جايگاه عراق در سياست خارجي آمريكا
مقدمه
عراق را ميتوان يكي از مهمترين حوزههاي تمركز آمريكا در خاورميانه در طول سه دهه گذشته دانست. بهرغم نزديكي آمريكا با رژيم بعث عراق در دهه 1980، حمله صدام به كويت و بحران خليج فارس آغازگر مرحله جديد و متفاوتي در روابط دو كشور بود. حمله ائتلاف تحت رهبري آمريكا به عراق در ابتداي دهه 1990 و سپس اعمال تحريمها و فشارهاي همهجانبه بر بغداد در اين دهه، بسترساز تغيير رژيم عراق در سال 2003 بود. اشغال عراق توسط آمريكا در اين سال و آغاز مرحله جديدي از دولتسازي در اين كشور باعث كانوني شدن نقش عراق در سياست خارجي آمريكا در خاورميانه شد. برايناساس، براي دولتهاي جورج بوش پسر، اوباما و دولت كنوني دونالد ترامپ، عراق موضوع و دغدغهاي جدي بوده است. هرچند خروج نيروهاي نظامي آمريكا از عراق در سال 2011 بهمنزله كاهش اهميت اين كشور براي آمريكا تلقي شد، هجوم داعش به عراق و تهديد بغداد، در كنار گسترش بحرانها و رقابتهاي منطقهاي سالهاي اخير، بار ديگر اين كشور را يكي از اولويتهاي سياست خارجي آمريكا قرار داد.
رويكردهاي سياست خارجي آمريكا را درقبال عراق در دوره ترامپ ميتوان تلفيقي از اهداف و ملاحظات راهبردي و كلان آمريكا ازيكسو، و ديدگاههاي خاص تيم ترامپ ازسويديگر تلقي كرد. درحاليكه نگاه راهبردي آمريكا به عراق ـ در پرتو تحولات و روابط دو دهه اخير و توافق راهبردي بين دو كشور ـ همچنان تداوم دارد، تأكيدات خاص دولت ترامپ بر اولويت عراق در مقايسه با ساير حوزههاي منطقهاي باعث افزايش اهميت اين كشور در سياستهاي ايالات متحده در خاورميانه شده است. بهرغم تأكيد دولتهاي اخير آمريكا بر لزوم كاهش حضور نظامي اين كشور در خاورميانه در مقابل اولويت تحولات راهبردي شرق آسيا و ظهور چين و همچنين تمايل نسبي دولت آمريكا به پايان يافتن بحران در حوزههايي نظير يمن و سوريه، پافشاري دولت ترامپ بر تداوم حضور در عراق باعث افزايش عدم قطعيتها درخصوص سياست خارجي آمريكا درقبال عراق شده است؛ بهعبارتي، درحاليكه سياست كلان ايالات متحده در خاورميانه به كاهش حضور و نقشآفريني و بهرهگيري از ظرفيتهاي متحدان منطقهاي تمايل يافته و بهخصوص در خروج نيروهاي آمريكايي از سوريه بهخوبي نمود داشته، تأكيد ترامپ بر لزوم ادامه حضور در عراق، به ايجاد تناقضاتي در سياست خارجي آمريكا در منطقه و عراق منجر شده و ابهاماتي را پديد آورده است.
با توجه به اين مهم، در نوشتار حاضر، ضمن مرور سياست خارجي آمريكا در عراق در دو دهه اخير، نگاه و اولويتهاي دولت ترامپ در حوزه عراق و نتايج احتمالي آن بررسي خواهد شد.
1. سياست خارجي آمريكا در عراق پس از صدام
عراق بعد از 2003 به مهمترين حوزه سياست خارجي آمريكا در غرب آسيا تبديل شد. حضور گسترده نظامي آمريكا در عراق و تلاش براي طراحي و سازماندهي عراق جديد در دهه نخست قرن 21 از مهمترين دغدغههاي سياست خارجي آمريكا بود. مقامات دولت بوش كه به بهانه مبارزه با تلاشهاي صدام براي كسب تسليحات كشتار جمعي بهصورت يكجانبه و بدون اجازه شوراي امنيت وارد عراق شدند درپي تبديل كردن عراق به دولتي الگو و سپس پيشبرد طرح خاورميانه بزرگتر بودند.
دراينراستا، حضور و سرمايهگذاري حداكثري نظامي و سياسي دولت بوش درخصوص عراق باعث ايجاد پيوندهاي جدياي بين عراق و سياست خارجي آمريكا شد. درواقع، اين مسئله به معناي اتخاذ رويكرد مشاركت گسترده آمريكا در عراق ازسوي دولت بوش و شكلدهي به آينده اين كشور در حوزههاي مهم آن بود؛ اما مدت زمان زيادي طول نكشيد كه شرايط و پيچيدگيهاي اجتماعي و سياسي ـ امنيتي درون عراق و متغيرهاي منطقهاي باعث شد كه توان نظامي آمريكا در عراق دچار فرسايش، و طرحهاي سياسي و راهبردي آن با ناكاميهاي مهمي روبهرو شود.
برايناساس بود كه اوباما رويكرد كاهش حضور و حداقلي كردن هزينههاي آمريكا در عراق را درپيش گرفت و تا سال 2011 نيروهايش را از عراق خارج ساخت؛ سياستي كه به باور برخي تحليلگران آمريكايي باعث ايجاد خلأ قدرت در عراق و شكلگيري داعش شد. دراينراستا، دوره ترامپ و رويكردهاي وي ميتواند به نقطه عطفي در شرايط عراق و سياستهاي آمريكا در اين حوزه تبديل شود.
رويكرد دولت اوباما درقبال عراق بهرغم كاهش حضور و مشاركت به معناي خارج شدن اين كشور از اولويتهاي سياستهاي آمريكا در منطقه نبود، بلكه نگاه او به عراق تابعي از سياستهاي جهاني و بهخصوص رويكرد وي درقبال خاورميانه بود. اوباما سعي داشت با خروج نيروها از عراق به كاهش حضور و هزينههاي آمريكا در اين كشور و درنتيجه، منطقه كمك كند؛ اما اين كاهش مشاركت آمريكا در عراق در آن دوره به كاهش حمايتها از دولت مركزي عراق در برخي ابعاد و حتي كاهش نفوذ آمريكا در عراق انجاميد؛ بهخصوص روابط دو كشور در دوره دوم دولت مالكي با اختلافات و تنشهايي همراه شد و مقامات آمريكايي نارضايتيهايي را درخصوص نوري مالكي از خود نشان دادند. در چنين شرايطي بود كه حتي با حمله داعش و نزديك شدن آن به بغداد، دولت آمريكا ارائه كمك به عراق را به برخي پيششرطها موكول كرد؛ اما بهرغم چنين تنشهايي و بروز برخي اختلافات، روابط بغداد و واشينگتن كماكان در سطوح مختلف ادامه داشت.
دولت عراق در سالهاي پس از 2003، آمريكا و ايران را دو بازيگر مهم خارجي دانسته است كه ميتوانند به اين كشور در مواجهه با چالشها كمك كنند. درواقع، بغداد در مقابله با چالشهاي داخلي و برخي مخالفتهاي منطقهاي، بر بهرهگيري از منابع هر دو كشور آمريكا و ايران تمركز كرده است. برايناساس، اين باور وجود دارد كه از منظر عراق، آمريكا سرمايه محسوب ميشود؛ زيرا در جنگ عليه گروههاي تروريستي، برخي تضمينهاي مالي را ارائه، و بين جريانهاي داخلي ميانجيگري كرده است، ضمن اينكه منافع خاص خود را نيز در حفظ روابط با عراق داشته است؛ اما اين روابط هرگز مانع از توجه بغداد به تهران و ايجاد روابط مناسب براي مقابله با چالشهاي پيشِ رو نشده است.
ايجاد توازن بين روابط با تهران و واشينگتن و بهرهگيري از منابع هر دو بازيگر يكي از موضوعات پيچيده در سياست خارجي عراق بوده است. فارغ از روابط خصومتآميز، تأكيد برخي مقامات آمريكايي بر لزوم كاهش تعاملات و نفوذ ايران در عراق بهخصوص در زمان بالا گرفتن تنشهاي ايران و آمريكا، باعث ايجاد مشكلاتي براي دولت عراق شده است؛ ازاينرو، عراق خواستار گشايشها يا حداقل كاهش تنشها در روابط ايران و آمريكا بوده است؛ اما درمجموع، بهجز در برخي مواقع خاص ازجمله در دوره بوش پسر، اغلب اوقات ايران و آمريكا نياز بغداد به هر دو كشور را براي مقابله با چالشها درك كردهاند.
2. نگاه و اولويتهاي دولت ترامپ در عراق
هرچند كه در ابتداي قدرت گرفتن ترامپ در كاخ سفيد، نگاه انتقادي وي به سياستهاي گذشته آمريكا در اين كشور جدي بود، به مرور زمان ترامپ مجبور شد ديدگاههاي شخصي و خاص خود را بهخصوص با رنگ و لعاب اقتصادي به حاشيه براند و اولويتهاي راهبردي و كلان آمريكا را در كانون سياستهاي خود قرار دهد. برايناساس، سياست خارجي آمريكا درقبال عراق تلفيقي از نگرشها و حساسيتهاي خاص تيم ترامپ و اولويتهاي راهبردي بلندمدت آمريكا در اين حوزه تلقي ميشود.
نارضايتي ترامپ از حمله صورتگرفته به عراق در سال 2003 و سرنگوني نظام بعث بهعنوان تلاشي براي دولتسازي، نقطه آغاز انتقادات وي درخصوص سياستهاي گذشته آمريكا در اين حوزه بود. وي بر اين نظر بود كه آمريكا با حمله به عراق به اقدامي غيرضروري و پرهزينه دست زده و مهمتر اينكه، اين اقدام نهتنها دولتي با ظرفيت موازنهسازي در برابر ايران را ازبين برده، بلكه باعث نفوذ و تسلط ايران بر عراق با هزينه آمريكا شده است. دراينراستا، ترامپ در توئيت خود مدعي شد «ايران بهسرعت درحال تسلط بيشتر بر عراق است، آنهم پس از آنكه آمريكا آنجا سه هزار ميليارد دلار هدر داده است. واضح است كه اين ماجرا به گذشته بازميگردد».
گفتني است كه نگاه اقتصادي ترامپ در سياست خارجي آمريكا درقبال عراق به بروز ديدگاههايي خاص و نامتعارف درخصوص اين كشور نيز منجر شد. ترامپ در صحبتهاي اوليه خود با توجه به هزينههاي گسترده اين كشور درخصوص عراق، خواستار بهرهبرداري از منابع نفتي اين كشور بهعنوان غرامت شد و حتي دراينخصوص، چندينبار با العبادي، نخستوزير عراق صحبت كرد؛ اما بهتدريج با توصيه مشاوران و مقامات آمريكا و تأكيد آنها بر امكانناپذير بودن تحقق اين ايده و پيامدهاي آن براي منافع و حيثيت آمريكا، آن را كنار گذاشت. اين موضع واكنش مقامات عراقي را بهدنبال داشت و العبادي اعلام كرد: نفت عراق متعلق به مردم اين كشور است. همچنين دولت جديد آمريكا شهروندان عراق را در زمره هفت كشوري قرار داده است كه حق ورود به آمريكا را ندارند و اين موضوع خبري منفي براي عراقيها و نشانهاي نامناسب براي روابط دو كشوري بود كه پيمان استراتژيك بين آنها وجود دارد. هرچند در مرحله بعد، عراق از اين مجموعه حذف شد، اين اقدام تناقضات ديدگاه ترامپ را بهخوبي نشان داد.
فارغ از برخي اظهارات و ديدگاههاي اوليه ترامپ، با بررسي رويكردهاي دولت جديد اين كشور ميتوان محورهاي زير را بهعنوان اولويتهاي اصلي واشينگتن در عراق مورد توجه قرار داد: حفظ روند دولتسازي فدرال ـ دموكراتيك در عراق؛ تداوم حضور نظامي در عراق؛ حفظ تماميت ارضي و مديريت ثبات و امنيت داخلي عراق؛ كنترل روندهاي سياسي و موازنه قدرت داخلي عراق؛ كاهش نقش ايران در عراق؛ و توسعه مشاركت عربي در عراق.
ـ حفظ روند دولتسازي فدرال ـ دموكراتيك در عراق: آمريكا از اثرگذارترين بازيگران خارجي در شكلدهي به ساختار و روند جديد دولتسازي فدرال ـ دموكراتيك در عراق بوده است و نظام سياسي جديد اين كشور را ميتوان تا حد زيادي نتيجه حمله آمريكا به عراق و تلاشهاي واشينگتن براي شكلدهي به ترتيبات سياسي جديد در اين كشور دانست. هرچند كه اين روند بهصورت كامل با اهداف و منافع موردنظر آمريكا بهپيش نرفت، واشينگتن بهصورت كلان چنين ساختاري را مناسبترين ترتيبات براي مديريت شرايط عراق ميداند و در دولتهاي مختلف فارغ از برخي تفاوتها درجهت حفظ اين روند تلاش ميكند. به باور آمريكاييها، بهرغم مشكلات و چالشهاي مختلف نظام سياسي دموكراتيك در عراق، اين كشور در كنار تونس، يكي از كشورهاي دموكراتيك در جهان عرب محسوب ميشود و انتقال قدرت بين نخستوزيران متعدد در دوره پس از 2003، بهرغم تسلط نظامي ديكتاتور در دوره صدام، نشانگر پيشرفتهايي در اين مسير است. درواقع، نظام دموكراتيك بديلي براي ممانعت از بازگشت اقتدارگرايي محسوب ميشود و مشخصه فدرالي اين نظام نيز ضمانتي براي حفظ مشاركت و پيوستگي گروههاي اقليت بهخصوص كردها در دولت مركزي تلقي ميشود.
ـ تداوم حضور نظامي در عراق: بهرغم خروج نظامي آمريكا در عراق در سال 2011 براساس توافق امنيتي بين دو كشور، هجوم داعش به عراق در سال 2014، بار ديگر باعث افزايش تعداد نيروهاي آمريكايي در اين كشور شد. بااينحال، با وجود شكست داعش، تعداد نيروهاي آمريكايي در عراق نهتنها كاهش نيافته، بلكه روند افزايشي داشته است. براساس برخي گزارشها، تعداد نيروهاي آمريكايي حاضر در عراق در سال 2016 ـ اعماز: مربيان نظامي، مشاوران و متخصصان نظامي و ساير نيروها ـ 3800 نفر بوده و در سال 2018 به حدود 5500 نفر رسيده است؛ ضمن اينكه، به وجود حداقل پنج پايگاه نظامي آمريكايي در خاك عراق اشاره ميشود كه مهمترين آنها پايگاه عين الاسد در استان الانبار است. درحاليكه مقامات عراقي وجود پايگاههاي آمريكايي در خاك عراق را نفي ميكنند، گزارشهاي مختلف و بهخصوص تأكيدات جديد ترامپ مبنيبر ساخت پايگاههاي مهم درون عراق حاكي از آن است كه آمريكاييها به دلايل مختلف (ازجمله: مقابله با ايران و داعش) خواستار تداوم حضور نظامي خود در عراق هستند. بر اين اساس است كه بهرغم تأكيد دولت ترامپ بر خروج نيروهاي نظامي اين كشور از سوريه، ورود بخشي از اين نيروها به عراق بهمنزله سياست تداوم حضور نظامي آمريكا در عراق تلقي ميشود كه در مقابل اصل كلي خروج نظامي آمريكا از منطقه قرار دارد.
ـ حفظ تماميت ارضي و مديريت ثبات و امنيت داخلي عراق: مخالفت جدي دولت آمريكا با همهپرسي استقلال كردستان عراق در سال 2017 نشانگر اهميت حفظ تماميت ارضي و يكپارچگي عراق براي آمريكاست. درحاليكه تحليلهاي مختلفي درخصوص سياست واقعي آمريكا درمورد وحدت عراق وجود دارد، واقعيتهاي رفتاري دولت آمريكا نشان ميدهد كه واشينگتن ضمن تلاش براي حفظ روابط ويژه با كردها و افزايش مشاركت آنها در بغداد، با جدايي كردها از عراق و تجزيه اين كشور مخالف است؛ زيرا تشكيل كشور كردي و تجزيه عراق بهعنوان تحولي اساسي ميتواند ثبات و امنيت در منطقه را بهشدت متأثر سازد و مشكلات بزرگي را براي مقامات آمريكايي در امر مديريت ثبات در منطقه ايجاد كند، ضمن اينكه كمكهاي آمريكا در مقابله دولت عراق با داعش و بهبود ثبات و امنيت بهرغم برخي ابهامات نشان ميدهد كه آمريكا درصدد افزايش اثرگذاري خود براي مديريت ثبات و امنيت داخلي در عراق است.
ـ كنترل روندهاي سياسي و موازنه قدرت داخلي عراق: دموكراسي پارلمانيِ توافقي در عراق كه بر پايۀ سهمدهي به جريانهاي سياسي پيروز در رقابتهاي انتخابات پارلماني قرار دارد، روند سياسي و معادلات قدرت در عراق را با پيچيدگيهاي جدي روبهرو كرده است. اين وضعيت بهرغم اينكه فضاي كافي را براي اثرگذاري بازيگران خارجي بهوجود آورده است، مانع از آن ميشود كه هر جريان سياسي يا بازيگر خارجياي بتواند بهصورت منفرد و انحصاري، به روندهاي سياسي دروني عراق شكل دهد.
برايناساس، دولت آمريكا كوشيده است كه معادلات سياسي درون عراق ازجمله در انتخابات پارلماني 2018 و تعيين نخستوزير جديد را كنترل نمايد. دولت آمريكا در اين مرحله بهطور خاص براي ابقاي العبادي در مسند نخستوزيري عراق تلاش كرد. بااينحال، خط قرمز مهم آمريكاييها در فضاي سياسي عراق ممانعت از نخستوزيري سياستمداراني مانند نوري المالكي يا هادي العامري بود كه به ايران كاملاً نزديك هستند، ضمن اينكه تضمين مشاركت و همكاري گروههاي سياسي كرد و سني در دولت جديد عراق نيز از ديگر ملاحظات مقامات سياسي آمريكا در عراق بوده است. هرچند كه عدم انتخاب مجدد العبادي براي نخستوزيري، براي دولت آمريكا ناكامي تلقي شد، آمريكاييها همچنان به تلاشهاي خود براي كنترل روندها و معادلات سياسي در عراق ادامه ميدهند.
ـ كاهش نقش ايران در عراق: مقابله با نفوذ و كاهش نقش ايران در عراق را ميتوان يكي از مهمترين اولويتهاي دولت ترامپ در عراق دانست. هرچند كه دولتهاي پيشين آمريكا نيز در اين زمينه تلاش كردهاند، تمركز و تلاش دولت ترامپ دراينخصوص گستردهتر و اساسيتر بهنظر ميرسد. مخالفت با حضور ايران در عراق از دوره رقابتهاي انتخاباتي ترامپ آغاز شد و با اعلام لزوم ادامه حضور نيروهاي آمريكايي در عراق براي مراقبت و زيرنظر گرفتن ايران ازسوي رئيسجمهور آمريكا در فوريه 2019 به اوج خود رسيد. براي تبيين تشديد تلاشهاي آمريكا براي مقابله با حضور و نقشآفريني ايران در عراق ميتوان به دلايل مختلفي اشاره كرد كه مهمترين آنها عبارتاند از: ناكامي آمريكا در كاهش نقش ايران در حوزههاي ديگر مانند سوريه و يمن، رويكرد خصمانه و ضد ايراني دولت ترامپ كه ازجمله در خروج از برجام تجلي يافت؛ و نقش عراق بهعنوان راه ارتباطي ايران با ساير حوزههاي محور مقاومت در سوريه و لبنان. اين تلاشها در قالبهاي متعددي نيز نمود يافته است كه از مهمترين آنها ميتوان به كوشش براي كاهش روابط اقتصادي ايران و عراق ذيل برقراري تحريمهاي جديد آمريكا عليه ايران، ممانعت از قدرت گرفتن چهرههاي سياسي متمايل به ايران و كاهش قدرت حشد الشعبي در نقش عنصر اساسي جبهه مقاومت در عراق اشاره كرد.
ـ توسعه مشاركت عربي در عراق: دولت آمريكا از ابتداي اشغال عراق و تغيير رژيم در اين كشور در سال 2003 بر لزوم مشاركت و همكاري جدي متحدان عربي خود در عراق جديد تأكيد كرده است. بااينحال، كشورهاي عربي بهخصوص در حوزه خليج فارس به دلايل مختلف ازجمله ساختار قدرت جديد در عراق و روابط ايران با نظام سياسي جديد نهتنها تمايلي به گسترش روابط با دولت عراق نداشتند، بلكه عمدتاً در نقش بازيگراني شناخته شدند كه درپي افزايش بيثباتي در عراق هستند.
بااينحال، با گذار عراق از بحران هجوم داعش و ايجاد ثبات نسبي در اين كشور، رويكرد كشورهاي عربي در عراق با تغييراتي همراه شد. بهويژه عربستان سعودي در سال 2017، روابط و تعاملات خود را با دولت عراق ارتقا داد و كوشيد كه به گسترش نفوذ خود در عراق مبادرت ورزد. ديدار مقامات دو كشور و سفر رهبران عراقي به عربستان كه ازجمله در سفر مقتدي صدر به عربستان نمود داشت، نشانگر افزايش روابط عربي عراق و توسعه مشاركت بازيگران عربي متحد آمريكا در اين كشور بود. هرچند در تغيير روابط عربي عراق عوامل مختلفي اثرگذار بودهاند، تلاشها و حمايتهاي دولت ترامپ را ميتوان از عوامل كليدياي دانست كه در افزايش روابط كشورهاي عربي با بغداد اثرگذار بودهاند.
جمعبندي
سياست خارجي آمريكا در عراق در دوره ترامپ برآيندي از اهداف و منافع راهبردي و بلندمدت آمريكا و نگرشها و ديدگاههاي خاص تيم ترامپ بوده است. بااينحال، به مرور زمان، برخي ديدگاههاي شخصي ترامپ مانند بهرهبرداري از منابع نفتي عراق كنار گذاشته شده و نگاه دولت آمريكا به اين كشور براساس اهداف راهبردي و كلان شكل گرفته است؛ اهداف و راهبردهايي كه در بالا به آنها اشاره شد و درمجموع، در دو محور كلي ساماندهي و كنترل معادلات سياسي و امنيتي درون عراق و مديريت روابط و نقش منطقهاي اين كشور قابل اشاره هستند.
بااينحال، درصورتيكه بخواهيم جهتگيري كلي سياستهاي آمريكا در عراق را در اين دو سطح نشان دهيم ميتوانيم به مقابله با نفوذ ايران در عراق و محدود ساختن شخصيتها و جريانهاي سياسي و امنيتي نزديك به ايران در عراق و همچنين ممانعت از تبديل شدن عراق به عضو مؤثري از ائتلافهاي منطقهاي ايران و بهصورت خاص محور مقاومت اشاره كنيم؛ اما بهرغم تلاشهاي تقابلي و موازنهجويانه بغداد، واشينگتن از عمق روابط و نفوذ ايران در عراق آگاه است و نقش متعادل عراق در سياست منطقهاي را تا حد زيادي پذيرفته است.
التعليقات