آينده مبهم سياسي مصر: گزينهها وگزارهها
سه سال از قيام ناكام مردم مصر در (ژانويه2011) ميگذرد. مصر دومين كشوري است كه پس از تونس با سرنگوني رژيم اقتدارگراي مبارك دستخوش تغييروتحول گرديد. كمتر كسي هم ميتوانست آينده تحولات سرزمين فراعنه را بهدرستي پيشبيني كند. در هرصورت فرداي سرنگوني مبارك و درپي عدم انسجام ميان طيفهاي مختلف انقلابي اعم از نيروهاي چپ، جريان سكولار و نيز تضادهاي فكري رهبران آن بهدليل نداشتن برنامههاي عملي براي مديريت جامعه؛ عرصه سياسي به رقيب كار آزمودهاي چون اخوانالمسلمين واگذار شد.
البته حيات سياسي جريان اسلامگرا به رهبري محمد مرسي بهدلايل متعدد سياسي و اقتصادي با تنشهاي جدي مواجه گشت. اشتباهات تاكتيكي رهبران مكتب ارشادي و عدم تشخيص دوست و دشمن و ناديده گرفتن منافع جريان غيراسلامگرا موجب شد كه افكار عمومي مردم مصر نسبت به نيات رهبران اخوانالمسلمين دچار ترديدهاي اساسي شوند. ادامه بحران اقتصادي و كمشدن نان ازسفرهاي مردم و نبود امنيت، جامعه را با آشوبها وخشونتهاي فزايندهاي روبهرو ساخت.
مطالبات قيام 2011 در مولفههايي چون آزاديهاي مدني و برخورداري از حقوق اجتماعي برابر و بهبود معيشت مردم نه تنها به فراموشي سپرده شد بلكه پررنگتر شدن وجه غالب سياسي و انحصارطلبي جريان حاكم اسلامگرا درپي ناديده گرفتن تنوع فرهنگي مردم مصر موجب دلسرد شدن مردم از رهبران جديد گرديد.
قطببندي جديد در جامعه و حضور جريان سلفي در لايه قدرت سياسي اسلامگرايان موجب عكسالعمل جدي مليگرايان و جريان چپ ناصري گرديد. در كشاكش رقابتهاي سياسي مصر ارتش بار ديگر از ضعف جريان تحولخواه انقلابي و ناتواني اسلامگرايان براي ايجاد امنيت، كمال استفاده را كرد. بنايراين اين نيروي اثرگذار در قدرت توانست رهبري معترضين عليه محمد مرسي را در اختيار گيرد.
ساختار رژيم گذشته در قالب ژنرالهاي ارتش و قضات عاليه مصر فضا را براي سرنگوني دولت اسلامگرا و خلع آن از قدرت مناسب ديد. واكنش به كودتاي نظامي ارتش در ژوئيه 2013 با همراهي قشرهاي وسيعي از سكولارها و جريانهاي ملي و چپ كه تحت عنوان تمرد از آن ياد ميشد، موجب سرنگوني دولت محمد مرسي و بازگشت نظاميان به قدرت به رهبري وزير دفاع، ژنرال السيسي گرديد.
بايد گفت حركت اعتراضي مردم مصر براي نيل به دمكراسي و احقاق حقوق شهروندي بهدنبال حكومت سي ساله مبارك خود جوش بوده و از عمق سياسي و رهبري كاريزماتيك برخودار نبود. ازاينرو حفظ ساختار گذشته در نبود الگويي مدون از سوي اسلامگرايان براي برون رفت از مشكلات و تحقق واقعي آرمانهاي مردم باعث شد تا درقبال كودتاي ارتش، بانيان اصلي اين قيام نه تنها از خود واكنشي نشان ندهند، بلكه آغازي شدند براي خشونتهاي سازمانيافتهاي كه از سوي سلفيهاي تندرو و متحدان اخوانالمسلمين عليه ديگر اقليتها انجام پذيرفت و مجدداً نواستالژي بازگشت به دوره اقتدارگراي مبارك را در اذهان عمومي تداعي نمود.
پس از خلع مرسي از قدرت، نظاميان با مشت آهنين بهدنبال برقراري امنيت و حذف كامل اخوانالمسلمين از عرصه قدرت سياسي برآمدند. آنها با توقيف داراييها، بستن روزنامهها و رسانههاي مرتبط با اخوان و تروريستي خواندن اين جنبش فراگير نشانگر عزم ارتش براي قبضه كامل قدرت شدند.
گفتني است رهبران اخوانالمسلمين بدليل عدم كارآمدي در اداره كشور در گسترش ناامنيها در جامعه مقصر بودند. البته بايد اذعان داشت كه اخوان در يك پروسه سياسي- قانوني و در انتخابات مردمي قدرت را دراختيار گرفته و عليرغم ريزشها در درون اين جنبش پايگاه مردمي آن درميان نخبگان دانشگاهي و اقشار مختلف جامعه غيرقابل انكار است، و لذا پس از عزل مرسي طرفدران جريان اسلامگرا با وجود سركوبهاي گسترده نظاميان و فروپاشي رهبري اين جنبش همچنان با حضور در ميدان العدويه برلزوم بازگشت مشروعيت به كشور تاكيد كردند. حتي محكوم نمودن تعداد زيادي از رهبران و طرفدران اين جنبش به اعدام از ميزان اعتراضات نكاسته است.
بنابراين نگاه مردم مصر نسبت به تحولات اين كشور و جريانات سياسي را نبايد يكپارچه دانست. جنبش اخوان برخلاف از دست دادن قدرت هنوز ميتواند بر آينده اين كشور تاثيرگذار باشد. هرگونه اقدام قهري با طرفدران اخوانالمسلمين از سوي نظاميان موجب ايجاد هزينه و راديكاليزه شدن قدرت در جامعه خواهد شد. دراينميان قاطبه مردم در اتخاذ رويكردي روشن نسبت به آينده مصر سردرگم هستند.اين امر در مورد نگاه افكارعمومي نسبت به كشورهاي تاثيرگذار در تحولات آتي مصر هم صادق است.
ديدگاه بخش عمده ملت مصر به شكل تاريخي نسبت به آمريكا و برخي از كشورهاي غربي همچنان بدبينانه است. رشد نارضايتيها از عملكرد آمريكا بهطوري است كه طرفين منازعه در قالب اسلامگرا و غيراسلامگرا براي پيروزي بر رقيب تلاش ميكنند كه طرف مقابل را به همدستي با واشنگتن متهم سازند. حتي وابستگان رژيم گذشته و اليگارشي نظامي براي چهرهسازي از السيسي در داخل و خارج اقداماتي را انجام دادهاند. از جمله تلاش كردند، بازگشت امنيت و رفاه به كشور را در گرو حضور نظاميان در قدرت اعلام كنند و نيز با دامنزدن به خشونتها در كشور، ناخواسته طيفهاي مختلف جامعه را بهموضعگيري عليه اخوان وادار نمايند.
دراينراستا نزديكي به روسها نيز بهنوعي بازگشت به دوره ناصر محسوب ميگردد. اين درحالي است كه در منطقه عربستان نيز بهعنوان حامي مالي نظاميان براي كمكهاي مالي و اقتصادي به مصر اعلام آمادگي كرده وتنها راه حفظ حضور و نفوذ خويش در مصر را حذف كامل اخوانالمسلمين، رقيب سنتي خود ميداند و در اين مسير براي كاهش قدرت سنتي اخوانالمسلمين در منطقه به رويارويي جدي با قطر حامي اصلي اين جنبش نيز پرداخته است. در شرايط موجود بهنظر ميرسد اسرائيل هم مرموزانه نظارهگر تحولات مصر بوده كه البته حاكميت آشوب و عدم تشكيل دولت فراگير بهنفع اين رژيم خواهد بود. اين درحالي است كه مردم مصر هنوز هم اين رژيم را بهعنوان دشمن شماره يك كشور خود ميدانند.
آنچه بهنظر قطعيتر ميرسد؛ حتي با برگزاري انتخابات رياست جمهوري، بازگشت آرامش و كاهش تنشها در مصر دور ازانتظار خواهد بود. درك اين نكته براي اخوانالمسلمين ضروري است كه نميتوانند با اتكابه تجمعهاي خياباني به قدرت بازگردد. بنابراين داشتن درك عميق از فرايند تحولات و نيز تاكيد مجدد برحق قانوني، بازگشت پروسه انتخابات ضروري است.
التعليقات