پايان ماه‌عسل قاهره ـ رياض؛‌ اختلافات دامنه‌دار رياض ـ قاهره بر سر مسائل منطقه‌اي


پايان ماه‌عسل قاهره ـ رياض؛‌ اختلافات دامنه‌دار رياض ـ قاهره بر سر مسائل منطقه‌اي
 

 
سه‌شنبه 27 مهر 1395
 
 
 
 
 
در فرداي سرنگوني دولت اسلام‌گرا به رهبري المرسي در ژوئيه 2013 و جابه‌جايي ساختار سياسي درپي بازگشت نظاميان به قدرت در مصر، عربستان سعودي به‌دنبال نفوذ سياسي و مذهبي در گستره جغرافيايي شمال آفريقا بود. دراين‌ميان تلاش كرد كه پس از ترديد غرب در تأييد كودتاي سفيد در مصر به رهبري ژنرال السيسي با اعطاي كمك‌هاي اقتصادي، شرايط تازه‌اي را براي نفوذ در خاورميانه عربي رقم بزند. در اين مسير، عمده تلاش رياض براي همراهي بيشتر سياست‌هاي منطقه‌اي قاهره بر سر موضوع سوريه و نيز يمن در رقابت با ايران شكل گرفت.

اين درحالي است كه اهميت موضوع نزديكي به مصر در ائتلاف‌سازي منطقه‌اي براي هريك از بازيگران منطقه‌اي و حتي فرامنطقه‌اي بسيار امر حياتي بوده و هست.
در سطح منطقه‌اي مصر قبل از انقلاب ناكام ژنوايه 2011 و سرنگوني دولت مبارك سه ويژگي اساسي داشت، نخست اعتقادي به استفاده از ابزار ايدئولوژي در حكومت‌داري نداشت و به‌عنوان رژيم محافظه‌كار از دخالت مذهب در امر حكومت‌داري بسيار نگران بود. به‌همين‌دليل در دوره سادات و مبارك جريانات اسلامي به‌شدت سركوب مي‌شدند.

دوماً در دوره قبل از سرنگوني رژيم مبارك اولويت اصلي به بازي در عرصه جهان عرب محدود بود. از نظر مصريان، قاهره به‌عنوان قلب تپنده دنياي عرب بايد به فكر رهبري و مديريت چالش‌هاي درون‌منطقه‌اي باشد و از ورود مستقيم به مسائل اختلاف‌زا و حاشيه‌اي قدرت‌هاي ديگر مانند ايران و تركيه خودداري كند؛ زيرا هرگونه تلاقي و تضاد منافع ناشي از حضور ايران و يا تركيه در مسائل جهان عرب بيشتر تنش‌زا و به ضرر سيستم‌هاي عربي تلقي مي‌شد.


سوماً مصر بعد از قرارداد كمپ ديويد به‌عنوان لنگرگاه امن آمريكا در خاورميانه  و پيشتاز در ارائه طرح‌هاي صلح با رژيم صهيونيستي همواره ازسوي نهادهاي امنيتي  و ارتش هدايت مي‌شد كه وظيفه داشتند تا ضمن حفظ مواضع سنتي از هرگونه قدرت‌يابي اسلام‌گرايان جلوگيري كنند.


به ظن بيشتر كارشناسان، قبل از سرنگوني دولت مبارك به‌رغم برخي رقابت‌هاي پنهان بر سر رهبري دنياي عرب ميان قاهره ـ رياض، اشتراك‌نظر كلي برسر مسائل منطقه‌اي ميان دو بازيگر مطرح در خاورميانه حاكم بود؛ به‌طوري‌كه نمونه اين هماهنگي سياسي را مي‌توان در همراهي هر دو قدرت منطقه‌اي در ارسال كمك‌هاي تسليحاتي و انساني در جنگ تحميلي هشت‌ساله عليه ايران مشاهده كرد؛ زيرا از ديد رهبران محافظه‌كار هر دو رژيم، وقوع انقلاب اسلامي ممكن است ترتيبات امنيتي منطقه را با تغييرات اساسي روبه‌رو سازد.


ترس از قدرت‌يابي شيعيان در بحرين و ديگر كشورهاي حوزه خليج فارس بر اين نگراني‌ها دامن مي‌زد. ازآنجاكه مصرِ دورۀ مبارك امنيت خليج فارس را جزء لاينفك امنيت كشورش مي‌دانست در كنار عربستان سعودي بيشترين كمك‌ها را به صدام حسين داشت. حتي پس از پايان جنگ و لشكركشي عراق به كويت دو كشور براي كنترل بحران و حفظ امنيت منطقه، ترتيبات جديدي را تحت عنوان 2+6 (شوراي همكاري خليج فارس + سوريه و مصر) بدون حضور ايران به‌وجود آوردند.


درهرصورت، با بروز ناآرامي‌هاي مدني گسترده در دنياي عرب و موج دموكراسي‌خواهي در رژيم‌هاي اقتدارگرا، عربستان سعودي به‌عنوان حكومت محافظه‌كار تلاش داشت از سرايت اين بحران به منطقه و سقوط دولت‌هاي همسو در تونس و مصر جلوگيري كند. باوجوداين، به قدرت رسيدن اخواني‌ها در مصر و تغيير در مناسبات قدرت در منطقه و ترس از تقويت نهادهاي دموكراتيك و توسعه شبكه‌هاي اجتماعي حاكمان خودكامه عربستان را به واكنش جدي وادار كرد؛ به‌طوري‌كه، گرچه مصر با تصور نزديكي به عربستان و جذب دلارهاي نفتي تلاش كرد ضمن تثبت اوضاع داخلي شرايط را براي همگرايي بيشتر دو كشور در مسائل منطقه‌اي نزديك‌تر سازد ولي باوجوداين، حاكمان عربستان به‌دليل ترس از راديكاليزه شدن اوضاع داخلي مصر درپي گسترش شكاف‌هاي ديني (اسلام‌گرا ـ غيراسلام‌گرا) و نيز نزديكي مرسي به آنكارا و تشكيل دولت فرگير اخواني در منطقه از هرگونه همكاري عملي و نيز اعطاي كمك‌هاي اقتصادي گسترده خودداري  ورزيدند.


بنابراين بيشتر كارشناسان منطقه، عربستان سعودي را در پشت‌پرده كودتاي نظامي عليه دولت اسلام‌گراي اخواني در ژوئيه 2013 مي‌دانند. ميزان كمك‌هاي اقتصادي و حمايت سياسي از دولت نظامي مصر به رهبري ژنرال السيسي به‌قدري بود كه بايد رياض را باني كودتا در مصر توصيف كرد.


اهداف كمك‌هاي مالي هنگفت و تقبل هزينه‌هاي خريد تسليحات نظامي پيشرفته ازسوي رياض براي مصر كاملاً آشكار بود.
دولتمردان عربستان سعودي از حاكمان نظامي مصر انتظار داشتند با بازگشت به سياست‌هاي سنتي خويش در منطقه خاورميانه، حمايت از روند صلح ميان اعراب و رژيم صهيونيستي و تشديد سركوب اسلام‌گرايان در داخل همراهي بيشتري با سياست‌هاي اين كشور در موضوعات مختلف به‌ويژه سوريه و يمن در تقابل با ايران در منطقه خاورميانه پيش بگيرند.

اين درحالي بود كه با سقوط نظام سياسي بعث در عراق، اين فرصت فراهم شد كه در عراق، شيعيانِ متمايل به ايران قدرت را به‌دست گيرند. در كنار اين، كردهاي عراق نيز به‌دليل تجارب تلخ از همكاري تاريخي با عرب‌هاي سني همواره مسير ائتلاف با شيعيان را درپيش گرفته بودند.


اين وضعيت در كنار افزايش يافتن نقش تأثيرگذار شيعيان لبنان باعث شد كه عربستان سعودي با اذعان به ظهور هلال شيعي در منطقه به اين باور برسد روند تحولات منطقه كاملاً به ضرر آن پيش مي‌رود و ازاين‌رو، براي اعاده تعادل و كاهش نفوذ رو به افزايش ايران به فكر وارد كردن مصر به رقابت‌هاي منطقه‌اي باشد.


در اين مسير پس از راديكاليزه شدن سياست خارجي عربستان درپي به قدرت رسيدن ملك سلمان و افزايش تنش با ايران بر سر موضوعات منطقه‌اي و اختلاف مذهبي، نقش مصر در اين رقابت برجسته‌تر هم شد. ازنظر حاكمان سعودي حضور اين قدرت سياسي ـ نظامي در كنار شوراي همكاري خليج فارس نه‌تنها مي‌تواند گام جدي در تحقق ايده ناتوي عربي محسوب گردد، بلكه شرايط را براي تحديد هرچه بيشتر منافع ايران فراهم مي‌كند؛ زيرا به‌رغم رجزخواني مقامات سعودي و به‌كارگيري تمام قدرت نظامي شوراي همكاري خليج فارس در يك رويارويي احتمالي عليه ايران نمي‌تواند تضمين قطعي براي پيروزي باشد. درهرصورت، مصر به‌دليل داشتن نيروي زميني و هوايي بزرگ و قدرتمند و تجربيات جنگ‌هاي متعدد و موقعيت جعرافيايي ممتاز از نقش ويژه‌اي در هر رويارويي منطقه‌اي در آينده برخوردار است.


لذا از ديدگاه ملك سلمان، ايران از موضوعات اشتراك فعاليت و همكاري با مصر است. تحت چنين ديدگاهي وي با تبليغات فراوان به قاهره سفر كرد و با وعده كمك‌هاي بي‌شائبه و خريد تسليحات پيشرفته تلاش كرد كه در يك رويارويي منطقه‌اي مصر را در كنار خود داشته باشد؛ امري كه حتي رياض را بر آن داشته كه براي ايجاد بلوك قدرتمند درمقابل سياست‌هاي منطقه‌اي ايران با كاهش اختلاف با قطر و تركيه به يك هماهنگي نسبي بر موضوعات چالشي به‌ويژه سوريه دست يابد.


استقبال گرم السيسي از پادشاه عربستان واگذاري دو جزيره استراتژيك صنافير و تيران به اين كشور و شنيده شدن برخي از زمزمه‌ها مبني‌بر ورود جدي مصر به محركه خودساخته يمن برخي‌ها را براين‌باور رسانيده بود كه ائتلاف فراگير عربستان سعودي عليه ايران درحال عملي شدن است.


باوجوداين، گذشت زمان خلاف اين امر را ثابت كرد. ورود جدي روس‌ها به بحران سوريه و عمليات نظامي سنگين عليه گروه‌هاي تروريستي مورد حمايت عربستان ازيك‌سو و گرم‌تر شدن روابط مسكو و آنكارا پس از ديدار ميان اردوغان و پوتين شرايط را به‌گونه‌اي ديگر رقم زد.


از ديگر سو، واگذاري جزاير استراتژيك مصري به عربستان با واكنش جدي نيروهاي مدني و ملي روبه‌رو شد و مقاومت عليه اين تصميم در داخل موجبات ابطال آن را ازسوي دادگاه عالي به‌همراه داشت. همچنين با كاهش شديد درآمدهاي نفتي عربستان درپي كاهش قيمت آن و افزايش كسري بودجه باعث عدم تحقق كمك‌هاي مالي به مصر شده است.


اين روند موجبات فاصله گرفتن مصر از محور عربستان را درپي داشته است؛ گرچه نهاد نظامي مصر از همان آغاز سياست متفاوتي نسبت به بحران سوريه درپيش گرفته بود و هرگونه خلأ قدرت در سوريه پس از بركناري بشار اسد را به‌منزله افزايش قدرت جريانات تندرو سلفي و تكفيري و به خطر افتادن امنيت منطقه اعلام مي‌كرد. باوجوداين، نيازهاي مالي به عربستان و هم‌پيمان منطقه‌اي و بروز مشكلات داخلي باعث عدم اتخاذ سياست روشن درقبال آن شده بود.


همچنين براي مصري كه به‌نوعي با چالش‌هاي امنيتي متعدد درپي حضور جريانات وابسته به القاعده در صحراي سينا مواجه است، قابل درك نيست كه در فكر تقويت و حمايت از اين گروه‌هاي ستيزه‌جوي تكفيري در سوريه باشد.

در جبهه ديگر قاهره براي تنوع بخشيدن به سياست خارجي خود به فكر بازسازي مجدد روابط با روسيه و همكاري‌هاي منطقه‌اي با اين كشور است. اين قطب‌بندي جديد قدرت در منطقه با دور شدن قاهره از عربستان و به‌طور كلي با غرب زماني آشكارتر مي‌شود كه مصر به‌همراه ونزوئلا به پيش‌نويس قطعنامه روسيه درمورد سوريه رأي مثبت داد و حتي ژنرال السيسي آشكارا اعلام مي‌كند: «تمايلي ندارم در ويران كردن كشوري شريك باشم». اين به‌منزله پايان ماه‌عسل قاهره ـ رياض و نيز بروز تحولات جديد در عرصه سياسي و نظامي در منطقه قلمداد مي‌شود.

به‌نظر مي‌رسد كه روس‌ها نيز به اهميت مصر به‌عنوان بازيگر ژئوپليتيك‌محور، و كليد ايجاد توازن استراتژيك در خاورميانه و آفريقاي عربي پي بردند. ازاين‌رو، در نشست آتي لوزان براي ايجاد توازن ميان بازيگران مختلف و اثرگذار در بحران سوريه در كنار ايران مي‌خواهند از ظرفيت‌هاي آن در نشست لوزان استفاده كنند.
گفتني است كه نشانه‌هاي جدي از افزايش تنش درپي خروج سفير عربستان از مصر و نيز لغو پروازهاي عمره به عربستان به‌دليل افزايش عوارض گمركي ميان دو كشور مشاهده مي‌شود.

فرجام سخن
تحولات اخير در سوريه نشان مي‌دهد كه سياست‌هاي جنگ‌طلبانه عربستان سعودي براي تحميل اراده و تجديد ساختار سياسي قدرت ازطريق ائتلاف‌سازي فراگير منطقه‌اي عليه حاميان بشار اسد با ناكامي مواجه گشته و اكنون زمان آن رسيده است كه رياض از مسير محاسبات اشتباه خود برمبناي به‌كارگيري ظرفيت‌هاي كشورهايي نظير مصر و اردن بازگردد.

اين درحالي است كه دوري هرچه بيشتر مصر از سياست‌هاي منطقه‌اي عربستان به‌منزله افزايش شكاف در ائتلاف سعودي و كاهش قدرت مانور آن در عرصه ديپلماسي است. حضور همزمان ايران، عراق و مصر در كنار روسيه در نشست لوزان مي‌تواند  شرايط جديدي براي پي‌ريزي مناسبات قدرت در منطقه خاورميانه و پايان‌بخشي به بحران سوريه ازطريق تشريك‌مساعي جمعي ميان بازيگران مختلف رقم بزند.