جاي خالي «ديپلماسي ورزشي» در ميدان خبرسازي رسانههاي غربي
مسابقات جهاني اخير كشتي، اتفاقات رخ داده و هجمه رسانهاي شكل گرفته عليه كشورمان بار ديگر خلأ «ديپلماسي ورزشي» را به همگان يادآوري كرد.
اين شبها تمام دنيا و به ويژه ايرانيان چشمهاي خود را به گيرندههايشان دوخته و نظارهگر مسابقات جهاني كشتي هستند. ماجرا زماني براي هموطنانمان حساستر شد كه در نبردي مستقيم با رقيب سنتي يعني ايالات متحده آمريكا قرار گرفتيم. اين نبرد از دو جنبه داراي اهميت بود: اولي بُعد ورزشي و حساسيتهاي مسابقات كشتي بين اين دو رقيب سنتي است و ديگري حساسيتهاي سياسي بين دو كشور است كه در اين روزها رنگ و بوي جديتري به خود گرفته است.
در اين بين، چند اتفاق مهم رخ داد كه رسانههاي دنيا و به ويژه رسانههاي معاند فارسيزبان مانور زيادي روي آنها دادند. در اينجا بود كه جاي خالي قدرت نرم رسانهاي كه از آن به عنوان «ديپلماسي رسانهاي» ياد ميشود، احساس شد.
اولين اتفاق مربوط به رويارويي كشتيگير ايراني با ورزشكار رژيم جعلي صهيونيستي بود كه جنجال زيادي به پا كرد. طبيعي است كه كشور ما اهالي اين رژيم جعلي را به رسميت نشناخته و حاضر به رويارويي با آنها نميشود، اما بازنمايي كه از اين اتفاق در رسانههاي خارجي ارائه شد كاملا عليه ايران بود. به گونهاي كه آنها از عبارتهايي نظير «گوشهگيري ايران»، «انزوا» و ... سخن گفتند. اين اتفاق در حالي است كه اسرائيل به دليل ماهيت جعلي خود يكي از كشورهاي گوشهگير در دنيا به شمار ميرود.
فارغ از موضوعات سياسي، اين مسئله را از دو جنبه ميتوان مورد بررسي قرار داد. برخي از كارشناسان معتقدند كه رژيم غاصب صهيونيستي با علم به اينكه ورزشكاران ايراني حاضر به رويارويي با ورزشكاران آنان نيستند، هر ساله تعدادي از كشتيگيران خود را كه عمدتا در همان مراحل ابتدايي از گردونه رقابت حذف ميشوند، وارد مسابقات كرده تا بدين شيوه در جهت كمك به آمريكا در ردهبندي پاياني مسابقات عمل كنند. در همين مسابقاتي كه گذشت، اگر كشتيگير ما، اميرمحمد يزداني به چنين قرعهاي برنميخورد، يكي از شانسهاي اصلي مدال طلا و دريافت 25 امتياز تيمي بود كه متاسفانه آن را از دست داديم و همين موضوع باعث عقبافتادگي ما در جدول پاياني مسابقات شد.
در اينجاست كه جاي خالي ديپلماسي رسانهاي ورزشي احساس ميشود. اين دپيلماسي بدين معني است كه بايد افرادي مسلط به هر دو حوزه ورزش و رسانه از سوي كشورمان در مجامع بينالمللي ورزشي و مسابقات جهاني رشته كشتي حضور پيدا كرده و اين شيطنت اسرائيليها را گزارش كنند. بدون شك اين اقدام بايد در جهت حفظ منافع جمهوري اسلامي ايران ادامه پيدا كند. از سويي ديگر لازم است افراد بانفوذ در حوزه ورزش و رسانه در كرسيهاي تصميمگيري وارد شده و در برابر اين اقدامات شيطنتآميز، از حق كشورمان دفاع كنند.
در نقطه مقابل، ميتوان از جنبهاي ديگر به اين موضوع نگاه كرد و آنهم مقابله صحيح رسانهاي با اخبار و گزارشهايي است كه عامدانه از سوي رسانههاي فارسيزبان خارجي منتشر و به دنيا عرضه ميشود. اين اخبار با هدف ارائه تصويري مخدوش از ايران منتشر شده و هدف اصليشان اين است كه ايران را كشوري منزوي و به دور از جامعه جهاني نشان دهند. اين اتفاق در حالي است كه ايران بيشترين ارتباط را با تمام كشورهاي دنيا در همه ابعاد دارد. بنابراين لازم است كه با اتخاذ تدابير درست مبتني بر قدرت نرم رسانه، پاسخ درستي به اين شبههافكنيها داد.
دومين اتفاق كه در جريان مسابقات امسال از سوي رسانههاي خارجي به چشم آمد، ايجاد دوقطبي ورزشي بين ايران و آمريكا و سنگينكردن كفه ترازو به نفع ايالات متحده بود. بسياري از اين رسانهها با استفاده از تعابيري نظير «باخت سنگين ايران به آمريكا»، «زور ايران به آمريكا» نرسيد و .... پس از مسابقات فينالي كه به سود آمريكا تمام شد سعي در القاي ناكارآمدي تيم داشتند. اين اتفاق در حالي است كه پس از دو برد ايران در دو فينال (كامران قاسمپور و رحمان عموزاد) هيچ واكنشي نداشتند.
طبيعي است كه هر مسابقه ورزشي دو رو دارد؛ برد و باخت. يك نفر برنده ميشود و ديگري ميبازد. همانطور كه سال گذشته حسن يزداني ديويد تيلور را برد، امسال متحمل شكست شد كه جزئي از ورزش است. بنابراين دستاوريز قرار دادن اين موضوعات براي رسيدن به اهداف ديگر روش جديد رسانههاي خارجي است كه بايد پاسخ درست رسانهاي در ميدان جنگ نرم بدان داد.
در اين مطلب، عمده نگاهمان معطوف به ورزش كشتي بود، اما نبايد فراموش كنيم كه اين موضوع ناظر بر همه رشتههاي ورزشي است. چند ماه ديگر جام جهاني فوتبال را داريم و حتما رسانههاي غربي از هماكنون خوراك رسانهاي براي آن آماده ميكنند و هدفشان نيز يك چيز است: القاي ناكارآمدي ورزش در ايران! در اينجا بايد به ديپلماسي ورزشي پناه ببريم. از يكسو افراد صاحب نفوذ بايد از ظرفيتهاي خود براي برهم زدن شرايط استفاده كرده و از سويي ديگر، پاسخ رسانهاي براي فعاليت رسانهاي آنان درنظر داشت.
اين اتفاق در رشتههاي ديگر ورزشي نظير تكواندو، كاراته، جودو و ... نيز ممكن است تكرار شود كه تاكنون نيز نمونههايي از آن را ديدهايم. براي مثال ديدهايم كه اسرائيل با قرار دادن يك ورزشكار در بين حاضران شركتكننده در مسابقه و احتمال رويارويي با نماينده ايران در جهت حذف آن ورزشكار ايراني، دور كردن كشورمان از يك مدال و همچنين اقدامات بعدي نظير محروم كردن آن ورزشكار يا رشته ورزشي تلاش ميكند. عدم مقابله با اين موضوع نشان از ضعف ما در عرصه ديپلماسي ورزشي رسانهاي دارد. اين كشورها جنگ نرمي را عليه ايران آغاز كردهاند
به صورت خلاصه، راهكارهاي ذيل پيشنهاد ميشود:
- فعال كردن ديپلماسي ورزشي رسانهاي و تقويت آن
لازم است كرسيهاي جهاني كه نقش مهمي در تصميمگيريهاي موثر در زمينه ورزش دارند را به دست بياوريم. از اين طريق ميتوان ديپلماسي ورزشي رسانهاي را فعال و تقويت كرد. اگر اقداماتي در گذشته انجام شده، بايد ضمن شناسايي نقاط ضعف و قوت آن نسبت به تقويتش اقدام نمود.
- استفاده از افراد باتجربه قبل از قرعهكشيها
لازم است كه افراد بانفوذ در عرصه ورزش و رسانه قبل از قرعه كشيها و چه بسا قبل از آغاز مسابقات ورزشي در رشتههاي مختلف وارد شده و اجازه شيطنتها را بگيرند. همانطور كه بارها ديدهايم، كشورهاي ديگر از اين دست ظرفيتها برخوردار بوده و به بهترين نحو از آن استفاده ميكنند، ما نيز نبايد بيبهره از آن باشيم.
- توجه به جنگ نرم رسانهاي دشمن و اقدام متقابل
فراموش نكنيد كه دشمن جنگ نرم رسانهاي را در عرصه ورزش آغاز كرده است؛ بايد ديپلماسي رسانهاي ورزشي را در اين بخش تقويت كرده و ضمن شناسايي راهكارهاي رسانههاي آن در اين عرصه، ابتكار عمل را به دست گرفت.
التعليقات