آيا جداانگاري «فارسي» و «دري» در افغانستان موجه است؟


مي‌گويند همه مصائب كشورهاي اسلامي به استكبار جهاني بازمي‌گردد. حداقل اين ادعا اينك پيرامون زبان فارسي و دري در افغانستان تا حدودي صحت دارد. چندي است كه تب فارسي‌گرايي در افغانستان شديداً بالا گرفته و شمار زيادي از نخبگان ادبي و فرهنگي اين كشور در پيوند با همتايان ايراني و تاجيكي خود نامه اعتراض‌آميزي براي BBC ارسال كرده و به‌شدت به استفاده اين بنگاه خبررساني از واژه «دري» به‌جاي فارسي درخصوص افغانستان اعتراض كرده‌اند. اعتراض‌ها از آنجا شروع شد كه بي‌بي‌سي با تغيير نام صفحه فيسبوك خود به «بي‌بي‌سي دري»، خشم بسياري از فارسي‌زبانان را در افغانستان، ايران و تاجيكستان برانگيخت. آنان براين‌باورند دري زبان علي‌حده‌اي در برابر فارسي نيست؛ چه آنكه ميان دري و فارسي ساختار ادبي و قواعد دستوري واحدي حاكم است و اشتراك وسيع واژگاني آنها نيز غيرقابل محاجه است. ازاين‌رو، معترضان با متهم كردن بي‌بي‌سي به ايجاد تفرقه ميان جغرافياي فارسي‌زبانان، براين‌باورند كه واژه «دري» مرادف واژه «فارسي» است و حداقل اينكه استعمال واژه «دري» به‌عنوان پسوند فارسي، صرفاً جنبه وصفي دارد. اين به‌معناي آن است كه زبان دري صرفاً نوعي گويشي از فارسي است نه زباني متفاوت در برابر آن. از نظر خداوندان، ادب فارسي به‌كار رفتن واژه «دري» در كتاب‌هاي ادبي و تاريخي صرفاً به‌اين‌منظور صورت گرفته و هرگز كاربران مقصودي در دوگانه‌پنداري ميان فارسي و دري نداشته‌اند. از نظر هواداران پيوند فارسي و دري، جغرافياي زبان فارسي پهناي وسيعي از فلات ايران تا آسياي صغير، تا خراسان بزرگ، تا بخش‌هايي از آسياي مركزي، و تا شبه‌قاره هند را شامل مي‌شود و درنتيجه جداانگاري زباني فارسي و دري گناهي نابخشودني است كه بخش فارسي بي‌بي‌سي در لندن مرتكب آن شده است. 
هرچند بي‌بي‌سي فعلاً در جايگاه متهم اصلي نشسته است، اما بايد گفت كه اين منازعه محصول وضعيت كنوني نيست و ريشه در مناقشات و رقابت‌هاي فرهنگي پشتوزبانان و فارسي‌زبانان در تاريخ افغانستان دارد. تاريخ معاصر افغانستان شاهد مجادله فراواني است كه پيرامون تعيين زبان ملي صورت گرفته است. تاآنجاكه درحال‌حاضر افغانستان در شمار معدود كشورهاي دو زبانه‌اي است كه سياستمداران اين كشور نتوانسته‌اند بر سر تعيين زبان ملي واحد به توافق برسند. تفوق‌طلبي زباني پشتوزبانان كه از ابتداي تأسيس دولت ملي در اواخر قرن نوزدهم شروع شد تاكنون ادامه دارد. برخي از رژيم‌هاي پشتونيست در افغانستان سعي بليغي به خرج دادند تا با تصفيه زبان‌هاي رايج غيرپشتو، حوزه نفوذ زبان پشتو را به سراسر افغانستان توسعه دهند؛ اما به‌دليل مقاومت فارسي‌زبانان ازيك‌سو و ظرفيت‌هاي پايين ادبي، دستوري و نگارشي زبان پشتو ازسوي‌ديگر، موفق به انجام اين كار نشدند. درنتيجه در پاره‌اي از مقاطع تاريخي افغانستان شاهد رسمي بودن دو زبان فارسي و پشتو هستيم كه البته مشكلات سياسي و فرهنگي بسياري را درپي داشته و هزينه‌هاي گزافي را نيز تحميل كرده است. از نظر فارسي‌زبانان افغانستان، تفكيك ميان فارسي و دري در راستاي سياستي است كه ايشان آن را فارسي‌ستيزي مي‌خوانند. به باور ايشان دوگانه‌پنداري فارسي و دري به‌معناي دور كردن زبان فارسي دري از بدنه اصلي آن و ايجاد شكاف ميان زباني واحد با لهجه‌هاي متعدد است. بنابراين بي‌بي‌سي خواسته يا ناخواسته در دعواي تاريخي فارسي‌زبانان و پشتوزبانان فرو غلتيده و دراين‌ميان جانب پشتوزبانان را گرفته است كه درنظر دارند با فاصله انداختن ميان دري و فارسي و دوگانه انگاشتن آن دو، فارسي دري را در افغانستان تضعيف و جغرافياي گويشي آن را در مرزهاي افغانستان محدود كرده و ارتباط آن را با بدنه آن در جهان فارسي‌زبانان قطع كنند.
به‌نظر مي‌رسد در كشوري كه شكاف‌هاي متراكم قومي، مذهبي، سمتي و زباني از خصايص آن است، دامن زدن به تفاوت‌هاي زباني كمكي به حل‌وفصل اختلافات و وصول به اجماع پيرامون زبان رسمي واحد نمي‌كند. واقعيت آن است چه آناني كه با سنگ‌اندازي در برابر زبان دري يا فارسي كوشيده‌اند آن را از حيز انتفاع خارج كرده و تضعيف كنند، به بيراهه مي‌روند و هم آناني كه با جبهه‌گيري غيرضروري در برابر استعمال دري به‌جاي فارسي و بالعكس، سطح واگرايي را بالا مي‌برند، خدمتي به فارسي و يا دري نمي‌كنند. راست آن است كه هيچ زباني به‌شكل دستوري، آمرانه و مهندسي‌شده پديد نيامده و پايدار نمانده است. زبان هرچند مخلوق انسان است، اما روند تكاملي كاملاً طبيعي و تدريجي را براي ايجاد ارتباط ميان انسان‌ها طي كرده و ظرفيت‌هاي خود را دراين‌رابطه نشان داده است. اصل اوليه آن است كه هر اندازه يك زبان از تاريخ كهن‌تر و ريشه‌دارتري برخوردار باشد، از ظرفيت‌ها و امكانات بيشتري براي تسهيل ارتباط و درنتيجه بقا برخوردار خواهد بود. بنابراين بايد گفت كه زبان‌ها نياز به وكيل مدافع ندارند و زبان‌ها خود بهتر مي‌دانند كه چگونه از خود دفاع كنند. لهذا چه دري را زباني در كنار فارسي بپذيريم و چه آن را در درون فارسي ببينيم، لطمه‌اي به ظرفيت‌هاي پايان‌ناپذير آن وارد نيامده و زبان يا گويش دري هرگز مقهور اهداف مهندسان زبان‌ساز و يا زبان‌ستيز نخواهد شد. به‌نظر مي‌رسد دري يا فارسي دري به اندازه كافي ريشه در تاريخ، فرهنگ و تمدن افغانستان و پيرامون آن دارد كه خط‌كشي‌هاي تفرقه‌افكن ميان اين زبان يا گويش با فارسي، خطري را متوجه آن نخواهد كرد. دري خود بهتر مي‌داند كه آيا در درون زبان فارسي قرار دارد و يا خارج از آن.