برجام، و بزنگاه تاريخي براي فرانسه


مقدمه
خواندن دست آمريكا پس از جنگ سرد، يكي از دغدغه‌هاي مهم سياستمداران جهان براي تشخيص روندها و جريان‌هاي اصلي، درك آنها، و اتخاذ رويكرد مقتضي در برابر آنها بوده است. براي كشورهايي مانند ايران كه در محور مقاومت جاي مي‌گيرند، يا مانند چين كه رقيب آمريكا به‌شمار مي‌رود، اين مسئله از نظر امنيتي و راهبردي اهميت فراواني دارد و بديهي محسوب مي‌شود. بااين‌حال، هم‌پيمانان آمريكا نيز از اين قاعده مستثني نيستند و با دقت تحركات آمريكا را زير نظر دارند. بنابراين، ارزيابي كنش و واكنش ميان اروپا و آمريكا بر سر برجام، از اين زاويه نيز ضروري به‌نظر مي‌رسد. نوشتار حاضر به بررسي ديدگاه فرانسه درخصوص تغيير در نظم بين‌المللي و «بازي بزرگ آمريكا»، رقابت با اين كشور و با ساير هم‌پيمانان در قدرت سخت، و جنگ‌هاي اقتصادي پرداخته و تأثير آن بر حمايت از برجام را مورد توجه قرار داده است.
 
چينش دوبارۀ كارت‌ها براي برقراري نظم جديد بين‌المللي
در انديشۀ راهبردي فرانسه كه در خط مقدم دفاع از برجام حضور دارد، نظمي جديد در سطح بين‌المللي درحال شكل‌گيري است. از ديد مقامات اين كشور، همراهي با جريان‌هاي نوظهور بين‌المللي مي‌تواند نقش و جايگاه فرانسه را در جهان بهبود ببخشد. در دهۀ اخير، سه رئيس‌جمهور مختلف در فرانسه روي كار آمدند و هريك از آنها سند دفاع و امنيت ملي جديدي را تدوين كردند، اما هنوز به‌نظر نمي‌رسد اين اسناد موفق به حل مسئلۀ «جايگاه جديد فرانسه در نظم جديد بين‌المللي» شده باشند. از ديد فرانسه، خروج آمريكا از برجام، خروج از معاهدۀ پاريس، ناديده گرفتن پيمان‌هاي بين‌المللي و بسياري ديگر از تصميمات اخير سياست خارجي آمريكا، به‌معناي برهم زدن بازي بين‌المللي ازسوي كشوري است كه با افول نزديك قدرت خود مواجه بوده است. در اين چهارچوب فكري، آمريكا با توجه به قدرت خود، اقداماتي را درنظر خواهد گرفت كه كارت‌هاي فعلي بازي، مانند نهادهاي بين‌المللي يا سازوكارهاي چندجانبه را برهم خواهد زد و با اجبار ساير كشورها به پذيرش چينشي جديد، خود، بار ديگر دست بالا يا بلامنازع را در امور آتي خواهد داشت.
در اين مقطع، پرسش فرانسه اين است كه چگونه مي‌تواند مانند زماني‌كه داشتن تسليحات هسته‌اي، برگ برنده‌اي براي حضور فرانسه در ميان كشورهاي بلندقامت بين‌المللي شد، اكنون نيز با شناسايي جريان آتي كه چينش بازيگران را تعيين خواهد كرد جايگاه خود را تضمين كند. در اين راه، هدف فرانسه سوار شدن بر هر نوع موج نوظهوري است كه بازي بزرگ آمريكا در سطح بين‌المللي ايجاب مي‌كند. مي‌توان به‌وضوح در انديشكده‌هاي فرانسوي، اين دغدغه و نگراني را كه جنگ و رقابت چين و آمريكا بر سر چه مسائلي است، با اين هدف كه فرانسه هم به‌نوبۀ‌خود به اين جنگ بپيوندد مشاهده كرد. فرانسه در تمامي ابعاد، «حساسيت» خود را پرورش داده است و از خود مي‌پرسد كدام‌يك از موارد كشف فضا، كشف دنياي جديد وب‌، هوش مصنوعي، دست يافتن به تسليحات خاص، يافتن سازوكارهاي جديد براي تأمين امنيت غذايي و آب، كشف داروي بيماري‌هاي خاص، و غيره، «رهبري آتي جهان» را به كشورها خواهند بخشيد.
باوجوداين، طي دهۀ گذشته، ابزارهاي فرانسه در راه رسيدن به هدف درك بازي آيندۀ آمريكا، در حوزۀ سياسي فقط به موضوعاتي روي كاغذ محدود شده و مانند تمامي كشورها فقط شتاب در بخش‌هاي تحقيق و توسعه را به‌همراه داشته است. نگراني‌هاي امنيت داخلي فرانسه، چالش‌هاي هويتي، ظهور ملي‌گرايان، دغدغۀ روسيه، عبور از سايۀ اقتصادي آلمان، و بسياري موضوعات ديگر كه تلاشي مضاعف براي مقابلۀ دولت‌هاي فرانسوي را مي‌طلبد، موجب شده‌اند پاريس دريابد در سطح بين‌المللي فقط به ديپلماسي و حق «وتوي» خود تكيه دارد و دستش خالي است. بنابراين، از نظر سياسي هرگونه تغيير در نظام عدم اشاعه را رد مي‌كند. ازسوي‌ديگر، با خروج آمريكا از برجام، برجام به ابزار ديگري در دست فرانسه تبديل مي‌شود كه با آن بتواند به بازيگراني مثل چين و آمريكا نزديك شود و از نزديك شاهد چينش جديد مهره‌ها بر تختۀ بازي بزرگ باشد.
 
رهبري سخت و نظامي جهان
فرانسه هنوز درخصوص بازي بزرگ آمريكا سردرگم است، ولي باور دارد با حضور چابك، و تحليل مداوم پويايي‌هاي عرصۀ بين‌المللي مي‌تواند سازوكار آن را دريافته و نقش مهم‌تري در جهان داشته باشد. يكي از بديهي‌ترين حوزه‌هايي كه در جستجوي فهم بازي بزرگ، ذهنيت فرانسوي به آن سو كشيده مي‌شود برتري نظامي است. در سال‌هاي اخير، تحليل‌هاي روشني از حضور آمريكا در درياي چين مدنظر انديشكده‌هاي فرانسوي بوده است. همچنين شائبۀ خروج آمريكا از غرب آسيا كه حضور پررنگ‌تر فرانسه را در اين منطقه به‌همراه داشت، از اموري هستند كه نشان مي‌دهند فرانسه به بحث تحركات نظامي آمريكا توجهي جدي دارد و «رد پاي آمريكا را در امور بين‌المللي بو مي‌كشد». اين رويكرد به‌خوبي توضيح مي‌دهد چرا فرانسه تابع و وابستۀ آمريكا ديده مي‌شود، يعني در همۀ اموري كه آمريكا نقش‌آفريني مي‌كند صداي فرانسه هم شنيده مي‌شود، ولي كماكان اصرار دارد كه مستقل از آمريكا و ديگر هم‌پيمانانش قدم برمي‌دارد.
از ديد فرانسه، در بحث نظامي، خروج آمريكا از برجام به‌معناي فرسايش نظام عدم اشاعه است. حفظ نظام عدم اشاعه براي فرانسه فقط به دلايل سياسي كه در بالا گفته شد، دلايل هنجاري و بشردوستي اهميت ندارد. پس از خروج آمريكا از برجام، مطالعات بسياري در انديشكده‌هاي فرانسوي روي آخرين تحركات هسته‌اي آمريكا صورت گرفته است و به نظر كارشناسان اين كشور، آمريكا با افزايش بودجۀ نظامي خود در چشم‌اندازي چندساله، تلاش دارد به برتري نظامي جديدي در سطح بين‌الملل دست يابد و اين احتمال كه افول قدرت خود را از اين راه جبران كند بسيار است. اين نظريه با فرضيات پيشيني فرانسه درخصوص تمايل آمريكا براي يكجانبه‌گرايي، خيانت به هم‌پيمانان، برتري هسته‌اي، فرسايش نظام عدم اشاعه، بي‌اعتبارسازي سازمان‌هاي بين‌المللي، روندها و سازوكارهاي بين‌المللي تطابق دارد. بااين‌حال، فرانسه به‌خوبي مي‌داند به‌سرعت اين گذار اتفاق نمي‌افتد و احتمال پشتيباني پشت پردۀ آمريكا از دومينوي هسته‌اي در غرب آسيا نيز وجود دارد.
 
برتري اقتصادي
از ديد فرانسه، خروج آمريكا از برجام، در چهارچوب منافع اقتصادي نيز مهم است. كارشناسان فرانسوي در تحليل‌ها و گزارشات خود به بهره‌مندي آمريكا از بازي با پول‌هاي فريزشدۀ ايران؛ تأخير در تحويل پول‌هاي ايران؛ تأثير خروج آمريكا از برجام بر قيمت نفت، يا جنگ گازي بزرگ اشاره داشته‌اند. همچنين از ديد پاريس، درصورت تحريم آمريكا عليه ايران و شركت‌هاي اروپايي، و عدم صدور معافيت، واشينگتن به‌طور غيرمستقيم از تراكنش‌هاي مالي اروپا و ايران بهره‌مند خواهد شد. اين تراكنش‌ها كه در وجوه بالايي صورت مي‌گيرند، اغلب سرمايه‌گذاري روي ايجاد زيرساخت در ايران را شامل مي‌شوند، و با توجه به ابعاد تحريم، مبالغ بالايي را به جيب آمريكا سرازير خواهند كرد كه به‌نوعي ماليات بر تراكنش‌هاي با ايران محسوب مي‌شوند. دراين‌صورت، تحريم قانوني، راهي براي راهزني آمريكاست. به‌غير از برجام، از ديد فرانسه و اروپا، قوانين جديد آمريكايي در امور اقتصادي، حتي اگر جنگي تمام‌عيار عليه هم‌پيمانان آمريكا نباشد، ناديده گرفتن آنها و منافعشان است. مسئله فقط به دوران ترامپ خلاصه نمي‌شود و قوانين اقتصادي جديد آمريكا راهبردهايي هستند كه نگراني‌هايي جدي درمورد دامنۀ آنها وجود دارد.
 
سخن پاياني
آنچه از داستان ده سال اخير سياست خارجي فرانسه مي‌توان دريافت، كنش حداكثري با توجه به جريان‌هاي اصلي بين‌الملل و تلاش براي يافتن جايگاهي بهتر در عرصۀ بين‌المللي است. مهم‌ترين موضوعي كه در بحث‌هاي مربوط به برجام به‌چشم مي‌خورد، فشار به آمريكا براي حفظ فضاي تنفس هم‌پيمانان و اعطاي حاشيۀ مانور به آنهاست. بي‌شك درحال‌حاضر ترازوي كنش و واكنش آمريكا و اروپا يا به‌عبارت بهتر فرانسه، به‌نفع آمريكايي كه قواعد بازي را تعيين مي‌كند و قدرت نظامي و اقتصادي بالاتري دارد سنگين‌تر است، اما فرانسه نيز توان آن را دارد كه با اخلال‌گري در مسير رسيدن آمريكا به اهدافش، مانع ايجاد كند. فرانسه ممكن است در آينده بين برجام و جايگاه خاص خود در بازي جديد آمريكا دست به انتخاب بزند، ولي اكنون بقاي برجام براي فرانسه انتفاع حداكثري را دارد.