بوده است. اكنون برخلاف آمريكا، روسيه خود را بهعنوان يك ميانجي كه ميتواند با همه طرفهاي درگير به گفتگو بپردازد، مطرح كرده است؛ اما نبايد اين را فراموش كرد اروپاييها نيز چنانچه اراده سياسي داشته باشند، ميتوانند از توانايي برعهده گرفتن نقش يك ميانجي برآيند.
يك موضوع مهم ديگر دراينميان، مسئله خارج بودن اروپا از محور موازنه قدرت در خاورميانه است. اروپاييها نبايد تصور كنند كه براي تأثيرگذاري بر ايران صاحب ابزار فراواني هستند. اكنون در خاورميانه يك بازي موازنه قدرت در جريان است كه در سطوح بالاي آن آمريكا و روسيه و در سطوح پايينتر آن نيز ايران، رژيم صهيونيستي، عربستان سعودي، و تركيه قرار دارند؛ اما نقش اروپا دراينميان بسيار كمرنگ است. اروپاييها بايد درنظر داشته باشند كه واقعيتهاي روي زمين تغيير كردهاند. اكنون ژنو صلح سوريه را پيش نميبرد، بلكه سوچي و آستانه از اهميت بيشتري برخوردار شدهاند. درنتيجه ميخواهم بگويم كه اروپا ميتوانداز فرصت استفاده كند و به ساختار سياسي برجام با قيد و بندهايي مثل تحريم موشكي و منطقهاي ايران آسيب نرساند.
سؤال: بازگرديم به موضوع برجام، ترامپ نشان داده كه در بسياري از تصميمگيريهاي خود منطقي نبوده است، چنانچه تصميم كاخ سفيد براي خروج از برجام قطعي باشد، آيا همكاري ايران با فرانسه ميتواند نتايج و تأثيرات نابودي برجام بهوسيله آمريكا را تعديل كند؟
جواب: من شخصاً تصور ميكنم كه اروپاييها بهويژه فرانسويها خواهان نقش بزرگتر و تعيينكنندهتري در خاورميانه باشند. به عقيده من، خروج آمريكا از برجام، ديگر چيزي از توافق هستهاي برجا نخواهد گذاشت. حتي درصورت اجراي سناريوي برجام منهاي آمريكا، توافق هستهاي بدون آمريكا تا مدت محدودي قادر به ادامه حيات است. مقامهاي ايراني نيز به اين واقعيت اذعان دارند؛ اما اروپاييها براي رخ ندادن چنين وضعيتي ميتوانند لابي بيشتري با دموكراتهاي كنگره آمريكا داشته باشند و تلاش كنند با منعطف كردن قوانين، فضا براي اهداف اروپا هموار شود. دراينميان، گزينه ديگري نيز وجود دارد كه اروپا مانند سال 1996 و در دوره كلينتون يك درگيري تجاري با آمريكا بر سر تحريم ايران ايجاد كند. علاوهبراين، اروپاييها ميتوانند با چين، روسيه، كره جنوبي و ژاپن مذاكره كنند تا با انديشيدن تمهيداتي موجب شوند ايران آسيب كمتري ببيند و تهران را تشويق نمايند تا همچنان به برجام متعهد بماند. اما به نظر من، چنين تدابيري تا حد زيادي ناممكن است و حتي درصورت وقوع، عمر اينچنين تدابيري كوتاه خواهد بود. بهعبارتديگر، توانايي اروپا براي بهپيش بردن چنين سناريويي محدود است. نتيجه چنين وضعيتي، به سناريوي دومي منتهي ميشود كه بهصورت دوفاكتو برجام را بپذيرند، اما نتوانند براي حل شرايط مشكلزاي خروج آمريكا كاري انجام دهند و تسليم فشارهاي آمريكا شوند. اين سناريو ميتواند هزينههاي زيادي را براي اروپا بههمراه داشته باشد. نبايد از اين واقعيت غافل باشيم كه درصورت برهم خوردن برجام، چه پتانسيل عظيمي دوباره بهخاطر ازبين رفتن جايگاه معاهدات و نيز از بين رفتن يكي از موانع گسترش هستهاي، براي بيثبات كردن امنيت بينالمللي بازخواهد گشت. آيا اروپا حاضر است بزرگترين دستاورد ديپلماتيك خود را از دست بدهد؟ آيا اروپا حاضر است در چنين عرصه پرمخاطرهاي، يك چالش جدي ديگر بر چالشهاي قبلي خود اضافه كند؟ ايران نيازي به خروج از برجام ندارد و ميتواند با ماندن در اين توافق به نقش مثبت منطقهاي خود ادامه دهد، و بزرگترين تأثير را بگذارد. اما قطعاً اگر ايران شاهد از دست رفتن منافعش باشد، در خروج از برجام ترديد نخواهد كرد.
التعليقات