روند سياسي بحران يمن (2):

علل تمايل غرب به پايان دادن به بحران يمن


به‌دنبال تحولات داخلي يمن كه موجب به‌‌قدرت رسيدن انصارالله و بركناري عبد ربه منصور هادي در يمن شد، عربستان سعودي در اقدامي خارج از عرف و اصول سياست بين‌الملل، در اين كشور دخالت نظامي كرد. اين كشور به بهانه حمايت از دولت قانوني منصور هادي نزديك به چهار سال است كه با همراهي برخي از كشورهاي عربي، به‌خصوص امارات متحده عربي، سودان و بحرين، به كشتار مردم و تخريب زيرساخت‌هاي يمن پرداخته است.

انصارالله و ارتش يمن نيز در برابر اين تهاجم مقاومت كرده و تاكنون نيز مانع از تحقق اهداف عربستان سعودي و متحدانش در يمن شده‌اند. يكي از موضوعات مهم در بحران يمن، حمايت قدرت‌هاي بزرگي مانند آمريكا و انگليس از عربستان سعودي و امارات متحده است كه نتيجه آن، همكاري اين كشورها در محاصره زميني، هوايي و دريايي يمن بوده است.

اكنون بعد از چند سال حمايت، برخي از مقامات آمريكايي همچون جيمز ماتيس، وزير دفاع، و مايك پامپئو، وزير خارجه، از طرفين خواسته‌اند كه جنگ يمن را خاتمه دهند. وزارت خارجه انگلستان نيز مشابه همين درخواست را داشته‌ است. اين درخواست‌ها منجربه تحرك بيشتر مارتين گريفيث، نماينده سازمان ملل در امور يمن شد تا مقدمات ازسرگيري مذاكرات سياسي طرفين را در سوئد تا پايان سال 2018 فراهم كند. درهمين‌حال، شاهد سفر وزير خارجه انگلستان به كشورهاي منطقه مخصوصاً جمهوري اسلامي ايران، عربستان سعودي و امارات متحده عربي بوديم كه محور اصلي اين مذاكرات بحران يمن بود.

در‌اين‌ميان، نيروهاي وفادار به هادي با حمايت عربستان سعودي و امارات متحده عربي حملات خود را به بندر الحديده افزايش دادند تا با تسلط بر اين منطقه در مذاكرات آتي، داراي برگ برنده‌اي باشند؛ ولي اين حملات با مقاومت انصارالله دفع، و با وساطت طرف‌هاي بين‌المللي آتش‌بس شكننده‌اي هم در الحديده برقرار شد. با توجه به اين آتش‌بس و تأكيد انصارالله بر عدم اقدام نظامي موشكي و پهپادي جديد عليه عربستان سعودي در كنار تحولات ذكرشده، نشانه‌هايي از پيشرفت براي پايان دادن به بحران يمن مي‌توان يافت. با توجه به مباحث مطرح‌شده، اين سؤال ايجاد مي‌شود كه چه عوامل و زمينه‌هايي منجربه تقويت گفتمان منجربه صلح درباره يمن شده است و اهداف هريك از بازيگران تمايل به اين امر در چيست. در واكاوي چرايي، علل و عوامل اين امر مي‌توان موارد زير را برشمرد:

1. انسجام راهبردي براي تمركز بر موضوع ايران: بعد از روي‌‌كار آمدن جان بولتون و مايك پامپئو، حلقه ضد ‌ايراني در كاخ سفيد تكميل شده است و به‌نظر مي‌رسد اين حلقه با تمركز بر موضوع ايران به‌دنبال ايجاد انسجامي راهبردي در سياست‌هاي ضد ايراني كاخ سفيد و همين‌طور سياست‌هاي متحدان منطقه‌اي اين كشور هستند. نشانه‌هاي اين انسجام راهبردي عبارت‌اند از: پيشبرد معامله قرن براي حل‌وفصل مشكلات رژيم صهيونيستي با اعراب، تلاش براي ايجاد پيمان راهبردي خاورميانه موسوم به ناتوي عربي و تشديد تحريم‌هاي بين‌المللي عليه جمهوري اسلامي ايران.

دراين‌ميان، براي ايجاد اين انسجام راهبردي، موانع متعددي وجود دارد كه به‌نظر مي‌رسد يكي از مهم‌ترين آنها درگيري متحدان آمريكا در بحران‌هاي حاشيه‌اي ازجمله بحران يمن است. به‌نظر مي‌رسد مقامات آمريكايي به اين نتيجه رسيده‌اند كه درگيري عربستان سعودي در بحران يمن فقط موجب تضعيف نفوذ منطقه‌اي ايران نشده، بلكه منجربه تضعيف جايگاه عربستان سعودي به‌مثابه يكي از پايه‌هاي پيشبرد انسجام راهبردي عليه ايران شده است.

2. قتل خاشقجي: قتل جمال خاشقجي سبب ايجاد فضاي حقوق بشري سنگيني عليه عربستان سعودي شده است. اين فضا در كنار جنايت‌هاي عربستان سعودي عليه مردم يمن و فجايع انساني ناشي از آنها، فشار افكار عمومي در غرب، به‌ويژه آمريكا را عليه اقدامات عربستان سعودي تشديد كرده است، به‌طوري‌كه هزينه هم‌پيماني و حمايت از عربستان سعودي افزايش يافته است. همين امر منجربه تلاش كاخ سفيد براي كاهش اين هزينه شده است. دراين‌راستا، حل بحران يمن مي‌تواند تاحدودي اين فضا را تلطيف كند. فشار افكار عمومي و فشار نهادهاي قانون‌گذاري و سازمان‌هاي حقوق بشري دراين‌زمينه تأثيرگذار بوده است.

3. تأمين امنيت انرژي: آمريكا و متحدان منطقه‌اي آن مانند عربستان سعودي يك جنگ اقتصادي، به‌خصوص تحريم نفتي عليه جمهوري اسلامي ايران را آغاز كرده‌اند كه شرط موفقيت آن تثبيت قيمت نفت است. دراين‌راستا، سياست‌هاي مختلفي را همچون افزايش توليد نفت و معافيت‌هاي تحريمي برخي كشورهاي واردكننده نفت به‌كار برده‌اند و جمهوري اسلامي ايران توقف صادرات نفت خود را امري حياتي و راهبردي اعلام، و به بستن تنگه هرمز تهديد كرده است.

بسته شدن احتمالي تنگه هرمز اهميت تنگه عدن را دوچندان مي‌سازد. حضور ايران در درياي سرخ و امكان اختلال در صادرات نفت، ترسي واقعي به‌شمار مي‌رود؛ براي نمونه، در 25 مه 2018، بروز اختلال در حمل‌و‌نقل نفتكش‌هاي سعودي در درياي سرخ موجب نوساناتي در قيمت انرژي شد كه اين امر توانايي اثرگذاري ايران را در دو تنگه بين‌المللي نشان داد؛ به‌نظر مي‌رسد حل بحران يمن در شرايط حاضر، منجربه ايجاد رژيم حقوقي ـ سياسي‌اي در اين منطقه مي‌شود كه مانع از اقدامات احتمالي نيروهاي نزديك به ايران در اين منطقه خواهد شد؛ به‌همين‌دليل، مقامات آمريكايي ايجاد چنين رژيمي را براي تضمين روند انتقال انرژي ضروري مي‌دانند.

4. جلوگيري از تشديد اختلافات عربستان سعودي و امارات متحده عربي: اهداف متفاوت عربستان سعودي و امارات متحده عربي در ورود به جنگ با يمن، زمينه بروز اختلافاتي ميان دو كشور شده است؛ براي مثال، مي‌توان به اختلافات اخير دو كشور در حوزه نفوذ المكلا، مركز استان حضرموت، در جنوب يمن اشاره كرد كه به فضاي رسانه‌اي درز پيدا كرده است. اگرچه اين اختلافات بروز و ظهور خارجي چنداني نداشته است، ممكن است بدون كسب دستاوردي جدي در عرصه ميداني جنگ تشديد شود و زمينه واگرايي دو كشور را در موضوعات ديگر منطقه‌اي و بين‌المللي نيز فراهم سازد؛ ازاين‌رو، ضمن توجه به تجربه بحران قطر كه اختلالي جدي در روند مقابله با ايران ايجاد كرد، در نظر مقامات كاخ سفيد تشديد اختلاف عربستان و امارات ضربات جبران‌ناپذيري را به انسجام ميان متحدان آمريكا وارد خواهد كرد كه اين روند به سود ايران خواهد بود؛ درنتيجه، با حل بحران يمن زمينه افزايش اين اختلافات نيز كاهش خواهد يافت.

5. كيفيت نظامي عربستان سعودي و امارات متحده عربي: همان‌طور كه اشاره شد، نيروهاي نظامي عربستاني و اماراتي كيفيت نظامي پاييني دارند؛ درمقابل، پيروزي ايران در سركوب داعش، تثبيت نظام سياسي در سوريه و مقاومت نيروهاي انصارالله به‌عنوان متحد ايران، حاكي از كيفيت بالاي نظامي ايران در برابر كيفيت نازل نظامي نيروهاي متحد آمريكا در منطقه است و سبب افزايش وجهه نيروهاي نظامي ايران شده است. علي‌رغم فرصت محدودي كه آمريكايي‌ها براي خاتمه جنگ يمن در اختيار عربستان و امارات قرار داده‌اند، به‌نظر نمي‌رسد كه آنها دستاورد خاصي داشته باشند؛ بنابراين، از نظر مقامات آمريكايي تداوم جنگ اخير موجب تثبيت واقعيت گفته‌شده، يعني كيفيت نظامي بالاي ايران در سطح منطقه خواهد شد و اين امر به‌هيچ‌وجه در راستاي منافع آمريكا نيست.

6. نبودِ چشم‌اندازي روشن از تداوم بحران يمن براي آمريكا و متحدانش: با توجه به هزينه‌هاي سنگين نظامي و حقوق بشري و عدم كسب دستاوردي قابل توجه، چشم‌انداز روشني از تداوم بحران يمن به‌جز افزايش هزينه‌ها وجود ندارد كه همين امر به راهبرد كلان آمريكا درقبال ايران ضربه خواهد زد.

7. افزايش نارضايتي داخلي در يمن: در چند ماه اخير، به‌سببِ نداشتنِ دستاورد سياسي و ميداني دولت ‌منصور هادي، زياده‌خواهي نزديكان او، مشكلات اقتصادي مانند كاهش ارزش ريال يمن، عدم پرداخت حقوق كاركنان دولت، نارضايتي احزاب جنوبي از سياست‌هاي هادي، زمينه‌هاي واگرايي در جبهه مخالفان انصارالله در يمن تشديد شده است؛ به‌طوري‌كه امكان چرخش‌هاي سياسي به‌وجود آمده و ممكن است اين چرخش‌هاي سياسيِ هرچند محدود، زمينه تغيير موازنه سياسي به نفع انصارالله را فراهم ‌آورد. به‌نظر مي‌رسد اين امر موجب نگراني آمريكا و عربستان سعودي شده است، به‌طوري‌كه در اواسط نوامبر 2018 براي حل بحران اقتصادي و افزايش نارضايتي‌هاي عمومي از دولت منصور، نشستي ميان مقامات آمريكا، عربستان، امارات و انگليس با عنوان «مقابله با بحران اقتصادي يمن» برگزار شد و اين كشورها به اين جمع‌بندي رسيدند كه روند تحولات با وجود جنگ به نفع جريان همسو با ايشان در يمن پيش نمي‌رود.

8. برآوردهاي اطلاعات و نظامي: اگرچه تاكنون برآوردهاي اطلاعاتي و نظامي از بحران يمن ازسوي نهادهاي امنيتي و نظامي غربي و عربي منتشر نشده است، اين امكان وجود دارد كه اين برآوردها نمايانگر نبودِ چشم‌انداز روشني از تداوم بحران يمن باشند. ورود وزارت دفاع آمريكا به اين موضوع را مي‌توان يكي از نشانه‌هاي اين امر تلقي كرد. ازآنجا‌كه عموماً تصميم‌گيري درمورد تحولاتي از اين دست ازسوي وزارت خارجه ايالات متحده انجام مي‌گيرد، ورود مستقيم وزارت دفاع اين كشور پيش از وزارت خارجه درجهت تأييد برآوردهاي اينچنيني است.

تجربه چهارساله بحران يمن نشان مي‌دهد كه عربستان سعودي و متحدان غربي‌اش، به‌ويژه آمريكا با هدف كاهش نفوذ منطقه‌اي ايران، به‌دنبال كسب منافع حداكثري بوده‌اند كه نتيجه آن، شكست روندهاي سياسي در راه رسيدن به صلح بوده است. تأكيدات اخير مقامات آمريكايي و انگليسي بر پايان بحران يمن نشانه تغيير در سياست‌ها و راهبردهايشان درقبال يمن است كه مهم‌ترين دلايل آن تغيير، تمركز بر پرونده ايران با حل پرونده‌هاي حاشيه‌اي، فشارهاي حقوق بشري، تضمين روند انتقال انرژي و برآوردهاي احتمالي اطلاعاتي و نظامي به‌نظر مي‌رسد.