بحرانهاي پيشروي رژيم صهيونيستي
بحرانهاي پيشروي رژيم صهيونيستي
چهارشنبه 29 مرداد 1393
حملات وحشيانه رژيم صهيونيستي به مردم بيدفاع و نقض آشكار قوانين بينالمللي درطول سي روز نبرد نابرابر، نتوانست كوچكترين خللي را در اراده مستحكم گروههاي فلسطيني براي احقاق واقعي حقوق خويش ايجاد نمايد. مطالبات شفاف ازجمله رفع حصر نوار غزه و عقبنشيني ارتش رژيم صهيونيستي و نيز آزادي تمام اسراي دربند اين رژيم با فشار و تهديد قابل برگشت نيست و تمام تلاشهاي منطقهاي و بينالمللي بدون نظرداشت به اين خواستههاي منطقي امكانپذير نيست و از نظر رهبران جنبش حماس اگر رژيم صهيونيستي و حاميان آن بهدنبال صلح پايدار و آرامش هستند بايد بهاي سنگيني را بهخاطر اقدامات جنايتكارانه رهبران رژيم صهيونيستي بپردازند.
امروزه قاهره به رهبري السيسي به مركز رايزنيهاي منطقهاي براي برقراري آتشبس و آغاز مذاكرات صلح بدل شده است. سران تلآويو براي خروج از مخمصه خودساخته و رهايي از موج فزاينده اعتراضات مردمي در سطح جهان بايد شكست ديگري را تجربه كند.
بهنظر ميرسد كه بهرغم بهكارگيري گسترده تسليحات پيشرفته نظامي و تلفات زياد انساني در باريكه غزه نتيجه جنگ همانند درگيريهاي گذشته رژيم صهيونيستي با بحرانهاي جدي روبهرو خواهد شد.
اصليترين هدف اسرائيل در حمله سازمانيافته به نوار غزه خلع سلاح مقاومت و ايجاد امنيت رواني براي شهركنشينان صهيونيستي بوده و است. با توجه به اينكه اين خواسته در ميدان جنگ محقق نشده و حماس و ديگر گروههاي فلسطيني توان موشكي و رزمي خويش را نهتنها حفظ نمودند، بلكه با دستيابي به تكنولوژي برتر در عرصه رزمي و عملياتي تمام سرزمينهاي اشغالي در تيررس موشك و سلاحهاي فلسطيني قرار گرفتند؛ لذا در عرصه سياسي و مذاكرات قاهره تيم مذاكرهكننده رژيم صهيونيستي بر اين است كه با مانورهاي ديپلماتيك و حمايتهاي غرب و برخي از اعراب به اين هدف دست يابند.
البته پايداري برخواستهها و ردّ هر نوع فشار جانبي براي پذيرش اقدامات تحميلي ازسوي تيم منسجم مقاومت امكان عملياتي شدن اهداف رژيم صهيونيستي بياثر ساخته است. در داخل رژيم صهيونيستي و كابينه جنگطلب نتانياهو هم صداهاي متفاوتي درقبال ادامه جنگ شنيده ميشود. بيشك ادامه اختلافات داخلي در سرزمينهاي اشغالي ميتواند بر تيرهبختيهاي سران اين رژيم در برخورد با گروههاي فلسطيني بيفزايد. اين درحاليكه در جبهه مقابل جنايتهاي سازمانيافته رژيم صهيونيستي عليه زنان و كودكان نوار غزه موجب خشم و خروش جوانان فلسطيني در كرانه باختري گرديده است. اعتراضات خياباني و درگيريهاي اخير در كرانه باختري تداعيگر آغاز انتفاضه ديگر جوانان فلسطيني است.
از ديگر سو، محمود عباس، رهبر تشكيلات خودگردان فلسطيني نيز از خواست رهبران حماس حمايت كرده و ازطريق نهادهاي بينالمللي صداهاي مظلوميت مردم غزه را به گوش جهانيان رسانده است. بنابراين درحاليكه كابينه رژيم صهيونيستي بر سر توافق يا ادامه جنگ دچار انشقاق شده در سوي ديگر، ميدان جنگ اخير غزه آزمون مجددي براي همگرايي بيشتر گروههاي فلسطيني براي دستيابي به توافق نهايي در تشكيل دولت واحد است؛ هدفي كه ازسوي كشورهاي مختلف حمايت هم ميشود.
همچنين بايد يادآور شد كه نتيجه جنگ براي نتانياهو در عرصه داخلي هم يك شكست درقبال رقباي سياسي خواهد بود؛ زيرا گروههاي چپگراي رژيم صهيونيستي شكست در غزه را شكست كابينه جنگطلب نتانياهو قلمداد ميكنند. ارتش رژيم صهيونيستي شكست بدي را در اوايل 2002 و 2006 از اردوگاه مقاومت متحمل شده و اقتدار خود را در جنگ اخير هم ازدسترفته ميبيند؛ زيرا تونلهاي نيروهاي جهادي بهرغم تبليغ رسانهاي رژيم صهيونيستي و ادعاي نابودي آن همچنان اهرم قدرتمندي در دست حماس بوده و كابوسي براي شهركنشينان يهودي محسوب ميشود. فرار بيشتر شهركنشينان هممرز غزه (عسقلان و اسقعود) بر بار رواني جنگ افزوده و خسارات اقتصادي، آسيبپذيري اين رژيم را دوچندان كرده و نااميدي از آينده ميل به مهاجرت از اسرائيل و عدم تمايل به بازگشت كساني كه به اروپا و آمريكا رفتهاند همه نشانههايي از بحرانهاي مزمن اجتماعي در جامعه يهودي است.
نزديك به نيمي از ساكنان سرزمينهاي اشغالي تابعيت مضاعف دارند. با جنگ اخير و كشتههاي بيشتر ميل به خدمت كاهش و تضادهاي قومي و نژادي افزايش يافته و حتي مطالبات ملي جاي خود را به مطالبات نژادي و قومي داده است. بيترديد ميان چپگراها و راستگراها، اشكنازيها و سفارديها، و نيز دينداران و لائيكها در اداره حكومت و اتخاذ سياست واحد درقبال فلسطينيان اختلافات اساسي وجود دارد.
همچنين آمريكا و شخص اوباما هم در ادامه راهبرد حفظ برتري نظامي رژيم صهيونيستي در منطقه خاورميانه و اعطاي كمكهاي نظامي مالي با چالشهاي جدي روبهروست. فزوني كمكهاي اقتصادي و نظامي براي نجات رژيم صهيونيستي بر خشم عموم مالياتدهندگان آمريكايي كه با ركود و تورم دست به گريبانند، افزوده است؛ بهطوريكه عمق جنايتهاي انساني ارتش رژيم صهيونيستي در بمباران مدارس وابسته به سازمان ملل متحد و مراكز درماني به حدي بوده كه دولت آمريكا هم مجبور به انتقاد از متحد نزديك خود شده است. بنابراين آمريكا حاضر به از دست دادن اعتبار بيشتر بينالمللي خويش نزد سازمان ملل و ديگر نهادهاي بينالمللي و درصورت ادامه روند موجود درقبال ائتلاف گسترده مخالفين جنايتهاي اين رژيم نيز بيشتر آسيب خواهد ديد.
از ديگر سو، دشمنان قسمخورده رژيم صهيونيستي در منطقه ازجمله ايران با حمايتهاي همهجانبه از نيروهاي جهادي تقويت شده است. بهنظر ميرسد با جنگ اخير شكاف موجود بين حماس و ايران بهخاطر بحران سوريه درحال پر شدن است. اتحاد محتمل ايران و حماس و حلقه محوري مقاومت حزبالله لبنان بار ديگر توازن قوا را به ضرر اين رژيم تغيير خواهد داد. ازسويديگر طرح حمله به جمهوري اسلامي براي نابودي مراكز هستهاي در حد شعار باقي خواهد ماند.
به حكم منطق، اين جنگ بايد يك طرف پيروز داشته باشد، اما آنچه در منطق استراتژيهاي بينالمللي بهويژه جهان عرب نميگنجد پيروزي مجدد مقاومت است؛ زيرا مطابق منطق آنان اسرائيل با برتري نظامي و توان بازدارندگي هستهاي و تجربيات كسب پيروزي در جنگهاي گذشته نبايد مشكلي درقبال نيروهاي چريكي حماس و ديگر گروههاي فلسطيني داشته باشد. ولي اين پيروزي كه حاصل خونهاي شهداي مظلوم نوار غزه بوده، تفكر سياسي دنيا را باز هم با حقايقي روبهرو ساخت؛ زيرا منطق زور و سلاح در مقابل اراده پولادين ملتها براي احقاق خود ديگر پاسخگو نيست.
تراژدي انساني غزه بار ديگر به ملتهاي عرب ياد داد كه چطور بايد در مقابل ماشين جنگي رژيم صهيونيستي ايستاد و اهداف آن را شكست داد؛ البته نطفه اسرائيل در منطقه را با جنگ و خشونت بريدند. بنابراين آتشبس جديد تضميني به ادامه تجاوز و خونريزي بيشتر تلآويو در آينده نيست. اين رژيم هيچگونه آمادگي براي خروج از مناطق اشغالي و بهرسميت شناختن كشور مستقل فلسطين از خود نشان نميدهد. اولين اثر بلامنازع اين جنگ باطل شدن تز دشمن شكستناپذير است. از سوي ديگر اين رژيم همچنان در كنار بحران هويت و اجتماعي با بحران جدي عدم مشروعيت منطقهاي هم روبهروست و بهرغم تلاشهاي متحدان منطقهاي و جهاني ترميم در چهره اين مولود نامشروع ايجاد نشده است.
امروزه قاهره به رهبري السيسي به مركز رايزنيهاي منطقهاي براي برقراري آتشبس و آغاز مذاكرات صلح بدل شده است. سران تلآويو براي خروج از مخمصه خودساخته و رهايي از موج فزاينده اعتراضات مردمي در سطح جهان بايد شكست ديگري را تجربه كند.
بهنظر ميرسد كه بهرغم بهكارگيري گسترده تسليحات پيشرفته نظامي و تلفات زياد انساني در باريكه غزه نتيجه جنگ همانند درگيريهاي گذشته رژيم صهيونيستي با بحرانهاي جدي روبهرو خواهد شد.
اصليترين هدف اسرائيل در حمله سازمانيافته به نوار غزه خلع سلاح مقاومت و ايجاد امنيت رواني براي شهركنشينان صهيونيستي بوده و است. با توجه به اينكه اين خواسته در ميدان جنگ محقق نشده و حماس و ديگر گروههاي فلسطيني توان موشكي و رزمي خويش را نهتنها حفظ نمودند، بلكه با دستيابي به تكنولوژي برتر در عرصه رزمي و عملياتي تمام سرزمينهاي اشغالي در تيررس موشك و سلاحهاي فلسطيني قرار گرفتند؛ لذا در عرصه سياسي و مذاكرات قاهره تيم مذاكرهكننده رژيم صهيونيستي بر اين است كه با مانورهاي ديپلماتيك و حمايتهاي غرب و برخي از اعراب به اين هدف دست يابند.
البته پايداري برخواستهها و ردّ هر نوع فشار جانبي براي پذيرش اقدامات تحميلي ازسوي تيم منسجم مقاومت امكان عملياتي شدن اهداف رژيم صهيونيستي بياثر ساخته است. در داخل رژيم صهيونيستي و كابينه جنگطلب نتانياهو هم صداهاي متفاوتي درقبال ادامه جنگ شنيده ميشود. بيشك ادامه اختلافات داخلي در سرزمينهاي اشغالي ميتواند بر تيرهبختيهاي سران اين رژيم در برخورد با گروههاي فلسطيني بيفزايد. اين درحاليكه در جبهه مقابل جنايتهاي سازمانيافته رژيم صهيونيستي عليه زنان و كودكان نوار غزه موجب خشم و خروش جوانان فلسطيني در كرانه باختري گرديده است. اعتراضات خياباني و درگيريهاي اخير در كرانه باختري تداعيگر آغاز انتفاضه ديگر جوانان فلسطيني است.
از ديگر سو، محمود عباس، رهبر تشكيلات خودگردان فلسطيني نيز از خواست رهبران حماس حمايت كرده و ازطريق نهادهاي بينالمللي صداهاي مظلوميت مردم غزه را به گوش جهانيان رسانده است. بنابراين درحاليكه كابينه رژيم صهيونيستي بر سر توافق يا ادامه جنگ دچار انشقاق شده در سوي ديگر، ميدان جنگ اخير غزه آزمون مجددي براي همگرايي بيشتر گروههاي فلسطيني براي دستيابي به توافق نهايي در تشكيل دولت واحد است؛ هدفي كه ازسوي كشورهاي مختلف حمايت هم ميشود.
همچنين بايد يادآور شد كه نتيجه جنگ براي نتانياهو در عرصه داخلي هم يك شكست درقبال رقباي سياسي خواهد بود؛ زيرا گروههاي چپگراي رژيم صهيونيستي شكست در غزه را شكست كابينه جنگطلب نتانياهو قلمداد ميكنند. ارتش رژيم صهيونيستي شكست بدي را در اوايل 2002 و 2006 از اردوگاه مقاومت متحمل شده و اقتدار خود را در جنگ اخير هم ازدسترفته ميبيند؛ زيرا تونلهاي نيروهاي جهادي بهرغم تبليغ رسانهاي رژيم صهيونيستي و ادعاي نابودي آن همچنان اهرم قدرتمندي در دست حماس بوده و كابوسي براي شهركنشينان يهودي محسوب ميشود. فرار بيشتر شهركنشينان هممرز غزه (عسقلان و اسقعود) بر بار رواني جنگ افزوده و خسارات اقتصادي، آسيبپذيري اين رژيم را دوچندان كرده و نااميدي از آينده ميل به مهاجرت از اسرائيل و عدم تمايل به بازگشت كساني كه به اروپا و آمريكا رفتهاند همه نشانههايي از بحرانهاي مزمن اجتماعي در جامعه يهودي است.
نزديك به نيمي از ساكنان سرزمينهاي اشغالي تابعيت مضاعف دارند. با جنگ اخير و كشتههاي بيشتر ميل به خدمت كاهش و تضادهاي قومي و نژادي افزايش يافته و حتي مطالبات ملي جاي خود را به مطالبات نژادي و قومي داده است. بيترديد ميان چپگراها و راستگراها، اشكنازيها و سفارديها، و نيز دينداران و لائيكها در اداره حكومت و اتخاذ سياست واحد درقبال فلسطينيان اختلافات اساسي وجود دارد.
همچنين آمريكا و شخص اوباما هم در ادامه راهبرد حفظ برتري نظامي رژيم صهيونيستي در منطقه خاورميانه و اعطاي كمكهاي نظامي مالي با چالشهاي جدي روبهروست. فزوني كمكهاي اقتصادي و نظامي براي نجات رژيم صهيونيستي بر خشم عموم مالياتدهندگان آمريكايي كه با ركود و تورم دست به گريبانند، افزوده است؛ بهطوريكه عمق جنايتهاي انساني ارتش رژيم صهيونيستي در بمباران مدارس وابسته به سازمان ملل متحد و مراكز درماني به حدي بوده كه دولت آمريكا هم مجبور به انتقاد از متحد نزديك خود شده است. بنابراين آمريكا حاضر به از دست دادن اعتبار بيشتر بينالمللي خويش نزد سازمان ملل و ديگر نهادهاي بينالمللي و درصورت ادامه روند موجود درقبال ائتلاف گسترده مخالفين جنايتهاي اين رژيم نيز بيشتر آسيب خواهد ديد.
از ديگر سو، دشمنان قسمخورده رژيم صهيونيستي در منطقه ازجمله ايران با حمايتهاي همهجانبه از نيروهاي جهادي تقويت شده است. بهنظر ميرسد با جنگ اخير شكاف موجود بين حماس و ايران بهخاطر بحران سوريه درحال پر شدن است. اتحاد محتمل ايران و حماس و حلقه محوري مقاومت حزبالله لبنان بار ديگر توازن قوا را به ضرر اين رژيم تغيير خواهد داد. ازسويديگر طرح حمله به جمهوري اسلامي براي نابودي مراكز هستهاي در حد شعار باقي خواهد ماند.
به حكم منطق، اين جنگ بايد يك طرف پيروز داشته باشد، اما آنچه در منطق استراتژيهاي بينالمللي بهويژه جهان عرب نميگنجد پيروزي مجدد مقاومت است؛ زيرا مطابق منطق آنان اسرائيل با برتري نظامي و توان بازدارندگي هستهاي و تجربيات كسب پيروزي در جنگهاي گذشته نبايد مشكلي درقبال نيروهاي چريكي حماس و ديگر گروههاي فلسطيني داشته باشد. ولي اين پيروزي كه حاصل خونهاي شهداي مظلوم نوار غزه بوده، تفكر سياسي دنيا را باز هم با حقايقي روبهرو ساخت؛ زيرا منطق زور و سلاح در مقابل اراده پولادين ملتها براي احقاق خود ديگر پاسخگو نيست.
تراژدي انساني غزه بار ديگر به ملتهاي عرب ياد داد كه چطور بايد در مقابل ماشين جنگي رژيم صهيونيستي ايستاد و اهداف آن را شكست داد؛ البته نطفه اسرائيل در منطقه را با جنگ و خشونت بريدند. بنابراين آتشبس جديد تضميني به ادامه تجاوز و خونريزي بيشتر تلآويو در آينده نيست. اين رژيم هيچگونه آمادگي براي خروج از مناطق اشغالي و بهرسميت شناختن كشور مستقل فلسطين از خود نشان نميدهد. اولين اثر بلامنازع اين جنگ باطل شدن تز دشمن شكستناپذير است. از سوي ديگر اين رژيم همچنان در كنار بحران هويت و اجتماعي با بحران جدي عدم مشروعيت منطقهاي هم روبهروست و بهرغم تلاشهاي متحدان منطقهاي و جهاني ترميم در چهره اين مولود نامشروع ايجاد نشده است.
التعليقات