تدوين سياست خارجي كاركردگرا در قبال عراق بعد از اعتراضات


كشورهاي داراي همجواري جغرافيايي و قرابت فرهنگي اغلب داراي ارتباط سياسي دوجانبه و چندجانبه هستند و سياست خارجي آنها به شدت از هم تأثير مي پذيرد. در اين راستا،ايران و عراق داراي 1400 كيلومتر مرز مشترك مي باشد وجود اكثريت شيعه و قدرت گرفتن جريان هاي منتسب به تشيع در عراق  مهمترين عامل توسعه روابط دو كشور بعد از سقوط صدام و حاكميت رژيم بعث بوده است و همين عامل سبب گرديد عراق در مدتي كوتاه از بزرگترين تهديد امنيتي به بزرگترين دوست منطقه اي تبديل شود.

توقف روند پان عربيسم، خروج شيعيان از انزواي سياسي و اجتماعي، تثبيت حضور شيعيان در سياست و حكومت و تأثيرگذاري مرجعيت شيعه در روند تحولات سياسي اجتماعي سبب نزديكي بيش از پيش دو كشور شد.

روند همگرائي ميان ايران و عراق بعد از قدرت گيري داعش تكامل يافت. افزايش همكاري هاي امنيتي تهران و بغداد در  اين دوره به منظور غلبه بر اين جريان تكفيري سطح بالاي تعاملات سياسي و امنيتي ميان دو همسايه را نشان داد.

البته اين امر به معناي آن نيست كه ريشه هاي اختلاف در ابعاد مختلف مرزي، ارضي، رقابت دو كانون علمي مذهبي نجف و قم، مساله كردها، امور تجاري و مسايل اتباع مقيم دو كشور و ... حل و رفع شده است. پيشينه اختلاف و كانون هاي تعارض در مواقع بحران اثرات تخريبي خود را در روابط كشورها نشان مي دهند كما اينكه در جريان اعتراضات اخير نيز شاهد اثرات اين عوامل، تمركز جريان هاي غيرهمسو با تهران بر محورهاي اختلاف و شعارهاي ضد ايراني معترضان بوديم.

در سازه‌هاي غيرمنسجم كه تضادها و تعار ضها حل نشده، هرچند زمينه ها و ظرفيتهاي روابط دوجانبه و چندجانبه بين دو كشور متنوع و قوي باشد، الگوهاي مناقشه مي تواند فعال شود و فضاي بحراني بر روابط دو كشورحاكم مي گردد.

علاوه بر اين، نگراني از افزايش نقش و نفوذ ايران در قالب هلال شيعي سبب انسجام كشورهاي سني مذهب براي مقابله با ايران در خاك عراق بعنوان دروازه شرقي ورود به جهان عرب گرديده است. از اين منظر، جريان عبري عربي بر دو راهكار متمركز شد. اول: ايجاد فاصله  و اختلاف ميان گروههاي سني و شيعي و بار شدن اختلافات قومي بر شكاف هاي مذهبي و سناريو دوم كه با شكل گيري اعتراضات وارد فاز عملياتي و جدي شده است ايجاد اختلاف ميان گروههاي شيعي و تشديد منطقه گرائي در برخورداريي از خدمات عمومي. امري كه با توجه به ناتواني دولت و بحران ناتواني حاكميت موجب ثبات و تشديد نارضايتي سياسي و اجتماعي از دولت عراق خواهد شد.

با اين اوصاف، آنچه براي ايران و سياست خارجي تهران در قبال بغداد واجد اهميت مي باشد درك اين واقعيت است كه به جاي مذهب و قوميت بعنوان عامل اصلي هويت ساز، زين پس طبقات اجتماعي و منطقه گرائي اهميت بيشتري در كنش هاي سياسي و اجتماعي عراق خواهد داشت. اين مساله تاثيرات خود را بر تضعيف اسلام سياسي و مرجعيت اجتماعي علما و روحانيون و در نهايت اينده نظام سياسي عراق برجاي خواهد گذاشت و از اين جهت مهمترين عامل نزديكي ايران و عراق به محاق خواهد افتاد.

در اين شرايط، گروههاي شيعي براي حفظ پايگاه هاي اجتماعي ناگزيرند جهت گيري اجتماعي و سياسي خود را تنوع بخشند و لذا گرايش جريان حاكم به سمت كشورهاي متمول منطقه به منظور رفع كمبودهاي اقتصادي و خدمات عمومي قابل پيش بيني است كما اينكه مي توان هم اكنون نيز وجود اين نگاه را در جهت گيري هاي برخي جريان ها ورهبران گروههاي منتفذ شيعي از جمله جريان صدر مشاهد نمود.

آفت و آسيب ديگر طبقه گرائي و منطقه محوري انقطاع جريان هاي شيعي از عقبه فكري و ايدئولوژيك خود است. اين امر در اينده سبب مي شد نسل جوان اين جريانات منابع فرهنگي و هويتي خود را در جهان عرب جستجو كنند و از اين رو بار ديگر شاهد تقويت پان عربيسم در مقابل تشيع گرايي از يك سو و تقويت رويكرد ناسيوناليسم تهاجمي با توجه به پروپاگانداي تبليغاتي تاثير ايران بر حاكميت عراق خواهيم بود.

با اين اوصاف، قدر مسلم زمين بازي در عراق به نسبت سالهاي سقوط صدام و حتي مقطع زماني سقوط داعش بشدت در حال تغيير است. ويژگي هاي فرهنگ سياسي در عراق در حال تغييرات سريع و پردامنه است و دليل اصلي اين تغييرات جمعيت جوان اين كشور است.جوانان اين كشور بعنوان عنصر تعيين كننده در اينده عراق بشدت مطالبه گرا، حساس به نفوذ بازيگر خارجي، واجد تفكر ايران گريزي و بعضا ناسيوناليسم افراطي، بي اعتماد به كاركردهاي دولت قوم گرا است.

بررسي و واكاوي اعتراضات اخير و مشخصه اين تجمعات  نيز گوياي واقعيت هاي مذكور است. اعتراضات اخير فاقد رهبري خودجوش، داراي دوز بالاي خشونت، واجد اهداف سياسي روشن وبدبين به جران هاي سياسي حاكم بود.

 اين واقعيت ها توسط بازيگران منطقه اي و فرامنطقه اي درك شده است و از اين جهت بر جامعه مدني رها شده و البته بيدار عراق تمركز صورت گرفته است. نهادهاي غيردولتي كه در سالهاي اخيررشد كمي و كيفي داشته از سوي امريكا حمايت مادي و لجستيكي مي شوند.

از اين رو، در عراق بعد از اعتراضات اين مفاهيم نقش مهمتري در جهت گيري سياسي بغداد برعهده خواهد داشت. دولتهاي حاكم فارغ از گرايشات سياسي و تمايل به نزديكي به تهران تحت فشار اين مفاهيم و مطالبات خواهند بود.

در اين شرايط، ايران نياز دارد توجيهات لازم براي نزديكي به تهران را در اختيار اين جرايات مطالبه گرا و بيدار قرار دهد. پرهيز از تمركز صرف بر ايدئولوژي در ارتباط دو كشور، برقراري ارتباط با گروههاي مدني در كنار جريان هاي ديني و سياسي و همچنين دنبال كردن رويكرد كاركردگرائي در سياست خارجي با توجه به حساسيت فعلي جامعه مدني پر توان و كم حوصله عراق مي تواند آينده روابط تهران و بغداد را تضمين كند.

بدين منظور،آنچه در گام اول اهميت دارد اولويت بندي اختلافات بر مبناي دامنه و شدت تعارض في مابين و تلاش براي حل و رفع آنهاست. با هدف تدوين سياست خارجي كاركردگرا در ارتباط با عراق نياز است حل اختلافات تجاري، حمايت از تجار ايراني فعال در عراق و مشكلات اتباع مقيم در ايران و عراق با انعقاد تفاهم نامه ها دو جانبه حل و رفع شود.

استفاده از مولفه هاي ديپلماسي فرهنگي و هدف قرار دادن جونان عراقي و گروههاي مدني با توجه به روابط دو سوي كارون و همچنين توريسم مذهبي در دو كشور مي تواند راه گشا باشد البته لازمه اين امور اصلاح ساختاري ديپلماسي فرهنگي ج.ا.ايران و سازوكارهاي مربوطه مي باشد.

به طور كلي، نزديكي اقتصادي، سياسي و حضور بعضا امنيتي در يك كشور زماني توسط جامعه آن كشور تعبير سوء نمي شود كه پيشتر در زمينه هاي فرهنگي و پذيرش اجتماعي برنامه ريزي شده باشد.