پيمان ابراهيم
فصلي جديد در روابط رژيم صهيونيستي با جهان عرب
مقدمه
منطقه غرب آسيا يكي از مهمترين مناطق جهان است كه در سالهاي اخير بهويژه پس از خيزشهاي سال 2011 در جهان عرب با تحولات عميق و گستردهاي روبهرو شد. اين مسئله، نهتنها سياست خارجي و امنيتي دولتهاي منطقه را متحول ساخت، بلكه با بازتعريف ائتلافها و اتحادهاي جديد، زمينۀ تغيير نظم موجود و شكلگيري واقعيتهاي نوين استراتژيك را در منطقه به وجود آورد. بر همين اساس امارات متحدۀ عربي در 13 آگوست 2020، بهعنوان نخستين كشور عربي حاشيه خليجفارس و سومين كشور عربي پس از مصر (1978) و اردن (1994)، روابط پنهاني خود را با رژيم صهيونيستي علني كرد. يك ماه پس از ابوظبي، منامه نيز به توافق عاديسازي با رژيم صهيونيستي كه از آن به «پيمان ابراهيم» نام برده ميشود، پيوست و روابط ديرينه خود را با تلآويو آشكار ساخت. موج عاديسازي روابط با رژيم صهيونيستي، در مدت كوتاهي به كشورهايي همچون سودان و مراكش نيز سرايت كرد. ازاينرو با توجه به روابط گسترده و فزاينده كشورهاي منطقه بهويژه پادشاهيهاي خليجفارس با رژيم صهيونيستي از سويي و تحولات بينالمللي در سايه حاكم شدن رهبران پراگماتيسم و عملگراي عرب از سوي ديگر، به نظر ميرسد كه چنين روندي تداوم داشته باشد و ديگر كشورهاي منطقه را نيز در برگيرد.
بنابراين آگوست 2020 را ميتوان نقطه آغاز تحولات بنيادي در نظم منطقهاي غرب آسيا دانست؛ آنچنانكه توماس فريدمن از آن به «زلزلۀ ژئوپليتيكي در خاورميانه» نام ميبرد. چنين امري بيشك تأثيرات قابلتوجهي بر محيط امنيتي غرب آسيا بهطور عام و جمهوري اسلامي ايران بهطور خاص خواهد داشت و ديناميك منطقه را با تحولات عديدهاي روبهرو خواهد كرد. ازاينرو بر آن شديم كه كتابي در خصوص پيمان ابراهيم و به قلم نويسندگان مختلف و مطرح در اين حوزه، پيش روي دانشپژوهان، علاقهمندان و دستاندركاران اين عرصه قرار دهيم و نگاهي جامع به تحولات صورت گرفته در منطقه غرب آسيا داشته باشيم.
بهطوركلي، كتاب حاضر تلاش كرده است به علل و اهداف پيمان ابراهيم، آينده روابط كشورهاي عربي با رژيم صهيونيستي، ابعاد راهبردي پيمان ابراهيم و پيامدهايي كه اين توافقات ميتوانند بر جمهوري اسلامي ايران داشته باشند، بپردازد. اين كتاب از هشت فصل تشكيل شده است و محور اصلي مباحث همه اين نوشتهها توافق ابراهيم و روابط كشورهاي عربي با رژيم صهيونيستي ميباشد. فصل اول كتاب، به پيشينه روابط رژيم صهيونيستي و كشورهاي عربي اختصاص دارد و اين روابط را در سه دورۀ زماني موردبررسي قرار ميدهد. مقاله ارائه شده در اين فصل با هدف ترسيم نگاهي كلي به روابط كشورهاي عربي با رژيم صهيونيستي از 1948 به اينسو انتخاب شده است. فصل دوم، به تحولات ژئوپليتيكي منطقۀ غرب آسيا و بنيانهاي تقرب كشورهاي عربي و بهويژه پادشاهيهاي خليجفارس با رژيم صهيونيستي اختصاص دارد. اين مقاله ازآنجاييكه دلايل اصلي و اساسي تغيير و تحولات به وجود آمده در نظام بينالملل و نظم منطقهاي كه درنهايت منجر به انعقاد پيمان ابراهيم و نزديكي روابط پادشاهيهاي خليجفارس با رژيم صهيونيستي شده است را برميشمارد، حائز اهميت ميباشد و به همين جهت براي بررسي و تأمل بيشتر خوانندگان مورد استفاده قرار گرفته است. فصل سوم به بررسي علل و عوامل عاديسازي امارات متحدۀ عربي و رژيم صهيونيستي در سه سطح داخلي، منطقهاي و بينالمللي ميپردازد. شايانذكر است كه عليرغم عاديسازي ديگر كشورهاي عربي همچون بحرين، سودان و مراكش با رژيم صهيونيستي، تأثيرگذاري منطقهاي اين كشورها بسيار كمتر از امارات است و همچنين كشورهاي مذكور مشاركت فعالانه كمتري نسبت به ابوظبي در امور بينالمللي دارند و لذا در اين فصل صرفاً به عاديسازي روابط امارات با رژيم صهيونيستي پرداخته شده است. فصل چهارم كتاب، به تغيير و تحول در روابط عربستان سعودي و رژيم صهيونيستي ميپردازد. عربستان سعودي يكي از تأثيرگذارترين كشورها در جهان عرب و جهان اسلام ميباشد كه مواضعش نهتنها بر دولتهاي اين منطقه، بلكه بر كشورهاي مسلمان شرق آسيا و قارۀ آفريقا اثرگذار ميباشد و بر روندهاي منطقهاي و حتي فرامنطقهاي تأثير قابلتوجهي ميگذارد. عاديسازي عربستان سعودي با رژيم صهيونيستي از چنان اهميتي برخوردار است كه از آن به «جايزه بزرگ» نام برده ميشود و به همين سبب نيز روابط عربستان با رژيم صهيونيستي بهطور مستقل در فصلي جداگانه مورد بررسي قرار گرفته است. فصل پنجم، به عاديسازي كشورهاي عربي با رژيم صهيونيستي و تأثير آن بر آرمان فلسطين اختصاص يافته است. بيترديد مسئلۀ فلسطين در گذشته و در حال حاضر موضوعي حياتي و بنيادي در ميان ملتهاي منطقه (نه دولتها) است. اين امر از آنجا كه براي جمهوري اسلامي ايران اهميت مضاعفي دارد، در كتاب حاضر موردتوجه قرار گرفته است. گفتني است كه اين فصل ترجمهاي است از مقالهاي صهيونيستي كه توصيههايي براي تداوم عاديسازي روابط كشورهاي عربي با رژيم صهيونيستي و حل مناقشۀ فلسطين به شيوۀ دو دولتي ارائه ميدهد كه بهمنظور شناخت راهبردها و سياستهاي رهبران رژيم صهيونيستي و آمريكا، در اين كتاب لحاظ شدهاند. فصل ششم كه جمعي از نويسندگان مطرح حوزۀ منطقۀ غرب آسيا آن را به نگارش در آوردهاند، با بررسي چهارده كشور عربي، به امكانسنجي برقراري روابط يا تداوم روابط كشورهاي عربي با رژيم صهيونيستي ميپردازد. اين فصل كه بهنوعي نگاه آيندهپژوهانه به موضوع دارد، براي متصديان اين حوزه و همچنين ترسيم چشمانداز منطقۀ غرب آسيا و شمال آفريقا كاربردي بوده و مطالعه آن به سياستگذاران كشور توصيه ميشود. فصل هفتم كتاب كه خود مشتمل بر سه مقاله است، ابعاد راهبردي پيمان ابراهيم، را مورد بررسي قرار ميدهد. اولين مقاله به پيامدهاي اقتصادي توافق ابراهيم، بهويژه در حوزۀ ژئوپليتيك انرژي و كريدورهاي اقتصادي منطقه ميپردازد و زمينههاي همكاري پادشاهيهاي خليجفارس را با رژيم صهيونيستي در حوزۀ درياي عدن و درياي سرخ مورد بررسي قرار ميدهد. دومين مقاله، به تأثير توافقات ابراهيم بر همكاري اين دولتها با كشورهاي پيشرفته آسيايي همچون چين، هند، كرۀ جنوبي، اندونزي و مالزي ميپردازد و سومين مقاله كه بيشتر جنبۀ راهبردي و نظامي دارد، به تأثير پيوستن رژيم صهيونيستي به حوزۀ سنتكام پرداخته و مزاياي آن را براي كشورهاي عربي، رژيم صهيونيستي و همچنين ايالاتمتحده بيان كرده است. فصل هشتم كه بهنوعي بخش نتيجهگيري اين كتاب بهحساب ميآيد، منطق و علل عاديسازي روابط كشورهاي عربي با رژيم صهيونيستي را بيان ميكند و بر همين اساس، چالشها و فرصتهاي توافق ابراهيم را براي جمهوري اسلامي ايران بر ميشمارد. در بخش آخر اين فصل، سعي شده است راهبردهايي بهمنظور مقابله با چالشهاي پيمان ابراهيم، و بهرهمندي از فرصتهاي اين پيمان ارائه شود.
عليرغم كمبود منابع معتبر علمي در اين خصوص، اما در تلاش بوديم كه بسياري از مقالات ترجمهشده با دوري از داوريهاي ايدئولوژيك، از ژورنالهاي علمي كه فرايند داوري را طي كردهاند انتخاب شود و در دسترس عموم قرار گيرد. همچنين به سبب تحولات سريع در حوزۀ روابط بينالملل و مطالعات منطقهاي، سعي كرديم كه بهروزترين منابع انتخاب گردد تا ضمن حفظ انسجام موضوعي كتاب از پراكندهگويي و مشوش نمودن ذهن مخاطب دوري گزينيم. بااينحال، سختي كار آنجا بود كه متوجه برخي موضوعات خلاف واقع و بهويژه در خصوص جمهوري اسلامي ايران و محور مقاومت ميشديم اما به سبب وفاداري به متن اصلي، قادر به تغيير آنها نبوديم و به همين سبب تلاش شده تا هر جا ابهامي وجود دارد، در پاورقي توضيح داده شود. لذا آنچه در كتاب حاضر ملاحظه ميشود، لزوماً بهمنزلۀ قبول و تائيد اين موارد از جانب گردآورندگان نميباشد. با اينحال اين اثر نيز نظير كتب ديگر، كامل و عاري از نقص نيست و راهنمايي اساتيد محترم براي بهتر و دقيقتر كردن متن مايه امتنان خواهد بود.
درنهايت آنچه شايسته دقت خوانندگان محترم ميباشد اين است كه شناخت ماهيت رژيم صهيونيستي و تحركات آن، براي جمهوري اسلامي ايران كه در متن و بطن تهديدات و اقدامات خصمانه رژيم صهيونيستي قرار دارد، امري ضروري و حياتي است تا از اين طريق علاوه بر پيشبيني اقدامات اين رژيم و همپيمانانش، راهبردهايي براي مقابله با اين اقدامات و پيشدستي در برابر آن طراحي و عملياتي نماييم كه چنين امري بدون مطالعه منابع و مقالاتي كه در اين خصوص منتشر ميشود، ناممكن خواهد بود. بر همين اساس در اين مجموعه سعي شده است با بهرهگيري از مقالات متعدد كه بعضاً به قلم انديشمندان صهيونيستي نوشته شده است، گامي هرچند جزئي براي رسيدن به اين مقصود برداشته شود. با توجه به اهميت بالاي پيمان ابراهيم در نظم موجود و آيندۀ منطقۀ غرب آسيا و شمال آفريقا، مطالعه اين كتاب به كليه علاقهمندان و پژوهشگران اين حوزه و مسائل ايران و همچنين دستاندركاران اين امر توصيه ميگردد. در پايان از تمامي كساني كه ما را در ترجمه، آمادهسازي و چاپ اين كتاب ياري رساندهاند، سپاسگزاريم.
اميررضا مقومي و محمد حاتمينژاد
تابستان 1401
التعليقات