پايان ديكتاتور


سرانجام، هجده روز اعتراض و استقامت مردم مصر ثمر داد و حسني مبارك رييس جمهوري اين كشور پس از سه دهه حضور در راس قدرت، از جايگاه خود كناره گيري كرد.

شايد خوشبين ترين افراد نيز تصور نمي كرد كه به فاصله كمتر از يك ماه، دو ديكتاتور عرب، زين العابدين بن علي و حسني مبارك از صندلي قدرت به پايين كشيده شوند، آنهم نه با مرگ، نه با حمله نظامي خارجي، نه با يك كودتاي نظامي بلكه با قيام مردمي.

سقوط مبارك، گرچه بسيار سريع رخ داد اما ترديدي نيست كه زمينه هايي از قبل وجود داشته است. حسني مبارك كه پس از ترور انور سادات در اكتبر 1981 به مقام رياست جمهوري مصر رسيد طي 30 سال گذشته با اتخاذ سياست هاي عمدتا محافظه كارانه و محتاطانه در عرصه داخلي و خارجي، مصر را با چالش هاي عمده سياسي و اقتصادي نظير تضعيف جايگاه منطقه اي، افزايش بي ثباتي سياسي و مشكلات مزمن اقتصادي روبرو كرد. با اين وجود در طول اين مدت جناح حاكم در اين كشور با اتخاذ سياست هاي پليسي، مانع از شكل گيري و قدرت يابي نيروهاي اپوزيسيون شد. اين وضعيت به ايجاد نوعي فضاي رخوت و نااميدي در ميان مصري ها براي سال هاي متوالي شده بود.

اما تحولات تونس و سقوط بن علي كه 23 سال بر پست رياست جمهوري تكيه زده بود ورق را برگرداند. اين تغيير باعث شد تا ملت هاي عرب از جمله ملت مصر اعتماد به نفس از دست رفته خود را بازيابند و درصدد انجام تغييري مشابه دركشورشان برآيند. اعتراض ها در مصر از 25 ژانويه كليد خورد و روز به روز ابعاد گسترده تري يافت. در اين ميان حكومت نيز كه روزهاي اول تلاش كرد تا با كاربرد خشونت، اعتراض ها را فرونشاند پس از ناكامي در اين مسير روي به انجام اقدامات اصلاحي و طرح وعده هايي براي تغيير رويه كرد اما اين راه نيز نتوانست معترضان را به خانه ببرد. گويي ديگر كار از كار گذشته بود و معترضان به چيزي جز كناره گيري مبارك قانع نبودند.
 
  چشم انداز پيش رو
پيروزي مردم مصر در به پايين كشيدن حاكم بلامنازع كشورشان، گرچه رخدادي تاريخي و فراموش نشدني است، اما زماني اين مساله مي تواند نقطه عطفي در آغاز دوران جديدي براي مصر شود كه نظام برساخته از اين خيزش مردمي آنطوركه خود مردم خواسته اند، اين كشور را به سمت دموكراسي و ثبات پيش ببرد. بنابراين مصري ها در دوران جديد وظيفه اي بس دشوارتر از سقوط مبارك را روي دوش خود دارند.

اينك همه نگاه ها به ارتش مصر است. چرا كه پس از سقوط مبارك، قدرت به شوراي عالي نظامي به رياست محمد حسين طنطاوي وزير دفاع واگذار شده است. مهمترين وظيفه ارتش در برهه كنوني آماده ساختن شرايط براي انتقال قدرت است.

هنوز روشن نيست كه ارتش چگونه دوران انتقالي را مديريت خواهد كرد، اما دست كم مشخص است كه قانون اساسي كنوني مصر ديگر مبنايي براي ترسيم آينده قرار نخواهد گرفت.

نيروهاي سياسي اپوزيسيون مصري، ترجيح مي دهند كه ارتش اداره امور كشور را براي يك دوره انتقالي حدودا يكساله به شورايي از سياستمداران و حقوق دانان واگذار نمايد و خود نقشي حمايتي را داشته باشد.

نهاد ارتش در مصر در ميان مردم اين كشور مورد احترام است و رفتار آن در جريان اعتراضات كه حاضر نشد خود را در برابر معترضان قرار دهد، بر جايگاه و احترام آن در ميان مصري ها افزوده است. بي ترديد هراندازه كه ارتش بتواند مرحله انتقالي قدرت را به خوبي مديريت كند، بر وزن و جايگاهش افزوده مي شود.

از سوي ديگر يكي از مهمترين مسائل پيش روي دوران جديد در مصر، چالش بر سر ميراث مبارك و نظام وي بود. آنطور كه به نظر مي رسد بيشتر معترضان تغيير صرف چهره هاي سياسي را برنمي تابند و خواهان تغييرات مبنايي در ساختار و سيستم سياسي هستند. ساختاري كه در آن اثري از نفوذ جناح حاكم بر قدرت در زمان مبارك نباشد. بر اين اساس پيش بيني مي شود كه ميراث سي ساله مبارك در آينده نزديك همچنان محل نزاع و كشمكش خواهد بود.
 
 

 موج تغييرات
موج تغيير خواهي در جهان عرب كه از تونس آغاز شد و اين بار مصر را نيز در نورديد، گويا خيالي براي فرونشستن ندارد و بر آن است تا سرزمين هاي ديگري را نيز تحت تاثير قرار دهد. به نظر مي رسد جهان عرب وارد دوران جديدي از حيات سياسي خود شده كه ديگر بازگشتش به مرحله قبل غيرممكن است: دوران زوال و سقوط نظام هاي خودكامه و اقتدارگرا. اين دوران بيش از هر چيز محصول رشد آگاهي مردم و در مقابل، بروز نبودن نظام هاي سياسي در پذيرش خواسته هاي مردم است. جالب اينجاست كه كشورهاي عربي كه شكل نظامشان به ظاهر جمهوري است بيشتر در معرض بروز اعتراض هاي مردمي هستند تا كشورهايي كه نظامشان پادشاهي است.

مبارك رفت اما فرجامش سرمشقي براي ديكتاتورهايي خواهد بود كه همچون وي سال ها صداي مردم را نشنيدند و هنگامي كه عصيانشان را ديدند ديگر زمان براي تغيير رويه گذشته بود. اما افسوس كه "عبرت ها زيادند، اما عبرت گيرندگان كم"؛ چرا كه مبارك نيز، سرنوشت ديكتاتورهاي پيش از خود را سرمشق قرار نداد و درست در روزي سرنگون شد كه سي و دو سال پيش از آن، نظام شاهنشاهي در ايران، سقوط كرد.