دلايل و پيامدهاي سفر بايدن به منطقه
سفر بايدن به مناطق اشغالي و سپس عربستان سعودي، براي اولين بار از زمان تصدي پست رياست جمهوري وي انجام شد. اگرچه گمانهزنيها درباره اين سفر توسط رسانهها انجام شد، اما اين سفر چندين دستوركار مشخص داشت كه به نظر ميرسد كه هيچ يك به سرمنزل مقصود نرسيدند.
ميتوان گفت اولين و اصليترين دستوركار اين سفر، گرفتن تعهد لازم از كشورهاي حاشيه خليج فارس مخصوصاً عربستان براي افزايش توليد نفت است. جنگ روسيه و اوكراين، پيامدهاي منفي و مخربي بر بازار انرژي اروپا و آمريكا داشته است و قيمت حاملهاي انرژي در اين مدت افزايش چشمگيري داشته است. اين افزايش قيمت موجي از گرانيها و تورم را در آمريكا و مخصوصاً اروپا ايجاد كرد و موجبات ناآراميهاي مدني در اين كشورها را فراهم ساخت. بايدن در اين سفر تلاش كرد تا عربستان را وادار به توليد بيش از ظرفيت خود كرده تا بتواند ثبات را به بازار انرژي بازگرداند.
دومين دستوركار اين سفر، دعوت از كشورهاي عربي براي ايجاد ائتلافي امنيتي (عبري-عربي) براي مقابله با ايران بود كه اين اين مسئله به درخواست صهيونيستها و تحت نظارت آنها انجام شد. خروج آمريكا از منطقه و تمركز اين كشور بر روي چين، باعث ايجاد خلأ قدرت در منطقه شده و ناگزير اين خلأ بايد توسط بازيگران منطقهاي يا جهاني ديگر پر شود. از طرفي به نظر ميرسد جنگ روسيه و اوكراين فضاي مناسبي را براي جمهوري اسلامي ايران جهت كنشگري فعالتر در منطقه ايجاد كرده است. بيترديد فعال شدن ايران در منطقه، رژيم صهيونيستي را با تهديدات وجودي مواجه خواهد كرد.
سومين دستوركار اين سفر هم ميانجيگري آمريكا براي تسهيل و تسريع عاديسازي روابط بين اسرائيل و عربستان سعودي بود.
به نظر ميرسد، اين سه دستوركار و هدف سفر بايدن، به نتيجه نرسيدند. چراكه اولاً عربستان از همان ابتدا خود را متعهد به تصميمات اوپك ميدانست و براي اينكه وجهه خود را در بين روسها از دست ندهد، صراحتاً اعلام كرد كه قصد و تواني براي افزايش توليد نفت ندارد. لذا به نظر ميرسد، ايالات متحده نتوانست در مديريت بازار انرژي دستاوردي داشته باشد.
از طرف ديگر، خروج غيرمسئولانه آمريكا از برخي كشورها در سالهاي اخير (افغانستان، عراق و...) و سقوط دولتهاي مركزي در اين كشورها، براي عربستان و ساير كشورهاي ديگر حاشيه خليج فارس زنگ خطري بود تا امنيت خود را كاملاً و در زير چتر امنيتي آمريكا قرار ندهند.
ايجاد ائتلافي عليه ايران با محوريت اسرائيل نيز براي كشورهاي عربي حاشيه خليج فارس نه مطلوب است و نه مقبول. چراكه آمريكا سعي دارد با اين كار در زماني كه خود در منطقه حضور ندارد، هزينه تأمين امنيت اسرائيل را بر گُرده كشورهاي عربي نهد. بيترديد، پذيرش اين اتفاق از جانب بسياري از كشورهاي عربي ممكن نخواهد بود. از سوي ديگر، مواضع اخير اسرائيل در قبال بحران اوكراين، باعث ايجاد تنش و اختلاف بين مسكو و تلآويو شد. اما عربستان سعي كرد تا با اتخاذ موضعي بيطرفانه نسبت به اين بحران، حمايت روسها را نيز حفظ نمايد.
اما تلاش براي عاديسازي روابط، حداقل در مقطع كنوني، امري بيهوده است. چراكه عربستان اگرچه ارتباطات مخفي و پشت پرده با سران رژيم صهيونيستي دارد، اما عاديسازي علني آن براي عربستان كه مدعي امالقري بودن جهان اسلام است، بساير پر هزينه خواهد بود. وجود حرمين شريفين، باعث افزايش ارج و منزلت عربستان در ميان كشورهاي اسلامي شده است و عادي سازي نه تنها ميتواند اين وجهه و اعتبار را زير سوال ببرد، بلكه آشكارترين خيانت به آرمان فلسطين محسوب خواهد شد. از طرفي عربستان در حال مذاكره با ايران است. عربستان به خوبي آگاه است كه در سايه همكاري با جهوري اسلامي ميتواند امنيت و ثبات را در منطقه ايجاد نمايد. هرچه حضور و تحرك بازگيران فرامنطقهاي در اين غرب آسيا كمتر باشد، منطقه باثباتتر خواهد بود.
اما علت اصلي اين ناكاميها را بايد در تيرگي روابط بين عربستان و آمريكا جستجو كرد. مواضع بايدن در زمان انتخابات درخصوص مسائل حقوق بشري عربستان (مخصوصاً قتل جمال خاشقچي) و استفاده از واژه «منفور» براي عربستان، روابط دوحانبه رياض-واشنگتن را به سردي و تيرگي كشانده است.
به نظر ميرسد، مادامي كه سوتفاهمات بين دو كشور حل نشده باقي بماند، امكان هرگونه توافق در راستاي تحقق اهداف سه گانه فوقالذكر امري دشوار و بلكه غيرممكن باشد.
التعليقات