نگاهي به دلايل و پيامدهاي حمله موشكي آمريكا، انگليس و فرانسه به سوريه
در بامداد 14 آوريل 2018، آمريكا و همپيمانانش در اقدامي نظامي با هدف ادعايي مجازات دولت سوريه بهدليل استفاده از سلاح شيميايي در شهر دوما در منطقه غوطه شرقي، بيش از صد موشك كروز به اهدافي در دمشق و حمص شليك كردند و سپس ادعا كردند كه با اين حملات توانستهاند زيرساختهاي توليد و انباشت سلاحهاي شيميايي سوريه را نابود كنند. در طي يك هفته قبل از اين حملات، جنگ لفظي و رسانهاي غرب و روسيه شدت گرفته بود و روسيه تهديد كرده بود كه اين حملات را دفع خواهد كرد. بااينحال، تنها سامانه موشكي دولت سوريه برضد اين حملات فعال شد و آنگونه كه روسها بيان كردهاند 71 مورد از 103 موشك شليكشده آمريكا و همپيمانانش توسط اين سامانه بازمانده از دوران شوروي، رهگيري و نابود شدند. اين امر درحالي است كه آمريكا و فرانسه ادعا ميكنند هيچ مورد رهگيري رخ نداد. اكنون اين پرسش مطرح ميشود كه آمريكا صرفنظر از اهداف اعلامي، بهدنبال چه مقاصدي در سوريه است و چه پيامدهايي را ميتوان براي آن درنظر داشت.
اخيراً هنري كيسينجر با حضور در كنگره آمريكا به تهديدهاي پيشِ روي آمريكا اشاره كرد و آنها را بهلحاظ فوريت در سه رده قرار داد. فوريترين تهديد پيشِ روي آمريكا بحران هستهاي و موشكي كره شمالي است. بنابراين براي آمريكا ضروري است كه به فوريت به اين تهديد رسيدگي كند. با تحولاتي كه اخيراً دراينزمينه رخ داد و رهبر كره شمالي باب مذاكره و گفتگو با آمريكا را گشوده است، بهنظر ميرسد در رسيدگي به اين چالش پيشرفت چشمگيري بهدست آمده است. تهديد بعدي بهلحاظ فوريت از نگاه كيسينجر ايران و نقش منطقهاي ايران در آسياي غربي است. سرانجام تهديد بلندمدت براي آمريكا رقابت با چين و روسيه در نظام بينالملل است. با پيشرفتي كه در مسئله كره شمالي بهدست آمده است، اكنون ميتوان ايران را در كانون سياستورزي خصمانه آمريكا تلقي كرد. دولت ترامپ درحال خروج از دوره آغازين حكومت و سردرگمي راهبردي است و هرچه بيشتر بهسوي انسجام در سياستها و راهبردها در حركت است. اين مسئله ميتواند براي سياستهاي منطقهاي جمهوري اسلامي ايران پيامدهاي گستردهاي دربر داشته باشد.
با توجه به آنكه ايران و حضور منطقهاي اين كشور در كانون توجه آمريكا قرار گرفته است، ميتوان هدف اصلي از انجام اين حملات را مهار نفوذ منطقهاي ايران دانست. دونالد ترامپ از دوره مبارزات انتخاباتي خود همواره به ايران و نقش منطقهاي آن تاخته است و برجام را بدترين توافقي خوانده است كه آمريكا تاكنون داشته است و قول داده بود كه از اين توافق خارج شود. بااينحال، او هنوز در عمل به اين وعده انتخاباتي خود ناكام مانده است و از سر اكراه به تمديد لغو تحريمهاي هستهاي گردن نهاده است. اين امر نوعي سردرگمي درطول سال نخست رياستجمهوري ترامپ ايجاد كرده بود و به باور غالب تحليلگران، واشينگتن فاقد راهبرد مشخصي در غرب آسيا بوده است. اكنون، با وقوع اين حملات بهنظر ميرسد كه دولت ترامپ بهجاي حمله به برجام كه خطر انزواي بينالمللي آمريكا را دربر داشت، حمله به نقش و نفوذ منطقهاي ايران را كليد زده است و با پيوستن انگليس و فرانسه و پشتيباني لفظي ساير متحدان خود، از اتهام يكجانبهگرايي پرهيز كرده است.
اظهارات نتانياهو نيز نشان ميدهد كه هدف اصلي آمريكا در سوريه ايران است. روز يكشنبه ۲۶ فروردين نخستوزير رژيم صهيونيستي در نشست هيئت دولتش به بشار اسد، رئيسجمهوري سوريه، درمورد گسترش حضور نظامي ايران در سوريه، در امتداد مرز با سرزمينهاي اشغالي هشدار داد. او گفت: «ديروز ضمن صحبت با ترزا مي، نخستوزير بريتانيا درمورد پيام مهم اين حمله گفتم كه همه چيز نشان ميدهد كه استفاده از تسليحات غيرمتعارف تحمل نميشود. گفتم اين تحملناپذيري بايد درمورد قابليتهاي اتمي ايران، كشورهاي حامي تروريسم و سازمانهاي تروريستي هم صدق كند. در اين گفتگو تكرار كردم كه عامل بيثباتي در خاورميانه ايران است و پرزيدنت اسد بايد بداند اگر به ايران اجازه دهد كه حضور نظامي خود را در سوريه افزايش دهد، هم سوريه و خودش را به خطر مياندازد و هم خاورميانه را بيثبات ميكند». وزير امور راهبردي اين رژيم هم در تأييد هشدار نتانياهو درمورد ايران گفت: نميتوانيم اجازه دهيم ايران در مرز شمالي ما در سوريه يك پايگاه نظامي بسازد و اين مسئله بهمراتب فراتر از مسئله تسليحات شيميايي است. بنابراين، كاملاً روشن است كه از نگاه رژيم صهيونيستي حضور ايران مهمترين تهديدي است كه بايد به آن رسيدگي شود و همسويي كامل دولت ترامپ با رژيم صهيونيستي ميتواند گوياي اهداف مشترك آنها باشد. حمله رژيم صهيونيستي به پايگاه تيفور كه به شهادت چندين نيروي ايراني منجر شد و ازسوي سيد حسن نصرالله، بهعنوان يك اشتباه تاريخي ياد شد گوياي بالا رفتن تنش موجود و احتمال رويارويي نظامي مستقيم ايران و رژيم صهيونيستي است.
ازسويديگر، حمله به سوريه با انتصابات اخير در دولت ترامپ و سفر سه هفتهاي محمد بن سلمان، وليعهد عربستان سعودي به آمريكا و نيز سفر او به انگليس، فرانسه و اسپانيا بيارتباط نيست. چندي پيش درحاليكه ترامپ از لزوم خروج نيروهاي آمريكايي از سوريه سخن گفته بود، محمد بن سلمان از آمريكا خواست كه حضور نيروهاي خود را حفظ كند و سپس ترامپ بلافاصله در توئيتي خواستار پرداخت هزينه آن شده بود. اكنون بهنظر ميرسد كه با سفر وليعهد سعودي به آمريكا «تفاهم» لازم درمورد حضور آمريكا در سوريه حاصل شده است. ازسويديگر، با انتصاب جان بولتون بهعنوان مشاور امنيت ملي كاخ سفيد و مايك پمپئو بهعنوان وزير خارجه آمريكا، كه ازسوي برخي تحليلگران بهعنوان كابينه جنگ آمريكا توصيف شده است راهبرد جنگطلبانه با صراحت بيشتري در دستور كار دولت آمريكا قرار ميگيرد و در گام نخست سوريه را هدف گرفته است.
درواقع، دو تفسير از حمله موشكي غرب به سوريه وجود دارد. در يك مورد اين حمله كاملاً مشابه حمله قبلي تلقي ميشود كه صرفاً با هدف حفظ اعتبار آمريكا صورت گرفته است بدون آنكه پيامد وسيعي داشته باشد. در تفسيري ديگر، اين رويداد را ميتوان سرآغاز مرحله نويني از بازي در خاورميانه دانست؛ مرحلهاي كه آمريكا برخلاف دوران اوباما دوباره قصد دارد معادلاتي كه به ضرر اين كشور و متحدانش رقم خورده است را به نفع خود تغيير دهد. با تصرف منطقه غوطه شرقي درحقيقت، شكست جنگ نيابتي برضد ايران در سوريه محرز شد و اكنون شرايط جديد ايجاب ميكند كه آمريكا مستقيماً به جنگ وارد شود. بهاينترتيب، معادلات بازي در سوريه و منطقه تغيير خواهد كرد. با ورود يك قدرت جهاني ديگر بهصورت مستقيم در جنگ سوريه و همراهي دو قدرت بزرگ ديگر با آن، معادلات بازي بهكلي دگرگون خواهد شد و فضاي مانور براي قدرتهاي منطقهاي بهشدت محدود و به حاشيه رانده خواهند شد. در موازنهاي كه درحال شكلگيري است روسيه بهعنوان يك قدرت بزرگ و ايران بهعنوان يك قدرت منطقهاي، در برابر جبههاي متشكل از چند قدرت بزرگ و دو قدرت منطقهاي (عربستان و رژيم صهيونيستي) صفآرايي خواهند كرد.
دراينميان، بعيد است كه روسيه بخواهد هزينه حضور نظامي در سوريه را به سطح درگيري نظامي با آمريكا و ناتو افزايش دهد. يكي از دلايلي كه موجب شد روسيه برخلاف لفاظيهاي خود براي رهگيري موشكهاي آمريكايي اقدامي نكند همين مسئله است. روسيه در رسيدن به اهداف خود براي مداخله در سوريه شامل حفظ كنترل خود بر بنادر طرطوس و لاذقيه و باقي ماندن بشار اسد در قدرت موفق بوده است و لزومي براي گسترش اهداف خود و به موازات آن افزايش مخاطرات و هزينههاي خود نميبيند. وضعيت اقتصادي ضعيف روسيه به اين كشور اجازه وارد شدن به يك درگيري با ساير قدرتهاي بزرگ را نميدهد.
درمجموع، با درنظر گرفتن رويدادهاي بههم مرتبطي كه در هفتههاي اخير رخ داده است شامل انتصاب تندروها در آمريكا، رايزنيها و لابيگري گسترده وليعهد سعودي در آمريكا و اروپا و سناريوپردازيهاي جنگطلبانه رژيم صهيونيستي بهعلاوه همراهي اروپا با آمريكا، ميتوان به برخي از دلايل پشت پرده حملات موشكي به سوريه پي برد. اعمال فشار به دولت سوريه و روسيه براي فاصله گرفتن از ايران و بازگرداندن مذاكرات صلح سوريه به درون مدار غرب و گرفتن ابتكار عمل از دست ايران و روسيه بهعلاوه جلوگيري از تعميق همكاريهاي سهجانبه روسيه، ايران و تركيه در سوريه از ديگر اهداف اين حملات تلقي ميشود.
التعليقات