ده نقشه كه راهبرد روسيه را تبيين مي كند


جورج فريدمن تحليل گر ارشد مسائل بين الملل در سال 2016 تحليلي در قالب پيش بيني مسائل آينده درباره روسيه منتشر كرد، كه مبناي بسياري از رويدادها از آن هنگام تاكنون است. در زير، ترجمه آن را مي بينيم.

 

بسياري از مردم نقشه ها را بر اساس هدف اصلي آنها در نظر مي گيرند: يعني نشان دادن جغرافيا و توپوگرافي يك كشور. اما نقشه ها مي توانند از همه ابعاد سياسي، نظامي و اقتصادي سخن بگويند. در واقع، آنها نخستين نقطه انديشيدن درباره راهبرد يك كشور هستند و مي توانند عواملي را آشكار كنند كه با نبود نقشه ها روشن نمي شدند. ده نقشه زير موقعيت دشوار روسيه از هنگام فروپاشي اتحاد جماهير شوروي را نشان مي دهد و اهداف بلند مدت پوتين در اروپا را توضيح مي دهد.

 

روسيه تقريبا محصور در خشكي است
 

 



 

  گاهي يك نقشه مي تواند گوياي مهمترين مسئله يك كشور باشد. درباره روسيه، اين همان نقشه گويا است. يكي از كليدهاي درك راهبرد روسيه اين است كه به موقعيت آن نسبت به بقيه اروپا بنگريم. درياهاي بالتيك و شمال، اقيانوس اطلس و درياي مديترانه و درياي سياه، از سه سو شبه جزيره اروپا را دربر گرفته اند. شرقي ترين حد شبه جزيره از نوك شرقي درياي بالتيك در جنوب تا درياي سياه ادامه دارد. در اين نقشه، اين تقسيم بندي با خط سن پترزبورگ به روستوف-آن-دُن نشان داده شده است. اين خط همچنين حدود مرزهاي شرقي كشورهاي حوزه بالتيك، بلاروس و اوكراين را مشخص مي كند. اين كشورها لبه شرقي شبه جزيره اروپا هستند. تقريباً جايي در اروپا نيست كه بيش از 400 مايل از دريا فاصله داشته باشد و بيشتر نقاط اروپا كمتر از 300 مايل دور از دريا هستند. از سوي ديگر، بيشتر خاك روسيه عملا محصور در خشكي است. اقيانوس منجمد شمالي از مراكز جمعيتي روسيه بسيار دور است و چند بندر موجود عمدتاً در زمستان غيرقابل بهره برداري اند.

 

اروپا دسترسي روسيه به اقيانوس ها را كنترل مي كند
 


 

 دسترسي روسيه به اقيانوس هاي جهان، به جز قطب شمال، نيز محدود است. چنانچه در نقشه بالا مي بينيم، اين دسترسي از سوي كشورهاي ديگر مسدود شده است. روسيه اروپايي سه نقطه بالقوه براي دسترسي به بازرگاني دريايي جهاني دارد. يكي از راه درياي سياه و تنگه بسفر، كه آبراهي باريك در تركيه است و مي تواند به سادگي روي روسيه بسته شود. ديگري از راه سن پترزبورگ است، كه كشتي ها مي توانند از آب هاي دانمارك بگذرند، اما اين گذرگاه نيز مي تواند به سادگي مسدود شود. سومين مسير، راه طولاني اقيانوس منجمد شمالي است كه از [بندر] مورمانسك آغاز مي شود و سپس از راه شكاف هاي ميان گرينلند، ايسلند و بريتانيا راه خود را ادامه مي دهد.

در طول جنگ سرد، پايگاه هاي هوايي نروژ، اسكاتلند و ايسلند، همراه با ناوگروه هاي نبرد دريايي، مي كوشيدند تا روسيه را از دسترسي به دريا محروم كنند. اين نشان دهنده آسيب پذيري روسيه برآمده از دسترسي نداشتن به اقيانوس ها و آبراه ها است. اين نشان مي دهد كه چگونه روسيه، از هر سو كشوري محصور در خشكي است. دسترسي يك كشور به دريا مي تواند بر قدرت اقتصادي و سياسي‌اش تأثير زيادي بگذارد.

 

مرزهاي غربي، شالوده حيات روسيه هستند

بر اساس سه نقشه اي كه در ادامه مي آيند، واقعيت روسيه را در خواهيم يافت.

1. بيشتر جمعيت روسيه در امتداد مرزهاي غربي زندگي مي كنند. كانون انباشت جمعيت روسيه، در امتداد مرز غربي اين كشور با اروپا و مرز جنوبي آن با قفقاز (منطقه ميان درياي سياه و درياي خزر از جنوب) است. سيبري جمعيت كمي دارد. رودخانه ها و زيرساخت هايي كه در امتدادشان بنا شده اند، به سوي غرب جريان دارند.


 

2. كانون كشاورزي روسيه، به سوي جنوب غربي اين كشور مي رود. در آب و هواي شمال روسيه نمي توان كشاورزي گسترده اي راه انداخت. همين امر، مرز روسيه با اوكراين و مرز روسيه در قفقاز و آسياي مركزي را حياتي مي كند. غرب و جنوب روسيه، افزون بر اينكه پر جمعيت است، حياتي ترين و پربارترين مناطق كشاورزي اين كشور نيز به شمار مي روند.

 

3. اهميت مناطق غربي و جنوبي را مي توان در ساختار حمل و نقل كشور نيز ديد. حمل و نقل ريلي همچنان براي روسيه حياتي است. ببينيد كه چگونه راه آهن به سوي غرب و جمهوري هاي شوروي پيشين گرايش يافته است. همچنان تمركز بر غرب و جنوب است - تنها دو خط ريلي روسيه، اروپا را به منطقه دريايي اقيانوس آرام روسيه مي پيوندد و بيشتر سيبري خارج از محدوده حمل و نقل است.

سه نقشه بالا، الگوي داخلي اساسي براي روسيه را نشان مي دهد. تمركز اصلي و آسيب پذيري روسيه در غرب است... كه با علقه ثانويه اين كشور به قفقاز همراه شده است. سيبري بر روي نقشه بزرگ به نظر مي رسد، اما بيشتر بخش هايش كم جمعيت است و از نظر راهبردي ارزش كمي دارد.

نخستين نقشه از سه نقشه نشان مي دهد كه مرز غربي كنوني روسيه در امتداد شبه جزيره اروپا قرار دارد. نقشه هاي ديگر نشان مي دهد كه جمعيت، كشاورزي و حمل و نقل در امتداد مرز غربي (با يك خوشه ثانويه در قفقاز) قرار دارند. اين منطقه هسته روسيه است و باقي مانده مناطق ديگر به سوي شرق آسيا، پيرامون روسيه به شمار مي آيند.

 

روسيه حائل خود در برابر غرب را از دست داده است

روسيه به عنوان يك قدرت زميني ذاتا آسيب پذير است. اين كشور در دشت اروپا از موانع طبيعي اندكي برخوردار است كه توان كمي براي رويارويي با دشمنان غربي را به اين كشور مي دهد. در شرق كوه هاي كارپات، دشت به سوي جنوب مي چرخد ​​و دروازه روسيه را مي بينيم. افزون بر اين، روسيه رودخانه هاي كمي دارد كه حمل و نقل داخلي را دشوار مي كند و كارايي اقتصادي را كاهش مي دهد. آنچه از كشاورزي بدست مي آيد بايد به بازارها حمل شود و اين بدان معناست كه سيستم حمل و نقل بايد به خوبي عمل كند. و با توجه به اين كه بسياري از فعاليت هاي اقتصادي در نزديكي مرزها قرار دارد و از آنجا كه موانع طبيعي اندكي وجود دارد، روسيه در معرض خطر است.

بنابراين شگفت‌آور نيست كه راهبرد ملي روسيه اين است كه مرزهاي اين كشور را تا آنجا كه مي شود به سوي غرب براند. نخستين لايه از كشورهاي حاشيه شرقي شبه جزيره اروپا – يعني كشورهاي حوزه بالتيك، بلاروس و اوكراين - عمقي را فراهم مي آورند كه روسيه مي تواند از خود محافظت كند و همچنين فرصت هاي اقتصادي بيشتري را فراهم كند.

موقعيت روسيه در سال 1914، درست پيش از آغاز جنگ جهاني اول را در نظر آوريد.



روسيه نخستين لايه [از كشورهاي عمق راهبردي خود] را به طور كامل و برخي از كشورهاي لايه دوم همچون لهستان و روماني امروز را جذب كرده بود. كنترل آن بر بخش عمده اي از لهستان بسيار مهم بود. هنگامي كه آلمان و امپراتوري اتريش-مجارستان در سال 1914 به روسيه حمله كردند، عمقي كه اين حائل به روس ها مي داد به آنها اجازه داد بدون گسترش جنگ تا سال 1917 در خود روسيه پايداري كنند. در سال 1941، هنگامي كه آلمان دوباره به روسيه حمله كرد، آلماني ها شتابان پيش رفتند. اين نقشه ميزان پيشروي آلماني ها را نشان مي دهد. آلمان سراسر اين قلمرو را اندك اندك تصرف كرد اما هيچگاه يكسره برهمه اين خاك چيره نشد.



آلماني ها تقريباً سرتاسر شبه جزيره اروپا را تصرف كردند و سرانجام در شرق و جنوب به سوي قفقاز به راه افتادند. در پايان، روسيه بخاطر عمق [خاك] و پايداري نيروهايش، آلمان را شكست داد. عمق [خاك] روسيه، آلمان ها را خسته كرد و پايداري نيروهايش، جنگ فرسايشي را بر آلماني ها تحميل كرد كه آنها را در هم شكست. اگر روسيه آن عمق راهبردي را نداشت، جنگ را مي باخت. بنابراين، راهبرد روسيه در پايان جنگ جهاني دوم اين بود كه مرزهاي خود را تا حد امكان به سوي غرب پيش ببرد.



 

اين بيشترين گسترش مرزهاي روسيه بود - و سرانجام موجب درهم شكستن اتحاد جماهير شوروي شد. روسيه نخستين لايه از كشورها[ي عمق راهبردي اش يعني] – كشورهاي حوزه بالتيك، بلاروس و اوكراين - را تصرف كرده بود و با تصرف لايه دوم و همچنين نيمه شرقي آلمان به سوي غرب پيش رفته بود.

موقعيت آرماني روسيه، تهديدي وجودي براي بقيه اروپا بود. اروپايي ها و آمريكا دو مزيت داشتند. آنها گستره مرزهاي روسيه را محاصره كرده بودند و هرگاه مي خواستند، مي توانستند دسترسي اين كشور را به دريا ببندند. اما مهمتر از آن، آنها يك بلوك تجاري دريايي پديد آوردند كه در مقايسه با متحدان شوروي ثروت هنگفتي توليد مي كرد (كه روسيه محصور در خشكي آن را برانداخت). مسابقه تسليحاتي كه در پي آن پديد آمد، فشاري بر غرب آورد اما بهاي گزافي براي روسيه داشت.

هنگامي كه بهاي نفت در دهه 1980 كاهش يافت، روس ها نتوانستند كاهش درآمد را برتابند. اين امر اتحاد جماهير شوروي را فلج كرد.

 

اينك روسيه چيزي براي از دست دادن ندارد

بازگرديم به نقشه اول كه نشان مي دهد عقب نشيني نيروهاي روسيه به خط جداكننده اين كشور از شبه جزيره اروپا بي سابقه بود. از سده 18 م. روسيه نخستين لايه شبه جزيره اروپا را كنترل مي كرد. پس از سال 1991، روسيه كنترل هر دو لايه [عمق راهبردي اش] را از دست داد. سال هاي سال بود كه مرز روسيه اينقدر به مسكو نزديك نبوده بود.

غرب، منطقه بالتيك را در ناتو جذب كرد و سنت پترزبورگ را تا صد مايلي كشور ناتو رساند. روس ها هيچ كاري نمي توانستند در اين زمينه انجام دهند. بجاي آن، آنها بر بسامان كردن اوضاع متمركز شدند – كه از ديدگاه آنها، دربرگيرنده جنگ با شورشيان چچني در آن سوي مرز، مداخله در گرجستان، اعزام نيرو به ارمنستان و غيره بود.

اما همانطور كه از اين نقشه ها مي توان فهميد، كشور كليدي براي روسيه پس از سال 1991 اوكراين بود. بالتيك اينك از دسترس خارج بود و بلاروس يك دولت هواخواه روسيه داشت. اما در هر صورت، اوكراين كليد اصلي بود، زيرا مرز اوكراين در  راستاي كانون كشاورزي روسيه و همچنين مراكز بزرگ جمعيتي و شبكه هاي حمل و نقل قرار داشت. اين يكي از دلايلي بود كه آلمان ها در جنگ جهاني دوم به مرز اوكراين و فراتر از آن براي رسيدن به روسيه فشار آوردند.

با نگاهي به نبرد كنوني بر سر اوكراين در مي يابيم كه روس‌ها براين باورند كه منافع اروپايي ها و آمريكايي ها در پديد آوردن رژيم هواخواه غرب، فراتر از اوكراين مي رود. از ديدگاه روسيه، آنها نه تنها يك منطقه حائل حياتي را از دست داده اند، بلكه نيروهاي اوكراينيِ دشمنِ روسيه به سوي مرز روسيه جابجا شده اند. يادآور مي شويم منطقه اي كه روس ها به شدت از آن دفاع مي كنند، منطقه اي است كه در غرب مرز روسيه قرار دارد و تا جايي كه مي توانند خاكش را به توبره مي كشند.

اين واقعيت كه اين سناريو روسيه را در موقعيتي نامطمئن قرار مي دهد بدان معنا است كه دور از ذهن است روس ها مسئله اوكراين را در جايي كه هست رها كنند. اين گمانه كه منافع غرب در منطقه بر پايه نيت خوب آنها شكل گرفته، در ذهن روسي راه ندارد.

در همان حال، غرب نمي تواند تصور كند كه روسيه - در صورت بازپس گيري اوكراين – به تصرف آنجا قانع خواهد شد. بنابراين، ما در يك موقعيت كلاسيك هستيم كه در آن دو نيرو بدترين ها را درباره يكديگر در نظر دارند. اما روسيه با از دست دادن لايه اول شبه جزيره اروپا، در موقعيت ضعيف تري قرار دارد. اين كشور مي كوشد يكپارچگي فيزيكي مادر وطن را حفظ كند.

روسيه نمي تواند نيروهاي زيادي وارد جنگ كند زيرا نيروي دريايي اش درگير [ژئوپلتيك بسته اين كشور] است و پشتيباني بدنه نيروهاي نظامي اش، تنها با نيروي هوايي ممكن نيست. اگرچه روسيه براي نشان دادن توانايي هاي نظامي خود و به دست آوردن اهرم فشار دربرابر غرب در درگيري هاي سوريه شركت كرد، اما نبرد سوريه در حاشيه منافع اصلي روسيه است. مسئله اصلي روسيه، مرزهاي غربي و اوكراين است. در جنوب، تمركزش بر قفقاز است.

   

آشكار است كه اقتصاد روسيه كه بر پايه صادرات انرژي مي چرخد، با توجه به كاهش شديد بهاي نفت در يك سال و نيم گذشته با مشكل جدي روبه رو است. اما روسيه هميشه درگير مشكلات اقتصادي جدي بوده است. اقتصاد اين كشور پيش از جنگ جهاني دوم فاجعه بار بود، اما به هر حال در جنگ پيروز شد... با هزينه اي كه كمتر كشور ديگري مي توانست  با آن يك جنگ را ببرد.

 

دشواري ها، روس ها را متحد مي كند

 توسيديد با اشاره به اينكه آتن به دريا نزديك است و بندري عالي به نام پيرئوس دارد، ميان آتن و اسپارت تمايز قائل شد. از سوي ديگر، اسپارت قدرت دريايي به شمار نمي آمد. آتن بسيار ثروتمندتر از اسپارت بود. قدرت دريايي مي تواند به گونه اي در بازرگاني بين المللي شركت كند كه قدرت محصور در خشكي نمي تواند. پس آتني ثروتمند است، اما در آن مال دو عيب است: نخست، ثروت، تجمل آفريني مي كند و تجمل، فساد مي آفريند. دوم، گشتن در جهان، ابهامِ اخلاقي مي‌آفريند. اسپارت از ثروت بسيار كمتري نسبت به آتن برخوردار بود. اين شهر نه بر پايه بازرگاني، بلكه بر اساس كار سخت ساخته شده بود. و بدين سان، جهان را نمي شناخت، اما بجاي آن، از حس ساده و نيرومندِ تشخيصِ درست از نادرست برخوردار بود.

نبرد ميان قدرت برآمده از ثروت با قدرت برآمده از كار سخت، نبردي تاريخي است. اين را مي توان در تمايز ميان شبه جزيره اروپا و روسيه ديد. اروپا دنيوي است و قدرت زيادي از ثروت خود مي گيرد، اما در عين حال مستعد درگيري هاي دروني است. روسيه، اگرچه شهرستاني‌ مسلك است، اما بيشتر از اينكه چنددسته شده باشد، متحد است و قدرت را از توان برآمدن بر دشواري ها  بدست مي آورد. اين كشور از نظر جغرافيايي در موقعيت آسيب پذيري قرار دارد. هسته آن به شكلي چاره‌ناپذير، محصور در خشكي است و نقاط خفه‌اي كه كشتي‌هايش براي دسترسي به اقيانوس‌ها بايد از آن عبور كنند به آساني قطع مي‌شوند.

بنابراين، روسيه نمي تواند آتن بشود. بايد اسپارت باشد، و اين بدان معناست كه بايد يك قدرت زميني باشد و ويژگي هاي فرهنگي ملت اسپارتي را به خود بگيرد. روسيه بايد نيروهاي قدري داشته باشد كه در جنگ هاي زميني بجنگند. همچنين بايد بتواند ثروت كافي براي نگهداري از ارتش خود و همچنين تامين استاندارد معقول زندگي براي مردمش توليد كند – اما روسيه در اين زمينه نمي تواند با اروپا برابري كند.

بنابراين اين رفاه نيست كه كشور روسيه را به هم مي پيوندد، بلكه نگرش آرماني مشترك و وفاداري به مادر وطن است. و از اين نظر، شكاف عميقي ميان اروپا و ايالات متحده (كه از رفاه به عنوان توجيهي براي وفاداري استفاده مي كنند) و روسيه (كه وفاداري برايش از قدرت دولت و تعريف اساسي روس بودن برمي آيد) وجود دارد. با وجود اقوام گوناگون در سراسر روسيه،  همچنان ملت روس پشتيبان اين انديشه دولتي هستند. همه اينها فرصتي براي روس ها به شمار مي آيند. هم اينك هر چقدر هم كه اقتصاد آنها بد باشد، سادگي موقعيت جغرافيايي آنها از همه نظر به آنها اين توانمندي را مي دهد كه مخالفان‌شان را غافلگير كنند و شايد حتي روس ها را خطرناك تر كند.


ترجمه دكتر سيده مطهره حسيني، استاديار علوم سياسي دانشگاه پيام نور