ابعاد داخلي، منطقه‌اي و سيستمي رويكرد حزب عدالت و توسعه تركيه به بحران غزه


ابعاد داخلي، منطقه‌اي و سيستمي رويكرد حزب عدالت و توسعه تركيه به بحران غزه
 
 
چهارشنبه 22 مرداد 1393
 
 
 

 

مدتي است كه رسانه‌هاي جهان در كنار اخبار گوناگوني كه به تحولات پي‌درپي خاورميانه اختصاص مي‌دهند، اخبار ضدونقيضي را درباره ماهيت تحولاتي كه در غزه در جريان است مورد توجه قرار داده‌اند. جريان رسانه‌اي كه در اين مورد ايجاد شده، دو گروه‌بندي مختلف را درباره ابعاد حوادث غزه به‌وجود آورده است. در اين ميان، كشورهاي مسلماني چون جمهوري تركيه كه دولتي سكولار شناخته مي‌شوند، به‌عنوان حامي سرسخت مردم مظلوم فلسطين ظاهر شده‌اند. بسياري از منتقدان حزب عدالت و توسعه، اين حزب را به عدم صداقت درباره فلسطين محكوم كرده‌اند و روابط پشت پرده تركيه با رژيم اشغالگر قدس را نقد مي‌كنند و برخي نيز توجه واقعي و جدي ملت و دولت تركيه به غزه را مي‌ستايند. در اين تحليل كوتاه، بر آنيم تا رويكرد تركيه به مسئله غزه را در سه سطح داخلي، منطقه‌اي و سيستمي مورد بررسي قرار دهيم.

سطح داخلي: در طي جنگ جهاني اول در سال‌هاي 1915ـ1916، امپرتوري عثماني در نبرد زميني و دريايي دشواري با متحداني بود كه مي‌كوشيدند با به‌دست آوردن كنترل تنگه‌هاي استانبول و چاناك قلعه، پايتخت را فتح كنند و كنترل امپراتوري را در دست گيرند. در اين ميان، بسياري از ملت‌هاي مختلف موجود در امپراتوري به‌ويژه فلسطيني‌هايي بودند كه با پيمودن 2500 كيلومتر خود را به ميدان‌هاي جنگ رساندند و هرگز به خانه‌هاي خود بازنگشتند. اين تصويري است كه در ذهن ترك‌ها نقش بسته است. ذهنيت ترك‌ها از فلسطيني‌ها تصوير برادراني است كه در روزهاي سخت به ياري آنها شتافته بودند و از اين رو، كمك به آنها در آنِ اضطرار امري واجب به‌شمار مي‌رود؛ زيرا تمايزي به نام عرب با ترك وجود ندارد. اگر از جايگاه جنگ چاناك قلعه و قداستي كه براي تركيه دارد آگاه باشيم، متوجه مي‌شويم كه چرا در طي تاريخ جمهوريت تركيه، هرچند حكومت سياست خاورميانه‌اي نداشته و نسبت به حوادث اين منطقه و حتي سرزمين‌هاي پيشين خود مسكوت مانده است، اما همواره حس همدلي و هم‌ذات‌پنداري با مردم مظلوم فلسطين در ميان ملت ترك موج زده است. اين واقعيتي انكارناپذير است؛ زيرا چنان كه گفتيم فلسطين و فلسطيني‌ها از مؤلفه‌هاي سازنده هويت جمعي تركيه هستند. اعتراض‌هاي مردم در شهرهاي مختلف در قالب راهپيمايي و سردادن شعار، به پرواز درآوردن بادبادك‌هاي اعتراض، جمع‌آوري كمك‌هاي بشردوستانه و يا حمايت و اطلاع‌رساني اينترنتي، و پايبندي به عزاي عمومي و حتي يادآوري شهداي چاناك قلعه، همگي دلالت‌هايي بر اين امر هستند. از سوي ديگر، در شرايط كنوني كه تركيه شور و هيجان نخستين انتخابات رياست‌جمهوري خود را پشت سر مي‌گذارد، برخي معتقدند دليل طرح موضوع غزه در كمپين‌هاي انتخاباتي به حاشيه راندن مسائل ديگر است، اما در شرايطي كه مباحث داغي در كشورهاي همسايه تركيه در جريان است، صرف طرح همين بحث نشان‌دهنده ناآشنايي با ساختار فكري و هويتي تركيه و سامان حاكم بر حزب عدالت و توسعه است.

در سطح منطقه‌اي: نگاه تركيه به فلسطين در چهارچوب سياست خاورميانه‌اي اين كشور قابل ارزيابي است. سياست خارجي تركيه از سال 2002 كه حزب عدالت و توسعه در اين كشور به قدرت رسيد، تغييرات زيادي داشته است. يكي از بارزترين جنبه‌هاي اين تغيير، نگاه به شرق و سياست خاورميانه‌اي بود كه تركيه در پيش گرفت. اين نخستين بار در تاريخ جمهوري تركيه است كه حكومتي از انزواگرايي خودخوانده خاورميانه‌اي خارج شده و نسبت به منطقه سياستي مشخص براي خود تعريف كرده است؛ به نحوي كه توجه تركيه را فقط به بحران‌هاي منطقه‌اي و نزديك محدود نمي‌كند. در اين ميان، مسئله فلسطين در دستور كار سياست خارجي تركيه قرار گرفت، به طوري كه تركيه‌اي كه تا پيش از اين صرفاً فلسطين را به رسميت مي‌شناخت، به‌ويژه از سال 2006 به بعد روابط اقتصادي، تجاري، سياسي و نظامي با غزه برقرار مي‌كند و به دنبال سياست نوعثماني‌گرايانه‌اي كه به‌ويژه در بعد هويتي براي خود تعريف كرده بود و در راستاي ادعايي كه براي رهبري جهان اسلام داشت، با استفاده از خلأ عمده حمايتي اعراب از فلسطين، بدون توجه به ساير كنشگران حاضر در عرصه، به‌عنوان كشوري سني و غيرعرب به حمايت از فلسطين مي‌پردازد.
نكته‌اي كه بايد به آن توجه شود، جايگاه فلسطين در تصوير جديدي است كه تركيه در اين دوره در خاورميانه به‌عنوان حكومتي مسلمان و مدرن از خود ارائه كرده است و با پشتوانه غرب و آمريكا مي‌كوشد تا الگوي حكومتي خود را به ساير كشورهاي عرب منطقه صادر كند. در چنين بستري، موضوع فلسطين بعد از انتفاضه دوم، زمينه مناسب براي حضور و پذيرش تركيه‌اي كه به‌عنوان عضوي از ناتو و خواهان عضويت در اتحاديه اروپا شناخته مي‌شد، در خاورميانه بيش از پيش فراهم شد. تركيه از فرصت پيش‌آمده به‌خوبي استفاده كرد و به‌ويژه بعد از اجلاس داووس، يك‌شبه به محبوبيت بي‌سابقه‌اي در ميان اعراب دست يافت. بدين ترتيب، تركيه به هويتي اجتماعي در خاورميانه رسيد كه همسو با منافع ملي آن بود و توانست چنانچه داوود اوغلو نيز مي‌خواست، براي مدتي به مشروعيت در ميان اعراب دست يابد و بار ديگر در حوزه استراتژيك خاورميانه به‌عنوان كنشگري مهم كه از تمامي ظرفيت‌هاي ديپلماسي خرد و كلان بهره مي‌جست و به‌عنوان يكي از بيست قدرت برتر اقتصادي جهان، با استفاده از قدرت نرم در مسير هژموني منطقه‌اي گام بردارد.
در اين مدت، ايدئال‌ترين شرايط براي تركيه مي‌توانست برقراري صلح ميان فلسطين و رژيم اشغالگر قدس باشد تا امكان بهره‌مندي از مزاياي رابطه با هر دو وجود داشته باشد؛ اتفاقي كه هرگز رخ نداد. با وجود اين، تركيه با رژيم اشغالگر قدس مشكل ديگري ندارد و حتي در شرايطي كه برخي كشورهاي عربي حامي رژيم صهيونيستي در منطقه هستند، دليلي براي عدم ارتباط استراتژيك با اين رژيم نمي‌بينند. اما چنانچه مي‌دانيد، سير حوادث طي سال‌ها به نحوي پيش رفت كه امروز منافع ملي تركيه از بعد مادي و معنايي ايجاب مي‌كند تا به‌دنبال حوادث غزه، سه روز عزاي عمومي اعلام كند.

در سطح سيستمي توجه تركيه به موضوع فلسطين و حمايت از آن، صرفاً در قالب سياست خاورميانه‌اي اين كشور ارزيابي نمي‌شود. در اينجا سياست خاورميانه‌اي تركيه بخشي از استراتژي كلان آن به‌عنوان قدرتي مركزي و نيز در برابر اتحاديه اروپا به‌شمار مي‌رود. رهنامه عمق استراتژيك تركيه در عرصه سياست خارجي كه احمد داوود اوغلو به‌عنوان طراح آن شناخته مي‌شود، با بازخواني جديدي از عمق تاريخ و جغرافياي تركيه در منطقه، آن را قدرتي مركزي معرفي مي‌كند كه نبايد خود را فقط به ارتباط با آمريكا و اتحاديه اروپا محدود كند، بلكه بايد با واقف بودن به ويژگي‌هاي خاصش به‌عنوان قدرتي مركزي در تمامي مناطق پيراموني چون بالكان، آسياي مركزي و قفقاز، اروپا، و خاورميانه به ايفاي نقش راهبردي بپردازد و بدين ترتيب، به كنشگري بين‌المللي تبديل شود. از سوي ديگر، هم‌زمان با روي كار آمدن حزب عدالت و توسعه، مفاهيم جديدي در ارتباط با سياست خارجي تركيه چون تغييرمحوري، نگاه به شرق و دوري از غرب، و نوعثماني‌گرايي مطرح شد. برخي ناظران بر اين عقيده‌اند كه تركيه با توجه به سردي‌اي كه در روابطش با اتحاديه اروپا از سال‌هاي 2005 به بعد پيش آمد، ديگر خواهان عضويت در اتحاديه اروپا نيست و مي‌كوشد در راستاي سياست نوعثماني‌گرايانه در مناطق هم‌جوار، به‌ويژه در سرزمين‌هاي پيشين امپراتوري عثماني به‌عنوان قدرتي منطقه‌اي به ايجاد حوزه نفوذ و ايفاي نقش بپردازد. در حالي كه عده‌اي ديگر معتقدند اين رويكرد تركيه سياست جديدي براي كسب امتيازات از اتحاديه اروپا و تسريع روند امور است، به نحوي كه به اتحاديه اروپا نشان دهد كه پشت درهاي اين اتحاديه نمانده است و گزينه‌هاي بديل ديگري براي آن دارد كه مي‌تواند تركيه را تا مقام يك كنشگر جهاني بالا برد.
چنانچه ذكر شد، نويسندگان اين تحليل معتقدند اهميت غزه براي تركيه در سطح داخلي، بيش از هر چيز موضوعي هويتي است كه چه در صورت داشتن رويكردي ملي‌گرايانه و چه در صورت توجه به موضوعي با رويكرد اسلام‌گرايانه، قابل تحليل است. در سطح منطقه‌اي نيز رويكرد تركيه به غزه عمل‌گرايانه و در راستاي منافع ملي اين كشور و تبديل شدن به هژمون منطقه‌اي است كه البته با سياست نوعثماني‌گرايانه تركيه براي نفوذ در سرزمين‌هاي از دست رفته امپراتوري پيشين هم‌خواني دارد. در سطح سيستمي نيز رويكرد حزب عدالت و توسعه به غزه، بخشي از سياست كلان و راهبردي اين كشور در راستاي ايفاي نقش به‌عنوان قدرت مركزي، خروج از يك‌جانبه‌گرايي، و ايجاد توازن در سياست‌هاي غرب‌گرايانه و شرق‌گرايانه آن است. اين رويكرد نيز بخشي از اصل چندبعدي بودن و چندجانبه‌گرايي در سياست خارجي جديد تركيه برمبناي رهنامه عمق استراتژيك است و به‌نظر نمي‌رسد در كوتاه‌مدت، حتي پس از انتخابات رياست‌جمهوري در اين كشور صرف‌نظر از كانديداي پيروز، تغيير چنداني پيدا كند.
نكته پاياني اينكه تركيه به‌دليل داشتن سياست عربي در قبال خاورميانه، همواره ايران را از تمامي معادلات منطقه‌اي (و نه روابط دوجانبه) حذف مي‌كند. اين يك اشتباه استراتژيك در رويكرد تركيه نسبت به ايراني است كه نه‌تنها طي دهه‌هاي گذشته باثبات‌ترين و امن‌ترين كشور منطقه بوده، بلكه از جنبه‌هاي گوناگون، ظرفيت تبديل شدن به كنشگري بين‌المللي را داراست. تركيه نه‌تنها در موضوعي چون فلسطين بايد با ايران همراه باشد، بلكه بايد نگاه واقع‌گرايانه‌اي نسبت به همسايه خود داشته باشد و برخلاف سنت ديرينه‌اش دست اتحاد به ايران به‌عنوان ديگر كشور غيرعرب خاورميانه بدهد.