مقابله، تحليل و شناسايي الگوهاي رفتاري تروريست‌ها در ايران


تروريسم مهم‌ترين يا حداقل يكي از بزرگ‌ترين تهديداتي است كه بر منافع ايران در فضاي داخلي و منطقه‌اي سايه افكنده است. ايران در منطقه‌اي قرار گرفته كه مشخصه بارز آن، وجود و وفور پول و سلاح است؛ دو عنصري كه در كنار رژيم‌هاي ورشكسته بذر تروريسم را بارور مي‌كند. براساس برآورد مؤسسه صلح و اقتصاد استراليا در مطالعه‌اي كه 7/99 درصد از جمعيت جهان را دربرمي‌گيرد و از آن به‌عنوان شاخص تروريسم جهاني (GTI) ياد مي‌شود، از ميان شش كشور با بالاترين ريسك احتمال وقوع حملات تروريستي، سه كشور افغانستان، عراق و سوريه در همسايگي ايران قرار دارند.

مشخصاً اين همجواري واجد هزينه‌هاي امنيتي بسياري براي تهران است و اين امر براي رقبا و دشمنان منطقه‌اي و فرامنطقه‌اي، ظرفيتي در ناامن‌سازي فضاي داخلي ايران به‌شمار مي‌رود. با وجود اين شرايط، امنيت مهم‌ترين دستاوردي است كه ايرانِ بعد از انقلاب در چنين مختصاتي بدان دست يافته است. به‌طور مشخص، خدشه وارد كردن به اين دستاورد در كنار ناامن‌سازي فضاي اقتصادي و برقراري نظام تحريم‌ها مي‌تواند فضاي ملتهب داخلي موردنظر را در اختيار دشمنان قرار دهد.

از منظر مطالعات تطبيقي، روند جهاني تحولات تروريسم در ايران بي‌تأثير از تحولات جهاني آن نبوده است؛ آن گونه كه راپوپورت مدعي است در قرن نوزدهم، تروريسم ماهيت آنارشيستي داشت، اما در قرن بيستم ابتدا ماهيت ضد استعماري داشت و بعد از جنگ جهاني دوم، چپ جديد غلبه يافت. در سال‌هاي ابتدايي انقلاب اسلامي در ايران، تروريسم چپ‌گرا (منافقين و چريك فدايي خلق)، آنارشيسم (فرقان) و نيز قوم‌گرا و جدايي‌طلب (كوموله و حزب تركمن) با هدف دستيابي به اغراض سياسي شكل گرفته بود؛ اما با فاصله گرفتن از سال‌هاي ابتديي انقلاب و پشت‌سر گذاشتن جنگ تحميلي، در موج دوم حملات تروريستي، ايجاد رعب و وحشت با هدف تزلزل منزلت ايدئولوژيك ايران ازطريق حمله به زيرساخت‌ها و بارگاه امامزادگان و مساجد جايگزين شد؛ اما ديري نپاييد كه با ناكامي طراحان، حملات موج سوم متولد شد.

شاخص مهم موج سوم سرمنشأ خارجي و منطقه‌اي بودن حملات، و هدف آن در اين مرحله، تزلزل روحيه ملي در ايران است. براي دستيابي به اين هدف، در ابتدا، تاكتيك ترور شخصيت‌هاي علمي ازجمله دانشمندان هسته‌اي در دستور كار قرار گرفت؛ اما با ناكامي در رسيدن به هدف، طي چند سال گذشته حمله به نمادهاي سياسي مانند مجلس شوراي اسلامي و مرقد مطهر امام راحل و نيز امنيتي (حادثه تروريستي اهواز و يا حمله به كلانتري در چابهار) كه توان اثرگذاري بيشتري داشت در برنامه قرار گرفت.

گذشته از اهداف و تاكتيك‌ها در امواج يادشده، ما با سه حلقه روبه‌رو هستيم: حلقه اول، مبارزان و گروه اصلي؛ حلقه دوم، حاميان و تأمين‌كنندگان مالي و لجستيكي؛ و حلقه سوم، حاميان بالقوه پنهان در لايه‌هاي اجتماع. در جريان پيشگيري و مقابله با حملات تروريستي، مهم‌ترين و بزرگ‌ترين گروه حلقه سوم است؛ گروهي كه در داخل قرار دارد و عمده سرمايه‌گذاري سركرده‌هاي ترور براي جذب اين گروه صورت مي‌گيرد.

ارسال سيگنال‌هاي قاطع به تروريست‌ها و حاميان آنها و عمليات‌هاي ضد ترور باعث ايجاد حس اعتماد عمومي به حاكميت مي‌شود؛ آن‌گونه كه سپاه مقتدرانه در حمله موشكي، مقر تروريست‌هاي حمله اهواز را مورد اصابت قرار داد. دراين‌بين، البته نقش رسانه‌ها پراهميت است. درپي حملات با استراتژي رسانه‌اي منسجم بايد خسارت‌هاي نظام در داخل را كم، و ابعاد حمله در نظام بين‌الملل را براي دستيابي به اجماع جهاني عليه حاميان منطقه‌اي حملات برجسته كرد.

البته گستره حوزه عملياتي تروريست‌ها، ساختار شبكه‌اي گروه‌هاي تروريستي، پيچيدگي‌هاي ذاتي اين گروه‌ها و استفاده از فضاي مجازي كار مبارزه با تروريسم را دشوار مي‌كند؛ اما با توجه به اينكه در طراحي حملات تروريستي از نظريه انتخاب عقلاني استفاده مي‌شود، با افزايش هزينه‌هاي عمليات‌هاي تروريستي (در ابعاد نظامي، رواني، و رسانه‌اي) به‌طور محسوسي محاسبه عمليات‌ها تحت تأثير قرار مي‌گيرد و ازاين‌رو، با مبارزه مؤثر و حساب‌شده مي‌توان سبب عدم جذب حلقه سوم و كوچك‌تر شدن حلقه اول، و درنهايت، ناكارآمدي نظام حملات تروريستي و موفقيت در عبور از اين موج خطرناك شد.

فارغ از ابعاد تاكتيكي مبارزه با تروريسم، با توجه به اينكه از بدو انقلاب، ايران همواره با اين خطر مواجه بوده است و شاخص تروريسم جهاني نيز ساليانه براي ايران درحال رشد است، در كشور نياز جدي وجود دارد كه مناطق مختلف كشور از نظر شرايط سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي، حملات تروريستي حادث‌شده يا تيم‌هاي تروريستي شناسايي در آن مناطق، محرك‌هاي ژئوپليتيكي و ايدئولوژيكي و دگرديسي تروريسم در بازه زماني مورد مطالعه جدي قرار بگيرد و مناطق كشور به سه دسته ريسك بالا، متوسط و پايين تقسيم‌بندي شوند و براي هر منطقه راهبردهاي مؤثر و عملياتي انديشيده شود.

قطعاً با پايان يافتن اين موج، حركت‌هاي تروريستي در ايران به اتمام نخواهد رسيد و دوران جديدي از حملات تروريستي آغاز خواهد شد. براي پيش‌بيني موج آينده، درصورتي‌كه منظومه‌وار به عمليات تروريستي نگاه شود مي‌توان الگوهاي رفتاري و عملياتي تروريست‌ها را شناسايي و رصد كرد و ازاين‌طريق، فرايندهاي پيشگيري، مقابله و مبارزه سهل و كارآمدتر مي‌شود.