چين درحال صعود؛

ضرورت ايجاد يك نيروي دريايي آب‌هاي آبي


مقدمه
تاريخ به ما مي‌آموزد كه قدرت‌هاي درحال صعود به احتمال زياد درگير جنگ خواهند شد و اگر بخواهيم بدبين نباشيم حداقل با چالش‌هاي امنيتي بسياري در محيط پيراموني خود سروكار خواهند داشت. جمهوري خلق چين بيش از شش دهه است كه زخم نيروي دريايي آمريكا را بر تن دارد. زماني‌كه تايوان با حمايت ناوگان هفتم نيروي دريايي آمريكا با انقلاب كمونيستي از چين جدا شد و پس از آن هم با سياست مهار آمريكايي‌ها، چين هيچ‌گاه نتوانست تايوان را تحت سلطه خود دربياورد. آيا با اين شرايط، عاقلانه است با توجه به اينكه چين از سواحل طولاني برخوردار است و تمام تلاش كنوني ايالات متحده نيز براي مقابله با چين بر حضور قدرتمند نيروي دريايي آن در آسيا ـ پاسيفيك مبتني است، از نيروي دريايي خود غفلت كند؟ 
 
ضرورت ايجاد يك نيروي دريايي آب‌هاي آبي
اتخاذ سياست داخلي و خارجي پراگماتيستي، افزايش وابستگي متقابل اقتصادي و شكل‌گيري ساختاري نهادينه هرچند پايه‌هاي بادوامي براي آينده درخشان و باثبات چين ترسيم مي‌كند؛ اما باوجوداين، چين با مجموعه‌اي از چالش‌ها مواجه است كه مي‌تواند محيط امنيتي آن را بي‌ثبات كند. هم‌پيماني كشورهاي منطقه با ايالات متحده آمريكا و افزايش حضور نظامي آن در منطقه، دورنماي چالش‌آفرين وحدت در شبه‌جزيره كره، تسلط آمريكا بر درياها، اقيانوس‌ها، تنگه‌ها و رژيم‌هاي بين‌المللي حاكم بر آن، منازعات بر سر درياي چين جنوبي و غيره ممكن است توسعه اقتصادي چين و مناسبات تجاري روبه‌رشد آن را با ساير كشورهاي دنيا با چالش‌هاي عديده امنيتي مواجه كند. 
بنابراين براي مقابله با چالش‌هايي كه در سطور بالا ذكر شد و محافظت از تجارت خارجي با حجم بيش از چهار تريليون دلار در سال كه بخش اعظم آن ازطريق درياها و اقيانوس‌ها انجام مي‌گيرد، اين تذكر و هشدار را به مقامات پكن مي‌دهد كه بايد يك نيروي دريايي آب‌هاي آبي- نيروي دريايي آب‌هاي آبي به نيروي دريايي گفته مي‌شود كه بتواند در سراسر پهنه‌ي آبي جهان عمل كند. به بيان ديگر، نيروي دريايي آب‌هاي آبي قادر است عمليات پايدار را در عمق درياه‌ها و اقيانوس‌هاي آزاد جهان انجام دهد. اين نيرو معمولاً شامل يك يا چند ناو هواپيمابر است- ايجاد كنند. هرچند دولتِ درحال صعودي نظير چين براي دستيابي به عظمت و سروري، نيازمند تمركز بر ارتقاء توليد و مشاركت عميق در تجارت جهاني  است؛ اما آنها به‌خوبي آگاه‌‌اند كه براي رسيدن به اين امر مهم، به‌هيچ‌وجه نبايد از دريا و نيروي دريايي غفلت كنند. درواقع، مقامات سياسي و نظامي پكن اين گزاره مهم تاريخ روابط بين‌الملل را خوب مي‌دانند كه قدرت‌هاي مسلط و بزرگ پنج قرن اخير جهان (پرتغال، اسپانيا، هلند، بريتانيا، و آمريكا) قوي‌ترين نيروي دريايي زمان خود را براي ادارۀ تجارت و كنترل درياها در اختيار داشته‌اند؛ لذا جمهوري خلق چين براساس ضرورت تاريخي و استراتژيكِ يك دولت درحال صعود، بيش از سه دهه است كه يك برنامه‌ منسجم و كلان استراتژيك را در راستاي توسعه نيروي دريايي و گذار از يك نيروي دريايي آب‌هاي سبز -نيروي دريايي آب‌هاي سبز براي توصيف نيروي دريايي‌اي مي‌باشد كه براي كار در مناطق ساحلي يك كشور طراحي شده است و حتي مي‌تواند در مناطق اطراف  اقيانوس‌هاي آزاد آن كشور نيز عمل كند. نيروي دريايي آمريكا اصطلاح نيروي دريايي آب‌هاي سبز را براي اشاره به مرحله‌ي اول گسترش نيروي دريايي چين به يك نيروي دريايي آب‌هاي آبي استفاده كرده است-به نيروي دريايي آب‌هاي آبي پيگيري مي‌كند.
 
توسعه نيروي دريايي چين
به‌رغم اينكه چين بيش از يازده هزار مايل خط ساحلي و شش هزار جزيره دارد، اما به‌لحاظ تاريخي يك قدرت قاره‌اي به‌شمار مي‌آمده، تا اينكه قدرت دريايي باشد. اين كشور بيش از آنكه دريا را ابزاري براي دستيابي به اهداف ملي تلقي كند، آن را به‌عنوان مسير بالقوه حمله به متجاوزان خارجي نگاه مي‌كرد؛ اين گرايش، ضعف دريانوردي چين را به‌دنبال داشت. 
اين نگرش در آغاز قرن بيست‌ويكم تغيير يافت و براساس يك نگاه استراتژيك، چين بازسازي و ارتقاي توانمندي نيروي دريايي خود را در راستاي بازسازي نقش جهاني خود در دستور كار قرار داد. رشد قابل ملاحظه اقتصاد چين در دو دهه آخر قرن بيستم، گسترش منافع سياسي و اقتصادي پكن در سطح جهان و تلاش براي حل‌وفصل اختلافات مرزي با بسياري از كشورهاي همجوار و حضور نيروي دريايي قدرتمند آمريكا در منطقه و جهان سبب شد كه نگاه چين رهنمون به‌سوي يك راهبرد درياپايه شود. 
راهبردهاي هدايت‌گر نيروي دريايي چين، حاكي از اهميت يافتن فزاينده نيروي دريايي در برنامه كلان چين درحال صعود است. به بيان ديگر، پكن با درس گرفتن از ديدگاه‌هاي استراتژيست‌هاي بزرگ و غربي نيروي دريايي همچون ماهان و كوربت، از بعد نظامي ـ امنيتي با سرعت زياد به سمت اتخاذ استراتژي درياپايه در حركت است. راهبرد «مقاومت در برابر تهاجمات و دفاع از ميهن» (1982)، مأموريت‌هاي تاريخي نيروي دريايي ارتش آزادي‌بخش خلق ـ نيروي دريايي چين ـ در پشتيباني از نيروهاي زميني به هنگام حمله احتمالي شوروي تلقي مي‌شد. دنگ شائو پينگ در سال 1985 يك راهبرد «دفاعي دور از ساحل» طراحي كرد. نيروي دريايي ارتش آزادي‌بخش خلق در سال 1993 مأموريت «حفاظت از حاكميت زميني، دريايي و هوايي قلمرو ملي چين» و افزايش امنيت و وحدت چين را عهده‌دار شد. اين راهبرد و دستورالعمل جديد موجب تحول نيروي دريايي ارتش آزادي‌بخش خلق در جهان پس از جنگ سرد شد. 
در چهار مأموريت تاريخي نيروي دريايي مدنظر هوجين تائو، رئيس‌جمهور در سال 2004، مسئوليت سنتي تضمين وفاداري نيروهاي نظامي به حزب كمونيست چين؛ تضمين حاكميت، يكپارچي سرزميني و امنيت داخلي ازجمله ممانعت از جدايي تايوان؛ مسئوليت‌هاي جديد براي حفاظت از منافع ملي روبه‌رشد ازجمله امنيت دريانوردي و «مسائل امنيتي غيرسنتي»؛ و كمك به تضمين صلح در جهان آمده است. در اين مأموريت اشاره شد بود كه نيروي دريايي ارتش آزادي‌بخش خلق تا سال 2008 به‌عنوان «بخش استراتژيك» نيروي نظامي كشور درآيد. هوجين تائو در سال 2012 خواهان يك نيروي دريايي قدرتمند براي چين شد. مقامات چيني در سال 2015 با انتشار كتاب سفيد دفاعي خود بر نقش فزاينده درياها تأكيده كردند و آن را ضرورت اساسي براي صلح، ثبات و توسعه پايدار و بلندمدت چين دانستند. كتاب سفيد دفاعي چين، به‌عنوان سند استراتژيك توسعه نظامي اين كشور، توسعه ساختارهاي مدرن نظامي دريايي را در راستاي حفظ منافع امنيتي، حاكميت ملي و حقوق و منافع دريايي، حفاظت از منافع استراتژيك چين ضروري مي‌داند. درواقع، چين درحال توسعه نيروي دريايي خود براي ايجاد بازدارندگي استراتژيك در مقابل ايالات متحده است. 
جديدترين تحولات نيروي دريايي چين حاكي از توسعه زيردريايي‌هاي اتمي و مجهز به موشك‌هاي بالستيك، ناوشكن‌هاي رزمي، ساخت و توسعه موشك‌هاي بالستيك ضدكشتي و همچنين ساخت و توسعه ناوهاي هواپيمابر است. دراين‌بين، آنچه كه بيش از همه، نشان‌دهنده گذار نيروي دريايي چين از يك نيروي دريايي آب‌هاي سبز به سمت نيروي دريايي آب‌هاي آبي است، تمركز پكن بر روي ساخت ناوهاي هواپيمابر است. در اين ارتباط، تكميل و توسعه ناو هواپيمابر به ارث رسيده از شوروي، ساختن و به آب انداختن يك ناو هواپيمابر جديد در سال گذشته و در دست ساخت بودن چندين ناو هواپيمابر ديگر كه همگي با فناوري بومي چين ساخته شده و مي‌شوند، نشان از ظهور يك نيروي دريايي آب‌هاي آبي در آينده‌اي نزديك است. به بياني ديگر، بايد گفت كه اقدامات چين در حوزه نيروي دريايي، همه و همه در راستاي اتخاد نوعي راهبرد نظامي بازدارندگي دور از ساحل است. 
در پايان بايد بگوييم كه چين در دهه‌هاي آينده همچنان راهبرد توسعه نيروي دريايي خود را با جديت بيشتري در راستاي رسيدن به يك نيروي دريايي آب‌هاي آبي دنبال مي‌كند؛ زيرا مقامات پكن به‌خوبي واقف‌اند كه يكي از ستون‌هاي اصلي كه مي‌تواند هژموني و يا ابرقدرتي اين كشور را در آينده تضمين كند، يك نيروي دريايي بسيار قدرتمند و در رده نيروي دريايي آب‌هاي آبي است.