تغيير در مناسبات منطقهاي تركيه: آنكارا ـ قاهره دور يا نزديك
تغيير در مناسبات منطقهاي تركيه: آنكارا ـ قاهره دور يا نزديك
چهارشنبه 13 مرداد 1395
پس از فروپاشي امپراتوري عثماني دو كشور تركيه و مصر در كنار ايران از اضلاع اصلي قدرت در خاورميانه و نيز تأثيرگذار بر فرايند تحولات منطقه بوده و هستند. همچنين فراز و نشيبهاي روابط قاهره و آنكارا پس از بيداري اسلامي و بهقدرت رسيدن اسلامگرايان اخواني در فرداي سرنگوني دولت اقتدارگراي حسني مبارك از اتحاد استراتژيك و تلاش براي ايجاد بلوك قدرت جديد تا تشديد تنش و قطع روابط دو كشور پس از كودتاي نرم ارتش ازسوي عبدالفتاح السيسي نشان ميدهد كه سقوط دولت اخواني در مصر رؤياي خام اردوغان را براي احياء نوعثمانگرايي در منطقه بر باد داده و چهبسا تأكيد تركيه بر حمايت از اخوانالمسلمين ميتواند وضعيت دو كشور را در يك رويارويي كامل قرار دهد.
درهرصورت، پس از قيامهاي مردمي در شمال آفريقا و خاورميانه عربي، تركيه اين فرصت را يافت كه با ترويج الگوي خاصي از اسلامگرايي آشتيپذير با دنياي غرب و سازگار با مفاهيم ليبراليستي خود را بهعنوان طليعهدار تحول و پيشرفت در منطقه معرفي نمايد؛ الگويي كه از زمان نخستوزير داود اوغلو تحت عنوان آشتي با همسايگان , راهبرد تنش صفر مرزي در منطقه را بهجد دنبال ميكرد و تحت همين سياست اعلاني، تركيه براي بهرهمند شدن از خوان گسترده نفتي ليبي بهعنوان همسايه ثروتمند مصر در كنار ناتو به سرنگوني سرهنگ قذافي اقدام نمود و در سفرهاي خارجي به منطقه در اوج آشوبهاي خياباني دولت اردوغان از لزوم اشاعه دموكراسي و برگزاري انتخابات آزاد و كنار رفتن ديكتاتورها از قدرت حمايت كرد.
درهرصورت، ثمره اصلي موجسواري دولت تركيه بر روند تحولات پرشتاب منطقه را ميتوان در نزديكي روابط با مصر زمان محمد مرسي مشاهده كرد؛ زيرا آن زمان مدل توسعه اقتصادي تركيه در كنار حفظ ارزشهاي اسلامي منطبق با الگوي اخواني براي دولت ناكام مرسي جذابيت داشت. در اين ميان محمد مرسي بدون شناخت سپهر سياسي مصر و ناديده گرفتن قدرت نهان ارتش بهعنوان كنشگر اصلي در عرصه داخلي و خارجي و حتي غلطيدن به افراطگرايي ازطريق وارد نمودن عناصر سلفي در ساختار سياسي كشور به حمايت تركيه و پشتيباني غرب دل خوش كرده بود. سفر پرطمطراق وي به آنكارا و حضور در كنگره عمومي حزب عدالت و توسعه نشانگر اتحاد طبيعي دو هممسلك و تأكيدي دوباره بر اتفاقنظر در مسائل منطقهاي بود. اين درحالي بود كه در آن زمان، تركيه بهرغم تلاشهاي مداوم براي الحاق به اتحاديه اروپا با مخالفت شديد كشورهاي اصلي اين اتحاديه نظير: آلمان و فرانسه روبهرو گشته بود.
بنابراين، طبيعي بود كه داود اوغلو، طراح اصلي سياست خارجي تركيه، بهدنبال گزينههاي ديگر ازجمله نزديكي به كشورهاي بزرگ خاورميانه نظير: مصر، ايران و عربستان باشد. تركيه در استقبال از روابط نزديك با مصر در دوره محمد مرسي با اعطاي وام و تضمين سرمايهگذاري در بخشهاي مختلف مصر تلاش نمود كه ضمن پيوند استراتژيك با مصر، از ظرفيتهاي اين كشور براي تأثيرگذاري بيشتر بر روند تحولات جهان عرب بهويژه مسئله فلسطين استفاده كند.
مؤلفه تأثيرگذاري بر تمايل آنكارا براي همگرايي بيشتر با مصر و ديگر كشورهاي عربي در آن مقطع تاريخي بحث رژيم صهيونيستي بود. همپيمان قبلي تركيه با حمله به كشتي امدادي مرمره و كشته شدن تعدادي از ملوانان اين كشور به قطع ارتباط ديپلماتيك انجاميده بود. اردوغان تلاش ميكرد با دور شدن از رژيم صهيونيستي و نزديكي به برخي از كشورهاي اسلامي كه بيشتر سني هستند، خود را در قامت يك رهبر مصلح و ترقيخواه نشان دهد.
بيشك، مثلث اتحاد ميان تركيه و مصر ازطريق سرنگوني نظام بشار اسد و رويكار آمدن دولت اخواني در منطقه تكميل ميشد. لذا مصر در دوره مرسي از ارتش آزاد سوريه كه عمدتاً خطمشي اخواني را دنبال ميكردند حمايت كرد و در همين راستا، جلسات متعددي ازسوي مخالفين بشار اسد در قاهره برگزار شد. درهرصورت، حلقه مفقوده پازل براي تكميل اخوانيسم در منطقه، سرنگوني دولت علوي بشار اسد بود.
دراينميان، تركيه بهعنوان يكي از محورهاي اصلي مخالف دولت سوريه در كنار غرب و برخي از كشورهاي عربي پس از ناكامي اوليه تحميل اراده به بشار اسد در ترك قدرت عملاً به تجهيز شورشيان عمدتاً تكفيري و سلفي اقدام كرد. سياست نادرست تركيه در منطقه و تلاش علني براي برهم زدن موازنه قدرت به ضرر ايران بر بحراني و طولاني شدن اوضاع افزود. در چنين شرايطي كه تركيه فكر ميكرد با فروپاشي برخي رژيمهاي اقتدارگرا نظير: بن علي در تونس و مبارك در مصر و رشد جريان اخوانيسم به متغير مستقل و كنشگر توانمند در منطقه تبديل شده است؛ ولي رؤياي احياء امپراتوري عثماني و رهبري جهان سني با تكيه بر الگوي نوين حكمراني اخواني با حذف اسلامگرايان مصر از قدرت و بازگشت دراماتيك نظاميان بر صحنه سياسي بياثر گشت.
تحولات 30 ژوئيه 2013 براي رژيم ايدئوژيكگراي اردوغان بسيار نااميدكننده بود، بهطوريكه تمام تلاشهاي چندين سال وي را براي احياء اسلام اجتماعي و تز آشتيپذيري آن با دموكراسي در منطقه بر باد داد. درهرصورت، اردوغان برعكس عربستان كه در قامت متحد نزديك نهاد نظامي مصر از سرنگوني اسلامگرايان و برقراري حكومت اقتدارگرايي نظامي حمايت كرده بود، آشكارا دولت السيسي را دولت كودتا خواند و حاضر نشد كه مشروعيت دولت نظامي مصر را بپذيرد.
غافلگيري دولت تركيه از تحولات مصر و زمزمههاي جديد از ديگر دولت اخواني يعني تونس مبني بر پذيرش جدايي دين از عرصه سياسي ازسوي الغنوشي، رهبر آن نشان داد كه الگوي اخوانيسم در امر حكومتداري ديگر جذابيت خاصي براي مردم منطقه ندارد.
عكسالعمل دولت مصر درخصوص تلاشهاي گسترده دولت اردوغان در حمايت از رهبران اخوانالمسلمين بسيار تند بود. دولت مصر با اخراج سفير تركيه از كشف چندين گروه تروريستي مرتبط با اين كشور خبر داد.
عكسالعمل دولت مصر درخصوص تلاشهاي گسترده دولت اردوغان در حمايت از رهبران اخوانالمسلمين بسيار تند بود. دولت مصر با اخراج سفير تركيه از كشف چندين گروه تروريستي مرتبط با اين كشور خبر داد.
البته اين افراطگرايي در حوزه سياست خارجي بعد از بيداري اسلامي تنها محدود به كشور مصر نميشد. از نظر ناظران بينالمللي، تركيه در چند سال اخير با ورود و دخالت در جنگ سوريه و حمايت عملي از محور عربي به رهبري عربستان در جنگ نيابتي فراگير در منطقه، بسياري از اندوختههاي استراتژيك خويش را بر باد داده است. اصرار بر لزوم بركناري دولت بشار اسد از قدرت و ترسيم حركت خطي در حوزه سياست خارجي با باور به توان تغيير در حوزه جغرافيايي خاورميانه عملاً به انزواي آن انجاميده است.
نتيجه افراط در ترسيم سياست خارجي و تأكيد بر رويكردهاي اشتباه در مديريت بحرانهاي منطقهاي را ميتوان در چالشهاي حادثه در روابط با همسايگان قدرتمند اين كشور نظير روسيه و ايران هم مشاهده كرد. پس از فروپاشي شوروي سابق و افول سنتي قدرت روسها در خاورميانه، تركها با تكيهبر مسائل و اشتراكات قومي و زباني در منطقه قفقاز و آسياي ميانه توانسته بودند به بازيگر توانمند و كليدي تبديل شوند. از ديگر سو، مبادلات گسترده اقتصادي و همكاريهاي صنعتي با كرملين در ابعاد مختلف توسعه داشت.
در چنين شرايطي، تركها باور نداشتند كه پس از جنگ داخلي سوريه، روسها به رهبري پوتين بتوانند در تحولات منطقه و مهندسي قدرت در سوريه تا اين اندازه نقشآفرين باشند. تركها بر محاسبات اشتباه خويش براي به چالش كشيدن نفوذ سنتي روسيه در منطقه همچنان اصرار داشتند. اوج تنش در روابط آنكارا ـ كرملين را ميتوان در ساقط نمودن هواپيماي جنگنده روسي و كشته شدن خلبان آن مشاهده نمود. روسيه در تلافي اين اقدام تركيه، ضمن تحديد روابط گسترده اقتصادي، از اين اقدام با عنوان «خنجري از پشت» ياد كرد.
نتيجه افراط در ترسيم سياست خارجي و تأكيد بر رويكردهاي اشتباه در مديريت بحرانهاي منطقهاي را ميتوان در چالشهاي حادثه در روابط با همسايگان قدرتمند اين كشور نظير روسيه و ايران هم مشاهده كرد. پس از فروپاشي شوروي سابق و افول سنتي قدرت روسها در خاورميانه، تركها با تكيهبر مسائل و اشتراكات قومي و زباني در منطقه قفقاز و آسياي ميانه توانسته بودند به بازيگر توانمند و كليدي تبديل شوند. از ديگر سو، مبادلات گسترده اقتصادي و همكاريهاي صنعتي با كرملين در ابعاد مختلف توسعه داشت.
در چنين شرايطي، تركها باور نداشتند كه پس از جنگ داخلي سوريه، روسها به رهبري پوتين بتوانند در تحولات منطقه و مهندسي قدرت در سوريه تا اين اندازه نقشآفرين باشند. تركها بر محاسبات اشتباه خويش براي به چالش كشيدن نفوذ سنتي روسيه در منطقه همچنان اصرار داشتند. اوج تنش در روابط آنكارا ـ كرملين را ميتوان در ساقط نمودن هواپيماي جنگنده روسي و كشته شدن خلبان آن مشاهده نمود. روسيه در تلافي اين اقدام تركيه، ضمن تحديد روابط گسترده اقتصادي، از اين اقدام با عنوان «خنجري از پشت» ياد كرد.
علاوهبرآن، دستور لغو صادرات محصولات كشاورزي تركيه از ورود گسترده تروريستهاي روس به اين كشور جلوگيري كرد، امري كه به انجماد روابط طرفين انجاميد. در جبهه ميداني نيز روسيه با قدرت آتش بيشتري تلاش كرد ضمن مقابله با گروههاي معارض دولت سوريه عمدتاً در قالب جبهه النصره و جندالشام، از هرگونه تغيير موازنه قدرت به نفع تركيه ممانعت نمايد. روسها نيز دراينميان، از اهرم ديگري به نام كردها در سوريه و عراق براي ضربه زدن به موقعيت دولت اردوغان در منطقه استفاده كردند.
درمورد ايران نيز بهرغم نيازهاي متقابل دو كشور به حفظ روابط سنتي بهويژه در عرصه اقتصادي، بحران سوريه به دليل منافع متضاد طرفين در چگونگي ايجاد ساختار جديد قدرت، عملاً تهران ـ آنكارا را مقابل همديگر قرار داده است. نگاه راهبردي ايران به لزوم تقويت نفوذ سنتي خويش در سوريه و جنوب لبنان و تقويت دولت شيعي عراق نميتواند با اهداف منطقهاي تركها سازگار باشد. لذا در طول چند سال اخير سياست خارجي تركيه در پيوند نزديك با عربستان و ضديت با منافع ملي ايران در منطقه شكل گرفت.
چالشهاي سياست خارجي تركيه محدود به روسيه و ايران نميشد، بلكه آنكارا با متحد نزديك و استراتژيك خويش يعني رژيم صهيونيستي كه دروازه ورود به غرب و اهرم بسيار مؤثري براي لابيگري و خنثي نمودن طرحهاي ضدتركي از نمايندگان پرنفوذ يوناني و ارمني تبار كنگره آمريكا محسوب ميشد، با مشكلات زيادي روبهرو شد.
درمورد ايران نيز بهرغم نيازهاي متقابل دو كشور به حفظ روابط سنتي بهويژه در عرصه اقتصادي، بحران سوريه به دليل منافع متضاد طرفين در چگونگي ايجاد ساختار جديد قدرت، عملاً تهران ـ آنكارا را مقابل همديگر قرار داده است. نگاه راهبردي ايران به لزوم تقويت نفوذ سنتي خويش در سوريه و جنوب لبنان و تقويت دولت شيعي عراق نميتواند با اهداف منطقهاي تركها سازگار باشد. لذا در طول چند سال اخير سياست خارجي تركيه در پيوند نزديك با عربستان و ضديت با منافع ملي ايران در منطقه شكل گرفت.
چالشهاي سياست خارجي تركيه محدود به روسيه و ايران نميشد، بلكه آنكارا با متحد نزديك و استراتژيك خويش يعني رژيم صهيونيستي كه دروازه ورود به غرب و اهرم بسيار مؤثري براي لابيگري و خنثي نمودن طرحهاي ضدتركي از نمايندگان پرنفوذ يوناني و ارمني تبار كنگره آمريكا محسوب ميشد، با مشكلات زيادي روبهرو شد.
در نشست داووس در 2009، زماني كه اردوغان از شيمون پرز بهعنوان «كودككُش» ياد كرد و در يك صحنه دراماتيك در اعتراض به حملات به نوار غزه عرصه ميز مذاكره را ترك نمود و با اين اقدام، بهظاهر در دنياي عرب بهويژه ميان مردم فلسطين از محبوبيت خاصي برخوردار گرديد.آيا توان تركيه درحدي بود كه بتواند بر بحرانهاي منطقهاي چالشهاي موجود در عرصه سياست خارجي فائق آيد؟
بهنظر ميرسد سياست عمق استراتژيك و راهبرد به صفر رساندن مشكلات مرزي با همسايگان كه ازسوي داود اوغلو هدايت و ترسيم شده بود، با موانع بيحدوحصري مواجه گشته است. همانطوريكه اشاره شد، در داخل پس از نقض آتشبس ازسوي طرفين، پكك در مناطق مختلف تركيه دست به سلاح برده و عملاً ناتواني نيروهاي امنيتي در حفظ و كنترل اوضاع بهويژه در مناطق كردنشين آشكار شده بود. از ديگر سو، تركيه در راستاي تقويت جبهه معارضين سوري اقدامات متعددي را انجام داد؛ باوجوداين، وجود تكفيرهاي مختلف و دستهبنديهاي سياسي متضاد در درون اين گروههاي تروريستي، ناتواني تركيه در مديريت و رهبري مخالفين نظام سوريه را ثابت كرد، بهطوريكه داعش بهعنوان خطرناكترين عنصر موجود در منطقه توانست با استفاده از خلأ امنيتي در موقعيتهاي متفاوت در چندين نوبت با حملات انتحاري در فرودگاه استانبول و مراكز امنيتي دولتي به آشوبهاي موجود دامن بزند و از ديگر سو، بحران انساني و ورود پناهندگان سوري از طريق مرز سوريه بر عمق مشكلات افزوده است. همچنين بهرغم تلاشهاي همهجانبه مخالفين بشار اسد براي سرنگوني وي و ايجاد ساختار جديد سياسي با حضور محور مقاومت و نيز روسيه با ناكامي روبهرو شده است. در چنين شرايط دشواري، اردوغان بايد دست به انتخاب ميزد: تداوم سياستهاي اشتباه و پرهزينه يا تغيير در خطمشيها و رويكردهاي اعلاني.
بهنظر ميرسد بالاخره اردوغان در مسائل منطقهاي و اتخاذ برخي سياستهاي داخلي تاحدودي به درك درستي از واقعيتهاي ملموس دست يافته و اولين اقدام وي تغيير در عرصه سياست خارجي، پذيرش استعفاي داود اوغلو، مغز متفكر عمق استراتژيك تركيه، و گماردن امور به بينالي ييلدريم به رياست حزب آك بوده است. بينالي ييلدريم با تكرار كم نمودن دشمنان و افزايش دوستان تركيه تلاش نموده به سياست سنتي تركيه در خاورميانه برگردد.
گام نخست اين سياست را ميتوان در تلاشهاي پيگيري رهبري تركيه در عاديسازي روابط با روسيه و كاستن از تنشها مشاهده نمود. اردوغان بالاخره موفق شد با مذاكره تلفني و تنظيم نامه عذرخواهي از كاخ كرملين بابت ساقط نمودن جنگنده روس بر فراز آسمان سوريه، شرايط را به حالت عادي برگرداند. هدف تركيه از تغيير در سياست خارجي خود بهويژه با روسيه ميتواند ناشي از موارد زير باشد: عزم جدي اين كشور براي مقابله با پكك. و حزب دموكراتيك خلق كرد (HDP)، قطع هرگونه همكاري نظامي آن با مسكو، اقدام براي قدرتمند نمودن بنيه اقتصادي ازطريق كسب درآمدهاي گردشگري و حتي كاستن از فشارهاي فزاينده ايران ازطريق ارتباط استراتژيك با روسيه براي اثرگذاري بر آينده سياسي سوريه.
از ديگر سو، تركيه همسو با كاهش تنش با روسها به مديريت روابط با رژيم صهيونيستي هم روي آورده است. درهرصورت، ازنظر مقامات ترك، رژيم صهيونيستي همچنان كارت برنده اين كشور در منازعات منطقهاي است و نميتوان آن را ناديده گرفت. اردوغان از تجديد روابط با متحد سنتي خود بهعنوان يك توافق برد ـ برد نام ميبرد و اصرار دارد با عاديسازي روابط با اين رژيم روند سازش و رفع حصر غزه نيز تسريع خواهد شد. درهرصورت، بهنظر ميرسد كه با دور شدن تركيه از سياستهاي امنيتمحور و اصل قرار دادن ژئواكونومي براي تقويت مناسبات راه مطمئني براي تلآويو ـ آنكارا براي زدودن خصومتها و آغاز همكاريهاي جديد فراهم شده است.
چشمانداز روابط تركيه با عدول از سياستهاي آرمانگرايانه و تحقق رؤياي امپراتوري عثماني در منطقه با حفظ روابط متوازن با همه همسايگانش شايد روشن باشد، ولي اين اصل درمورد مصر بهنظر ميرسد كه با دشواريهاي متعددي روبهروست.
درهرصورت، مصر در دوره حكومت السيسي دوباره به سياستهاي امنيتي و سركوب شديد مخالفين اسلامگرا برگشته است و هيچ روزنه اميدي مبنيبر سازش و كاستن از خشونتهاي امنيتي مشاهده نميشود. از ديگر سو، بهنظر ميرسد بهرغم ادعاي سياستمداران ترك مبنيبر عدم دشمني دائمي با همسايگان خويش هنوز ملاحظات خاصي براي گشودن اين روابط و خروج از بنبست مشاهده ميشود.
ازنظر تركها، مصر امروز ديگر توان بازيگري خويش را در مناسبات منطقهاي بهدليل بحران داخلي ازدست داده و حيات سياسي و اقتصادي اين كشور به كمكهاي خارجي وابسته است. از ديگر سو، از نگاه دولتمردان مصر اردوغان و ديگر همراهان وي، همچنان به حمايت از رهبران اخوانالمسلمين ادامه ميدهند؛ جنبشي كه ازنظر نهاد نظامي يك تشكيلات تروريستي است. بنابراين، عاديسازي روابط با مصر بسيار دشوار است، مگر اينكه تغيير اصولي در سياست خارجي دو كشور بهوجود آيد.
التعليقات