درك اروپا از حضور روسيه در سوريه


مقدمه

كشورهاي اروپاي غربي از دهه نخست سال 2000 به‌‌صورت جدي در چهارچوب اتحاديه اروپا و در قالب مثلث رهبري اروپايي متشكل از فرانسه، آلمان، و بريتانيا كوشيده‌اند نقش سياسي پررنگي را در غرب آسيا با هدف حفظ امنيت اروپاي شرقي، ممانعت از انتقال بحران‌هاي غرب آسيا و شمال آفريقا به اروپا، و همچنين بهبود وجهه سياسي و ديپلماتيك اتحاديه اروپا ايفا نمايند و درحال‌حاضر، اهداف فوق با اولويت‌هاي متفاوتي در روند بازسازي سوريه ازسوي بازيگران اروپايي پيگيري مي‌شود. حضور روسيه در سوريه و دستاوردهاي كرملين در اين كشور را بايد محدوديت‌ بروكسل در مسير نقش‌آفريني در سوريه به‌حساب آورد؛ زيرا مسكو عنوان بازيگر محوري در معادلات سوريه را دارد و نوع كنشگري آن مي‌تواند تعامل سايرين را در رابطه با دمشق تحت تأثير قرار دهد؛ لذا اروپا به بازيگري مسكو در ساير مناطق به‌ويژه غرب آسيا، با جديت بيشتري توجه مي‌كند.

نظر به دغدغه‌هاي امنيتي سنتي اروپا درباره روسيه، بايد درك اروپا از حضور روسيه در سوريه را كه اكنون در فهرست اولويت‌هاي‌ اين بازيگر غربي قرار گرفته است بررسي نمود تا ضمن تبيين اهميت موضوع فوق، رويكردهاي احتمالي اين كشور درقبال سوريه مورد واكاوي قرار گيرد. دراين‌راستا، در نوشتار حاضر سعي شده است كه در خلال معرفي برخي عوامل اثرگذار بر درك اروپاي غربي از حضور روسيه در سوريه، چشم‌اندازي كلي از تصور اروپاي غربي دراين‌باره ترسيم گردد.

توجيه حضور روسيه در سوريه از ديدگاه اروپا

از منظر اروپا، حضور روسيه در سوريه در چهارچوب بين‌المللي به‌معناي حصول منافعي است كه الزاماً با منافع غرب در تضاد نيستند؛ زيرا درحال‌حاضر، مسكو در نقش بازيگر موافق با سوريۀ پسااسد و همچنين شريكي براي تضمين حفظ ثبات در سوريه معرفي مي‌شود. پذيرش حضور روسيه در سوريه از نگاه اروپا به دلايل زير است:

ـ تمركز بر حذف تهديدات پيراموني: به باور اروپا، هدف اصلي روسيه از رويارويي با غرب، به‌ويژه در بحران اوكراين، حذف تهديدات پيراموني با تمركز بر اراضي پساشوروي بوده است، به‌طوري‌كه مأموريت‌هاي نظامي خارجي ازجمله حضور در سوريه نيز براي كرملين «حواس‌پرتي» نااميدكننده‌اي به‌حساب مي‌آيد. ادراك روسيه از تهديدات پيراموني، در پرونده هسته‌اي ايران نيز تبلور يافته است، آن‌گونه كه حل نشدن مسئله هسته‌اي جمهوري اسلامي مي‌تواند منجربه بروز بي‌ثباتي در ايران و تسري آن به ساير نقاط شود؛ لذا اين كشور در موضوع فوق، رويكرد همكاري‌جويانه با اروپا و آمريكا را اتخاذ كرد و اين امر درحالي بود كه درصورت نبودِ تهديد بي‌ثباتي ايران، چندان تمايلي به حضور در پرونده مرتبط با مسائل امنيتي غرب آسيا نداشت، هرچند حضور روسيه در موضوع هسته‌اي ايران زمينه نزديك شدن دو بازيگر را نيز فراهم آورد. از ديد برخي كارشناسان اروپايي، ايران منافع مسكو در سوريه را تعيين كرد و روسيه با هدف ممانعت از بروز بي‌ثباتي در فضاي مسلمان‌نشين پسا‌شوروي، صحنه عمل در سوريه را به‌صورتي كه در تناقض با اهداف اروپا نباشد به‌دست گرفت.

ـ بلندپروازي‌هاي سياسي: در سال‌هاي 2011-2012، با وجود چالش‌هاي اقتصادي و نظامي در روسيه، اين بازيگر تصميم گرفت كه سياست انتقام‌جويانه خود را درخصوص آمريكا، با هدف احقاق منافع ازدست‌رفته در ليبي اعمال كند. از ديد نيكولاي كوژانف، محقق و پژوهشگر روس، چنين فرصتي در سال 2015 و در غرب آسيا (در سوريه) براي مسكو فراهم شد، هرچند با دغدغه‌هاي فراواني همراه بود؛ زيرا ازيك‌سو، در بحران اوكراين و ازسوي‌ديگر، در چالش جهادگرايان قرار داشت. بازيگران اروپايي بر اين باورند كه اتخاذ چنين سياستي ازسوي مسكو در مقابل ايالات متحده در نقش مهم‌ترين عضو ناتو ضروري بود تا واشينگتن را از تهديدات واكنش منفعل خود درقبال روسيه در بحران كريمه آگاه سازد. البته گفتني است كه درگيري‌هاي موازي روسيه سبب شده بود كه اروپا، مسكو را يكي از اعضاي مذاكرات آتي سوريه تلقي كند، نه بازيگري تعيين‌كننده در صحنه دمشق.

ـ مبارزه با افراط‌گرايان روس: پيش از شروع درگيري‌ها در سوريه، تعداد بنيادگرايان مذهبي با خاستگاه روسي بسيار ناچيز تخمين زده شده بود؛ درحالي‌كه در سال 2015، شمار آنها به هزاران نفر رسيد كه برخي محاسبات، نسبت آنها را حدود بيست درصد از مبارزان خارجي در سوريه تخمين زده‌اند كه عمدتاً چچن‌تبار يا از ساكنان جمهوري‌هاي قفقاز شمالي بودند. آمارها نشان از رشد تعداد اين افراد در پايان سال 2015 به سه هزار تا پنج هزار نفر دارند كه براساس مطالعات دريافت شد كه اين افراد نه‌تنها ديدگاه‌هاي اعتقادي محكمي ندارند، بلكه اعتقاد به مسائل بنيادين نيز در آنها وجود ندارد. طبق اين مطالعات مشخص شد كه هدف اين مبارزان از حضور در سوريه يا عراق، نوعي خود‌سازي و آمادگي براي بازگشت به روسيه است، به‌طوري‌كه جبهه اصلي نبرد خود را خاك روسيه مي‌دانند. در دسامبر 2014 (بعد از حمله تروريستي گروزني كه همزمان با جشن سالروز تولد رمضان قديروف، رئيس‌جمهور چچن رخ داد)، بالاخره تحليل‌گران و تصميم‌گيران روس با سياست روسيه مبني‌بر ممانعت از افزايش روند شمار جهادگرايان با هدف محافظت از امنيت و منافع ملي همسو شدند كه اين امر با سياست‌هاي اروپا به‌عنوان كشور مورد تهديد حملات شديد تروريستي هم‌راستا بود؛ لذا كنش بازيگري چون روسيه كه مي‌توانست مانع‌ از جابه‌جايي تهديدات تروريستي از غرب آسيا به اروپا شود مغتنم شمرده شد.

ـ نزديكي به اروپا: طي روند حل بحران سوريه، ديدگاه‌هاي روسيه درمورد آينده اين كشور بسيار به ديدگاه‌هاي اروپايي نزديك شد. مسكو كه در آغاز به‌هيچ‌وجه حاضر به مذاكره با گروه‌هاي اپوزيسيون سوري نبود، به‌تدريج تصميم گرفت با برخي از اين جريان‌ها مذاكره كند و او كه در آغاز فقط ابقاي دولت وقت را درنظر گرفته بود، تحول تدريجي دولت سوريه را پذيرفت. در مرحله پايانيِ همگرايي با ديدگاه‌هاي اروپايي، مسكو محدود كردن نيروهاي ايران در نزديكي مرزهاي سرزمين اشغالي قدس را محقق كرد. بنابراين، ديدگاه‌هاي روسيه در سوريه بسيار به ديدگاه‌هاي اروپايي نزديك شده و ازنظر اروپا، مسكو شرايط لازم را براي ايفاي نقش شريك امنيتي موقت در سوريه دارد.

ـ غرب آسيا؛ ابزار موازنه‌سازي روسيه درقبال اروپا: اگرچه مسكو در ابتداي حضور خود، درمورد آينده و اتخاذ راهبرد مقتضي ترديد داشت، به‌زودي دريافت كه به‌خوبي مي‌تواند در حوزه سياسي و نظامي در نقش بازيگري مطرح و دست‌بالا در دنياي تحولات جديد بين‌المللي باشد. از ديد برخي كارشناسان، كرملين با ظرافت، ديدگاه‌هاي اعلاني و نوع حضور خود را متحول كرد تا ضمن ارتقا و بهبود وجهه بين‌المللي، سنگ‌بناي سياست‌هاي خود را در دنياي جديد محكم قرار دهد، به‌طوري‌كه در تضاد با منافع و سياست‌هاي غرب در محيط كنشگري فعال خود يعني سوريه نباشد و ازهمين‌رو، حضور روسيه در سوريه با هدف حفظ صلح و امنيت بين‌الملل از ديدگاه بازيگران اروپايي فرصتي بسيار مغتنم بود.

اگرچه دلايل فوق در راستاي نگاه مثبت اروپا به حضور روسيه در سوريه قلمداد مي‌شود، بروكسل همچنان مسكو را بازيگري ارزيابي مي‌كند كه قادر به برهم زدن وضع بين‌المللي موجود است؛ لذا كنشگري آتي اين بازيگر در سوريه از دغدغه‌هاي مهم اروپا به‌شمار مي‌رود. دستاوردهاي روسيه در سوريه، اروپاي غربي را در نقش‌آفريني آينده سوريه با محدوديت مواجه مي‌سازد؛ زيرا ازيك‌سو، منافع مشتركي با روسيه دارد كه نمونه آن مربوط به مديريت اين كشور در اجتناب از افزايش سطح تنش ميان ايران و رژيم صهيونيستي است و ازسوي‌ديگر، تخريب اعتمادي كه در بحران اوكراين به‌وجود آمد، اروپا را درمورد پذيرش بي‌چندوچون نظم آتي سوريه با مديريت مسكو دچار ترديد ساخت.

در نگاهي كلي بايد گفت هرچند سياست روسيه در سوريه با منافع اروپا مغايرت ندارد، فرصتي را براي مسكو فراهم آورده است كه ازطريق ايران، بازوي نظامي و ازطريق رژيم صهيونيستي، بازوي اطلاعاتي خود را تقويت كند و اين همان خطري است كه اروپا در تمام سال‌هاي جنگ سرد از آن هراس داشت و درحال‌حاضر، از حركت‌هاي بعدي مسكو ابراز نگراني مي‌كند؛ بنابراين، اروپا به هماهنگي بيشتر با بازيگراني چون آمريكا و تركيه در زمين سوريه فكر مي‌كند. شايان ذكر است كه اروپا با درنظر داشتن تحركات روسيه، از رقابت‌هاي اقتصادي جديد واشينگتن در جهان غافل نماند؛ زيرا اين رقابت‌ها استقلال عمل بروكسل در روابط با مسكو را سلب مي‌كند.

 

مؤلفه انرژي در مثلث مسكو ـ بروكسل ـ واشينگتن

در ميان دلايل شكاف آتلانتيكي، اخيراً اروپا از اين مسئله كه چرا اين قاره بايد هزينۀ حضور روسيه در سوريه و برد ژئوپليتيك مسكو بر واشينگتن را بپردازد به‌شدت ناراضي است. ريشه اين نارضايتي به تحريم‌هاي كنگره آمريكا در سال 2017 با عنوان «قانون كاتسا» بازمي‌گردد كه به‌دليل ارسال تسليحات روسي به سوريه، حمله سايبري عليه آمريكا و شواهد مداخله در انتخابات رياست‌جمهوري آمريكا عليه اين كشور وضع شد كه ايران و كره شمالي را نيز شامل مي‌شود. اين امر پيامدهاي بسياري را براي تجارت انرژي اروپا به همراه داشته است.

اين قانون به رئيس‌جمهور آمريكا اجازه مي‌دهد كه افراد حاضر (غيرآمريكايي) در قراردادهاي سرمايه‌گذاري بالغ بر يك ميليون دلار و يا بيش از پنج ميليون دلار ظرف دوازده ماه در حوزه ساخت، مدرن‌سازي يا تعمير خطوط لوله صادرات انرژي را مشمول تحريم كند كه با توجه به سرمايه‌گذاري‌هاي كلان در بخش انرژي و ناچيز بودن رقم گفته‌شده‏، وقوع آن بسيار محتمل است. در فهرست خطوط لوله كه شامل تحريم مي‌شوند، نه‌تنها خط لوله نورد استريم در درياي بالتيك، بلكه بلو استريم و تركيش ‌استريم هم ذكر شده‌اند كه هر دو از درياي سياه به تركيه متصل مي‌شوند. خط لوله گازي نورد استريم 2 نيز كه ازنظر سياسي با چالش‌هايي مواجه است، در اين مجموعه جاي مي‌گيرد.

علاوه‌بر موارد بالا، قواعدي كه در بخش 232 كاتسا مطرح شده‌اند با وضعيت خطوط لوله كه از بلاروس و لهستان يا حتي اوكراين مي‌گذرند نيز قابل انطباق‌اند و البته دامنه تحريم‌هاي آمريكا مي‌تواند پايانه‌هاي تأمين صادرات گاز مايع (ال‌ان‌جي) به اروپا و آسيا را نيز هدف قرار دهد. اگرچه دولت آمريكا در اواخر اكتبر 2017 تصريح كرد كه پروژه خطوط لوله‌ و سرمايه‌گذاري‌هاي پيش از 2 اوت 2017 از تحريم‌هاي ثانويۀ احتمالي بخش 235 كاتسا متأثر نخواهند شد، دولت آمريكا درخصوص وضع جريمه بر اين خطوط آزاد است. تعيين تحريم‌هاي كاتسا را بايد نشانه‌اي از فرسايش اجماع دوسوي آتلانتيك براي چگونگي پاسخ‌گويي به رويكرد تهاجمي روسيه دانست.

در استماع كنگره آمريكا، در اواخر تابستان 2018، اعضاي اين نهاد از اثر محدود تحريم‌هاي يك‌جانبه آمريكايي شكايت داشتند و خواهان همكاري شركاي اروپايي با دولت ترامپ بودند؛ اما درسوي‌ديگر، اروپا با اين معضل روبه‌روست كه تحريم‌هاي فعلي آمريكا عليه روسيه با هدف دشوار كردن صادرات و استخراج نفت و گاز براي شركت‌هاي روسي، بر توليد نفت و گاز طبيعي و صادرات انرژي روسيه اثرگذار خواهد بود كه تأمين انرژي اروپا و اقتصاد قاره كهن را با دشواري‌هاي بسياري مواجه خواهد كرد. از ديد اروپا، انقلاب شيل، آمريكا را به يكي از بازيگران كليدي بازار جهاني نفت و گاز تبديل كرده و تمايل اين كشور به صدور گاز سبك مايع به اروپا را افزايش داده است كه دراين‌صورت، شعار «اول آمريكا»[1]ي ترامپ محقق خواهد شد.

گفتني است كه واردات گاز سبك مايع از آمريكا، تعادل تجاري ميان اروپا و آمريكا را به‌نفع آمريكا تغيير خواهد داد كه اين امر به‌هيچ‌وجه مطلوب كشورهايي چون آلمان و فرانسه نيست؛ درنتيجه، اروپا مايل است براي مقابله با اين موضوع، بهبود سازِكار پرداخت غيردلاري و ابزار حمايت از تبادلات تجاري (اينستكس) را كه در جريان حمايت از توافق هسته‌اي ايران انديشيده شده بود،‌ به شركت‌هاي تأمين انرژي روسيه نيز گسترش دهد. در نگاهي كلي بايد گفت كه اروپا از تصميم‌گيري ايالات متحده درباره روسيه به‌منظور ممانعت از گسترش نفوذ آن استقبال مي‌كند؛ اما از ارائه راه‌حل‌هاي يكجانبه كه هزينه آن برعهده اروپا باشد ناراضي به‌نظر مي‌رسد؛ لذا به‌دنبال آن است كه از ساير مسيرها غير از انرژي[2] (چون: ناتو، ائتلاف‌ها و اتحادها)، اقدامات ژئوپليتيك روسيه را محدود سازد.

ناتو و امنيت مديترانه

حضور نيروهاي روسيه در سوريه از ابتدا سبب نگراني اعضاي ناتو بود؛ اما با توجه به خطر داعش در اولويت بازيگران غربي قرار نگرفت. بااين‌حال، موفقيت‌هاي مسكو در سوريه سبب شده است كه اروپا نگاه جدي‌تري به حضور اين كشور داشته باشد؛ زيرا از منظر اروپا، دستاوردهاي نظامي مسكو در سوريه ممكن است موازنه ناتو و روسيه را برهم بزند كه اين امر سبب مي‌شود درخصوص تقويت و تثبيت بيش‌ازپيش جايگاه ناتو در مديترانه بازبيني صورت گيرد تا توان موازنه‌سازي با جايگاه راهبردي مسكو ايجاد شود.

در اين چشم‌انداز تهديد، كه ناتو در مديترانه خود را با آن رويارو مي‌بيند، هم‌پيماني آتلانتيك شمالي بايد همزمان با موضوعات بسياري دست‌و‌پنجه نرم كند. از ديد كارشناسان آلمانيِ انديشكدۀ امنيت و امور بين‌الملل[3]، ناتو براي پاسخ‌گويي به تمامي اين چالش‌ها بايد قادر به تقويت تعهد خود درقبال ملت‌هاي عضو و اتخاذ رويكرد امنيتي دريايي جديدي باشد تا بار ديگر با جايگاه راهبردي مسكو در مديترانه شرقي موازنه‌سازي كند. مأموريت ناتو طي جنگ سرد، حفاظت از مردم‌سالاري‌هاي حوزه يوروآتلانتيك در برابر گسترش شوروي بود و پس از حادثه 11 سپتامبر، مبارزه با تروريسم جهاني در دستور كار قرار گرفت و در مقطع فعلي نيز موقعيت چالش‌برانگيز نظامي‌گري و انرژي در مديترانه سبب شده است كه تضمين امنيت دريايي، مقابله با قاچاق انسان، ممانعت از بازگشت مبارزان خارجي به اراضي ناتو، تروريسم داعش،‌ بحران مهاجرتي و ساير موارد، موازنه با تمايلات روسيه را لازم و ضروري سازد.

از منظر كارشناسان آلماني، با توجه به اينكه ناتو خطرهاي موجود را ناشي از بي‌ثباتي همسايگان يا همسايگان همسايگان جنوبي مي‌داند، فقط از مسير تعريف الگوي جديدِ همكاري قادر خواهد بود بر مشكلات امنيت انساني فائق آيد. بنابراين، با توجه به داده‌ها مي‌توان نتيجه گرفت كه بازسازي سوريه به‌عنوان ضمانت صلح و ثبات آتي آن كشور در اولويت اروپا قرار گرفته است كه در مسير نيل به هدف، سياست فعال بازدارندگي مسكو را دنبال مي‌كند تا مديترانه شرقي به حياط‌خلوت اين بازيگر بدل نگردد. اگرچه از ديد اروپا، روسيه پيروز ميدان سوريه قلمداد مي‌شود، در مرحله ثبات و بازسازي به حمايت بازيگران غربي نياز دارد؛ زيرا براساس ارزيابي بانك جهاني، بازسازي سوريه بين دويست تا 350 ميليارد دلار هزينه دارد و روسيه نمي‌تواند به‌تنهايي چنين هزينه‌اي را پرداخت كند. از نظر اروپا، ناتو مي‌تواند ازخلال تلاش‌ها براي بازسازي سوريه، موفق به روي‌كار آوردن دولتي در سوريه شود كه در داخل مورد پذيرش عمومي است و اين دولت جديد در دمشق، به بازگشت مردم سوريه از اروپا اجازه خواهد داد؛ درنتيجه، ثبات بيشتري در منطقه و به‌ويژه در كشورهايي چون تركيه كه ميزبان مهاجران سوري بوده‌اند پديد خواهد آمد.

 

فرجام و توصيه‌هاي راهبردي

درك اروپاي غربي از حضور روسيه در سوريه در درجه اول، متأثر از دغدغه رفع تهديدات و بحران‌هاي غرب آسياست كه در اين تصوير، روسيه در نقش كارگزاري صادق و ضامن امنيت اروپا ـ بي‌آنكه مسئوليتي به او سپرده شود ـ ارزيابي مي‌شود؛ اما در ثبات آتي سوريه، بروكسل قائل به نقش برجسته او نيست و كاهش وابستگي دمشق به مسكو و تدوين راهبرد جديد ناتو را دنبال مي‌كند. در اين بين، مديريت منازعه ايران و رژيم صهيونيستي كه با اقدامات روسيه تسهيل شده است، از منظر اروپا چندان خوشايند نيست؛ لذا سعي بر دور كردن رژيم صهيونيستي از مسكو و حتي انتخاب جايگزين براي او (مسكو) دارد، ضمن اينكه خود را ملزم به تلطيف رفتار واشينگتن درقبال مسكو مي‌داند تا از خلال تنش‌هاي آن دو مجبور به پرداخت هزينه نباشد. با توجه به نتيجه حاصل‌شده از داده‌ها و تحليل‌هاي متن به‌نظر مي‌رسد نقش‌آفريني فعال در زمين سوريه در اولويت‌هاي اروپا قرار گرفته است كه چه‌بسا از مسير همكاري با ساير بازيگران چون واشينگتن و يا كاهش نقش روسيه و حتي تعديل حضور آن پيگيري شود كه اين امر مي‌تواند منتج به تحديد نقش‌آفريني ايران در زمين سوريه گردد. بنابراين، لازم است كه ج.ا.ايران در روند بازسازي سوريه كنشگري فعالي همراه با روسيه داشته باشد تا ضمن تداوم و حفظ روابط اقتصادي خود با اين كشور، از كاهش نقش و حضور منطقه‌اي خود در دمشق توسط بازيگران غربي ممانعت به‌عمل آورد.

 

[1]. America First

[2]. اروپا ازجهت تأمين بيش از نيمي از گاز مصرفي خود، به روسيه وابسته است. هرچند بروكسل سياست تنوع‌بخشي را در اين زمينه دنبال مي‌كند، تا تحقق چنين سياستي راه طولاني‌اي درپيش دارد. 

[3]. SWP