فقدان رهبري كاريزماتيك و ضعف القاعده
كاريزما در لغت بهمعناي فرهمندي يا بهعبارتي جاذبه استثنايي است. كاريزما در اصطلاح به ويژگي و خصوصيات شخصي گفته ميشود كه به نظر خود يا به عقيده ديگران، داراي قدرت رهبري فوقالعاده است. اين اصطلاح به زيرمجموعهاي از رهبراني كه با استفاده از نيروي توانايي شخصي خود ميتوانند تأثيراتي عميق و استثنايي در پيروان خود داشته باشند، اشاره دارد. ماكس وبر، مبدع نظريه رهبري كاريزماتيك، كاريزما را «ويژگي خاصي از يك شخصيت پديده رهبري» توصيف ميكند.
رهبري كاريزماتيك يا رهبري مبتنيبر جاذبه استثنايي، بهگونهاي از رهبري گفته ميشود كه داراي قدرت و توانايي الهامبخشي به پيروان خود باشد و اين درحالي است كه اين تواناييها صرفاً از نيروي شخصيت و تعهد فرد سرچشمه گرفته باشد. رهبر كاريزماتيك، فردي بادانش، باتجربه و سخنور است. «كاريزما» به رهبر جذبهاي احساسي ميدهد كه ميتواند با آن اعضاي سازمان را به اقدام وادارد و بهنحو قدرتمندي سبب تابعيت و فرمانبرداري بدون چونوچراي طرفداران رهبر از وي ميشود. در اين نوع رهبري، رابطهاي بدون استفاده از پاداشهاي مالي و اعمال زور و فشار برقرار ميشود. ضرورت پذيرش آزادانه و همراه با احترام و اشتياق سلطه و ارادت نسبت به قهرمان و اعتماد به شخصيت رهبر، چنان است كه هرگونه بياحترامي يا بياعتنايي نه با مجازات شخص كاريزما، بلكه با واكنش يكپارچه مردم روبهرو ميشود.
يكي از رهبران گروههاي سلفي جهادي كه طي دو دهه رهبري خود، بهعنوان رهبري كاريزماتيك شناخته ميشود، اسامه بنلادن، رهبر سابق سازمان القاعده است. سازمان القاعده در سال 1988 توسط بنلادن با هدف مبارزه با نيروهاي اتحاد جماهير شوروي در افغانستان تأسيس شد. اين سازمان از حمايت و پشتيباني برخي از كشورها نظير: عربستان سعودي، امارات متحده عربي، پاكستان و همچنين ايالات متحده آمريكا برخوردار بود. چند سال بعد از تأسيس سازمان القاعده، ايمن الظواهري سازمان جهاد اسلامي مصر را با سازمان القاعده ادغام كرد و به شخص دوم اين تشكيلات تبديل شد.
از زمان شكلگيري سازمان القاعده، ايمن الظواهري تئوريسين اصلي آن محسوب ميشود؛ اما وجهه و شخصيت كاريزماتيك اسامه بنلادن موجب شده بود تمامي شخصيتهاي برجستهاي كه در اطراف او جمع شده بودند در حاشيه قرار بگيرند. ازجمله اين افراد، ايمن الظواهري است كه سالها بهعنوان مرد شماره دو القاعده توصيف شده است.
بنلادن ثروت خانوادگي خود را صرف نيروهاي جهادي و جنگ عليه نيروهاي ارتش سرخ شوروي كرد؛ اين امر موجب شد كه وي به يك شخصيت برجسته و تأثيرگذاري در بين جهادگرايان تبديل شود اما با حذف شدن وي از صحنه در سال 2011، تئوريسين اصلي اين گروه فرصتي يافت تا از عقده مرد شماره دو بودن خلاص شود و خود رهبري سازمان القاعده را برعهده بگيرد. درواقع، الظواهري با اتكاء بر پيشينه خود در القاعده توانست خود را بهعنوان رهبر جديد اين سازمان تحميل كند.
ايمن الظواهري، بهدليل نداشتن شخصيت كاريزماتيك، برخلاف سلف خود يعني بنلادن، نتوانست در بقاي اعضاي القاعده و جذب نيروهاي جديد اقدامي انجام دهد. اگرچه القاعده در موج چهارم فعاليت خود بهدليل خلأ ناشي از ظهور انقلابهاي عربي ميتوانست به موفقيت چشمگيري دست يابد؛ اما رهبري ضعيف در اين دوره به تشتت و كشته شدن بسياري از رهبران اين سازمان و كاهش مناطق تحت استيلاي آن منجر گرديد.
ايمن الظواهري در حل بسياري از اختلافات بين گروههاي سلفي جهادي ناكام بوده است. ازجمله بحرانهايي كه الظواهري نتوانست آن را مديريت كند و درنهايت به تضعيف سازمان القاعده منجر شد، بحران بين داعش و جبهه النصره بود. با شكلگيري بحران ميان داعش به رهبري ابوبكر البغدادي و جبهه النصره به رهبر ابومحمد الجولاني، الظواهري نتوانست به اين اختلافات پايان دهد. با گسترش اختلافات و درگيريها بين عناصر جبهه النصره و داعش در سوريه، ايمن الظواهري، بهمنظور پايان بخشيدن به اين درگيريها، دخالت كرد. وي بر جدايي ميان دو گروه تأكيد كرد و دولت اسلامي عراق و جبهه النصره در شام را دو گروه مجزا و مستقل، اولي به رهبري ابوبكر البغدادي در عراق و دومي را به رهبري الجولاني در سوريه دانست. درحاليكه ابوبكر البغدادي خواستار تمركز فعاليتهاي القاعده در عراق و سوريه تحت لواي دولت اسلامي عراق و شام به رهبري خود بود، ايمن الظواهري خواستار محدود شدن فعاليتهاي داعش به عراق و فعاليتهاي القاعده در سوريه در قالب جبهه النصره بود. اينگونه اختلافات باعث شد تا داعش خود را از القاعده جدا اعلام كند و همچنين القاعده هرگونه وابستگي داعش به خود را رد كرد. برايناساس، داعش بهعنوان گروهي راديكالتر از القاعده بهصورت جدي در دو حوزه عراق و سوريه به فعاليت پرداخت و توانست بسياري از نيروهاي القاعده را به سمت خود جذب كند.
اسامه بنلادن شخصيتي جذاب داشت و بين اعضاي القاعده بسيار محبوب بود. وي فن و توان سخنوري بالايي داشت. اين امر موجب ميشد كه سخنرانيهاي وي بازتاب جهاني پيدا كند؛ اما خطابه و سخنرانيهاي الظواهري برخلاف بنلادن بسيار ضعيف است. سخنراني ايمن الظواهري همانند خطبه يك شيخ در مسجد براي نمازگزاران يا تحليل يك پديده يا موضوع توسط يك استاد براي دانشجويان است. وي در حد و قامت نظريهپرداز سازمان القاعده و با لحن قوي ظاهر نميشود. اين امر منجر شده است كه سخنان الظواهري ديگر حتي براي رسانهها از اهميت چنداني برخوردار نباشد.
ازهمينرو بسياري از رهبران القاعده بهمنظور يافتن جايگزيني براي رهبري، از سال 2016 به حمايت و تبليغ از حمزه بنلادن، جوانترين پسر اسامه بنلادن پرداختهاند. در مه 2017، اين سازمان از حمزه بنلادن با عنوان «شيخ» ياد كرد. در گزارشي كه مركز مبارزه با تروريسم در سال 2017 پيرامون رهبري در القاعده منتشر كرد، احتمال رسيدن حمزه به بالاترين جايگاه در اين سازمان بالا ارزيابي شده است. علي صوفان، كارشناس مسائل تروريسم و مأمور سابق پليس فدرال آمريكا دراينباره ميگويد: «حمزه بنلادن خود را براي ايفاي نقشي در حد رهبري در سازماني كه پدرش بنيان نهاده، آماده ميكند؛ بهعنوان يكي از افراد خاندان بنلادن، احتمال پذيرش او ازسوي افراد رده پايين سازمان بسيار بالاست».
حمزه بنلادن سعي كرده است همانند پدر خود شخصيتي محبوب و رهبري كاريزما ظاهر شود. ازاينرو، وي برخلاف كنش رهبران ارشد القاعده كه هيچگاه بر موضوع جهاد براي قدس تمركز نداشته، توجه خاصي به اين مسئله دارد. حمزه بنلادن، قضيه قدس را بهخوبي درك كرده و ميداند كه اين مسئله ميتواند برگ برندهاي براي او باشد تا اين سازمان بتواند به منابع انساني گستردهاي بهخصوص در ميان جوانان دست يابد.
درهمينراستا، وي در يكي از نخستين پيامهايش تحت عنوان «ماالقدس إلا عروس مهرها دمنا» با تأكيد بر مسئله فلسطين پيشنهاد تشكيل ارتشي بزرگ براي آزادسازي فلسطين را ميدهد و ازطرفديگر با توجه به اختلافات و تفرقه گروههاي سلفي جهادي در سوريه آنها را به وحدت فراميخواند و از علما ميخواهد تا خود براي جهاد به سوريه بروند. ازاينرو، بسياري از كارشناسان تأكيد ميكنند كه درصورت مرگ ابوبكر البغدادي، و جانشيني حمزه بنلادن بهجاي الظواهري، وي بهترين گزينه براي متحد ساختن ساير گروههاي جهادي با تفكرات افراطگرايانه در سراسر جهان است.
در پايان ميتوان گفت كه جنبشهاي اسلامگرا اغلب بر محور رهبري كاريزماتيك و نيرومند به فعاليت ميپردازند. نگاهي به جنبشهاي اسلامگراي قرن گذشته در خاورميانه و شمال آفريقا نشان ميدهد كه حذف رهبري كاريزماتيك از صحنه، اغلب بهمعناي آغاز زوال و افول چنين جنبشهايي بوده است. مرگ بنلادن در سال 2011 نيز بزرگترين چالش القاعده درطول سالهاي فعاليت آن بوده است. شخصيت جذاب و محبوبيت بنلادن در ميان اعضاي القاعده و توان سخنوري وي نقشي اساسي در تحكيم وحدت سازماني القاعده داشته است. مرگ بنلادن علاوهبر حذف چهرۀ كاريزماتيك و وحدتبخش القاعده، اين سازمان را با چالش جانشيني روبهرو كرده است. فقدان شخصيت كاريزماتيك در ايمن الظواهري و ناتواني وي در مديريت و انسجامبخشي به سازمان از دلايل اصلي ضعف القاعده در چند سال اخير بوده است. بنابراين ظهور شخصيت كاريزماتيك همانند اسامه بنلادن ميتواند عامل مهمي در افزايش قدرت القاعده در آينده تلقي گردد. ازهمينرو، ميتوان گفت كه ويژگي و شخصيت رهبر جديد القاعده نقش مهمي در وضعيت اين سازمان و آينده آن ايفا خواهد كرد.
التعليقات