مصر جديد و افقهاي آينده منطقهاي و بينالمللي
محمد مرسي نخستين رئيسجمهور مصر است كه پس از زوال رژيم مبارك ازطريق انتخابات آزاد و در فضاي بيم و اميد به پيروزي رسيده است. وي در سخنراني خويش در ميدان التحرير قاهره بهعنوان قلب تپنده انقلاب تلاش نمود از ترس اقشار مختلف جامعه بهخصوص احزاب، نظاميان و سكولارها نسبت به سياستهاي اخوانالمسلمين در حوزه داخلي و خارجي بكاهد و ازاينرو با معرفي خود بهعنوان نمايندة تمام مصريها، مشروعيت حكومت را نيز از مردم دانست و در اين مسير بر تداوم همراهي و همگامي با مردم براي رسيدن به آرمانهاي انقلاب 2011 تأكيد ورزيد. وي در ارتباط با مسائل داخلي كشور گفت: حتي به مخالفين و كساني كه به وي رأي ندادند احترام ميگذارد، همچنين محمد مرسي اعلام كرد كه به فكر انتقامگيري از نظاميان و قضاتي كه به انحلال قانون اساسي اقدام كردند نيست و حتي از برگزاري انتخابات سالم و پاك ستايش كرد. بهنظر ميرسد محمد مرسي كه با اتهامهايي چون تندروي در اعمال احكام ديني و تبعيض با اقليت قبطي مسيحي مصر مواجه بوده، كوشش كرده كه خود را نماينده تمام ملت مصر معرفي كند و از خود چهرهاي معتدل در افكار عمومي نشان دهد. در هر حال پيروزي مرسي به مفهوم توازن قدرت نانوشته بين ارتش و اخوانالمسلمين است؛ چراكه شوراي عالي نظامي حاكم بر مصر در روزهاي اخير تلاش كرد كه اختيارات خود را با انحلال پارلمان و افزودن متمم به قانون اساسي كشور بيشتر نمايد، بهطوريكه ارتش در تنظيم سياست خارجي آينده و نيز حوزههاي امنيتي و اعلان جنگ و صلح نقشآفرين خواهد بود. ولي نكته كليدي بحث اين است كه با توجه به چالشهاي بسياري كه در حوزه داخلي براي عملي شدن مطالبات انقلاب و نيل به دموكراسي واقعي پيشِ روي محمد مرسي وجود دارد، آيا سياست خارجي مصر در دوره محمد مرسي با تغييرات بنيادين و ساختاري مواجه خواهد گشت؟ و روابط مصر جديد با قدرتهاي منطقهاي و فرامنطقهاي به چه شكلي خواهد بود؟
در پاسخ به اين سؤالات بايد گفت: اخوانالمسلمين بهرغم سابقة فعاليت سياسي 80 ساله فاقد تجربه حكومتداري در مصر است بهطوريكه اخوانالمسلمين پس از همراهي با افسران آزاد براي سرنگوني حكومت فاروق در سال 1952 با سوءظن و اتهامات بسياري مواجه شد و در دوره ناصر هم در سال 1954 از هر گونه فعاليت سياسي منع شد. اخوانيها بعد از قتل انورسادات و در دوران حكومت اقتدارگرايانه مبارك تحت كنترل شديد حكومت قرار گرفتند و سركوب شديد و دستگيري رهبران اخوانالمسلمين ازسوي رژيم مبارك باعث شد در انتخابات 2010، برعكس انتخابات 2005 پارلمان كه به توفيق نسبي رسيده بودند، از رسيدن به پارلمان بازمانند. اما در فضاي انقلاب اخوانيها با سياست صبر و انتظار پس از قطعي شدن تغيير رژيم مبارك با ساماندهي نيروهاي سياسي خود تلاش كردند كه بازنده بازي نباشند؛ لذا پارلمان مصر را در همراهي با جريان سلفي در اختيار گرفتند و توانستند مسير رسيدن به پست رياستجمهوري را هموارتر سازند، گرچه پارلمان مصر ازسوي شوراي عالي نظامي حاكم بر مصر منحل شد و عدم تدوين قانون اساسي جديد مانع عملي شدن مطالبات جريان اعتراضي گرديده است، باوجوداين مرسي در يك رقابت نزديك توانست بر احمد شفيق نامزد سكولارها و نظاميان پيروز شود. وي در دو سخنراني اخير علناً اعلام داشته است كه به تعهدات بينالمللي پايبند خواهد بود و در سياست خارجي جديد به رأي مردم رجوع خواهد كرد.
پيامدهاي منطقهاي پيروزي محمد مرسي
جايگاه و نقش مهم مصر در جهان عرب غيرقابل انكار است. اين كشور بهعنوان كانون تفكر جهان عرب از بسترهاي تاريخي و تمدني برخوردار است، هويت ملي و تاريخي دارد، دانشگاه الازهر آن نقش عمدهاي را در شكلدهي افكار عمومي جهان عرب برعهده داشته، بسياري از متخصصان و تحصيلكردگان اين كشور در كشورهاي حوزه خليج فارس فعاليت دارند و همچنين از ديرباز مصر بهدليل موقعيت استراتژيك، ارتش بزرگ و رهبران مشهور از بازيگران اصلي منطقه بوده است. بنابراين قدرتيابي اسلامگرايان و پيروزي محمد مرسي نامزد اين جريان، تأثيرات و پيامدهاي مهمي بر نظام و معادلات منطقهاي و جهان عرب به همراه خواهد داشت. گرچه سرانجام تحولات مصر هنوز مشخص نيست و كشاكش قدرت ميان نظاميان و اخوانالمسلمين همچنان ادامه دارد و حتي لايههايي از طيف افراطي اخوان وابستگيهايي به سلفيها و وهابيون دارد كه اتخاذ سياست واحد و مستقل در ارتباط با مسائل منطقهاي و بينالمللي را با دشواريهايي مواجه ميسازد، اما دگرگوني در نظام سياسي و ساختار قدرت در اين كشور و روند اصلاحات سياسي ـ اقتصادي ناگزير بهنظر ميرسد. بنابراين مصر پس از مبارك ديگر بهعنوان رژيم محافظهكار و وابسته به جهان غرب و حامي اسرائيل عمل نخواهد كرد. بازگشت تكثرگرايي و فضاي باز سياسي سياست خارجي مصر جديد را با تحولاتي روبهرو خواهد كرد. گرچه تأثير اين تغيير و فرايند بيشتر در كشورهايي نظير يمن، سوريه و اردن احساس ميشود ولي موج اين تأثيرات دامنهدار به كشورهاي حوزه خليج فارس نيز خواهد رسيد. ازاينرو تأثيرات و سناريوهاي احتمالي روابط خارجي مصر با قدرتهاي منطقهاي و آمريكا را بررسي ميكنيم:
قاهره ـ رياض:
مصر و عربستان قبل از فروپاشي رژيم مبارك بهعنوان دو متحد سنتي همواره در مدار منافع غرب حركت و نقش مهمي را در برقراري امنيت منطقهاي و تعميق و رشد مذاكرات صلح خاورميانه ميان اعراب و اسرائيل برعهده داشتند، بهطوريكه دو كشور بنا به ملاحظات استراتژيك و داشتن دشمنان مشتركي چون ايران، سوريه و حزبالله لبنان در منطقه از تمام امكانات و مؤلفههاي قدرت براي پيشبرد اهداف و تضمين امنيت منافع خود و غرب استفاده ميكردند. در اين مسير رياض با پشتوانه مالي و فراهم ساختن امكان كار براي كارگران مصري در سرزمين خود و ديگر كشورهاي همجوار نقش بيبديلي را در بقاي رژيم مبارك برعهده داشت، ازاينرو رياض در قامت متحد تمامعيار تا واپسين روزهاي حكومت مبارك از وي حمايت نمود ولي پس از فروپاشي رژيم مبارك ترس از سرايت موجهاي انقلاب به سرزمين حجاز باعث شد كه حاكمان آلسعود با نگراني بيشتري تحولات سرزمين نيل را پيگيري كنند. البته عربستان سعودي براي حفظ نفوذ سنتي و ارتباطات قديمي خويش در مصر اقداماتي را انجام داد كه تاحدودي از ناامنيهاي موجود كاسته شود تهديد به خروج سرمايههاي خود از بانكهاي مصري و حتي اخراج كارگران اين كشور در صورت اتخاذ سياست ضدسعودي ازسوي اخوانيها و همچنين تقويت جريان تندرو سلفي ازجمله اقدامات جديد عربستان بوده است. گرچه محمد مرسي بر حفظ روابط راهبردي با جهان عرب و تضمين امنيت كشورهاي منطقه تأكيد داشته ولي بايد ديد با تثبيت اوضاع سياسي مصر، شرايط به چه سمت و سويي پيش خواهد رفت. بايد درنظر داشت علاوهبر اختلافات ايدئولوژيكي و ديني ميان اخوانيها و وهابيها كه بر سر مرجعيت دين وجود دارد، هر دو كشور همواره ادعاي رهبري جهان عرب و اسلام را داشته و دارند، بنابراين تصور ميشود كه روابط دو كشور در آينده بدون تنشهاي سياسي نباشد ولي الزامات مصر به سرمايهگذاري خارجي باعث ميشود كه مصر جديد از اتخاذ سياست راديكال نسبت به رياض و افزايش اختلاف بهنوعي امتناع ورزد.
قاهره ـ تلآويو:
حفظ و گسترش روابط با مصر در ابعاد سياسي و اقتصادي همواره براي سران اسرائيل از اهميت برخوردار بوده است. تئوريپردازان اسرائيل بر اين باورند كه تضمين امنيت و برتري اين رژيم در گرو داشتن روابط نزديك با مصر است. اسرائيل از زمان امضاي توافقنامه صلح با مصر در سال 1979 در راستاي ايجاد روابط سياسي و فرهنگي با اين كشور تلاش نمود تا با خارج نمودن مصر از جرگه دشمنان خود و نيز با افزايش نفوذ سياسي و فرهنگي در ساختار قدرت اين كشور از وقوع هرگونه جنگ احتمالي در منطقه جلوگيري كند. مبارك نيز درطول حيات سياسي 30 ساله خود ضمن پايبندي به توافقات با تلآويو، بهعنوان متحد نزديك آن عمل ميكرد. مبارك عملاً با ميانجيگري ميان اعراب و اسرائيل تلاش ميكرد كه به تودههاي مردم عرب بقبولاند كه ديگر ادبيات جنگ عليه اسرائيل در منطقه جايگاه خود را از دست داده است. بنابراين فروپاشي رژيم مبارك باعث نگراني تلآويو در منطقه گرديده است. از سوي ديگر اسرائيل بهدليل سابقه شش جنگ متوالي با اعراب و نداشتن متحد استراتژيك در منطقه با خلأ قدرت مواجه گرديده است. گرچه محمد مرسي با دادن اطمينان نسبت به پايبندي نسبت به قراردادهاي پيشين ازجمله كمپ ديويد از ميزان اين نگراني كاسته ولي مصر پس از مبارك ديگر ذخيرة استراتژيك اسرائيل در منطقه نيست. نكته ديگر اينكه با سپردن قدرت ازسوي نهاد نظامي به محمد مرسي، رئيسجمهور منتخب مردم با پشتوانه حمايت مردمي ميتواند سياستهاي مستقلي در منطقه بهويژه نسبت به اسرائيل اتخاذ نمايد. مطلب ديگر اينكه قدرتيابي اخوانالمسلمين در مصر باعث اتحاد دروني ميان گروههاي مختلف فلسطيني و هموار شدن مسير تشكيل دولت مستقل در سرزمينهاي 1967 گرديده است و نقش مصر جديد در تحقق اهداف فلسطينيها در منطقه بينظير است. ازهمينروست كه دولت حماس بهعنوان محصول سياسي اخوانيها در نوار غزه بيشترين رضايت را از پيروزي محمد مرسي اعلام ميكنند.
قاهره ـ تهران:
سقوط مبارك براي ايران از جهات مختلفي مهم بود. شايد مهمترين پيامد اين تحول امكان برقراري روابط ديپلماتيك پس از گسست آن در سي سال گذشته باشد. ازاينرو ايران اسلامي از مردم مصر و سقوط ديكتاتور سرزمين فراعنه به گرمي استقبال نمود. از ديدگاه ايران فروپاشي رژيم مبارك ضمن برهم زدن توازن قوا به نفع جريان مقاومت شرايط را نيز براي انسجام و اتحاد بيشتر كشورهاي اسلامي فراهم ميسازد. باوجوداين، هنوز ابهامات چندي در روابط دو كشور مسلمان و مهم منطقه وجود دارد. آيا مصر جديد حاضر به پرداخت هزينه براي برقراري روابط دوستانه با ايران است يا نه؟ چراكه رژيم صهيونيستي و نيز عربستان و آمريكا همچنان مانع اصلي برقراري اين روابط خواهند بود، لذا كشورهاي مذكور با فشارهاي مالي و سياسي و حمايت از گروههاي مخالف ايران در داخل مصر تلاش خود را به عدم سرگيري مناسبات در سطح ديپلماتيك رسمي به كار خواهند گرفت. از ديگر سو بهرغم استقبال ايران در تسهيل مناسبات برخي نگرانيها نيز تعميق روابط دو سويه احساس ميشود؛ بهعنوان مثال اخيراً رهبران حماس پس از تحولات اخير مصر و قدرتيابي اخوانيها در برخي از سياستهاي خود تجديدنظر كردهاند كه موضوع مهمي براي ايران خواهد بود.
آمريكا و معضل مصر
قدرتيابي اسلامگرايان در مصر و بروز تغييرات وسيع در سامانه امنيتي منطقه بر چالشهاي سياست خارجي آمريكا افزوده است. در رويكرد آمريكاييها به تحولات مصر همچنان سردرگميهايي مشاهده ميشود. تا قبل از فروپاشي رژيم مبارك آمريكا، مصر را بهعنوان متحد استراتژيك براي حفظ منافع راهبردي و تضمين امنيت اسرائيل در منطقه ميديد و لذا درقبال پايبندي اين كشور به صلح با اسرائيل، ساليانه دو ميليارد دلار را در اختيار قاهره قرار ميداد. ولي تعديل سياست خارجي تكبعدي مصر و چرخش اين كشور از حوزة كشورهاي محافظهكار به جريان اعتدالي و حمايت از گروههاي فلسطيني و اتخاذ سياست مستقل ميتواند معضلات امنيتي آمريكا را در منطقه افزايش دهد. گرچه عمق تحولات مصر و دامنه تغييرات سياست خارجي مشخص نيست ولي آمريكاييها تلاش خواهند كرد كه روابط خويش با مصر جديد را براساس ملاحظات قبلي ازجمله «تضمين امنيت اسرائيل» تنظيم و اعطاي كمكهاي مالي در آينده را نيز وابسته به همين موضوع نمايند. اكنون بايد ديد كه معضلات اقتصادي و ساختاري سياسي مصر جديد اين فرصت را به محمد مرسي خواهد داد كه با رهايي از سياستهاي وابستگي بتواند به اتخاذ سياست جديد براساس منافع ملي مصر اقدام كند يا خير؟
التعليقات