تلاش حماس براي احياي نقش داخلي و منطقهاي خود
جنبش حماس در چند ماه اخير تلاشهايي را درجهت احياي جايگاه داخلي و منطقهاي خود آغاز كرده است. حال سؤالي كه ايجاد ميشود اين است كه چه عواملي موجب تغيير برخي از سياستهاي جنبش حماس شده است كه در پاسخ ميتوان گفت جنبش حماس بعد از تحولات جهان عرب موضعگيريهاي مختلف و گاهاً متناقضي را اتخاذ كرد كه از سطح بازيگري آن در تحولات داخلي فلسطين و منطقهاي تا حدودي كاست. بهنظر ميرسد اين جنبش با اتخاذ سياستهايي همچون تجديد روابط با كشورهاي تأثيرگذار در فلسطين، درصدد احياي نقش سابق خود است.
جنبشهاي مقاومت اسلامي با حمايت جمهوري اسلامي ايران در قالب محور مقاومت در بيست سال اخير بهشكل تدريجي به مهمترين جريان مقاومت ضدصهيونيستي تبديل شدهاند و جريانهاي ملي و چپگرا را به حاشيه راندهاند. يكي از مهمترين و تأثيرگذارترين جنبشهاي اين محور، جنبش حماس بوده است؛ بهطوريكه در سال ۲۰۰۵ در كنار جنبش جهاد اسلامي فلسطين، رژيم صهيونيستي را مجبور به تخليه يكجانبه غزه كردند. تخليه نظامي سرزمينهاي عربي و فلسطيني، بدون گرفتن امتياز و يا تضمين، براي مقاومت اسلامي يك پيروزي بزرگ محسوب ميشد و همين امر موجب مورد توجه قرار گرفتن بيشتر جنبش حماس در افكار عمومي جهان عرب و اسلام شد. اين جنبش بر حجم عمليات خود افزود تا اينكه رژيم صهيونيستي براي ازبين بردن اين جنبش چندين بار اقدام به عمليات نظامي گسترده كرد.
تحولات جهان عرب موجب تقويت اخوانالمسلمين بهعنوان خواستگاه فكري جنبش حماس شد و اخوانيگرايي مصر در زمان رياستجمهوري محمد مرسي، تركيه و قطر اين روند را تسريع كرد. موضعگيري اخوانالمسلمين عليه نظام سوريه و همچنين مطرح شدن مباحث شيعي و سني در بحران سوريه در سال 2011، موجب موضعگيري جنبش حماس عليه نظام سوريه شد و همين امر موجب دوري اين جنبش از محور مقاومت شد.
بعد از اين تحولات، جنبش حماس اقدام به تحكيم روابط با اخوانالمسلمين مصر، تركيه و قطر كرد؛ ولي با كودتاي ژنرال السيسي در مصر و كنارهگيري تدريجي قطر از معادلات منطقهاي، از جايگاه داخلي و خارجي اين جنبش نيز كاسته شد؛ بهطوريكه شاهد موضعگيريهايي همچون پذيرش مرزهاي 1967، از حماس بودهايم كه نشاندهنده عقبنشيني از برخي از آرمانهاي آن بوده است.
جنبش حماس در چند ماه اخير اقداماتي همچون مصالحه با تشكيلات خودگردان فلسطين، ترميم روابط با مصر و تلاش براي بازسازي روابط با جمهوري اسلامي ايران را انجام داده است كه نشاندهنده تغييراتي در سياستهاي چندساله اين جنبش است. برخي از مهمترين عوامل تحركات حماس را ميتوان اينگونه بيان كرد:
1. نتايج انتخابات داخلي حماس منجربه تغيير برخي از اعضاي دفتر سياسي بهخصوص دستيابي برخي از اعضاي شاخه نظامي حماس يعني كتائب عزالدين القسام همچون صالح العاروري به مناصب سياسي شد و اعضاي جديد منتقد جايگاه فعلي جنبش حماس هستند؛
2. جنبش حماس به اين نتيجه رسيده است كه براي بازگشت به جايگاه منطقهاي خود بايد به مصر نزديك شود بهخصوص بعد از كودتا ژنرال السيسي بهدليل اختلافات با مصر، در تنگناي راهبردي گرفتار شده و نوار غزه بهعنوان قلمرو آن با مشكلات امنيتي و اقتصادي فراواني روبهروست. تجديد روابط با مصر به اين جنبش فضاي مناسبي براي ايفاي نقش بيشتر خواهد داد؛
3. روابط نزديك بين حماس، قطر و تركيه خلأ ناشي از شكاف بين حماس و جمهوري اسلامي ايران را پر نكرد؛ زيرا اين دو كشور بيش از كمك به جناح نظامي، اقدام به ارائه كمكهاي توسعهاي به غزه كردند و همين امر موجب ايجاد خلأ قدرت نظامي و امنيتي در اين جنبش شده است. نزديكي با جمهوري اسلامي ايران تا حدودي ميتواند اين خلأ را جبران كند و عقبگردهاي نظامي و امنيتي اين جنبش را تا حدودي جبران كند؛
4. بحران قطر زمينه فشار بيشتر حماس بوده است؛ زيرا عربستان سعودي حمايت قطر از گروههايي همچون حماس را بهانهاي بر فشار به قطر عنوان كردند و همين امر موجب كاهش حمايت قطر از حماس و حتي كمكهاي توسعهاي به غزه شد. كاهش حمايت سياسي و مالي قطر و تا حدودي تركيه از حماس، موجب ايجاد معضلات سياسي و اقتصادي فراواني شد؛ بهطوريكه حماس مجبور به قبول برخي از شرايط تشكيلات خودگردان براي مصالحه ملي شده است؛
5. حماس درك كرده كه جمهوري اسلامي ايران به گسترش روابط با جنبش حماس نياز دارد؛ زيرا اين كشور ازيكسو بهدنبال تقويت اهرمهاي فشار به رژيم صهيونيستي است و ازسويديگر روابط با يك گروه سني نيز براي شرايط كنوني مهم است و همين امر موجب استفاده جنبش حماس از اين وضعيت براي احياي جايگاه قبلي خود شده است.
در جمعبندي مطالب فوق ميتوان گفت بهنظر ميرسد اقدامات اخير جنبش حماس در مصالحه با تشكيلات خودگردان فلسطين، ترميم روابط با مصر و تلاش براي بازسازي روابط با جمهوري اسلامي ايران درجهت احياي جايگاه داخلي و خارجي خود است؛ ولي اين امر لزوماً بهمعناي بازگشت به وضعيت و آرمانهاي قبلي نيست.
التعليقات