در تحولات سوريه چه نقشي را ميتوان براي مصر متصور بود؟
بدليل موقعيت استراتژيك سوريه و نيز منافع متضاد كنشگران داخلي و عرصه خارجي آن؛ نهتنها پيچيدگي حل بحران به شكل فزايندهاي افزايش يافته؛ بلكه امروزه ميدان سوريه عرصه تقابل قدرتهاي منطقهاي و بينالمللي است كه هركدام بر اساس منافع و مصالح خويش در سه سطح «همكاري»، «رقابت»، و «تقابل» وارد بازي شدهاند. بنابراين درهم تنيدگي ابعاد داخلي و خارجي بحران سوريه شرايطي بوجود آورده كه حتي در صورت اراده مردم و توافق داخلي براي رسيدن به توافق، بدون اجماع قدرتهاي اثرگذار خارجي امكانپذير نخواهد بود.
مردم سوريه از شروع بحران داخلي با تاثيرپذيري از قيام فراگير مردمي در شمال آفريقا (تونس ـ مصر) مطالبات مدني ـ اجتماعي خود را از نظام سوريه مطرح و تلاش كردند كه دولت را وادار به پاسخگويي افكار عمومي و رفع تنگناهاي سياسي براي ايجاد ساختار جديد قدرت چندحزبي نمايند. البته كجفهمي دولت سوريه در پاسخگويي روشن به اين مطالبات موجب كشيدگي اوضاع سياسي و افزايش خشونتها گرديد. و در اين مسير نبود اراده ملي براي حل بحران از طريق رويه مسالمتآميز موجب شد كه راه براي دخالت در اوضاع داخلي سوريه از سوي قدرتهاي خارجي هموارتر هم گردد.
بطوريكه هم معارضين سوري و هم دولت از سوي بازيگران خارجي مسلح ميشوند و زمينه نيز براي جنگ فرسايشي تمامعيار در منطقه فراهم گرديده است. لازم به ذكر است كه ارتش سوريه بعنوان بازيگر منتفذ در ساختار قدرت سياسي بهرغم برخي ريزشها و بروز اختلافات داخلي همچنان وفاداري خود را به دولت بشار اسد حفظ كرده و در كنار آن اقليت علوي و مسيحيان معتقد به حفظ وضع موجود؛ حاضر به امتيازدهي بيشتر به مخالفين دولت در عرصههاي مختلف نيستند.
گرچه جبهه گسترده معارضين متشكل از ارتش ملي آزاد و جريان اخوان سوري به رهبري معاذ خطيب و نيز گروههاي تندرو وابسته به القاعده النصره بهرغم اختلافات ايدئولوژيكي و سياسي و نيز چگونگي ادامه مبارزه با دولت به سوريه بعد از بشار تمركز دارند با اين وجود؛ اختلافات دروني گروههاي مخالف براي ادامه مبارزه از يكسو و موضعگيري متفات قدرتهاي خارجي در نبود مكانسيم بينالمللي مشخص براي اجماع نهايي براي نيل به توافق احتمالي؛ بر ابهامات موجود افزوده است.
اين در حالي است كه جبهه حاميان دولت سوريه (روسيه ـ چين ـ ايران) منسجمتر از قبل بر مواضع خويش و حضور شخص بشار در قدرت تاكيد دارند. از اينرو تداوم حمايتهاي سياسي و نظامي همهجانبه غرب از مخالفين و تلاش براي تكرار سناريو ليبي در سوريه بدليل مخالفت روسيه و چين از تحميل قطعنامه جديد و اعطاي مجوز شوراي امنيت براي دخالت نظامي غرب در سوريه بياثر شده است. بنابراين ماندن يا رفتن بشار اسد به اجماع قدرتهاي خارجي بستگي دارد و در شرايط موجود ميتوان گفت اين توافق مشاهده نميشود. در اين مسير تبيين رفتار بازيگران مداخلهگر در بحران سوريه بدون لحاظ مقدورات داخلي و محذورات بينالمللي آنها امكانپذير نيست. در منطقه خاورميانه نقش عربستان سعودي و تركيه بعنوان مخالفين نظام سوريه در كنار ايران بعنوان يگانه متحد استراتژيك بشار اسد اهميت دارد. در واقع محور عربي ضدسوري در كنار تركيه از همه قدرت سختافزاري و نرمافزاري خود براي ضربه زدن به دولت و تغيير موازنه قدرت به نفع خويش بهره ميبرد. اين در حالي است كه ايران تحولات سوريه را تنها بهعنوان جنبش مردمي مستقل و اسلامي نميبينند؛ بلكه ريشه بحران را در تعارض با منافع غرب و بالانس قدرت ميانمحور مقاومت و جبهه ارتجاعي عرب جستجو ميكند.
گرچه همانطوريكه اشاره شد؛ نقش عربستان و قطر در كنار تركيه براي ايجاد ساختار جديد قدرت در سوريه برجسته است، با اين وجود مصر نيز بعنوان كانون تحولات جهان عرب و از قطبهاي قدرت سنتي در خاورميانه همواره در تعاملات منطقهاي و پيريزي ترتيبات جديد امنيتي نقشآفرين بوده است.
رويكرد اصلي مصر در طول چندين دهه گذشته بويژه دوره مبارك همواره از اصول ثابتي پيروي كرده است. بطوريكه مصر لنگرگاه و نقطه امن براي منافع غرب و نيز شريك استراتژيك رژيم اسراييل در خاورميانه قبل از تحولات بهار عربي در منطقه بود. در واقع سياست محافظهكارانه و عدم تقابل و حفظ وضع موجود و مخالفت با هرگونه جريان تحولخواه و انقلابي، مصر را بعنوان جزيره ثبات غرب مطرح ساخته بود. سقوط رژيم مبارك و بروز موج دموكراسيخواهي در منطقه بر هراس غرب و اسراييل در منطقه افزود. بنابراين غرب براي مديريت بحران و جلوگيري از منزوي شدن اسراييل در منطقه و حفظ قراردادهاي امنيتي قبلي (كمپ ديويد) با دولت اسلامگراي مصر به رهبري محمد المرسي وارد مذاكراه شد و تداوم كمكهاي اقتصادي ساليانه خود را نيز منوط به حفظ ملاحظات سياسي و استراتژيك غرب و اسراييل نمود.
اقتصاد رنجور مصر و از بين رفتن صنعت تروريسم بعنوان يكي از منابع اصلي درآمد ملي كشور در كنار حضور اثرگذار نيروهاي امنيتي در تصميمگيريهاي داخلي و عرصه سياست خارجي بر انفعال عمل محمد مرسي در منطقه افزوده است. بنابراين در جبهه مخالفين منطقهاي دولت سوريه ابتكار عمل همانطوريكه اشاره شد، بيشتر با عربستان و تركيه و قطر بوده است.
گرچه مشكلات داخلي و تراكم بحران بدليل تشديد رقابت ميان اخوانالمسلمين و اسلامگرايان در مسايل داخلي ـ خارجي مانع اتخاذ سياست مستقل بهويژه در موضوع سوريه شده است با اين وجود؛ بحران سوريه فرصت مغتنمي است تا مصر براي برونرفت از چالش داخلي ـ خارجي بر اساس رويكرد عربي ـ غربي عمل كند. محمد مرسي در موضعگيريهاي آشكار علناً از رفتن بشار اسد و پيريزي ساختار جديد در سوريه با نقش پررنگتر نيروهاي وابسته به اخوانالمسلمين حمايت ميكند. مرسي در شانزدهمين نشست جنبش عدم تعهد در تهران در تقابل با سياستهاي ايران عملاً به سوريه تاخت و در مناسبتهاي مختلف تضاد ديدگاههاي ايران ـ مصر نسبت به تحولات سوريه را مانع بزرگ در گشايش روابط فيمابين دانست.
از سوي ديگر مصر براي افزايش قدرت مانور خويش در تحولات سوريه با تاكيد بر حل بحران از طريق قدرت منطقهاي متشكل از مصر، تركيه، عربستان و ايران در قالب كميته چهارجانبه سعي كرده است كه همپاي ديگر قدرتهاي دخيل نقش جديدي را براي خود جستجو نمايد. البته كميته چهارجانبه حل بحران سوريه در درون با تناقض آشكار در اتخاذ تصميم مستقل و ارايه راهحل جامع روبروست.
مواضع عربستان در محور عربي ضد سوري در كنار تركيه همچنان بر مداخله و سرنگوني بشار اسد استوار است و رياض با اعزام گروههاي تروريستي بهويژه جبهه النصره وابسته به القاعده نقش بارزي در كشتار مردم و تداوم بحران دارد. اين در حالي است كه ايران همچنان از راهحل مذاكره ميان مخالفين و دولت بر اساس فرمول سوري ـ سوري حمايت ميكند. بنابراين قاهره توانايي زيادي براي اثرگذاري در بحران سوريه در خود نميبينند. غرب نيز نقش مصر را در سوريه بعنوان عنصر مكمل قدرت همسو نظير عربستان تركيه و قطر و اردن ميبييند. بنابراين نقش فعلي مصر در روند تحولات سوريه مستقل و جدا از غرب نميباشد.
بايد قبول كرد كه مصر در حال گذر به دموكراسي با مشكلات و موانع بازدارنده در اتخاذ سياستهاي خارجي مستقل در منطقه مواجه است. همچنين بايد يادآور شد كه مصر در جرگه كشورهاي سني در وضعيت فعلي نميتواند براي برونرفت از مشكلات اقتصادي ـ سياسي بينياز از كمكهاي غرب و كشورهاي ثروتمند حوزه خليج فارس باشد. از اينرو بهرغم اتخاذ برخي ژستهاي سياسي درباره سوريه از جمله عدم مداخله غرب و تعيين سرنوشت اين كشور توسط مردم سوريه از سوي دولت اسلامگراي مرسي، در عمل اين كشور رويه همكاري نزديك با معارضين سوري و نيز عربستان را در منطقه پيگيري ميكند.
ولي آنچه ممكن است كه بر نگرانيهاي فعلي قاهره در روند تحولات سوريه و آينده نظام اين كشور بيفزايد، افزايش قدرت فرادستي جبهه النصره تكفيري بر ديگر نيروهاي مخالف بهويژه مخالفين ميانهرو وابسته به اخوانالمسلمين است. عربستان بيشترين منفعت را از راديكاليزه شدن اوضاع داخلي و افزايش نقش جريانهاي تندرو سلفي ميبرد. اين در حالي است كه اسلام ميانهرو اخواني سنخيتي با مرجعيت ديني وهابي ندارد. بنابراين انتظار ميرود كه در آينده مصر با احساس خطر بيشتر نسبت به تحولات سوريه و نقش تخريبي عربستان، از سياستهاي تعاملي با رياض كمكم فاصله بگيرد.
نكته ديگر اينكه مصر جديد همچنان گرفتار بازي قدرت ميان جريان اسلامگرا و غيراسلامگرا است. جريان اسلامگرا با توجه به انتخابات پارلماني و جدال با قضات عالي كشور و جريان مخالف مرسي آزمون دشواري را براي رسيدن به ثبات داخلي پيشرو دارد. تثبيت اوضاع داخلي مصر و اتخاذ سياستهاي مستقل منطقهاي از سوي اين كشور با توجه به حجم بحران داخلي و خارجي دور از واقعيت است. در هر صورت مصر جديد هم نگران افزايش تنشهاي منطقهاي متاثر از جنگ تمامعيار داخلي سوريه است و در اين بازي پيچيده قدرت ميان حاميان و مخالفين بشار اسد تلاش ميكند كه با بهرهگيري از برخي از كارتهاي موثر خويش نظير جايگاه منطقهاي و نزديكي به جريان ميانهرو مخالف (اخوان المسلمين) در آينده به متغيير موثري بدل گردد.
التعليقات